خود ویرانگرى نسل معاصر
موضوع : فرهنگ | سینما و تئاتر

خود ویرانگرى نسل معاصر

روزنامه شرق، چهارشنبه 12 آذر 1382 

جمیله عباسى: حضور در کنار مسعود کیمیایی و گفت وگو با او آسان نیست چرا که تک تک جمله های به ظاهر بیهوده او نیز از بار اندیشه و تجربه سنگینی می کند.

او که به رغم فیلم های مطرح و غیرمطرحش یکی از تاثیر گذار ترین فیلمسازان سینمای ایران است صحنه های پایانی واپسین فیلم خود «سرباز ان جمعه» را به تصویر می کشد.

با وجود هیبت پرابهت، طنز بی بدیل کیمیایی هر جمعی را تبدیل به جشن می کند و دلپذیرترین و مفرح ترین فضا را برای افراد گروه فراهم می  آورد. در پشت صحنه فیلمش او را کماکان با اقتدار و استواری در حال فرماندهی گروه فیلم دیدیم.

باشد که سربازهای جمعه موفقیت او را به مانند سال های گذشته تکرار کند و جریان ساز باشد.

•••

مرد: خیلی خوش اومدی خانوم. خانومه؟
زن: نقره.
مرد: قشنگه. چرا طلا نه؟
زن: مگه فرقی هم می کنه، شما بگو چدن، بگو حلبی. فرق نمی کنه.
مرد: صد من نقره بیشتر از یک مثقال طلاست.

فیلمبرداری قسمت هایی از سکانس 50 فیلم سربازان جمعه به کارگردانی مسعود کیمیایی در جریان است.

گفت وگوی فوق بین «نقره» که نقش او را اندیشه فولادوند و «افراسیاب» که نقش او را سعید روحانی ایفا می کنند در حیاط اعیانی و اشرافی سلاخ، بدمن فیلم به بازیگری کیانوش گرامی و با شکل و شمایل و هیبتی استثنایی و ویژه انجام می شود.

آنها بر مبلمان فرفورژه که در حیاط خانه چیده شده نشسته اند در حالی که زغال های گداخته در منقل در انتظار گوشت ها و گوجه های به سیخ کشیده شده هستند و تلویزیون با دوربین مدار بسته روبه روی آنها قرار دارد و کفتر خانه سلاخ را نشان می دهد.

ساعت ده شب است. گروه فیلمبرداری و دیگر حاضران لباس های زیادی پوشیده اند چرا که قرار است تا صبح در فضای سرد حیاط کار پیش برود.کیمیایی از دور اما با استواری گروه را هدایت می کند.

• آقای کیمیایی گفته می شود این فیلم به نوعی متمایز از فیلم های پیشین شماست نظرتان در این باره چیست؟

بله این تمایز تعجیلی است که در فیلم های پیشین داشتم و در این فیلم ندارم. بسیار باحوصله این فیلم را پیش می برم. عجله، مسابقه و سرعتی که پیش از این در ساختن فیلم هایم بود در این فیلم نیست در این فیلم به آرامش و تامل رسیده ام مضافا که قصه سربازهای جمعه را بسیار دوست دارم.

•••

اسحاق خانزادی بر این باور است که سربازان جمعه یکی از بهترین فیلم های قبل و بعد از انقلاب مسعود کیمیایی خواهد بود.

گروه صحنه را برای فیلمبرداری پلان بعدی این سکانس آماده می کند. اندیشه فولادوند که شاعر است و کتاب شعر او در دست انتشار، اولین تجربه بازیگری خود را پشت سر می گذارد بازی خوب او مصداق این باور است که جوانان می توانند در فیلم های کیمیایی تبدیل به هنرپیشه ای توانا شوند و استعداد هنری آنها شکوفا شود. به شرطی که پیش زمینه و استعداد آن را داشته باشند.

• خانم فولادوند لطفا از آشنایی تان با مسعود کیمیایی بگویید.

