شیمبورسکا، شاعر تنهایى
موضوع : فرهنگ | هنر و ادبیات

شیمبورسکا، شاعر تنهایى

روزنامه شرق، چهارشنبه 12 آذر 1382 

در سال های گذشته شناخت شعر و شناختن شاعران روز جهان تقریبا از یاد رفته است. با این استدلال که شعر اصولا ترجمه ناپذیر است و شعر امروز جهان به دلیل شخصی بودن آن به هیچ وجه قابل ترجمه نیست. تقریبا از جهان امروز شعر چیزی نمی دانیم. آخرین شاعری که در سال های اخیر کمی می شناختیمش «پاز» بود که آن هم به مدد ترجمه میرعلایی و توجه او به پاز در ایران شناخته شده بود. اغلب شاعرانی که برنده جوایز ادبی می شوند را تا به حال اسمشان را نشنیده ایم گویی اینها در کره مریخ زندگی می کنند و شاید هم ما در سیاره دوردست دیگری قرار داریم.

از شیموس هینی چند شعر ترجمه شده است، از امیری باراکا هیچ ترجمه نشده، از سوزان هو هیچ شعری ترجمه نشده حتی اسم او را هم نشنیده ایم، نام اندروموشن را در لابه لای اعتراض شاعران به جنگ عراق برای اولین بار شنیدیم و... این در حالی است که هنگامی که به شعر جدید رجوع می کنیم فضاهای جدیدی را می بینیم که تا به حال در شعر فارسی از آن استفاده نشده. از طرف دیگر برای بار چهارم و پنجم هم لورکا ترجمه می شود، باز هم ناظم حکمت و باز هم ریتسوس اگر چه این ترجمه ها می تواند به فضای عمومی خوانندگان شعر کمک کند اما هیچ تأثیری در شعر و شناخت شعر امروز ایجاد نمی کند و بیشتر شبیه تجربه های شخصی افراد از خوانش شاعران مورد علاقه شان است.

«شیمبورسکا» شاعر لهستانی که در سال 1996 نوبل ادبیات را گرفت شاید از جمله شاعرانی است که اقبال بسیاری در ایران داشته چرا که تاکنون 2 عنوان کتاب از شعرهای او ترجمه شده اولی «آدم ها روی پل» که در سال 1376 چاپ شده و دومی 11 سپتامبر که امسال به چاپ رسید. «شیمبورسکا» که در لهستان، ادبیات و جامعه شناسی خوانده برای نخستین بار در سال 1952 دفتر شعرش را چاپ می کند و از آن زمان تا به حال دفاتر شعر متعددی منتشر کرده  است. شعر شیمبورسکا دارای مشخصه های منحصر به فردی است که بعد از خواندن چند شعر می توان آنها را حتی در یک مجموعه شناسایی کرد. در شعر او هر چیزی از شخصیت برخوردار می شود و هرشخصیتی شاعرانه نگریسته می شود به طوری که می توان گفت در شعر شیمبورسکا هر چیزی اصالت می یابد.

نگاه او به اشیا، واژگان و مفاهیم نگاهی شهودی است به طوری که سعی می کند هر چیز را مجددا کشف کند و شعر او در کشف دوباره این جهان ساخته می شود. نگاه شیمبورسکا به اشیا در شعر بسیار حائز اهمیت است.او اشیای دنیای مدرن را با همان فردیت و تنهایی ای که خاص انسان مدرن است به کار می گیرد.

چنین استفاده ای از اشیا در شعر دیگران کمتر به چشم می خورد چرا که شاعران عموما از یک شی به منظور یک هدف، یک وسیله، چیزی در ارتباط با فردی که شعر حول محور آن است و مواردی شبیه این استفاده می کنند و اساسا اشیا خود در شعر اصالتی ندارند. اما در شعر شیمبورسکا واقعیت شاعرانه هر شی به چشم می خورد به طوری که حتی می توان موقعیت شاعرانه را برای یک شی شناسایی کرد. چرا که در شرایطی که به کار گرفته می شود وجود شاعرانه دارد و شاید در موقعیت دیگر از چنین وجودی برخوردار نباشد.در یک نگاه کلی به شعر شیمبورسکا می توان گفت که هر عنصر، هر واژه و هر تکه از شعر او شکلی فرد گونه دارد و این اجزا وقتی در کنار هم قرار می گیرند در کنار هم نیز شعری با ویژگی های فردی می سازند. چیز دیگری که در این فردیت دیده می شود تنهایی است.

شعر شیمبورسکا از ارتباط مفاهیم مختلف و یا حتی مفاهیم ارتباطی نظیر عشق و دوست داشتن تشکیل نمی شود بلکه شعر او همواره حس تنهایی را منتقل می کند حتی هنگامی که او اشعار عاشقانه یا لیریک می سراید آنچه در شعر می آید تجربه ای شخصی است و به شما نیز این را منتقل می کند که شما نیز تجربه ای شخصی از عشق داشته اید. تجربه ای که شبیه هیچ تجربه دیگر نبوده. تنهایی شاید مهمترین مشخصه شعری او باشد. مشخصه ای برای تفاوت او و شاعران دیگر. اگرچه در چند دهه اخیر اصولا شعر فردی شده و شاعران تجربه های فردی خود را به تصویر می کشند. اما در شعر شیمبورسکا فردی بودن شعر با تنهایی جمع شده. تنهایی ای که شاعر آگاهانه آن را می سازد و از آن استفاده می کند.

این ویژگی در کنار شخصیت خود شاعر که بیشتر از اجتماعات پرهیز می کند و کمتر در آنها حاضر می شود و حتی کمتر مصاحبه می کند اشعاری را می سازد که بیشتر تجربه تنهایی است. یکی دیگر از ویژگی های شعر شیمبورسکا این است که اتفاقات و وقایع روزمره را به شعر می کشاند. اتفاقاتی که ما هر روز با آنها سروکار داریم اما از کنار آنها می گذریم. اگر چه دقت کردن به جزئیات زندگی یکی از ویژگی های شعر زنانه است اما شیمبورسکا از زنانگی شعرش استفاده می کند و نگاهی ژرف را در کوچکترین اجزای زندگی حاکم می کند.
 

نظر شما