موضوع : پژوهش | مقاله

فقر و بهداشت روانی از دیدگاه دین و روان شناسی


این مقاله، به پیامدهای گوناگون جسمی، فرهنگی ـ اجتماعی و روانی فقر بر بهداشت روانی می‌پردازد. فقر فرهنگی، انزوا، پرخاشگری، ضعف اخلاقی و دینی، کاهش عزت نفس، اضطراب و اختلالات روانی از جملة این آثار مخربند. رویکرد متون اسلامی به مسائل فقر و به معانی گوناگون آن در منابع دینی دیگر مباحث این مقال است، دلائل عدم مطلوبیت فقر در این منابع عبارتند از: تضاد فقر با عدالت اجتماعی، پناه‌بردن به خداوند از فقر در ادعیة امامان معصوم، اهمیت دین برای انسجام اسلامی در جامعه، برنامة دین برای اهداف متعالی و عواقب نامطلوب فقر از منظر دین. سرانجام، توضیح و تبیین مواردی که موهم این برداشت است که اسلام با مسئلة فقر مخالفتی ندارد، بلکه آن را تأیید می‌کند.


مقدمه
مسائل اقتصادی در تأمین بهداشت روانی انسان‌ها نقشی بسیار مهم ایفا می‌کند. جامعه با رفع فقر و محرومیت می‌تواند گامی بسیار بزرگ برای کاستن از بیماری‌های روانی و شکوفایی استعدادهای افراد بردارد. هر چند خود فرد باید برای تأمین سلامت روانی خود بکوشد، اما به نظر می‌رسد که جامعه نقش پررنگ‌تری در این امر دارد. از این‌رو، راهبردها و خط مشی‌های کلی جوامع برای ارتقای بهداشت روانی در مرتبة اول باید متمرکز بر ابعاد اقتصادی و اجتماعی باشد، نه پزشکی و درمانی؛ به عبارت دیگر، با رفع تبعیض‌ها و نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی و تأمین معیشت مناسب برای همة افراد جامعه، بسیاری از مشکلات روانی از جامعه رخت برمی‌بندد و هزینه‌های سنگین درمان کاسته می‌شود. در این بحث با نگاهی عمیق‌تر به مسئلة نابرابری و فقر، پیامدهای آن را برای بهداشت روانی فردی و اجتماعی بررسی می‌کنیم و سپس رویکرد متون اسلامی دربارة فقر را بررسی می‌کنیم.
شاید بتوان مسئلة نابرابری و فقر را تلخ‌ترین و دردناک‌ترین مسئلة اجتماعی بشر در طول تاریخ دانست. در دنیای امروز که پیشرفت اقتصادی عظیمی نصیب بشریت شده است، این معضل نه تنها حل نشده که فاصلة فقیر و غنی نسبت به اعصار پیشین، بیشتر نیز شده است. سازمان بهداشت جهانی در گزارشی که در سال 1995 منتشر کرده است، فقر شدید را بی‌رحم‌ترین قاتل و مهم‌ترین علت رنج و درد در جهان می‌داند. ما در ضمن بررسی آثار فقر، بخش‌هایی از این گزارش را که به صورت کتاب منتشر شده است، نقل خواهیم کرد.

آثار فقر

الف. آثار جسمی
فقر به صور گوناگون، سلامت جسمی طبقة پایین جوامع را تهدید می‌کند. فقر، علت اساسی واکسینه نشدن نوزادان، در دسترس نبودن آب تصفیه‌شده و بهداشت، عدم وجود دارو و دیگر راه‌کارهای درمانی و مرگ نوزادان به هنگام زایمان است. فقر علت اساسی کاهش امید به زندگی، معلولیت و ناتوانی و گرسنگی است. فقر مهم‌ترین علت بیماری روانی، استرس، خودکشی، از هم‌پاشیدن خانواده و مصرف مواد مخدر می‌باشد. در سال 1990 تعداد افرادی که در فقر شدید زندگی می‌کردند، یک میلیارد و صدمیلیون نفر تخمین زده شده است؛ یعنی بیش از یک‌پنجم جمعیت کرة زمین. با وجود آنکه از هر ده کودک، هشت نفر علیه پنج بیماری عمدة کشنده برای کودکان واکسینه می‌شوند و به طور کلی بین سال‌های 1980 و 1993 میزان مرگ و میر نوزادان به 25درصد کاهش یافته و امید به زندگی بیش از چهار سال افزوده شده و به حدود 65 سال رسیده است، اما در کشورهای در حال توسعه، هر سال دوازده میلیون و دویست هزار کودک زیر پنج سال می‌میرند. علّت بیشتر این مرگ و میرها، امراضی است که با صرف چند سِنت برای هر کودک، قابل پیشگیری است. امید به زندگی در کشورهای توسعه‌نیافته طبق آمار 1993، چهل‌وسه سال و در کشورهای توسعه‌یافته، هفتاد و هشت سال؛ یعنی دو برابر کشورهای فقیر است. در کشورهای ثروتمند، امید به زندگی در سال 2000، به هفتاد و نه سال می‌رسد، ولی در برخی کشورهای بسیار فقیر، این شاخص به چهل‌ودو سال تنزل می‌یابد. تعداد کودکان زیر پنج سال که در سال 1993 مُردند (یعنی 12. 2میلیون نفر)، معادل کل جمعیت نروژ و سوئد است. [1]
در آستانة ورود به سال 2000، حدود 30 درصد از ثروتمندترین مردم دنیا، متجاوز از 45 درصد گوشت جهان را مصرف می‌کنند. این در حالی است که نزدیک 800 میلیون نفر دچار سوء ‌تغذیه‌اند. بیش از 85 درصد کالاها را20 درصد ثروتمندان جهان مصرف می‌کنند، اما 20 درصدِ فقیرترین اقشار جامعه 0. 4 درصد کالاهای مصرفی را در اختیار دارند. درآمد کشورهای عقب‌مانده کمتر از 89 میلیارد دلار است و این در حالی است که 10 نفر از ثروتمندترین افراد جهان 1. 5 برابر رقم مزبور را در اختیار دارند. حدود 60 درصد مردم ساکن در کشورهای در حال توسعه از خدمات بهداشتی کافی برخوردار نیستند. این در حالی است که در آمریکا و اروپا سالیانه معادل هزینة بهداشت و غذای آن 60 درصد، تنها جهت خرید عطریات مصرف می‌شود. مشکل جمعیت وسیعی از مردم جهان فقر مطلق است و از حداقل سرپناه و خوراک و پوشاک محرومند. متجاوز از 30 درصد کشورهای در حال توسعه از آب سالم محرومند و سالیانه 30 میلیون نفر از گرسنگی می‌میرند. با وجود اینکه متوسط مصرف پروتئین در کشورهای اروپایی متجاوز از 120 گرم در روز است، این رقم در کشورهای آفریقایی به سختی به 20 گرم در روز می‌رسد. [2]
با توجه به ارتباط میان بیماری جسمی و بیماری روانی، فقر از راه تأثیرگذاری بر سلامت جسم، بهداشت روانی فرد را به خطر می‌اندازد و امکان ابتلا به بیماری‌های روانی را در وی افزایش می‌دهد. بیماری‌های جسمی و روانی معمولاً همراه با هم در یک فرد دیده می‌شوند. افرادی که بیمار روانی تلقی می‌شوند، غالباً به لحاظ جسمی نیز بیمارند. از سوی دیگر، بیماران یا ناتوانان جسمی، اغلب دچار ناراحتی روانی‌اند؛ مثلاً، در کهنسالی، میان افسردگی از یک‌سو، و بیماری‌های جسمی، از دست‌دادن کنترل بر ترشحات بدن، فقدان تعادل و ناشنوایی از سوی دیگر، ارتباط و همبستگی وجود دارد. این ارتباط بین افسردگی، اختلالات شناختی، اغتشاش ذهنی حاصل از عفونت، اثرات جانبی دارو، دیابت و اختلالات تغذیه‌ای نیز وجود دارد. بنابراین، اگر یک گروه اجتماعی یا افراد منطقة خاصی را در نظر بگیریم که مرگ زودرس، مرض قلبی، بیماری‌های مزمن و ناتوان‌کننده، زخم‌های گوارشی، حوادث دوران کودکی و امثال آنها در آنان بیشتر است، به احتمال زیاد فقیرند و میزان خودکشی، افسردگی، اضطراب و اسکیزوفرنی در بین آنان زیاد است. [3]

