موضوع : پژوهش | پایان نامه

هرمنوتیک فلسفی پل ریکور و نسبت آن با نظریات ادبی معاصر

کارشناسی ارشد 1391
موضوع: فلسفه
پدیدآور: میثم دادخواه استاد راهنما: علی‌نقی باقرشاهی استاد مشاور: علی فتح‌طاهری
دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره)، دانشکده ادبیات و علوم انسانی
چکیده

پُل ریکور یکی از چالش بر‌انگیزترین و پرکارترین متفکران قرن بیستم است. او بیش از سی اثر عمده در زمینه‌هایی متفاوت اعم از اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی، روانکاوی، سیاست، دین و نظریه زبانی منتشر کرده است. ازطرفی وی به شکل قابل توجهی خوانش مخصوص به خودش از هرمنوتیک فلسفی را توسعه بخشید و از این جهت او را بیشتر بعنوان فیلسوفی در حوزه هرمنوتیک می‌شناسند.در این رساله مروری بر ویژگی‌های چشمگیر خط سیر فلسفی ریکور ارائه می‌شود، مسیری که او با گرفتن سرنخ از متفکران هرمنوتیک آلمان از جمله دیلتای، هایدگر و گادامر سعی در تلفیقی منطقی از دو شقّ عمده‌ی هرمنوتیک یعنی هرمنوتیک رمانتیک و هرمنوتیک پدیدارشناسانه دارد، تلفیقی که حق هر دو شکل عمده نگاه هرمنوتیکی را ادا نموده و در عین حال ضعف‌های آنان را نیز پوشش دهد. ریکور در روند فلسفی خویش، به جای اینکه مانند هایدگر مستقیماً به مسأله هستی‌شناسی بپردازد، با گذار از سطح معناشناسی و تلفیق آن با فلسفه‌ی تأملی در نهایت هستی‌شناسی را نیز مورد توجه خویش قرارمی‌دهد. در حقیقت برای ریکور نیز هستی‌شناسی مسأله بنیادین بود، اما او مسیری طولانی‌تر را برای رسیدن به این هدف برگزید. ریکور در سطح معناشناسانه خود را با کثرتی از تأویل‌های رقیب و غالباً متعارض روبرو ساخت و به هرکدام از آنها به شکل یک امکان در رسیدن به معنا نگریست. این امر باعث ورود او به دیالوگی با علوم مختلف از جمله علوم انسانی و به شکل خاص ادبیات گردید. از طرفی یکی از محورهای همیشگی هرمنوتیک در اشکال مختلف تاریخی‌اش «متن» و«زبان» بوده است، محوری که می‌تواند پیوند هرچه عمیق‌تر هرمنوتیک و نظریات ادبی را توجیه کند. بخش انتهایی این رساله به بررسی مساعدت‌های هرمنوتیک ریکور در حوزه نظریه ادبی پرداخته و برخورد دو سویه‌ی او با ساختارگرایان و قرابت او با نظریات مکتب کنستانس را تبیین می‌نماید. همچنین آراء او در خصوص برخی مفاهیم ادبی از جمله استعاره، روایت، اسطوره و نماد و نسبت این مفاهیم با نگاه خاص ریکور به مسأله هرمنوتیک مورد بررسی قرار می ‌گیرد.

نظر شما