مدیرعامل بریتیش پترولیوم بر سر چاههای نفت دریای خزر و خلیج فارس چه میکند؟
"بحران" عبارت از هر چالش و سیاستی است که جهت برهم زدن تمرکز افکار عمومی و ایجاد تغییر در نقطه کانونی مباحثات کلامی عمومی و خاص سیاسی و اجتماعی استفاده شود. چنین سیاستهایی نه از سر بی تدبیری و ناآگاهی بلکه درست برعکس گاهی از سر آگاهی و اطلاع صورت میپذیرد.
آی، خبر! خبر! بحران زیست محیطی در خلیج مکزیک! یک چاه نفت در اثر پوسیدگی از کنترل خارج میگردد. نفت خام بصورت انبوه وارد آب خلیجی میشود که برای آمریکا اهمیت استراتژیک دارد. از سویی شرکت بریتیش پترولیوم کمک تمام کشورها را برای مهار انتشار نفت رد میکند. راه حلهای اجرا شده با کمک تکنولوژی 2010 یکی پس از دیگری برای مهار چاه نفت حفرشده در سال 1940 (1319 هـ. ش) شکست میخورد. لکه نفتی عظیمی ایجاد میگردد، و شرکت بی پی به اندازه سود یکسال جریمه میشود و مدیر عاملش قول میدهد تمام ضرر و زیان ماهیگیران، شرکتهای توریستی، هتلداران، محیط زیست و... را تمام و کمال پرداخت کند. شرکت بیپی به مشکل مالی برخورد میکند، ارزش سهامش افت میکند. مدیر عامل شرکت برای خروج از بحران مالی به قول خبرگزاریها کاسه گدایی بدست میگیرد و بر سر چاههای نفت خزر و خلیج فارس در هوای گرم منطقه آتش به اموالش میزند و دنبال مشتری برای سهامش میگردد. نقطه سرخط...
کی بود، کی بود! من نبودم ! از آنطرف بر اثر اتهام سوء مدیریتی دامنه اختلافات بیشتر میشود. دستور توقف استفاده از چاههای نفت در خلیج مکزیک بدلیل جلو گیری از این فاجعه صادر میشود. (قابل تامل اینکه قبلاً حفاری و استفاده از چاههای نفت فلات قاره آمریکا نیز غیر قانونی اعلام شده است) این اخبار با آب و تاب در طول مدت بحران زیست محیطی خلیج مکزیک تا امروز تمام اخبار و سایتهای خبری را با عنوان فاجعه زیست محیطی پر میکند و آنقدر بزرگ نمایی میشود که حتی اخبار بازیهای ماجرا جویانه جدید در منطقه را هم به حاشیه میبرد اما چرا اینقدر بر روی این حادثه در افکار عمومی امریکا و جهان تبلیغ میشود؟
چه شود؟ حال با چنین زمینه ای، و وقوف به اینکه واقعیت بحرانگرایی در سیاستهای جهانی معمولا ریشه صهیونیستی دارد، مدیریت بحران در خلیج مکزیک از نگاه دیگری مورد توجه قرار میگیرد؛ توجهی که از شروع تا بحال که به سفر مدیر عامل بیپی در منطقه نفت خیز خلیج همیشه فارس و دریای خزر منتهی میشود. راستی در زمانی که بحران نشت نفت در خلیج مکزیک داد کاخ سفید را درآورده، نگرانی و ناراحتی سنا و افکار عمومی آمریکا، رئیسجمهور آمریکا را چهار بار بر سر چاههای نفت خلیج مکزیک کشانده، مدیر عامل بیپی در سر چاههای نفت دریای خزر و خلیج فارس چه کار دارد؟ راستی همزمانی این دیدار از منطقه با اظهارات متعفن سفیر امارات در آمریکا که جنگ را راه حل پرونده هستهای ایران معرفی میکند حامل چه پیغام است؟ آیا صهیونیستها به دنبال تقویت ائتلاف علیه ایران هستند؟ یا خود این ائتلاف و هدفش حرکتی برای خلق نظامی جدید در جهان است؟ یا اینکه هانتینگتون به تناقضات ریشهای تفکر برخورد تمدنها پی برده و تئوری جدید جنگ نفت و انرژی را به شاگردانش دیکته کرده است؟ راستی براه انداختن این هجمه جهانی و بحران نمایی علیه بحث هستهای ایران که بعضی از سخنرانیهای آتشین مسئولان ما هم با گزک دادن به دست دشمنان به آن دامن میزند، اصلاح در کدام قسمت نقشه ژئوپلتیک دنیا را نشانه رفته است؟ راستی پروژه تشویق و دامنزدن به اختلافات داخلی ایران که با آتش بیاری دانسته و ندانسته، اساس نظام را نشانه رفته و تمام فعالیتهای سازنده سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور را به سکون واداشته با بحران سازی و انحراف در افکار عمومی دنیا اتفاقی است؟
