میرزا عبداللّه شهیدی
موضوع : دانشنامه | ش

میرزا عبداللّه شهیدی


از تبار پاکان و صالحان
مرحوم آیت الله حاج میرزا عبد الله شهیدی امام جمعه، فرزند مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الحسین امام جمعه هستند که نسب شریفشان با سه واسطه دیگر (مرحوم حاج شیخ مرتضی امام جمعه، مرحوم میرزا محمد تقی امام جمعه و مرحوم آقا عبد الله امام جمعه) که همگی از علماء اعلام قزوین بوده اند، به علامه کبری مرحوم حاج ملا محمّد تقی برغانی صاحب «مجالس المتقین» و «منهج الاجتهاد» و «تفسیر الآیات النازلة فی فضائل اهل البیت (ع)» و معروف به «شهید ثالث»1 می رسد. کتاب «منهج الاجتهاد» وی از منابع «صاحب جواهر» می باشد.
شباهت کم نظیر نحوه شهادت آن مرحوم با کیفیت به شهادت رسیدن مولایش حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب (ع) موجب شده است برخی وی را «اولین شهید محراب» پس از آن حضرت به شمار آورند. وی در سال 1264 قمری در مسجد جامع صغیر قزوین که بعدها به «مسجد شهید ثالث» شهرت یافت، به دست عوامل فرقه ضالّه بابیه به شهادت رسید و اکنون مزارش در قرب بارگاه امامزاده عظیم الشأن شهزاده حسین (ع) در قزوین زیارتگاه عموم است.
شرح مقامات و مجاهدات آن بزرگوار در دفاع از عقاید حقّه و کیفیت شهادتش به دست بابیان در کتب مربوطه، مضبوط است. که از جمله می توان به منابع زیر مراجعه نمود:
- أعیان الشیعه، ج 197 / 9
- شهداء الفضیلة، ص 323
- قصص العلماء، ص 23 - 10
- معجم المؤلفین، ج 139 / 9
- الأعلام، ج 63 / 6 و 62
- الکرام البررة، ج 226 / 1
- أحسن الودیعة، ج 30 / 1 و فوائد رضویه و ص 439
- نجوم السماء، ص 407 و مجله حوزه شماره های 57 و 56.
همچنین علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در سیره آل برغانی (خطّی) شرح حال وی را آورده است.

ولادت
مرحوم آیت الله حاج میرزا عبد الله شهیدی در محرم الحرام سال 1340 قمری در بیت علم و فضیلت در قزوین ولادت یافت. وی فرزند ارشد مرحوم آیت الله شیخ عبد الحسین امام جمعه قزوین است. خاندان شهیدی یکی از بیوت اصیل قزوین بوده و به فضل و کمال اشتهار دارند.

تحصیل و اساتید
پس از طی دوره های تحصیل جدید در مدارس قزوین، به تحصیل علوم دینیه اشتغال یافت. مقدمات و ادبیات و بخشی از سطح را در مدرسه صالحیه و نزد علماء وقت قزوین به ویژه در محضر پدر گرامیش گذراند و برای ادامه تحصیل در سال 1361 قمری عازم شهر مقدس قم گردید و در حوزه علمیه، تحصیلات خود را پی گرفت.
در سال .1372 ق به دامادی یکی از اساتید برجسته خویش مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمی آقا سیّد محمّد حجّت کوهکمری، در آمد. ایشان در طول دوران کسب علم از محضر آیات و اساتید دیگری نیز بهره مند شدند که از برجسته ترین آنان می توان به حضرات آیات عظام: بروجردی، مرعشی نجفی و امام خمینی (ره) اشاره کرد. آن مرحوم در مقدمه برخی تقریرات دروس آن حضرات، از استاد خویش چنین نام می برند:
«الحمدلله الذی وفّقنا لِلإستفاده عن بیان سید العلماء العاملین و الفقهاء الراشدین آیة الله فی العالمین العلّامة الثانی حضرة المستطاب الحاج آقا حسین الطباطبائی البروجردی ادام اللّه ظلّه علی رؤس العباد لاسیّما الطالبین لأحکام الاسلام و فقه آل محمّد (ص) و نشکره بأن وفّقنا باتمام دروس السّطح و نسأله أن یعطینی الفهم بحقّ محّمد (ص) و آله (ع) ...»