همیشه دیدار با کیمیایی برایم یک رویا بود. ایشان را دورادور می شناختم و به دلیل نوستالژی، آنارشی مکتوم و پریشانی که همیشه در قهرمان های فیلم های ایشان هست به راحتی می توانستم با این فیلم ها ارتباط برقرار کنم. من بخشی از تولد فکری ام را مدیون کیمیایی هستم.

او تنها کارگردانی است که از طبقات محروم و حاشیه نشین که من خودم در چنین طبقه ای متولد شدم و پرورش یافته ام دفاع می کند.

او همواره مرا به یاد لنگستون هیوز می اندازد که به او ملک الشعرای هارلم می گفتند چون تنها کسی بود که برای آدم های هارلم شعر می گفت و از آنها حمایت می کرد و در ایران کیمیایی برای افراد حاشیه نشین شعر می گفت.

من در اوایل دبیرستان خیلی دوست داشتم ایشان را ملاقات کنم و شعرهایم را برایشان بخوانم. این اتفاق افتاد و من بالاخره توانستم این کار را بکنم.سال ها گذشت تا ایشان بازی در این فیلم که نقش دختر شاعری است را به من پیشنهاد کردند و من با کمال میل آن را پذیرفتم.

• کمی از شخصیت نقره خاشع که نقش او را در فیلم ایفا می کنید، بگویید.  گویا به جز شاعر بودن وجوه اشتراک دیگری با این نقش دارید؟

نقره خاشع که در بخش دوم وارد فیلم می شود و قصه را پیش می برد نماینده نوعی روشنفکری از هم گسیخته در نسل معاصر است. متولدین دهه شصت و متولدین پس از انقلاب، بچه هایی که در این مملکت هشت سال جنگ دیده اند، شکاف های طبقاتی را دیدند و به نوعی دچار دوگانگی ارزشی، عقیدتی و طبقاتی شدند.

یک نوع وازدگی پریشان که اپیدمی دارد. «نقره» اما از یک طبقه مرفه است. در طبقات مرفه یک پز تمایل به طبقات فرودست وجود دارد و نقره که قرار است با استعداد و روشنفکر باشد اما نیست. چرا که روشنفکری خاصیت این نسل نیست.

بنابراین او به یک خود ویرانگری دست می زند. در فیلم تجزیه و تحلیل از دست رفتن چنین شخصیتی بررسی می شود. امثال نقره در جامعه ما زیاد هستند.

فقط شاید نقره به دلیل طبقه ای که برایش انتخاب شده، فرضا برای جذابیت بیشتر یا برای نشان دادن شکاف های طبقاتی از یک طبقه اشرافی انتخاب شده است و من به عنوان اندیشه فولادوند اشتراکات فکری زیادی با نقره خاشع دارم.

• شما که می گویید حاشیه نشین بوده اید چگونه به اریستوکراسی نقره رسیدید؟

زمانی که این نقش به من پیشنهاد شد و فیلمنامه را خواندم در وهله اول احساس غریبگی کردم. من دقیقا در طبقات حاشیه ای بزرگ شده ام در حالی که نقره از بطن اشرافیت می آید باید آن طبقه را می شناختم تا می توانستم به نقره نزدیک شوم.

در این راه آقای کیمیایی بسیار کمک کرد. ضمن اینکه ایشان تخصص بسیار زیادی دارد در اینکه حسی را در پتانسیل شما به وجود بیاورد که در راستای نقش اتفاق می افتد.

آقای کیمیایی بیشتر و پیشتر از سینما، ایست و زیست شان در منطقه مردم شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی بیدار است. به همین دلیل بازیگران در فیلم های کیمیایی همواره موفق هستند.

ایشان آن پتانسیلی را که درهنرپیشه قبل از شنیدن صدای دوربین وجود دارد به هم می ریزد، بعد یک هندسه ای را در راستای نقش به وجود می آورد و هنرپیشه می بیند که همان آدم است.

نظر شما