هال هارتلی: یک نگاه
موضوع : فرهنگ | سینما و تئاتر

هال هارتلی: یک نگاه

روزنامه شرق، سه شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۲ - ۱۵ شوال ۱۴۲۴ - ۹ دسامبر ۲۰۰۳

بدون تردید برجسته ترین پدیده سینمایی در خلال دهه ۹۰ در آمریکا، جریان حیات بخش فیلمسازی مستقل است که هال هارتلی از پیشگامان آن است. نماد انسانی این سازمان یکپارچه را که از سینمای مستقل آمریکا و سینمای Art-House اروپا به وجود آمده چه به لحاظ مضمون فیلم ها و چه جنبه های زیبایی شناسی آنها و هم در میزان بودجه صرف شده هال هارتلی است و البته به حق عنوان مولف را از ناحیه منتقدین در این حیطه سینما (سینمای مستقل)، از آن خود کرده است.موقعیت کلیدی او در سینمای مستقل آمریکا به دو دلیل از آن او گشته : اول این که او میراث دار سردمداران متقدم خودش در حیطه سینمای مستقل است و دوم تاثیر سینمای اوست که او را در این موقعیت قرار داده است.هارتلی وامدار راهی است که در دهه ۱۹۷۰ با فیلمسازانی نظیر اسپایک لی و جیم جارموش هموار شد و حالا او که در یک توصیف بی خردانه «جیم جارموش جدید» خوانده می شود خود تبدیل به منبع الهامی برای نسل های جوانتر فیلمسازان مستقل شده است.هارتلی به عنوان یک فیلم نامه نویس، یک کارگردان، گاهی حتی تدوینگر و آهنگساز همواره نیرویی خلاق چه در سینمای داستانی و چه در حیطه فیلم کوتاه بوده است.پختگی روزافزون او به عنوان یک فیلم ساز و حس پیشرفتی که از خلال کارهای او مشاهده می  شود این وسوسه را در ما پدیدار می  کند که فیلم های اولیه او را در لانگ آیلند مثل یک تریلوژی در نظر بگیریم و «آماتور» را مبدا مسیری که همه فیلم های بعدی او متعاقبا در آن مسیر و رو به جلو در حرکت بوده اند.اعضای کلوپ خصوصی بازیگران هارتلی (به خصوص ادرین شلی) نوجوان (تین ایجر) مسئله دار «حقیقت باور نکردنی» و «اعتماد» به سمت تیپ پیش می روند و این تیپ سازی همان چیزی است که هارتلی را اتفاقا از بقیه جدا می کند. با این همه، این اصرار هارتلی در داشتن یک سبک خاص و تمایلی که به بازگشت به موضوعات (تماتیک کلیدی) خودش دارد، اتفاقا همان چیزهایی هستند که دستیابی مستقیم و رویارویی آسان را با آثار او مشکل ساخته اند. از جمله این مضامین یا تم های کلیدی یکی حاشیه نشینی است.این در حاشیه زیستن نه تنها مشخصه شخصیت های هارتلی است، بلکه پرداختن به حواشی اتفاقا در همه جنبه های زیبایی شناسی آثار او وجود دارند. موقعیت هارتلی به عنوان یک آمریکایی که فیلم های اروپایی می سازد و جنبه های زیبایی شناسی تعمدا مینی مالیستی اش موجب فراهم آمدن مشکلاتی برای منتقدین است.سخت گیری و خساست او در به کارگیری صدا، ایماژ و حتی بودجه به عنوان عاملی مهم مجموعا سبک خاص او را می سازند. ترکیب و ساخت موسیقی او که زیر عنوان جعلی «ندرایفل» عنوان می شود، یادآور کارهای مینی مالیست هایی نظیر ریش و گلس است. متکی بودن به تکرار که کلید اصلی کارهای هارتلی در ایجاد افکت های صوتی است به شدت با کارهای این دو آهنگساز مینی مالیست شباهت دارد. از نظر بصری هارتلی اختصار و جزیی نگری و حداقل استفاده از احساسات را به نمایش متظاهرانه و حرکات اغراق شده در بازیگری ترجیح می  دهد. طراحی حرکات موزون و کنترل حرکات بازیگران (که آنها هم از آرشیو مخصوص خود هارتلی انتخاب شده اند)، دقت در جزیی ترین حرکات که گاهی به صورت فوران غنی و اغراق شده سکانس های حرکت های موزون در می  آیند در کارهای او دیده می شوند.به خاطر همین جنبه های بصری خشک و جدی، ناگزیر این دیالوگ ها هستند که سریعترین تاثیر را بر مخاطب می گذارند. دیالوگ هایی که به طرز اغراق آمیزی غیرناتورالیستی اند. انگار شخصیت های هارتلی کلمات قصار می  گویند. آنها در نهایت بی اعتنایی و خیلی خشک خطوطی را که مربوط به آنهاست از حفظ می گویند. انگار بضاعت آنها برای درگیری های پیچیده احساسی با یکدیگر کم است. شخصیت ها به شکلی نمادین از هم فاصله می  گیرند. موقعیت آنها به عنوان حاشیه نشینان اجتماع، موقعیت آدم هایی است که چه از نظر روابط عاشقانه و چه روابط و مسائل خانوادگی به نوعی پیچیدگی مبتلا هستند. گرچه مکان فیلم های هارتلی مثل خودش حالا تغییر مکان داده اند و از زادگاه او در لانگ آیلند به فضاهای حاشیه شهرها آمده اند و علی رغم این جوانان عبوس و آشفته ای که بزرگترها هم به زبان نمادین آن ها و همان کلمات قصار سخن می  گویند، هنوز هم اصرار و پافشاری هارتلی بر سبک خاص فیلمسازی اش است که فیلم هایش را در مرزهای مشخصی نگه می  دارد.
 

نظر شما