«حمد و سپاس پروردگاری راست که به ما توفیق استفاده از بیانات سید العلماء العاملین و الفقهاء الراشدین، آیة الله فی العالمین، علامه ثانی، حضرت مستطاب حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی را - که خدای سایه اش را بر سر عموم خلق به ویژه طالبان احکام اسلام و فقه آل محمد (ص) مستدام بدارد. - عطا فرمود، و او را شکر گوییم که بر اتمام دروس سطح توفیقمان داد. از او مسئلت می کنیم که به ما درک و فهم عطا فرماید بحق محمّد (ص) و آله (ع) .»
وی که مورد توجه و اعتماد بسیاری از مراجع عظام تقلید بود، در طول عمر شریفش به کسب اجازات اجتهاد و روایت و اجازات امور شرعیه از جانب تنی چند از آن بزرگان، از جمله حضرات آیات عظام: سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، شیخ عبد النبی عراقی، سید عبد الهادی شیرازی، حاج سید ابوالقاسم خویی، حاج آقا حسین بروجردی، آقا سید ابوالحسن رفیعی، امام خمینی، حاج سید محمد رضا گلپایگانی، آقا سید شهاب الدین نجفی مرعشی و حاج سید علی سیستانی نائل آمد.

آثار و تألیفات
با وجود فعالیتهای اجتماعی متعدد و متنوّعی که اکثر اوقات آن مرحوم را به خود اختصاص می داد، توجه به ارائه خدمات علمی و آثار قلمی را نیز در نظر داشت. اگرچه بارها از ایشان شنیده شده که قصد داشتند از مشاغل خود بکاهند و بخشی از وقتشان را به تألیف و جمع آوری یادداشتهای پراکنده خود و همچنین ثبت خاطرات دوران انقلاب اسلامی - که از آن به «دوران نهضت» یاد می کردند. - نمایند، معذالک روح بزرگ و پرتلاطم او از سویی و نیازها و مقتضیات وافر اجتماعی و حوزوی از جانب دیگر، کمتر چنین امکانی را برایش فراهم می نمود و معمولاً فراغتی نمی یافت. اما او در همین حال آثاری را از خود به یادگار گذاشته است که تا کنون به چاپ نرسیده و برخی نیازمند جمع آوری و تدوین و ترتیب است.
وی یکی از اعضاء لجنه و انجمن تحقیق کتاب ذی قیمت «احقاق الحق» مرحوم قاضی نورالله شوشتری بود که به همراه تنی چند از علماء و فضلاء تحت نظر و اشراف مرحوم آیت الله نجفی مرعشی به امر تحقیق و تعلیق این کتاب شریف همت گماردند.
موضوع معراج رسول اکرم (ص) یکی از مباحث اصلی مورد مناقشه میان مرحوم شهید ثالث (ره) و مخالفین از جمله شیخ احمد احسائی بوده است. از اینرو مرحوم آیت الله شهیدی با اهتمام خاصی که به موضوع فوق الذکر، داشته اند، در قالب تفسیر سوره مبارکه اسراء موضوع معراج را به تفصیل مورد بحث قرار داده اند. همچنین آنچه تحت عنوان تفسیر یا به عبارتی منتخب التفاسیر می توان از آن یاد کرد: یک دفتر در تفسیر سوره مبارکه حمد، سه دفتر در سوره مبارکه بقره، یک دفتر اصلی و دو دفتر الحاقی در سوره مبارکه اسراء و دو دفتر در تفسیر سوره مبارکه یوسف (ع) است.
حدود سی دفتر دست نویس نیز در موضوعات متنوّع: کلام و اعتقادات، احکام، مواعظ و اخلاقیات، مناقب و همچنین تقریرات دروس اساتید خود از جمله آیات عظام: بروجردی و امام خمینی به رشته تحریر در آورده اند. مجموعه یادداشتهای متفرقه در موضوعات طبّ قدیم، خاطرات انقلاب و وقایع نهضت و غیره نیز بطور پراکنده در میان یادداشتها و دست نویس هایشان به چشم می خورد.