ب. آثار فرهنگی ـ اجتماعی
1. فقر فرهنگی: غالباً فقر مادی با فقر فرهنگی همراه است. کسی که از حیث مادی فقیر است، فکرش آن‌قدر مشغول تأمین مایحتاج اولیة زندگی است که کمتر مجال و فرصتی برای برآوردن نیازهای فرهنگی و تربیتی خود و خانواده‌اش دارد. اگر هم فرصتی برای این کار پیش بیاید، زمینه‌ها و امکانات آن برایش فراهم نیست. در ‌نتیجه، بسیاری از مواهب و استعدادهای خدادادی وی به فعلیت نمی‌رسند و بهره‌برداری درستی از آنها صورت نمی‌گیرد. آلفرد مارشال در کتاب تاریخی خود چنین می‌نویسد: درست است که به رغم فقر، تحت تأثیر عوامل دینی، روابط دوستی و محبت‌های خانواده، ممکن است انسان احساس بزرگ‌ترین خوشبختی را بکند و امکان داشته باشد استعدادهای خود را شکوفا سازد، ولی با وجود این باید اذعان داشت که در محیط فقر، به ویژه در مناطق پرجمعیت، فقر اقتصادی موجب از بین‌رفتن و پژمرده‌شدن استعدادهای انسانی می‌شود. کسانی که در شهرهای بزرگ کنونی زندگی می‌کنند، فرصت کمتری می‌یابند تا با دیگران پیوند دوستی ببندند. بدون شک، بیماری روحی، جسمی، اخلاقی و فکری فقرا علل دیگری نیز دارد، امّا فقر یکی از عمده‌ترین آنهاست به‌طور کلی رفتار ناهنجار فقرا ناشی از فقر آنان است هنگامی که علل فقر را بررسی می‌کنیم، در‌واقع در علل تنزل مقام عدة زیادی از ابنای بشر مطالعه می‌کنیم. [4]
فقر فرهنگی و فقدان تعلیم و تربیت و تحصیلات مناسب، فرد را از دستیابی به روش‌های کنترل بر محیط و کاستن از استرس‌های ناشی از فقر و محرومیت باز ‌می‌دارد و او را در معرض اختلالات روانی قرار می‌دهد. علاوه بر این، محرومیت از سواد و تحصیلات، فقر مادی را تشدید می‌کند و این تسلسل همچنان ادامه می‌یابد و با افزایش فقر، بهداشت روانی فرد بیشتر آسیب می‌بیند.
2. انزوا: تنگدستی به طور طبیعی سبب می‌شود فرد از چشم جامعه ساقط شود و به گوشة تنهایی پناه برد. حضرت علی علیه السلام فرمودند: «غنا در غربت وطن است و فقر در وطن غربت». [5] یعنی کسی که ثروتمند است اگر در غربت هم باشد، انگار که در وطن خود زندگی می‌کند، امّا تنگدست در وطن خود نیز همانند غریبه است; کسی به او اعتنا نمی‌کند و در‌ نتیجه منزوی است. کمبود روابط با دیگران و احساس تنهایی زمینة مساعدی است برای ابتلا به بیماری‌های روانی. از عوامل جاذبة میان‌فردی و ارتباطات مناسب با دیگران، وضعیت ظاهری و از جمله، پوشش افراد است. به دلیل اینکه معمولاً فقر موجب می‌شود وضعیت ظاهری و لباس فرد در حد پایین و نامطلوب باشد، فقرا در برقراری روابط اجتماعی مشکلات جدی خواهند داشت که گاه موجب در ‌پیش‌گرفتن انزوا از سوی آنان می‌شود.
3. پرخاشگری: در جامعه‌ای که به سبب بی‌عدالتی در توزیع ثروت‌های عمومی، مردم به دو دستة فقرا و اغنیا تقسیم شده‌اند و فاصلة طبقاتی عظیمی بین آنان وجود دارد، کینه و عداوت موج می‌زند. مردم فقیر با دیدن زندگی اشرافی ثروتمندان و مشاهدة زندگی فلاکت‌بار خود، کینة آنان را به دل می‌گیرند و عقده‌های روانی بسیار در خود به‌وجود می‌آورند. علاوه بر این، کینة درونی و فروخوردة فقرا ممکن است روزی سرباز کند و کسانی را که مسبب این وضعیت هستند، در خود فرو‌برد. بنابراین، خشم و پرخاشگری طبقات پایین جامعه یا متوجه خود آنان می‌شود و عقده‌های روانی به‌وجود می‌آورد و یا معطوف اغنیا می‌گردد و جامعه را از حالت تعادل به سوی هرج‌و‌مرج سوق می‌دهد. امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش محمد حنفیه فرمود: «پسرم، از فقر بر تو بیمناکم. از آن به خدا پناه ببر که فقر کاستی در دین و پریشانی در فکر و عقل ایجاد می‌کند و سبب دشمنی و کینه است». [6] جملة جالبی هم در این زمینه از ابوذر نقل شده است: «فردی که مایحتاج زندگی خود را در خانه ندارد، بسیار در معرض آن است که پرخاشگری خود را نه‌تنها متوجه افراد، بلکه در جهت تخریب کل نظام اجتماعی سوق دهد». [7]
4. ضعف اخلاقی و نابهنجاری‌های اجتماعی: فقر زمینة مساعدی است برای برخی صفات زشت اخلاقی، نظیر حسد که نتیجه‌اش در جامعه به صورت نابهنجاری‌های اجتماعی بروز می‌کند. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «کسی را که دنبال رزق و روزی خود می‌رود، نکوهش نکنید؛ زیرا کسی که امکانات زندگی ندارد، خطا و اشتباهاتش زیاد است». [8] یکی از پیشتازان جرم‌شناسی در طی یک بررسی نشان داده است که در ایتالیا خانواده‌های فقیر 60 درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند، اما جرایم مربوط به آنها 85 تا 90 درصد کل جرایم بوده است. همچنین برخی تحقیقات دیگر حاکی از آن است که 19 درصد جرایم مربوط به فقرای لندن بوده است، در صورتی که آنان 8 درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. البته این بدان معنا نیست که همة فقرا بزهکار هستند، بلکه باید گفت که اگر بیشتر منحرفان و مجرمان فقیر باشند، بیشتر فقرا مجرم و بزهکار نیستند.