نمیشه، چه! نه... نه... نه در این دنیای اسیر تکنولوژی که حکومت روباتها با جایگزین شدن به جای آدمها آینده بقا و مدیریت انسان در جهان را تهدید میکند و تمام قطعات حساس و حتی داروها به سوی مواد هوشمند هدایت میشوند حتی لولههای چاههای نفت نیز میتوانند در زمان، مکان و از موضع مشخصی هوشمندانه منفجر شده و چندان میلی به ترمیم سریع نداشته باشند. اینجاست که بایستی مدتی بدور از هیاهوی رسانههای مرتبط حتی بصورت غیر عمد رسانه داخلی که هر کدام ساز خود را در این همخوانی انحراف افکار میزنند، به شیوههای مهندسی فرهنگی روی آورد و با درون یابی و برون یابی منحنی بحران روی نمودار جهانی، نقطه کانونی این بحرانهای دست ساز و هدفمند را شناسایی کرد.
هان برنامه چیه؟! بحران زیست محیطی در خلیج مکزیک! یک چاه نفتی را که با تکنولوژی هفتاد سال پیش ساخته شده با وجود پیشرفتهای قابل توجه در علم خوردگی و کشف پوششهای محافظ خوردگی در جهان امروزی در اثر پوسیدگی از مهار خارج میشود و نفت خام به صورت انبوه وارد آب خلیجی میشود که برای آمریکا و مردمش اهمیت استراتژیک دارد. شرکت بی پی تمام هزینههای تعمیر ترکیدگی و پرداخت غرامت به ماهیگیران، هتلداران، محیط زیست و... را تقبل میکند. در سایه این حرکت دهها میلیارد دلار از جیب این شرکت بزرگ که در بحران اقتصادی اخیر، سود هنگفتی از افزایش قیمت نفت به جیب زده به شرکتهای خدماتی و توریستی و تحت عنوان غرامت به محیط زیست و در واقع برای کمک به اشتغالزایی و حمایت مالی در جهت خروج از بحران اقتصادی و کاهش آمار بیکاران در راستای مسئولیت پذیری شرکت در مقابل بحران ایجاد شده، خارج میشود و بواسطه این خروج سرمایه و سود هنگفت قیمت و ارزش سهام بی پی در بورس به شدت کاهش مییابد! شرکتی ارزشمند که سهام و داراییهای آن شاید اتفاقاً و مثلاً بیمه هم نشده (چون بحران مالی فقط دور سر بی پی میچرخد) در اثر یک حادثه تخلیه شده و بصورت منطقی ارزش آن کاهش پیدا میکند و سپس در قیمت وسوسه کننده در کف به کشورهای حاشیه خزر و خلیج فارس فروخته میشود، همچنین دستور تعطیلی چاههای خلیج با بالا گرفتن اختلافات صادر میشود که اتفاقاً با توجه به شرایط آینده بازار نفت، برای در دسترس بودن و کمک به حفظ ذخایر استراتژیک بد هم نیست اما با کاهش تولید جهانی که ممکن است در بازار نفتی در شرایط خروج از بحران شوک ایجاد شود چه باید کرد؟ اشکالی ندارد این کاهش از طریق فشار به سهامداران و در واقع شرکای جدید نفتی بی پی در آینده برای تولید بیشتر قابل تامین است لذا علاوه بر نفوذ بی پی و گروهش در بازار نفت، جبران کاهش تولید نیز حل میشود. اگر در کنار این دو مورد خروج میلیاردها دلار پول بی زبان از منطقه را هم بگذاریم، فکر میکنم چینش پازل برنامه این بحران بخوبی تمام خواهد شد؟