ویژگیهای اخلاقی و فعالیتهای اجتماعی
تمام کسانی که با آن مرحوم معاشر بوده اند و حتی کسانی که دفعاتی معدود و محدود شاهد رفتار و منش وی بوده اند، در چند نقطه از مجموعه ویژگیهای اخلاقی ایشان اتفاق نظر دارند.
باید گفت بارزترین خصوصیات وی «تواضع» و «نجابت» بود. به طوری که اکثر شخصیت هائیکه درباره ایشان به اظهار نظر پرداخته اند به عنوان اولین ویژگی از آن یاد کردند.
از جمله دیگر خصال انسانی ایشان می توان به عطوفت و رأفت و مهربانی فوق العاده نیز اشاره نمود که در کنار قاطعیت و صلابتی که از او سراغ داریم، آمیزه ای ارزشمند و کم نظیر را به نمایش می گذارد. یکی دیگر از مهمترین ویژگی های آن بزرگوار نیز این بود که تمام امکانات خود اعم از مادی و معنوی، موقعیت و منزلت اجتماعی و حوزوی، ارتباطات و وابستگیهای نسبی و سببی خود را در جهت خدمت به خلق خدا و اعلاء دین مبین بکار می گرفت و هیچگاه آنها را نردبان ترقی و احیاناً بهره مندی و بهره برداریهای مادی و غیر مادی خود قرار نداد و با مناعت طبعی مثال زدنی از کنار این همه امکانات براحتی می گذشت. و به راستی او مجموعه ای از صفات والا و خصال ارزشمند را در خود جمع کرده بود که بعضاً می توان آنها را جمع اضداد دانست. و این همه از وی شخصیتی محبوب، قابل احترام و نمونه ساخته بود.
درب منزل ایشان صبح تا شام به روی همگان باز بود و طبقات مختلف از رجال و صاحب منصبان تا عامه مردم کوچه و بازار همیشه در این بیت رفیع در رفت و آمد بودند و چه بسیار تصمیمات مهم فردی و اجتماعی که در آن گرفته و گره هایی که از کار مردم گشوده می شد. پدر محترمش نفوذ و اعتبار خود را در حل مشکلات مردم و معضلات شهر و خدمت به دین و آئین بکار می گرفت و در مواقع و مواضع مهم و حساس، تدبیر، دور اندیشی و قاطعیتی در خور تحسین از خود نشان می داد.
مردم قزوین عموماً برای حلّ مشکلاتشان به این درگاه رجوع می کردند.
مهاجرت ایشان به قم نیز فصل جدیدی در فعالیتهای اجتماعی و تلاشهای علمیِ حیات وی گشود. آموخته های تربیتی و اخلاقی و اجتماعی در این عرصه جدید بکار گرفته می شد. برخی از همدوره های او می گویند که وی ایفای نقش اجتماعی و گره گشایی از کار طلاب جوان را از همان روزهای نخست از حجره های فیضیه آغاز نمود. او اشتهار، اعتبار و منزلت اجتماعی و مکنت مالی و توانایی ها و لیاقتهای فردی را در جهت هدف مقدسِ خدمت به خلق خدا بکار گرفت.

انتصاب به امامت جمعه
در سال 1346 شمسی از سفر حج باز می گشت که دستجات عزاداری و موکب های سیاه پوش، تسلیت گویان رحلت پدرش را در دروازه های شهر به او اعلام داشتند. این واقعه دوباره ایشان را به قزوین کشاند و از آنجائی که پدرش منصب امامت جمعه را نسلاً بعد نسل به عهده داشت، نظر همگان بر پذیرش این مسئولیت از جانب فرزند ارشد او قرار گرفت. ولی پاره ای مصالح او را از قبول این عنوان منصرف می ساخت. از سوی دیگر حکومت وقت، فرصت را مناسب دید و قصد جایگزینی یکی از روحانیون وابسته را داشت که همین امر، موجب مقاومت علماء و مردم گردید و بر اصرار آنان مبنی بر باقی ماندن این منصب در خاندان شهیدی امام جمعه، افزود. لاجرم پس از گذشت حدود دو سال از رحلت والدش، در پی اصرار و تأکید علماء بزرگ وقت قزوین از جمله حضرات آیات: مرحوم حاج سید ابوتراب حسینی قزوینی، مرحوم حاج میرزا نصرالله حاج مجتهد، و حاج میرزا رحیم سامت و عامّه مردم، مجبور به پذیرش خواست آنان گردید و حکم امامت جمعه ایشان از سوی دو تن از علماء بزرگ، حضرت آیة الله نجفی مرعشی و آیت الله آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی صادر و ابلاغ گردید.