مارکس، هانری جرج، ویلیام بونگر و دیگران در شیوه‌های پیشنهادی خویش توصیه می‌کنند که باید کوشش خود را در راه بهبود وضع توزیع درآمدها به‌کار ببریم و بر نابرابری‌های اقتصادی فائق آییم. نه‌تنها به دلیل اینکه این امر به خودی خود زیبنده نیست، بلکه به دلیل اینکه نابرابری‌های اقتصادی زایندة فساد، تباهی و انواع کجروی‌هاست. [9]
5. ضعف اعتقاد و دینداری: شاید مهم‌ترین پیامد منفی فقر از دیدگاه دین آن باشد که فقر بستر مناسبی برای کفر و بی‌دینی و ضعف اعتقادی است. در روایت مشهوری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «کاد الفقر ان یکون کفراً»; فقر به مرز کفر نزدیک است. [10] احتمالاً مشکل‌بودن فهم رابطة فقر مالی با کفر موجب شده است که برخی، فقر در این روایت را به فقر نفس (فقر روانی) تفسیر کنند، امّا باید گفت که برخی دیگر از مفسران حدیث، نظیر غزالی، لفظ فقر در این سخن را به همان معنای فقر مادی گرفته و در تبیین آن گفته‌اند: فقر، انسان را در پرتگاه کفر قرار می‌دهد؛ زیرا اولاً، موجب حسادت به توانگران می‌شود که حسد، حسنات و خوبی‌های انسان را از‌ بین می‌برد و ثانیاً، فقر موجب می‌شود که فقیر در برابر ثروتمندان اظهار ذلت و خواری کند و به آبرو و دینش لطمه وارد شود؛ ثالثاً، سبب ناخشنودی به قضا و قدر الهی و نارضایتی از روزی می‌شود و این امر، اگر هم کفر نباشد، به کفر می‌کشاند. [11] علاوه بر این، در سخن دیگری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اواخر عمرشان نقل شده است، ایشان به حاکمان پس از خود تذکراتی می‌دهند که از جملة آنها این است که مردم را فقیر و تهیدست نگذارند تا به کفر کشیده شوند. [12] در‌ واقع، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حاکمان و برنامه‌ریزان اقتصادی جامعه، فقرزدایی را یادآوری می‌کند و به آنان هشدار می‌دهد که باید با اجرای عدالت و رفع تبعیض و برنامه‌ریزی برای استفادة بیشتر و بهتر از مواهب الهی، موجبات تأمین معیشت مناسب را برای عموم مردم فراهم کنند تا به کفر و بی‌دینی کشیده نشوند. با توجه به اینکه متولیان امر جامعه فقط می‌توانند مأمور از بین‌بردن فقر مادی باشند، نه فقر روانی و با توجه به اینکه در هر دو حدیث از رابطة فقر و کفر سخن گفته شده است، می‌توانیم بگوییم که به احتمال قوی مقصود از فقر در «کاد الفقر أن یکون کفراً»، فقر مادی است. علاوه بر این، در برخی منابع، سخنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به این صورت نقل شده است که اگر رحمت خداوند بر فقرای امت من نبود، فقرْ آنان را به مرز کفر نزدیک می‌کرد. [13] این سخن، یا حدیث مستقلی در کنار آن سخن مشهور است یا یک حدیث است که در برخی منابع به صورت کامل و در برخی دیگر، ذیل آن آمده است. در هر حال، به دلیل اینکه مسلماً مقصود از فقرا در این سخن نیازمندان جامعه است، قاعدتاً فقر در بخش پایانی آن نیز به معنای فقر مادی است.
در گفتار دیگری هم که پیش از این ذکر کردیم، امام علی علیه السلام فقر را کاستی در دین توصیف می‌کند. اینکه فقر موجب نقصان دین است، به چه معناست؟ فقر اگر حاصل از تنبلی و سستی فرد نباشد، گناه و جرم نیست و ننگی برای فرد به حساب نمی‌آید. پس منظور از این رابطه آن است که فقر موجب می‌شود کسانی که ایمان قوی ندارند زودتر به گناه بیفتند؛ زیرا برخی گناهان از فقر و احتیاج ناشی می‌شوند. این تفسیری است که استاد شهید مطهری از این جمله دارد. [14] شیخ محمد عبده هم در شرح این جمله چنین نظری دارد و می‌گوید: زمانی که فقر شدید شد، ممکن است انسان را وادار به خیانت، دروغگویی، ذلت‌پذیری، امتناع از کمک‌کردن به حق کند و همة اینها کاستی در دین است. [15]
از نظر ما، تفسیر دیگری نیز برای این جمله متصور است؛ فقرا به دلیل فقر مالی از انجام‌دادن برخی اعمال عبادی نظیر حج، صدقه و دستگیری از نیازمندان محروم هستند. هر‌چند این امر به اختیار آنان صورت نگرفته است و تقصیری متوجه آنان نیست، امّا در ‌هر‌حال محرومیت از برخی منافع دینداری و اعمال عبادی است. به همین جهت، آموزه‌های دینی تأکید دارند که فقرا از لحاظ مالی باید به‌نحوی تأمین شوند که علاوه بر نیازهای ضروری و فیزیولوژیک، نظیر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج، بتوانند نیازهای معنوی خود را نیز ارضا کنند. امام صادق علیه السلام در روایتی می‌فرماید: «به مؤمن از زکات آن‌قدر داده می‌شود که بخورد، بیاشامد، لباس تهیه کند، ازدواج نماید، حج به‌جا آورد، صدقه دهد و قرض خود را ادا کند». [16] جمع بین این دو تفسیر دربارة رابطة فقر و کاستی در دین هم ممکن است؛ بدین‌صورت که فقرا اگر ایمان قوی نداشتند، زودتر به گناه می‌افتند و در‌نتیجه، دینداری و ایمانشان کاستی می‌پذیرد، اما اگر صبر و تحمل کردند و در مقابل وسوسة گناه و آلودگی توانستند مقاومت کنند، از برخی مزایای دینداری و کارهای عبادی محروم می‌شوند. [17]

