رئال یا سوررئال، نگاهی به فیلمنامه دنیا
موضوع : فرهنگ | سینما و تئاتر

رئال یا سوررئال، نگاهی به فیلمنامه دنیا

روزنامه شرق،  دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۲ - ۲۰ شوال ۱۴۲۴ - ۱۵ دسامبر ۲۰۰۳
 

یاسر نیشابور: دنیا دختر جوان یک شاعر است که در اواخر دهه ۵۰ پدرش را کشته اند و اموالشان را تصاحب کرده اند. او دختری روشنفکر است و با عمه و پسرعمه اش زندگی می کند. حاجی مردی میانسال و متقلب است که با ظاهرسازی بین کسبه و اهل محل و خانواده اش آبرو و اعتبار دارد. دنیا با آگاهی به چهره واقعی وی و این که حاجی پدرش را کشته و خانه شان را تصاحب کرده است، بر سر راه او قرار می گیرد، او را به دام کشیده و عاشق خود می کند... و باقی قضایا.توحیدی که تاکنون فیلمنامه های سینمایی «مرد عوضی ۱۳۷۷ محمدرضا هنرمند»، «مربای شیرین ۱۳۷۹ مرضیه برومند»، «گاهی به آسمان نگاه کن ۱۳۸۱ کمال تبریزی» و «توکیو بدون توقف ۱۳۸۱ سعید عالم زاده» را نوشته است، «دنیا» را براساس طرح «آکله» اثر علی روئین تن نوشت و فیلم آن به کارگردانی منوچهر مصیری ساخته شد.

قصه فیلمنامه یک موضوع کلیشه ای است که با زبانی غلوآمیز، پرداختی سطحی روی آن صورت گرفته است. تنها دو عنصر کاذب توانسته به این فیلم رنگ و جلا بدهد که یکی استفاده از یک سوپراستار و تعدادی بازیگر شناخته شده است و دیگری پرده برداری از چهره آدم های ریاکار که امروزه بین مردم منفور هستند و البته این مورد هم در این سال ها در بسیاری فیلم های دیگر از جمله «شب برهنه» سعید سهیلی به چشم می خورد و چیز تازه ای نیست.ویژگی های شخصیت های فیلمنامه را می توان چنین برشمرد: دنیا- جوان، مطلقه، روشنفکر، جسور، مهربان،  لوند،  لجباز و عاشق خانه پدری و زندگی از دست رفته اش.حاجی- میانسال، سنتی، ریاکار، مذهبی، با اعتبار و شخصیتی که دیگران از او حساب می برند.

محسن و شادی [پسر حاجی و دوست دخترش]- جوان، روشنفکر، عاشق پیشه و صادق.

حاج خانم- میانسال، سنتی، خانه دار، مذهبی و درستکار.دو دختر حاجی و شوهرانشان- تحصیلکرده، سنتی و مذهبی.

تمام اطلاعات مربوط به این خصلت ها، به جز بخشی از خصوصیات حاجی و دنیا که به عنوان گره داستان تا سکانس پایانی پنهان می ماند، از ابتدا از طریق دیالوگ ها و رفتار شخصیت ها به مخاطب داده می شود.این که دنیا دختر یک شاعر جان باخته و مالباخته و همچنین عاشق خانه پدری و زندگی از دست رفته شان است و حاجی نیز یک فرد متقلب و با اعتبار کاذب است که در طول زندگی اش مرتکب جنایات فراوانی شده، پنهان می ماند و در سکانس پایانی به عنوان گره گشایی قصه آشکار می شود. دو رابطه عشقی موازی، یکی عشق دو طرفه محسن و شادی به هم و دیگری عشق یک طرفه حاجی به دنیا در این قصه جریان دارد. هیچ یک از طرفین «محسن و شادی» و «حاجی» از عشق دیگری با خبر نیستند و تنها دنیا در این میان ناظر و شاهد هر دو عشق است. شخصیت پردازی ها به گونه ای است که در این قصه که با محوریت ریا و دورویی طراحی شده، بیشترین صداقت را می توان در روابط دنیا با محسن و شادی جست وجو کرد. آنجا که دنیا در خانه اش به دور از چشم حاجی برای محسن و شادی پارتی می گیرد و یا وقتی آن دو را در کمد اتاق با هم می بیند سکوت می کند و به حاجی چیزی نمی گوید.

در مقابل، تا پایان ماجرا و پس گرفتن خانه پدری اش برای حاجی نقش یک معشوقه را بازی می کند در حالی که از همان اول از او نفرت داشت. با کمی تعمق در این اثر نمایشی در می یابیم که با وجود نفی ریا و تزویر، دغدغه این قصه رسیدن به خوبی و جنبه های مثبت آرمانگرایانه نیست بلکه رسیدن به حقیقت و یکرنگی است که می تواند خوب یا بد، سیاه یا سپید باشد. در دنیایی که این قصه برای مخاطبش تصویر می کند روابط بر ضوابط ارجحیت دارد چنان که دنیا شخصاً از حاجی انتقام می گیرد چون معتقد است پیگیری قانونی مدت زمان زیادی را تلف می کند، مأمور انتظامی که خود را موظف به برهم زدن پارتی و دستگیری بانیان آن می داند با سفارش حاجی که از دوستان قدیمی اوست از وظیفه اش صرف نظر می کند و ... نویسندگان زمانی می توانند به رفع دغدغه های خود و دیگران کمک کنند که کمی به دیده واقعی تر و عمیق تر به مسائل و مشکلات اطرافشان و راه حل های پیش روی آنها بنگرند و آنها را به تصویر بکشند. ساختار روایی این قصه و شخصیت پردازی حاجی به قدری غلو شده است که هرچند برای تماشاگر جالب و جذاب باشد اما نمی تواند راهی به دغدغه های واقعی او باز کند.
 

نظر شما