حکومت وقت نیز که خود را در مقابل کار انجام شده می یافت و اتفاق نظر علماء و مردم و حمایت مراجع قم را می دید، به ناچار به امامت جمعه وی رضایت داد.
او با کفایت ذاتی و لیاقت کم نظیری اکثر فعالیتهای اجتماعی والدش را پی گرفت.علاوه بر رتق و فتق امور مردم و انجام وظایف دینی و تبلیغی، در برخی تصمیم گیریهای حساس شهر دخالت می نمود و بارها از این طریق به حفظ مصالح عمومی مردم و رعایت ضوابط و احکام شرع مقدس واحقاق حقوق عامه کمک می کرد. داستان مبارزه مرحوم آیت الله شهیدی با شهردار فاسد العقیده وقت که با ایراد سخنرانی به ترویج افکار منحرف خود می پرداخت، آمیزه ای از اخلاص، وظیفه شناسی و شجاعت را از آن عالم عامل به نمایش می گذارد. اِسائه ادب فرد مزبور به ساحت مقدس حضرت ولی عصر «عجّ»، مبارزه علنی امام جمعه را با وی شدت بخشید. به طوری که با برپایی چندین سخنرانی و خطابه صریح و افشاگرانه در این خصوص، عالیترین مقامات وقت را به منزلش کشانید. ولی او عزل و اخراج شهردار قزوین را حداقل خواسته خود اعلام می کرد. رفت و آمدها، وساطت ها و حتّی در نهایت تهدیدها هیچ یک مؤثر واقع نشد و تا دستگاه حاکمه را مجبور به تمکین نسبت به خواست خود و مردم ننمود، از پیگیری موضوع دست برنداشت.
از دیگر فعالیتهای ایشان می توان به این موارد نیز اشاره نمود:اقامه نماز جمعه در ماه مبارک رمضان، اقامه جماعت در مسجد شهید ثالث (ره) و آستانه مقدسه امامزاده سلطان سید محمّد (ع) ، سرپرستی جامعه محمّدی قزوین که اصلی ترین و اصیل ترین تشکّل مذهبی قزوین بوده و با همت و به توسط والد گرامی اش پایه گذاری و تأسیس شده بود، تجدید بناء و احیاء مسجد اجدادیشان «شهید ثالث»، و تجدید بناء و مرمت و تعمیر اساسی آستانه امامزاده سلطان سید محمد (ع) و احداث حسینیه در جوار آن که با همت و سرپرستی و نظارت ایشان صورت پذیرفت و همچنین خرید زمین و شروع به ساخت حسینیه قزوینیها در مشهد مقدس با همکاری هیئت امناء و از محل کمک های مردمی و افراد خیّر از یادگارهای آن فرزانه است. همچنین جلسات تفسیر قرآن کریم در ماههای مبارک رمضان که معمولاً در حسینیه جنب امام زاده، برگزار می شد و نیز احداث درمانگاه خیریه جنب مسجد شهید ثالث و...
اما این همه او را از ادامه حضور در حوزه علمیه قم باز نداشت بلکه به ناچار اوقات شریفش را میان اشتغالات قم و قزوین تقسیم می نمود. در ایام حضور در حوزه علمیه قم نیز از آنجا که مورد توجه و احترام آیات عظام وقت قرار داشت، از ایفاء نقش ارزنده در صحنه های اجتماعی و عرصه های دینی و حوزوی غفلت نمی کرد. توجه خاص مرحوم آیت الله مرعشی نجفی به ایشان به حدّی بود که وی به عنوان دست راست آن مرجع عالیقدر، شهرت داشت.