هدف چیه! بعد از فروپاشی شوروی و به هم ریختن نقشههای ژئوپلتیکی دنیا و قوت گرفتن ایدههای جنگ نرم و حاکم شدن تفکر جنگ اقتصادی به جای جنگهای نظامی گذشته، چیزی که در شرایط موجود واقعی به نظر میرسد اینست که در حالی که افکار عمومی دنیا توسط صهیونیستها خود را برای تماشای صف آرایی سربازان سراپا به دندان مجهز به سلاح هستهای طراحان و مشوقین نظریههای برخورد، برای مقابله با بحران و انحراف احتمالی در برنامه اتمی ایران آماده میکنند رقبای ما به دنبال بستن چاههای نفت خود و استیلای بیشتر بر چاههای منطقه و در واقع تسلط بر ژئوپلتیک سیاسی- امنیتی با تسلط بر شریان اقتصادی دنیا بدون حضور ایران هستند، حضوری تحمیلی که با عدم برخورد منطقی و بدون توجه به جایگاه ایران به دلیل حضور قدرتمند ایران در موقعیت استراتژیک منطقه خاورمیانه میتواند برای پایداری امنیت و صلح جهانی نامناسب ارزیابی شود چرا که ماهیت ژئوپلتیک ایران از نظر هویت و ارتباط با زیر سیستمهای منطقهای در خاورمیانه، از ویژگیهای ژئوپلتیک سیاسی، امنیتی، تاریخی و فرهنگی خاصی برخوردار است که آن را به مرکز زیر سیستمهای مختلف هویتی ـ سیاسی در سطوح مختلف منطقه وصل میکند. از این لحاظ ایران نقطه اتصال مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، آسیای جنوبی، خلیج فارس و جهان عرب است. هر کدام از این زیر سیستمها به نوعی پارادایمهای خاص خود را از لحاظ سیاسی ـ امنیتی و توسعه در منطقه و جهان مورد توجه قرار میدهند.
در نگاه به آسیای جنوبی و شرق، اهمیت نقش "امنیتی"، "انرژی" و "توسعه" آن مطرح میگردد. در این پارادایم نقش ایران در بحث امنیت انرژی کشورهای پاکستان، هند و سپس چین، در مناطق شرقی و آسیایی و از طریق افغانستان، در مسایل امنیتی منطقه قابل اغماض نیست. امروزه این دو مسئله بخش مهمی از امینت منطقهای و به تبع آن امنیت جهانی میباشند. همین هویت ژئوپلتیک ایران که در مورد آسیای مرکزی، قفقاز، ترکیه و همچنین خلیج فارس، عراق و جهان عرب نیز صادق است به ایران اهمیت ویژهای در تقویت جایگاه منطقهای و جهانی از طریق اتصال به زیر سیستمهای مختلف میدهد. در واقع ایران نقطه اتصال اصلی در منطقه جغرافیایی و هویتی خاورمیانه بزرگ میباشد که در واقع یکی از دلایل تحریمهای نفتی غرب علیه ایران نیز خلع سلاح ایران در این حوزه از امنیت منطقه میباشد که میتواند حتی تبعات محاصره اقتصادی- سیاسی بزرگی را نیز به دنبال داشته باشد.
واقعیت اینست که صهیونیستها با علم به این موضوع با ایجاد این نوع بحرانها هم به شکوفایی اقتصاد خودشان در اقصی نقاط جهان نگاه میکنند و هم اقتصاد دنیا را کنترل مینماید و از سوی دیگر نظم و دکترین مورد نظر خود را در جهان معاصر با هزینه سایر کشورها گسترش میدهند. برنامه کاملی که در راستای منافع و مطابق با اصول اعتقادی خودشان اگر نگوییم بی نظیر، کم نظیر است. این حرکت آنها در راستای منافعشان قابل درک و پیشبینی است اما چیزی که فهم آن مشکل است حرکتهای انفعالی و تدبیرهای ایذایی ما است که با هدف نمایاندن ضعفهای مدیریتی و تکنولوژی غرب و تبلیغ تواناییهای ایران و با عنوان منافع ملی صورت میگیرد و میخواهد با خرما، خرما گفتن دهان را شیرین کند دیدگاهی که به جای پرداختن به امر توصیه شده و مقدسترین بعد امر به معروف که مخصوص امر به معروف مسئولان است و تفکر در نواقص خود که اصل پیشرفت است با یک زره بین دنبال معرفی نواقص دیگران به افکار عمومی داخل است تا شاید نواقص خودمان را توجیه کند لذا همت اصلاح را به حاشیه ببرد یا اینکه با هزینه بیت المال سعی در اصلاح بیگانگان داشته باشد این دیدگاه میتواند با جدی گرفتن بحران هوشمند کنونی افکار عمومی ما را به غفلت واداشته و جهتگیری سیاستهای کلان ما را در دام دشمن بیندازد. به عنوان نمونه میتوان بزرگنمایی این بحران توسط رسانه ملی و ابراز آمادگی مسئولان اقتصادی قرارگاه خاتم در کمک به رفع این شبه بحران، را در این راستا ارزیابی کرد.