ج. آثار روانی
همان‌گونه که بیان شد، آثار جسمی و فرهنگی ـ اجتماعی فقر، تأثیر بسیاری بر سلامت روان دارد. با وجود این، در این بخش برخی پیامدهای نامناسب روانی را که معمولاً بدون واسطه از فقر ناشی می‌شود، بررسی می‌کنیم.

1. کاهش عزت‌نفس
فقیر از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیست و همواره مورد تحقیر قرار می‌گیرد. احتمالاً بتوان گفت که بیشترین آثار روانی فقر از نگرش منفی مردم نسبت به آن نشأت می‌گیرد. مردم با فقرا به شیوه‌ای کاملاً متفاوت از ثروتمندان رفتار می‌کنند. این نگرش منفی و تحقیرآمیز در مورد مستضعفان را در مدرسه، فروشگاه، مطب پزشک، بیمارستان، بانک و مراکز اجتماعی دیگر می‌توان مشاهده کرد. ونسان دکلژاک (1989) معتقد است که در اجتماع مادی امروزی، کسانی که احساس می‌کنند پایین‌تر یا بی‌لیاقت‌تر از دیگرانند یا حتی احساس می‌کنند که محکوم شده‌اند، در همة موارد زندگی احساس شرمساری و خجالت می‌کنند. این شرم مثل یک زخم روحی احساس می‌شود و به «نوروز طبقه» شباهت دارد. در‌واقع، نگاه و رفتار دیگران برای تشکیل هویت شخصی و خودپندارة کسی که مبتلا به «نوروز طبقه» است، اهمیت می‌یابد.
انسان فقیر احساس می‌کند که بینوا، فقیر، بی‌دست و پا، بی‌لیاقت و کمتر از همه است. او باور می‌کند که همین هویت را دارد. قبول تحقیر دیگران به تدریج درونی می‌شود و فرد را به این نتیجه می‌رساند که خود را تحقیر کند و عزت‌نفس و اعتماد‌ به ‌نفسش را از دست بدهد و این تصور در وی ایجاد شود که مسبب اصلی همة بدبختی‌ها و ناشایستگی‌ها، تنها خود اوست. [18]
به نظر می‌رسد که نگاه متفاوت به فقرا به اجتماع مادی امروز اختصاص ندارد؛ همیشه این‌گونه بوده است. امیرالمؤمنین علیه السلام در کلامی بسیار زیبا می‌فرماید که وقتی دنیا به کسی رو ‌کرد (مثلاً صاحب ثروت یا قدرت شد)، مردم فضایل و خوبی‌هایی را که دیگران دارند، به او نسبت می‌دهند، اما اگر دنیا به کسی پشت کرد، حتی خوبی‌های خود وی از او گرفته می‌شود. [19] آن حضرت در سخن دیگری می‌فرماید: «فقیر حقیر و ناچیز شمرده می‌شود. به حرفش گوش نمی‌دهند و جایگاهش را نمی‌شناسند. اگر فقیر راست بگوید، او را دروغگو می‌نامند و اگر زاهد باشد، او را نادان می‌خوانند». [20]
خلاصه، فقیر به دلیل عدم برخورداری از جایگاه شایسته در میان جامعه، عزت‌نفس خود را از دست می‌دهد و به همین دلیل در معرض ابتلا به انواع اختلالات روانی قرار می‌گیرد. خودکشی که اکنون دومین علت مهم مرگ‌و‌میر در میان جوانان است، ارتباط و همبستگی بسیار نیرومندی با طبقة اجتماعی و محرومیت دارد. همچنین خودکشی با الکلیسم و اعتیاد که در میان کارگران غیر‌ماهر، بیکاران و بی‌خانمان‌ها رواج بیشتری دارد، مرتبط است. همچنین افسردگی که شاید به لحاظ تعداد افرادی که به آن مبتلا هستند متداول‌ترین شکل بیماری روانی باشد، همبستگی و ارتباط بسیار شدیدی با طبقة اجتماعی دارد؛ هر‌قدر فقیرتر باشد، احتمال ابتلا به افسردگی در وی بیشتر خواهد بود. رفتار خودآزارانة شدید نیز که دست‌کم ده برابر بیشتر از خودکشی رواج دارد و در‌واقع پیش‌درآمدی برای آن است، همین الگوی ارتباط با طبقة اجتماعی را نشان می‌دهد. [21]
2. اضطراب و تشویش‌خاطر
لازمة وجود آرامش در زندگی، تأمین‌شدن حداقل امکانات معیشتی است. بدون وجود این امکانات، فرد دچار اضطراب و نگرانی می‌شود و زمینة ابتلا به بیماری روانی شدیدتر ایجاد می‌گردد. امام صادق علیه السلام در حدیث طولانی و معروفی که در مقام بحث با مدعیان زهد و متصوفة زمان خود داشتند، به روش زندگی سلمان اشاره می‌کند و می‌فرماید: سلمان وقتی نصیب سالانة خود را از بیت‌المال می‌گرفت، به اندازة یک سال مخارج خود را ذخیره می‌کرد. به او گفتند: تو با این همه زهد و تقوا به فکر ذخیرة یک سال خود هستی؟ شاید امروز یا فردا بمیری و به آخر سال نرسی. سلمان در جواب گفت: شاید هم نمردم. چرا فقط مردن مرا فرض می‌کنید و زنده ماندنم را در‌ نظر نمی‌گیرید؟ اگر زنده ماندم، نیازهایی دارم که باید برآورده شوند. ای نادان‌ها، شما نمی‌دانید که انسان اگر به مقدار کافی وسایل زندگی نداشته باشد، در اطاعت حق کوتاهی می‌کند و نشاط و نیروی خود را در این راه از دست می‌دهد، ولی اگر به قدر کافی وسایل زندگی فراهم شد، آرامش و اطمینان‌خاطر می‌یابد. [22]

3. اختلالات روانی
تا اینجا به برخی آثار روانی فقر اشاره کردیم و تبیین‌های نظری بر‌ اساس متون اسلامی از آن ارائه دادیم. تحقیقات تجربی نیز ارتباط نزدیک وضعیت اقتصادی فرد و بهداشت روانی وی را تأیید می‌کند. معلوم نیست که آیا وضعیت اقتصادی نامناسب، فرد را در معرض ابتلا به اختلالات روانی قرار می‌دهد یا ابتلا به اختلالات روانی موجب وضعیت بد اقتصادی می‌شود، اما با وجود این، روشن است که قرارگرفتن در شرایط بد اقتصادی، افراد را مستعد بروز مشکلات بهداشت روانی می‌کند. علاوه بر این، شرایط اقتصادی نامناسب، رهایی از بیماری روانی و بازیابی سلامت را بسیار دشوار می‌کند. این در مقایسه با افرادی است که در شرایط بهتر و مطلوب اقتصادی قرار دارند. [23]
یکی از اولین تحقیقات در مورد رابطة میان متغیرهای اجتماعی و اختلالات روانی، بررسی روابط بین طبقه اجتماعی و اسکیزوفرنی بود. از زمان اجرای اولین مطالعه در دهة 1930 میلادی در آمریکا، تاکنون تحقیقات پیگیرانه فراوانی در نقاط گوناگون دنیا اجرا شده و ثبات غیر‌منتظره‌ای در تمام این مطالعات یافت شده است. در مطالعة اولیه‌ای که در سال 1939، فاریس و دانهام منتشر کردند، محل سکونت تمام بیماران بستری‌شده در یک دورة دوازده ساله در چهار بیمارستان ایالتی و دوازده بیمارستان خصوصی شهر شیکاگو روی نقشة سرشماری آن شهر مشخص شد. وقتی آمار بیماری‌های روانی بر‌حسب تعداد موارد در هر صد ‌هزارنفر بیان شد، محققان متوجه تفاوت در بروز اختلال روانی در نواحی گوناگون شهر شدند. این موضوع به‌ویژه در مورد اسکیزوفرنی قابل‌توجه بود؛ 700 مورد در نواحی مرکزی شهر و 100 مورد در نواحی مسکونی حومة آن. قدم بعدی هم‌بسته‌کردن شاخص‌های اجتماعی و جمعیت‌شناختی دیگر با میزان‌های متفاوت پذیرش بیمارستانی در نواحی گوناگون آن شهر بود. در نواحی‌ای که بیماران بیشتر بودند، الکلیسم، اعتیاد و فقر هم بیشتر بود و ساکنان آن غالباً جزو پایین‌ترین طبقات اجتماعی بودند و زیر خط رسمی فقر زندگی می‌کردند. این دو محقق از مطالعة خود نتیجه گرفتند که فقر و نابسامانی اجتماعی، زمینه‌ساز اسکیزوفرنی و سایر مشکلات روانی‌اند.
در این مطالعه، چندین خطای بارز وجود داشت که عمده‌ترین آنها اصطلاحاً جهت علیت[24] نام دارد؛ بدین معنا که آنان فرض می‌کردند که فقر علت بروز بیماری‌های روانی است. امروزه امکان اتخاذ جهت علّی کاملاً مخالف با این فرض هم وجود دارد. امروزه بحث بر سر اینکه آیا موقعیت اجتماعی پایین، علت اختلال روانی است یا اختلال روانی سبب می‌شود موقعیت اجتماعی بیماران در پایین‌ترین سطح باشد، به بحثی کهنه تبدیل شده و هنوز به‌طور کامل حل نشده است.
پس از این مطالعه، مطالعات دیگری با روش‌های بهتر، از ‌قبیل بررسی فردی بیماران بستری‌شده و روش زمینه‌یابی اجتماعی نیز انجام گرفته‌اند که همه نشان‌دهندة ارتباط موقعیت اجتماعی پایین و خطر بالاتر مشکلات روانی‌اند. در یک بررسی تطبیقی از یافته‌های 44 مطالعه که از روش زمینه‌یابی اجتماعی استفاده کرده بودند، معلوم شد که طبقة اجتماعی تنها متغیر جمعیت‌شناختی است که به‌طور پایدار با وضعیت روان‌شناختی ارتباط دارد. سن، جنس و نژاد هیچ‌کدام چنین ارتباط پایداری را نشان ندادند. در 28 مطالعه از 33 مطالعه‌ای که طبقة اجتماعی را به مثابة یک متغیر در‌نظر گرفته بودند، در پایین‌ترین طبقة اجتماعی، مشکلات روانی بیش از سایر طبقات به‌چشم می‌خورد. [25]
وضعیت اجتماعی‌ـ ‌اقتصادی پایین (از نظر درآمد، تحصیلات و شغل) ارتباط نیرومندی با بیماران روانی دارد. چندین دهه است که مشخص شده است افراد طبقة اجتماعی‌ـ‌ اقتصادی پایین‌تر، حدود دوو‌نیم برابر بیشتر از طبقات بالاتر احتمال ابتلا به اختلال روانی دارند. دلایل این ارتباط کاملاً روشن نیست، اما ممکن است وجود استرس بیشتر در زندگی فقرا و آسیب‌پذیری بیشتر آنان در برابر انواع عوامل استرس‌زا در مجموع، منجر به برخی اختلالات روانی نظیر افسردگی شود. [26] مؤلف دیگر در این زمینه، ارتباط میان شرایط اقتصادی و بهداشت روانی را چنین خلاصه کرده است: فقرا بیش از اغنیا، تقریباً به همة بیماری‌ها و ناتوانی‌ها اعم از جسمی و روانی مبتلا می‌شوند. این هم به لحاظ دفعات ابتلا و هم شدت و مدت آن است. [27]

رویکرد متون اسلامی به فقر
در متون اسلامی به آموزه‌هایی مانند زهد و رضا برمی‌خوریم که تصور می‌شود تلویحاً فقر را می‌پذیرد. از این جهت برای روشن‌شدن دیدگاه اسلام مناسب است فقر را در متون اسلامی بررسی کنیم.