فصل مبارزه
شکل گیری نهضت اسلامی در سالهای 41 و 42 را در واقع بایست آغاز فعالیت های سیاسی ایشان محسوب داشت به طوری که در بسیاری از جلسات و تصمیم گیریهای اصلی، گاه در معیّت آیت الله العظمی نجفی مرعشی و به نمایندگی از ایشان و گاهی نیز به طور مستقل، مشارکت داشت. انتخاب ایشان به عنوان نماینده ویژه مراجع عظام قم برای ابلاغ نقطه نظرات آنان به اسدالله علم - نخست وزیر وقت - در خصوص لایحه 5 ماده ای دولت و نظر مخالف مراجع با مفاد آن، نشان از اعتماد مراجع به ایشان از سویی و کفایت و لیاقت او از جانب دیگر دارد. ظاهراً این نمایندگی سه بار تکرار می شود که در پایان، منجر به عقب نشینی دستگاه و پذیرش نظر مراجع معظم می گردد.
نقل است که امام خمینی پس از استماع نتایج آخرین ملاقات ایشان، در جلسه ای با حضور سایر مراجع عظام وقت در منزلشان، گفته بودند: «شما امشب را برای ما عید کردید!» و از مرحوم حاج آقا مصطفی خواستند که جعبه ای گز بیاورند تا حاضران دهانشان را شیرین کنند!.
همچنین در دوران عزیمت مراجع به تهران و اقامت طولانی آنان در پایتخت و جلسات آنان در منزل آیت الله حاج سید احمد خوانساری و سپس در محلی دیگر، شرکت فعال داشت که در خاطره همراهان و یارانشان باقی است.
با اوج گیری نهضت نیز بازدید از اقصی نقاط کشور و ملاقات و ارتباط با علماء طراز اول بلاد و رایزنی و همفکری با آنان و ارسال و ایصال کمک های مالی و مادی و حمایتهای معنوی به آسیب دیدگان از حوادث انقلاب از قبیل مسائل کرمان، آبادان، کردستان و غیره، بخش عمده ای از وقت و توان ایشان را به خود اختصاص می داد.
ملاقات با برخی شخصیتهای در تبعید و یا روحانیون زندانی را نیز از دیگر وظایف خود می شمرد که مستقلاً یا به نمایندگی از مراجع عظام، بدان اقدام می نمود. از جمله خاطره دیدار با امام خمینی 1 در نجف در دوران تبعید به عراق، ملاقات با آیت الله پسندیده در زمان تبعید به انارک یزد، حجة الاسلام شهید هاشمی نژاد در زندان و... چندین بار از ایشان شنیده شد.
ایشان خاطرات دوران نهضت را گاه به طور پراکنده ذکر می نمود و همواره به دنبال مجالی برای ثبت منظّم و جامع آنها بود که هیچگاه چنین فرصتی پیش نیامد و تنها یادداشتهای محدود و متفرقی در این زمینه بجای مانده است. دوران انقلاب یا حوادث سالهای 56 و 57، روزها و شبهای طاقت فرسای دوره زندگی ایشان است. کمترین زمان استراحت، ساعات کار فشرده، جلسات متعدّد، سفرهای پی در پی، فشارهای روحی و جسمی و در کنار آن، فشارهای رژیم و خطرات ناشی از آن، شاخصه های این دوران از حیات پربار ایشان است. از جمله می توان به ماجرای لو رفتن طرح آتش سوزی شبانه منزل امام جمعه و سرقت اموال آن، اشاره نمود که پیشتر نیز در مورد یکی دیگر از علماء قزوین اجرا شده بود و فرمانداری نظامی مسئولیت آن را بر گردن «خرابکاران!» انداخته بود. این بار تعداد زیادی از جوانان غیور و انقلابی با اتخاذ تدابیر ایمنی و حفاظتی، تمام محل به ویژه منزل ایشان را در کنترل مخفی خود گرفته و تا صبح به حراست از آن پرداختند. نیمه شب که ایادی دستگاه با پشتیبانی یک خودروی جیپ ارتش، خود را به محله آخوند رساندند، در مواجهه با نیروهای مردمی حاضر در محل، صحنه را ترک کرده و موضوع منتفی گردید. اگرچه متعاقب آن، منزل ایشان در قم، در زمانی که به همراه خانواده در قزوین به سر می بردند، مورد تفتیش و بازرسی قرار گرفت و مدارک مختصری به سرقت رفت.