راه حل برون رفت از بحران خلیج را نه در خلیج مکزیک بلکه بایستی در خلیج فارس و منطقه جستجو کرد و برنامه اجرایی آن را نه براساس کمک به بسته شدن شریان نفت آلوده کننده محیط زیست در اعماق آب دریا، بلکه در شریان آلوده کننده اثرات خودبینی هایمان در محیط اطراف خودمان در اعماق دلمان باید جستجو کنیم. آنجاست که اعتقادات دینی و اسلام ناب محمدی برای پاکسازی محیطمان به کمکمان خواهد آمد. با این پیش شرط چیزی که در شرایط موجود ضروری به نظر میرسد اینست که در عرصه سیاست داخلی بایستی با تدبیر جمعی احزاب و شخصیتها از تکرویها دوری گردد تا ضمن حفظ اتحاد و همدلی داخلی اول خود را از درون اصلاح کنیم و سپس اشتباهاتی که به واسطه تکروی عدهای از وابستههای اقتصادی بعضی نهادها صرفا با دید منافع اقتصادی و بدون ارزیابیهای سیاسی و در اوضاع متلاطم داخلی انجام دادند که انتقادهای تند داخلی و بخش خصوصی را هم برانگیخت و با حرکتهای خزنده و بحث برانگیز در مدیریت شرکتها و بنگاههای اقتصادی، ایجاد تلاطمهای نا موزون توسط چند بورس باز در بورس نو پای تهران در سایه عنوان شبه دولتیها و با استفاده ابزاری از نام آنها صورت گرفت که علاوه بر به حاشیه راندن بخش خصوصی، افزایش احتمال ضربه پذیری این نهادها را در مقابل افکار عمومی بیشتر کرد و شرکتهای بزرگ فعال ما را در پشت جبهه از جمله صدرا و مخابرات و... با فرار دادن در تیررس تحریمهای بینالمللی آسیب پذیرتر کرد، اصلاح کنیم لذا در بحث داخلی به نظر میرسد تنها راه حل کاهش مشکلات، اصلاح منطقی بعضی از حرکات سیاسی و اقتصادی کشور در گذشته است که در سایه اصلاح درون، این حرکت آسانترین و کم هزینهترین راه حل خواهد بود؛ اصلاحاتی که با آموزههای دینی و اعتقادی ما هم منافاتی ندارند. مثلاً در مواجهه با تحریمهای سازمان ملل برای کاهش هزینهها در وضعیت فعلی ما کنترلی روی بندها نداریم اما میتوانیم با آزاد سازی بنگاههای اقتصادی مرتبط با شبکه نظامی علاوه بر گسترش خصوصی سازی واقعی دامنه نفوذ تحریم را هم کم کنیم و با ممانعت از ریختن پول بیت المال در جیب قاچاقچیان بینالمللی برای دورزدن تحریمها، نه در قالب سخنرانیهای حماسی که بیشتر مصرف داخلی دارند.
و اما در زمینه سیاست خارجی، هوشیاری و تحرک بیش از پیش مسئولان وزارت امور خارجه را میطلبد در سطح منطقه بایستی سیاستهای منطقه گرایی را تقویت کرد و اثرپذیری از اختلافات در این زمینه را با تنشزدایی به حد اقل رساند و در سطح جهانی سعی نمود با شناسایی فرصتها منافع ملی ما را به منافع کانونهای قدرت گره زد تا اشتباهی که در دریای خزر با پایبندی یکطرفه به قراردادهای قبلی مودت ایران و روسیه تحت تدبیر همراهی با روسها مبنی بر عدم حضور کشورهای ثالث در دریای خزر انجام شد تکرار نشود.
یاد آور میشود خود روسیه و کشورهای حاشیه خزر بر خلاف تعهد و ضمانت روسیه به پایبندی خود به پیمانهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مفاد آنرا قبول ندارند و هرکدام دو به دو و مجزا با عقد قرار داد پای غربیها از جمله بی پی را به آنجا باز کردهاند و اکنون این شرکتهای چند ملیتی حامی منافع آنها در منطقه میباشند متاسفانه در نتیجه تعاملات آنها منافع ما در خزر... نادیده گرفته میشود.
منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۸۹/۴/۲۳
نویسنده : توحید شوطی
نظر شما