الف. معانی فقر: این کلمه و مشتقات آن و نیز کلمات مشابه آن نظیر مسکین، در منابع اسلامی دست‌کم به چهار معنای متفاوت به‌کار رفته است:
1. فقر مادی: مثل مواردی که قرآن موارد مصرف زکات را بیان می‌کند و فقرا را جزو آنان به‌شمار می‌آورد[28].
2. فقر وجودی: به این معنا که انسان نسبت به خداوند فقیر به تمام معناست؛ یعنی در وجود و هستی خود نیازمند کامل به اوست.
3. فقرالنفس یا آزمندی و حرص: مانند: کاد الفقر أن یکونَ کفراً.
4. فقر و نیاز به خداوند: مثلاً: اللهم اغننی بالافتقار الیک و لا تفقرنی بالاستغناء عنک؛ خدایا، با احساس نیاز به خودت مرا بی‌نیاز کن و با حس بی‌نیازی از خودت، مرا به فقر مبتلا نکن. [29]
به‌نظر می‌رسد که واژة فقر در اصل به معنای تهیدست‌بودن و نیاز است که متعلق آن گاهی وسایل زندگی و مادیات است و گاهی اصل وجود و هستی انسان. بنابراین، معنای اول و دوّم در‌واقع دو معنا نیستند، بلکه دو مصداق از یک معنا می‌باشند. نیاز وجودی بشر به خداوند امری است واقعی؛ یعنی فرد چه به این نیاز توجه کند و آن را احساس نماید و چه چنین احساسی در او وجود نداشته باشد، بالأخره این فقر و تهیدستی در او هست. البته وجود چنین احساسی در درون فرد، آثار روانی فراوانی برایش به ارمغان می‌آورد و در تأمین بهداشت روانی وی بسیار مؤثر است. اگر انسان به چنین درکی رسید، غنی واقعی است، هر‌چند در زندگی مادی غنی نباشد. اما اگر چنین فهم و درکی برایش حاصل نشد، فقیر واقعی است و اگر تمام امکانات برای زندگی مادی را در اختیار داشته باشد، باز هم حریصانه دنبال مقدار بیشتری از آن است و به قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اگر انسان به اندازة وسعت دو بیابان مال داشته باشد، طالب گسترة بیابان سوم است و چشم او را جز خاک چیزی پر نمی‌کند. [30] این همان معنای چهارمی است که اشاره شد و برخلاف معنای دوم، قابل تحسین و تمجید است؛ زیرا امری اکتسابی است. اما دربارة معنای سوّم باید گفت که به‌نظر می‌رسد استعمال کلمة فقر در آن، نیازمند قرینه باشد؛ مثلاً، گفته شده است که بدترین نوع فقر، فقر روانی (زیاده‌خواهی شدید) است. [31] بنابراین، اگر قرینه‌ای وجود نداشت، فقر را در متون اسلامی بر فقر مادی حمل می‌کنیم. به همین جهت در این حدیث معروف که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیه السلام نقل شده است: «کاد الفقر ان یکون کفراً»، منظور از فقر، فقر مادی است. نزدیک بودن فقر به کفر را می‌توان این‌گونه تبیین کرد که فقر مانع رفع نیازهای اولیه می‌شود و همین محدودیت موجب می‌شود که افراد در اعتقادات دینی خود هم به‌تدریج تردید کنند. گاه محرومیت موجب می‌شود افراد به رفتارهای نامناسب دست بزنند و انجام تدریجی رفتارهای نابهنجار از لحاظ دینی، ممکن است افراد را به مرحلة کفر و بی‌اعتقادی بکشاند. [32]