از آنجایی که منزل ایشان در محله آخوند قزوین، محل تصمیم گیریها، جلسات و وقایع مهمی در دوران انقلاب و سالهای ابتدای پیروزی محسوب می شد، اکثر دست اندرکاران انقلاب در این شهر از علماء اعلام هیئت علمیه قزوین، سیاسیون، کسبه و بازاریان فعال، و عامه طبقات مردم آن را بنام منزل امام جمعه، پایگاه انقلاب می شمردند. بسیاری از سربازان و درجه دارانی که به دستور امام پادگانها را ترک می کردند، خود را به منزل امام جمعه می رساندند و سلاح و لباس نظامی خود را تحویل داده و ضمن اخذ رسید، لباس و هزینه مختصری برای رساندن خود به شهرهای دیگر دریافت می کردند.
با وجود آنکه نقش ایشان در میان اعضاء هیئت علمیه قزوین، جایگاه ویژه ای را برای آراء و نظرات وی ایجاد کرده بود و معمولاً رأی او قول فصل بود، ولی این امر هیچگاه او را از مشورت و نظر خواهی از دیگر اعضاء، غافل نمی کرد و همواره بر مشورت و همفکری و تصمیم گیری جمعی و پرهیز از تکروی، تأکید داشت.
خاطرات، عکس ها، فیلمها و روایات و حکایات دوران انقلاب در قزوین گویای این واقعیت کم نظیر است که قاطبه هیئت علمیه در این شهر همیشه در صف مقدّم راهپیمایی ها و سایر فعالیتهای سیاسی حضور داشتند و حضور امام جمعه شهر در میان آنان، جلوه و اهمیتی مضاعف داشت. او بی توجه به منصب خود و عواقبی که می توانست متوجّهش باشد، حضور شاخص و تعیین کننده خود را در تمام این فعالیتها حفظ می نمود.
هر گاه از او سئوال می شد که آیا امامت جمعه منصبی دولتی نیست و چرا مراعات مسئولیتهای آن را نمی کند، و تأکید می کرد که «امامت جمعه، یک منصب دینی است.» و با استناد به انتصاب شرعی خود از سوی آیت الله نجفی مرعشی و آیت الله رفیعی قزوینی، می افزود: «من این منصب و اختیارات آن را برای دین می خواهم نه دینم را در خدمت حفظ این منصب.» مقاومت ایشان در مقابل در خواست رژیم شاه مبنی بر اقامه یکی از نمازهای جمعه در پادگان ارتش و با حضور مقامات دولتی و ردّ قاطعانه و جسورانه این در خواست، موجی از فشار و ایذاء را برای وی به دنبال داشت. گر چه منزلت اجتماعی ایشان، دستگاههای دولتی را از تعرض مستقیم و آشکار به وی باز می داشت، ولی مزاحمت و اعمال ایذایی و محدود کننده، به صور مختلف وجود داشت. سازمان امنیت - ساواک - معمولاً از طریق بازداشت و اعمال فشار بر اطرافیان به ویژه اخوان ایشان سعی در تهدید و تحدید فعالیتهای وی داشت که معمولاً هم تأثیر زیادی نداشت.
با این همه و علیرغم تمام فشارها، منزل ایشان و نزدیکانشان، مراکز اصلی فعالیتهای نیروهای انقلاب و تماس با قم و شهرستانها و ارتباط مستمر با پاریس در مدت اقامت امام در فرانسه و پذیرای اکثر شخصیت های روحانی، سیاسی، سخنرانان و انقلابیون از قم و سایر شهرستانها بود. در دوران انقلاب این جملات شجاعانه و قاطعانه مرحوم آیت الله شهیدی در تماس تلفنی فرماندار نظامی وقت با ایشان، بر سر زبانها بود، آنجا که در عکس العمل نسبت به ضرب و شتم علماء در هنگام راهپیمایی و دستگیری چند تن از مردم و بستن مسجد النبی (ص) (مسجد شاه سابق) می گفت:
«اگر تو سالار جاف شده ای، اینجا پاوه نیست... شما می خواهید با توپ و تفنگ قزوین را ساکت کنید در حالی که کوس رسوایی شاه در جهان زده شده است!»
همچنین از خاطرات بیاد ماندنی و وقایع تعیین کننده دوران انقلاب و جریان نهضت اسلامی در قزوین که با تدبیر ایشان صورت پذیرفت، عکس العمل هیئت علمیه قزوین در مقابل احضار کتبی آنان توسط فرمانداری نظامی بود. در حالی که در این زمینه اختلاف نظرهایی میان برخی علماء وجود داشت و از سویی نحوه برخورد آنان با این اقدام فرمانداری نظامی بسیار مهم به نظر می رسید، موضعگیری صریح و قاطعانه مرحوم آیت الله شهیدی یک بار دیگر به بیم ها و تردیدها خاتمه داد.
اظهار نظر تلفنی ایشان در قم، زمینه تشکیل جلسه فوق العاده هیئت علمیه را فراهم آورد. شبانه عازم قزوین شد و پس از طرح نقطه نظراتش در جلسه مزبور و موافقت سایر علماء، جوابیه ای مشتمل بر سه نکته زیر برای فرماندار نظامی ارسال شد:
1 - تذکر اکید به مسئولان دفتری فرمانداری نظامی در خصوص رعایت ادب و شئون مربوطه در مکاتبه با علماء اعلام.
2 - عالمان دینی، سربازان امام عصر «عج» هستند نه تحت امر فرمانداری نظامی.
3 - در حال حاضر علماء قزوین سخنی با فرماندار نظامی ندارند؛ اگر وی یا هر کس دیگر با علماء سخنی داشته باشد، درب منزل آنان به روی همگان باز است.
و این پاسخ مدبرانه و در عین حال قاطعانه بود که علاوه بر آنکه به عذر خواهی شخص فرماندار نظامی منجر گردید، او را برای بیان خواستها و نظراتش با قرار قبلی به جلسه هیئت علمیه که در منزل امام جمعه برگزار شد، کشاند!
تدبیر وی و سایر اعضاء هیئت محترم علمیه متشکل از علماء طراز اول شهر که تصمیم گیرندگان اصلی انقلاب در قزوین بودند، جریان انقلاب را با سعی بر جلوگیری از خونریزی، پیش می برد. به طوری که اکثر اعتراضات در شکل تحصّن های آرام ترتیب داده می شد. آگاهان جریانات انقلاب در قزوین، تحصّن شبانه روزی در آستانه امامزاده سلطان سید محمد (ع) (جنب منزل امام جمعه)، تحصّن در اعتراض به ضرب و شتم علماء توسط کماندوهای رژیم در جلوی مسجد النبی (ص) ، و تحصّن مخاطره آمیز و شبانه هیئت علمیه در بیمارستان کورش قزوین برای تحویل اجساد شهدای محمودیان (5 شهید از یک خانواده) را از جمله طرحهای ایشان عنوان می کنند که هر بار نیز اقدام آنان موفق بوده و به اجرای خواست هیئت علمیه و مردم منجر شده است.
بدیهی است ذکر روایات و داستانهای روزهای پرحادثه انقلاب که حاکی از اخلاص در نیّت، تدبیر، درایت و متانت و شجاعت در تصمیم گیریها و اقدامات او و سایر اعضاء هیئت علمیه دارد، مجالی گسترده تر و مستقل می طلبد.
با پیروزی انقلاب اسلامی نیز نزدیک به دو سال امامت جمعه را بر عهده داشت. و در مسجد النبی (ص)
قزوین، اقامه نماز جمعه می نمود. معمولاً تمامی اعضاء هیئت علمیه قزوین در صف اول نماز جمعه پیشاپیش انبوه جمعیت مؤمن و انقلابی به او اقتدا می کردند و صحنه های ارزشمندی از انجام تکلیف الهی و دینی و تحکیم وحدت ملّی را به نمایش می گذاشتند.