ب. عدم مطلوبیت فقر از دیدگاه اسلام
تأثیر فقر بر کاهش دینداری را در متون اسلامی بررسی کردیم. توجه به موارد مزبور که شواهد تجربی بسیاری نیز بر آن وجود دارد، کافی است که فقر را از دیدگاه اسلام نامطلوب تلقی کنیم، به عبارت دیگر، آموزه‌های دینی وجود فقر و نابرابری را برای جامعه مایة ننگ و برای بهداشت روانی و دینداری فرد نامطلوب می‌داند. برخی دلایل عدم مطلوبیت فقر از نظر دین از لابه‌لای مباحث مربوط به آثار فقر قابل استنباط است، اما برای وضوح بیشتر تلقیِ منفی اسلام از فقر به نکاتی اشاره می‌کنیم:
1. اسلام شدیداً طرفدار عدالت اجتماعی و اقتصادی است و اصولاً برپایی قسط و عدل از مهم‌ترین اهداف بعثت انبیا شمرده شده است. [33] از سوی دیگر، می‌دانیم که فقر در یک جامعه غالباً از نابرابری و بی‌عدالتی سرچشمه می‌گیرد. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «فقیر بخاطر زیاده‌خواهی ثروتمند گرسنه می‌ماند». [34] در دو روایت تقریباً مشابه از امام صادق و امام کاظم علیهم السلام آمده است که برقراری عدالت موجب غنا و بی‌نیازی مردم می‌شود و در‌واقع، دلیل فقر عده‌ای در جامعه، عدم رعایت عدالت در توزیع ثروت‌هاست. [35]
2. فقرزدایی از برنامه‌های مسلم اقتصادی در اسلام است. پیشوایان دین، رفع فقر را وظیفة خود می‌دانستند و چه به‌عنوان یک فرد عادی و چه به‌عنوان مسئول جامعة اسلامی، سعی در ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت داشتند. امام علی علیه السلام در سخنی که در ابتدای به‌دست‌گرفتن زمامداری جامعه ایراد کردند، یکی از دلایل پذیرش آن را تعهدگرفتن خداوند از دانشمندان بر عدم رضایت به پرخوری عده‌ای ستمگر و گرسنگی و بیچارگی گروهی مظلوم می‌داند. [36] اصولاً واجب‌شدن زکات، خمس و صدقات واجبِ دیگر برای آن است که فقرا زندگی بهتری پیدا کنند و از مواهب زندگی بهره‌مند شوند. این نشانة آن است که هدف دین و مقصود از این مقررات، رسیدن به مواهب زندگی و بهره‌مند‌شدن از آن است. اگر مقصود و هدف دین فقیربودن بود و حد اعلای تربیت دینی آن بود که بشر از متاع این جهان اعراض کند و در فقر و مسکنت و بیچارگی زندگی نماید، پس فقرا به آن هدف عالی رسیده‌اند و نباید به آنان چیزی داد تا از حال خوش و سعادتمندانة خویش خارج نشوند. آنان نیز چون غرق در سعادتند نباید بپذیرند. [37]
3. در کلام و دعای امامان معصوم علیهم السلام موارد پناه‌بردن به خداوند از فقر و نیز درخواست غنا و بی‌نیازی از مردم فراوان ذکر شده است که به‌عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم:
الف. خدایا، از نیازمندی به همتایان خود، به تو پناه می‌برم. [38]
ب. خدایا، به تو پناه می‌برم از ثروتی که موجب طغیان شود، از فقری که فراموشی آورد (ظاهراً مقصود آن است که فقر موجب می‌شود نام و یاد فرد در جامعه به فراموشی سپرده شود و در‌واقع، منزوی گردد)، از همسایه‌ای که مرا بیازارد و به تو پناه می‌برم از بی‌آبرویی‌های ناشی از فقر و از ذلت بدهی و قرض. [39]
ج. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدایا از کفر و فقر به تو پناه می‌برم. فردی پرسید: آیا این دو همتای هم و هم‌سنگ هستند؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری. [40]
علامه مجلسی با اینکه دیدگاه مقبولی در این زمینه ندارد و به‌نظر می‌رسد که جانب فقر را ترجیح می‌دهد، ولی می‌گوید: درخواست فقر در دعاها وارد نشده است و در غالب آنها پناه‌بردن به خداوند از فقر آمده است. [41]
بنابراین، چنین پدیده‌ای که پیشوایان دینی دائماً برای رهایی از آن به خداوند پناه می‌برند و هیچ وقت آن را از او درخواست نمی‌کنند، چگونه می‌تواند مطلوب دین باشد؟
4. انسجام اجتماعی و همدلی میان افراد برای حفظ جامعة اسلامی بسیار ضروری است و به همین جهت در موارد متعددی به آن دعوت شده است؛ مثلاً، قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید». [42]از سوی دیگر، در جامعه‌ای که عدالت در آن وجود ندارد و عده‌ای در ‌نهایت فقر زندگی می‌کنند، در حالی که برخی دیگر در اوج رفاه هستند، انتظار همدلی و انسجام جامعه، انتظاری واهی است و چنین جامعه‌ای محکوم به زوال می‌باشد. در کلامی منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «المُلک یبقی مع‌الکفر و لا یبقی مع الظلم»;[43] اگر جامعه‌ای عادل و متعادل باشد قابل بقا هست، هر‌چند مردم آن جامعه کافر باشند، اما اگر ظلم و نابرابری در آن پیدا شد، دیگر چنین جامعه‌ای باقی نمی‌ماند، هر‌چند مردم به‌حسب ظاهر مسلمان باشند. [44]
5. دین برای برآوردن نیازهای عالی‌تر روانی و سعادت انسان برنامه دارد، امّا ارضا نشدن نیازهای سطح پایین‌تر و فیزیولوژیک و در ‌واقع، وجود فقر در جامعه می‌تواند مانعی برای دست‌یافتن به آنها باشد؛ به عبارت دیگر، برآوردن نیازهای مادی و سطح پایین، زمینه و بستر مناسبی است برای اینکه فرد به فکر نیازهای والاتر بیفتد و به‌دنبال ارضای آنها برود. احادیث متعددی به این مضمون وارد شده است که غنا و تأمین معاش کمک خوبی برای تقوای الهی است. [45]
6. عواقبی که فقر به‌دنبال خود دارد، از نظر دین مطلوب نیست؛ مثلاً، آموزه‌های اسلامی برای عزت‌نفس اهمیت فراوانی قائل است. قرآن کریم نیازمندانی را که جامعة اسلامی موظف به تأمین معشیت آنان است، چنین توصیف می‌کند: آنان چنان خویشتن‌دار و عفیفند (عزت‌نفس دارند) که افراد ناآشنا به احوالشان، آنان را بی‌نیاز و ثروتمند تصور می‌کنند، ولی از چهره‌هایشان می‌توان فقر و نیاز را در آنان تشخیص داد و به‌هیچ‌وجه با اصرار چیزی از مردم درخواست نمی‌کنند. همچنین در روایات متعددی آمده است که خداوند کارهای مؤمن را به خود وی واگذار کرده است، اما اجازة ذلت‌پذیری به وی نداده است. [46] به همین دلیل، به کسی که قرار است نیاز فقیری را برطرف کند، توصیه شده است که این کار را قبل از درخواست وی و قبل از آنکه آبروی خود را خرج کند، انجام دهد. در ذیل همین روایت امام صادق علیه السلام تأکید فرمود: به خدا قسم، اگر پس از درخواست و لطمه‌دیدن آبرو و عزت‌نفس فقیر، همة اموال خود را در اختیار او بگذاری، نمی‌توانی آسیب وارده به شخصیت وی را جبران کنی. [47] سخن در این زمینه بسیار است، [48] اما آنچه در اینجا مدّنظر بود، آن است که نمی‌توان معلول و پیامد چیزی را نامطلوب و زشت تلقی کرد، اما علّّت را مطلوب و قابل‌قبول دانست. پیامدهای دیگر نابرابری و فقر، از‌قبیل فقدان تعلیم و تربیت، ضعف اخلاقی و عقیدتی، نابهنجاری‌های اجتماعی و بروز کینه و عداوت در میان افراد جامعه نیز چنین وضعیتی دارند. اگر دین برای انسجام اجتماعی، تدین و وجود فضایل اخلاقی و علم‌آموزی و بالابودن سطح فرهنگ و امثال آنها ارزش قائل است، پس مساوات و نزدیک‌بودن سطح زندگی در میان افراد جامعه و محو فقر و نابرابری را نیز مطلوب و مایة ثبات اجتماعی و تأمین‌کنندة اهداف والای دینی می‌داند.

ج. موارد مطلوبیت فقر در متون اسلامی
هر‌چند فقر به‌طور کلی از دیدگاه اسلام نامطلوب است و پیامدهای نامناسبی برای سلامت جسمانی و روانی افراد دارد، امّا می‌توان در برخی شرایط و از جهات خاصی و برخی برداشت‌ها، آثار و جنبه‌های مثبتی برای آن در‌نظر گرفت. در اینجا با بیان نکته‌هایی، درصددیم موارد مطلوبیت فقر را از سایر موارد متمایز کنیم و بدفهمی‌هایی مربوط به فقر را شرح دهیم.

1. فقر اختیاری در مقابل فقر تحمیلی
در یک تقسیم‌بندی، فقر مادی را می‌توان به دو نوع فقر اختیاری و فقر تحمیلی تقسیم کرد. فقر تحمیلی، همان‌گونه که از نامش پیداست، وضعیت ناگواری است که فرد علی‌رغم میل باطنی، مجبور به پذیرش آن می‌شود و غالباً ناشی از توزیع ناعادلانة ثروت در جامعه است. در مقابل، در فقر ارادی (انتخابی) خود فرد فقر را برمی‌گزیند یا به سبب عواملی که خود وی انتخاب کرده است، پدید می‌آید. این پدیده می‌تواند هم مثبت و هم منفی باشد؛ مثلاً، اگر این نوع فقر به سستی و تنبلی فرد یا اعتقادات نادرستش دربارة دنیا و آخرت مستند باشد، مسلماً ارزشمند نخواهد بود، امّا گاهی انتخاب زندگی فقیرانه برای تأمین اهداف والاتری نظیر ایثار و فداکاری، همدردی با مستمندان و امثال آنهاست. این نوع فقر انتخابی (که گاهی زهد هم نامیده می‌شود)، مثبت و دارای ارزش است. پیشوایان دین، بخصوص وقتی حکومت ظاهری بر جامعة اسلامی را بر‌عهده داشتند، زندگی در سطح زندگی کم‌درآمدترین اقشار جامعه را بر خود فرض می‌دانستند و آن را موجب تسلی‌خاطر فقرا و حفظ سلامت روانی آنان قلمداد می‌کردند. البته از نظر آنان، تأمین عدالت اجتماعی در جامعه و نزدیک‌کردن سطح زندگی عموم مردم در اولویت اول قرار داشت و از اهداف اصلی آنان رفع فقر به‌طور کامل از جامعه بود، امّا این امر به زمان نیاز دارد و علاوه بر آن، گاهی حوادثی غیرمترقبه نظیر زلزله و سیل رخ می‌دهد و عده‌ای را به‌طور کامل از هستی ساقط می‌کند. در چنین مواردی برای آنکه فقرا از جهت بهداشت روانی دچار مشکل نشوند، اقدامات مقطعی نیز ضرورت پیدا می‌کند. یکی از این اقدامات، هم‌سطح‌شدن زندگی حاکمان با ضعیف‌ترین افراد جامعه است. [49]