همچنین در همین مدت نیز که هیئت علمیّه قزوین هنوز رتق و فتق امور و تصمیم گیریها و اقدامات اصلی در ساماندهی اوضاع پس از پیروزی انقلاب اسلامی را بر عهده داشت و با تشکیل جلسات مستمر و حضور روزانه در مدرسه صالحیه مستقیماً روند تحولات را هدایت می کرد، و مرحوم آیت الله شهیدی نقش مؤثر و کلیدی داشت. هم چنان که در هیئت منتخب از سوی هیئت علمیه که به فرمان امام خمینی تشکیل شد، نیز نقش محوری خود را ایفاء می کرد. تا آنکه پاره ای مسائل و اقدامات مشکوک را غیر قابل توجیه و تحمّل شمرد و از سوی دیگر مسئولیت های وی در حوزه و بیت آیت الله العظمی نجفی مرعشی او را بر مراجعت به قم مصمّم نمود. روزی در خطبه نماز جمعه از علماء اعلام خواست که این مسئولیت را یک یا چند تن از آنان بر عهده بگیرند و متعاقب آن، راه قم را پیش گرفت.
معروف است که مرحوم آیت الله مرعشی در پاسخ به اصرار جمع انبوهی از مردم قزوین که برای بازگرداندن آن مرحوم در قالب کاروانهایی به قم سفر کرده و به بیوت مراجع متوسل شده بودند، فرموده بود:
«اگر ایشان هم بخواهند به قزوین بیایند، من نخواهم گذاشت؛ شما می خواهید چشم مرا با خود به قزوین ببرید!»
مراجعات مکرر و ارسال طومارهای متعدد به بیوت مراجع و دفتر امام و تقاضاهای مکرر در این زمینه و حتّی تماسهایی از جانب رئیس جهمور و نخست وزیر وقت را نیز بی نتیجه گذاشت. (یاد آور می شود مرحوم شهید رجایی اصالتاً قزوینی بود و در این زمینه اهتمام زیادی برای اصلاح امور قزوین از طریق آن مرحوم داشت.)

تصدّی مدارس حضرت آیت الله العظمی نجفی مرعشی (ره)
با خاتمه فعالیت های گسترده و بی وقفه که در کاهش توان جسمی او بی تأثیر نبود، دوره ای دیگر از حیات پربار وی آغاز می شود. پس از تصمیم ایشان بر ترک قزوین، مسئولیت های دیگر نیز از جانب آیت الله مرعشی نجفی بر عهده ایشان گذاشته می شود که تا آخرین روز حیات نیز به آنان اشتغال داشت. اداره و تصدی مدارس علمیه آن مرجع عالیقدر را (مرعشیه، مؤمنیه، شهابیه، مهدیه) ضرب المثل مدیریت در مدارس علمیه به شمار می رفت. او همواره طلاب را فرزندان خویش می دانست و علیرغم فقدان امکانات مالی و مادی و دشواری امر اداره این مدارس به ویژه پس از رحلت مرحوم آیة اللّه مرعشی نجفی تا آخرین لحظه حیات در جهت رفع مشکلات آنان از هیچ کوششی مضایقه نکرد و از جان و اعتبار خویش مایه می گذاشت و در این راه حقیقتاً خستگی نمی شناخت.
ایشان سالهای آخر عمر شریفش را نیز با اقامه جماعت در جوار مرقد آن مرجع عظیم الشأن در کنار سایر اشتغالات خویش سپری نمود.

وفات
در اولین ساعات روز پنجشنبه 26 شوال المکرم 1414 قمری (هیجدهم فروردین 73) مصادف با سالگرد شهادت حضرت امام صادق (ع) در قم به دیدار معبود شتافت و به جوار رحمت الهی منتقل گردید و روح بلندش آرام گرفت. پیکر مطهّر آن عالم ربّانی پس از تشییعی کم نظیر و اقامه نماز توسّط آیت اللّه فاضل لنکرانی در صحن مطهّر حضرت معصومه 3 ، آن چنان که تصریح کرده بود، در «مقبره علمای باغ بهشت» در جوار علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.

منابع
- شرح حال ایشان در برخی منابع آمده است، از جمله:
- گنجینه دانشمندان / ج / 2 ص .180
- شجره خاندان شهیدی / ج / 2 ص .777
- مقدمه موسوعة البرغانی / ج .1
- مجله مکتب اسلام / سال / 34 شماره / 3 ص .68

منبع: www.hawzah.net

نظر شما