2. ارزش‌داوری اخلاقی و اجتماعی بر ‌اساس فقر
در طول تاریخ افرادی ناآگاهانه یا برای تأمین مقاصد و خواسته‌های خود، فقر و غنا را ملاک ارزش در جامعه و حتی معیار شخصیت در پیشگاه خداوند می‌دانستند؛ مثلاً، فرعون برای ردّ رسالت حضرت موسی علیه السلام او را به دلیل نداشتن ثروت و مقام، به پستی متهم می‌کرد و خود را برتر از وی می‌دانست. [50] او مدعی بود که اگر موسی راست می‌گوید باید دستبندهای طلا در اختیار داشته باشد. [51] از این نمونه‌ها در قرآن فراوان به چشم می‌خورد. [52]
به همین ترتیب، جامعة جاهلی عرب شخصیت افراد را با مقدار مال، ثروت، شکوه و جلال ظاهری می‌سنجیدند. شاعر می‌گوید: ارزش فردی که هزاردینار دارد، هزار است و دارایی خود را اضافه کن تا ارزشت افزوده گردد و ارزش صاحب یک درهم، به همان اندازه است. حتی در اوایل رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به دلیل فقر، به رسالت وی اعتراض می‌کردند و آرزو داشتند که قرآن بر یکی از دو مرد ثروتمند و مشهور مکه یا طائف نازل می‌شد. [53](زخرف: ‌31) آموزه‌های اسلام بسیار تأکید دارد که ملاک ارزش‌داوری شخصیت، امور مادی نیست (سباء: ‌37) و با تأکید بر اموری مانند ایمان، عمل شایسته، [54] تقوا[55] و دانش[56] درصدد است مسائل اقتصادی را از ملاک‌های شخصیتی و ارزشی خارج کند. بنابراین، اگر در کنار فقر، فردی از ارزش‌های اصیل برخوردار باشد، نباید فقر او مانع ارزش‌گذاری مثبت او باشد.

3. مواردی که متون اسلامی فقر را ستایش کرده است
کلمات اولیای دین اسلام نشان می‌دهد که در موارد متعددی فقر را ستوده‌اند؛ مثلاً، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: «فقر مایة فخر من است و به آن افتخار می‌کنم». [57] مواردی از این قبیل در روایات زیاد به چشم می‌خورند. تحلیل‌ها و برداشت‌های گوناگونی در مورد این روایات ارائه شده است که به بررسی اجمالی آنها می‌پردازیم.
الف. فقر ستایش‌شده: در ‌واقع ابراز فقر و نیاز در درگاه الهی است و مقصود از فقر در این موارد، فقر مادی نیست؛ زیرا فقری که خود پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها از آن به خدا پناه می‌برد، چگونه می‌تواند مایة فخر باشد. پس فقر معنوی و به اصطلاح فقر الی‌الله در این‌گونه روایات منظور است؛ به عبارت دیگر، غرض پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن است که احساس نیاز به خدا (معنای چهارم فقر طبق نقل سابق) مایة مباهات من است و به آن افتخار می‌کنم. [58]
از نظر ما، اگر توجیه دیگری برای این حدیث یافت نمی‌شد، تفسیر فقر در آن به فقر معنوی (احساس نیاز به خداوند) خوب بود، امّا با توجه به آنچه پیش از این گفتیم که کلمة فقر اگر بدون قرینه به‌کار رود، مقصود فقر مادی خواهد بود، می‌توانیم در اینجا نیز آن را به معنای اصلی خود بگیریم و توجیه بهتری برایش بیاوریم. به نظر می‌رسد فقر در این روایت و امثال آن می‌تواند به معنای فقر انتخابی یا زهد باشد؛ یعنی هدف از بیان این جمله آن باشد که منِ پیامبر به‌عنوان رهبر جامعة اسلامی به زندگی فقیرانه و در سطح زندگی عموم مردم افتخار می‌کنم. فقری که خود آن را برگزیده‌ام تا مرهمی باشد بر دل‌های فقرای شکیبایی که در راه اعتلای حق و برای طرفداری از آن، زندگی سخت و مشقت‌بار را بر خود هموار کرده‌اند.
ب. فقر با حفظ ارزش‌ها: گاهی مقصود از مدح فقر، ترجیح‌دادن آن در مقام مقایسه است. به این معنا که اگر بر سر دوراهی انتخاب فقر همراه با حفظ اعتقادات دینی یا ثروت و غنا با دست‌کشیدن از باورها قرار گرفتیم، باید چنین فقری را برگزینیم. در اینجا به‌عنوان نمونه به حدیثی از امام باقر اشاره می‌کنیم. آن حضرت در جمع یاران خود فرمود: هیچ‌یک از شما به حقیقت ایمان دست نمی‌یابد، مگر آنکه سه ویژگی در او باشد: مرگ برایش محبوب‌تر از زندگی، فقر دوست داشتنی‌تر از توانگری و بیماری خواستنی‌تر از تندرستی باشد. اصحاب سؤال کردند که چه کسی می‌تواند این‌گونه باشد. آن حضرت فرمود: همة شما این‌گونه‌اید و برای برطرف‌کردن تعجب آنان ادامه داد: مرگ همراه با دوستی ما اهل‌بیت برای شما دوست داشتنی‌تر است یا زندگی همراه با دشمنی ما؟ جواب دادند که به خدا قسم، مرگ در راه محبت شما برای ما محبوب‌تر است. امام فرمود: فقر و توانگری و بیماری و تندرستی نیز چنین هستند. [59] حدیث پیامبر گرامی اسلام را نیز این‌گونه می‌توان تفسیر کرد؛ زیرا گاهی کسانی که منافعشان در ‌نتیجة تبلیغ اسلام به خطر افتاده بود، به ایشان پیشنهاد ثروت و ریاست می‌کردند و در مقابل، از وی می‌خواستند دست از تبلیغ توحید و یکتاپرستی بردارد.
ج. فقر تحمیلی همراه با شکیبایی: در برخی روایات، مقصودْ مدح فقرای صابر است، نه خود فقر به‌عنوان پدیده‌ای اجتماعی که غالباً ناشی از بی‌عدالتی در جامعه است. بنابراین، گرچه خود فقر، پدیده‌ای است مذموم و باید از آن به خدا پناه برد، اما گاهی در ‌نتیجة علل طبیعی از‌قبیل خشکسالی یا امتحان و آزمون الهی و امثال آنها انسان مبتلا به آن می‌شود. اگر در این راه استقامت به خرج داد و فقر او را از راه راست منحرف نکرد و در اعتقادات و اخلاقیاتش خللی ایجاد نشد، چنین فردی مستحق مدح است، البته به دلیل صبر و استقامت، نه خود فقر. در ‌واقع، این روایات در پی ایجاد اعتماد به نفس در فقرا هستند تا شخصیت آنان آسیب نبیند و از سطح جامعه زیاد فاصله نگیرند و در ورطة هلاکت نیفتند و از سوی دیگر، زندگی مترفانه و تجملی به‌عنوان یک ارزش در اجتماع مطرح نگردد. [60]
د. زندگی متوسطی که برخی از آن به فقر تعبیر می‌کنند: گاهی مقصود از فقر در روایات، چیزی است که به تصور عامة مردم فقر است، ولی در واقع غنا و بی‌نیازی است. کسی که زندگی متوسط و به‌اصطلاح روایاتْ «کفاف» دارد، محتاج دیگران نیست و در‌نتیجه، غنی است، اما مردم ممکن است به دلیل برخوردار نبودنش از ثروت کلان او را فقیر به‌شمار آورند. بنابراین، اگر در برخی موارد، به روایاتی برمی‌خوریم که فقر را مدح می‌کنند، می‌توانیم آن را به این نوع زندگی آبرومندانه حمل کنیم. [61]
در متون اسلامی نیز زندگی در حد متوسط مطلوب شمرده شده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از خداوند زندگی همراه با عفاف و کفاف برای خود، اهل و دوستداران خویش طلب می‌کند. [62] کفاف، حالت متوسطی بین فقر و غناست که فرد در این شرایط از پیامدهای نامناسب فقر و غنا مصون می‌ماند. [63] دینداری فرد در این شرایط نیز به‌نحو بهتری حفظ می‌شود. [64] البته مقصود از کفاف، داشتن قُوت لایموت نیست، بلکه زندگی آبرومندانه‌ای است که در آن، احتیاجات گوناگون فرد از‌قبیل خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج، تفریحات و امثال اینها تأمین شود و فرد در طبقة متوسط جامعه قرار داشته باشد.

منابع
ـ نهج‌البلاغه، ترجمه محمد عبده.
ـ آذربایجانی، مسعود و دیگران، روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، تهران، سمت، 1382.
ـ حرّ عاملی، محمد، وسائل الشیعه؛ کتابفروشی اسلامیه، 1403.
ـ حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاة، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1409.
ـ دادگر، یدالله، «کارایی، رفاه و عدالت در اسلام و اقتصاد متعارف»، نامه مفید 17، 1378.
ـ شیخاوندی، داور، جامعه‌شناسی انحرافات: آسیب‌شناسی جامعوی، تهران، مرندیز، 1373.
ـ قرضاوی، یوسف، مشکله الفقر و کیف عالجها الاسلام، مؤسسه الرساله، 1415 ق.
ـ کاکرن، ریموند، مبانی اجتماعی بیماری‌های روانی، ترجمة فرید براتی و بهمن نجاریان، تهران، رشد، 1376.
ـ کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، دار الاضواء، 1413.
ـ گنجی، حمزه، بهداشت روانی، تهران، ارسباران، 1382.
ـ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، دار الاضواء، 1413.
ـ محمدی ری‌شهری، محمد، توسعة اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث، ترجمة رضا حسینی و ابوالقاسم حسینی، دارالحدیث، 1382.
ـ مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران، صدرا، 1358.
ـ مطهری، مرتضی، داستان راستان، تهران، صدرا، 1366.
-World Health Organization; The World Health Report 1995, Bridging the gaps; Geneva, World Health Organization, 1995.
-Gomm, Roger`, "mental health and inequality "; Mental Health Matters: a Reader; by Tom Heller et al, MacMillan , 1996.
-Pilgrim, D. Key Concepts in Mental Health; Sage publications, 2005.
-Mental Health: A Report of Surgeon General; U. S. Department of Health and Human Services, 1999.

پی نوشت:
[1]. سازمان بهداشت جهانی، WHO، ص 2 ـ 1.
[2]. یدالله دادگر، «کارایی، رفاه و عدالت در اسلام و اقتصاد متعارف»، نامه مفید 17، ص45.
[3]. Gomm, Roger`, "Mental Health and Inequality "; Mental Health Matters: a Reader; by Tom Heller et al, MacMillan, P 112.
[4]. راور شیخاوندی، جامعه‌شناسی انحرافات: آسیب‌شناسی جامعوی، ص200.
[5]. نهج‌البلاغه، ح 56. نظیر این کلام در حکمت سوم هم آمده است: «و المقل غریب فی بلدته»؛ فقیر در شهر خود هم غریب است.
[6]. نهج البلاغه، ح 319.
[7]. یوسف قرضاوی، مشکله الفقر و کیف عالجها الاسلام، ص18.
[8]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج72، ص47.
[9]. داور شیخاوندی، جامعه‌شناسی انحرافات: آسیب‌شناسی جامعوی، ص 199 ـ 200.
[10]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج72، ص30 ـ 29.
[11]. همان، ص31.
[12]. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص406.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج72، ص47.
[14]. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 93.
[15]. نهج البلاغه شیخ محمد عبده، ذیل جمله فقر باعث کاستی در دین است.
[16]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 96، ص70.
[17]. این جمع‌بندی، البته نه به صورت صریح و در ذیل این حدیث، در الحیاة، ذکر شده است. (محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ج4، ص99 ـ 289).
[18]. حمزة گنجی، بهداشت روانی، ص4 ـ 103، با تلخیص.
[19]. نهج البلاغه، ح 9.
[20]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج72، ص47.
[21]. Gomm, Roger, "mental health and inequality "; Mental Health Matters: a Reader; by Tom Heller et al, MacMillan, P 111.
[22]. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص 65 ـ 71.
[23]. Pilgrim, D. Key Concepts in Mental Health; Sage Publications, P 184.
[24]. Direction of causality.
[25]. ریموند کاکرن، مبانی اجتماعی بیماری‌های روانی، ص21 ـ 31.
[26]. U. S. Department of Health and Human Services, P 82.
[27]. Gomm, Roger`, "mental health and inequality "; Mental Health Matters: a Reader; by Tom Heller et al, MacMillan, P 110.

[28] مثلاً: سوره بقره آیه ‌273 وسوره توبه آیه‌60
[29]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 71، ص 31 ـ 30.
[30]. محمد محمدی ری‌شهری، توسعة اقتصادی بر پایة قرآن و حدیث، ج 1، ص 76 ـ 75.
[31]. آمدی، غرر الحکم، ص 200، ح 16547.
[32]. آیة 10 سوره روم اشاره به این روند تدریجی دارد.
[33]. سوره حدید
[34]. نهج البلاغه، حکمت 328.
[35]. امام صادق علیه السلام: ان الناس یستغنون اذا عدل بینهم (محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 3، ص 568) و امام کاظم علیه السلام فرمود: لو عدل فی الناس لاستغنو (همان، ج1، ص542).
[36]. نهج البلاغه، خطبه 3.
[37]. این بخش از استدلال امام صادق علیه السلام در مقابل صوفیه و گروهی جاهل زاهدنما است که در عصر و زمان ایشان پیدا شده بودند. همان‌گونه که پیش از این منبع آن را ذکر کردیم، این حدیث مفصل در کافی، به بعد آمده و استاد مطهری در کتاب داستان راستان، به بعد ترجمة آن را نقل کرده است. (محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 65 / مرتضی مطهری، داستان و راستان، ج 1، ص 36)
[38]. صحیفة سجادیه، دعای 8.
[39]. همان، دعای 135.
[40]. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج7، ص498.
[41]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 72، ص 7.
[42]. سوره آل‌عمران آیه ‌103
[43]. این کلام در شرح اصول کافی، ملامحمدصالح مازندرانی، ج 9، ص300 و 386 و در امالی، شیخ مفید، ص300 به نقل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمده، اما در بحار، ج75، ص331 و در تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج2، ص477 به صورت کلامی مستقل (نه حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است.
[44]. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص77.
[45]. قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: نعم العون علی تقوی‌الله الغنی. (محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص16 ـ 17)
[46]. همان، وسائل الشیعه، ج11، ص424.
[47]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج74، ص414.
[48]. برای تفصیل بیشتر در این زمینه به کتاب روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، نوشتة مسعود آذربایجانی و دیگران، ص124 ـ 133 مراجعه کنید.
[49]. ان‌الله فرض علی ائمه العدل ان یقدرو انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقر فقره. (نهج البلاغه، خ 209)
[50]. سوره زخرف آیه ‌52
. [51]سوره زخرف آیه ‌53
[52]. مثلاً در مورد پیروان حضرت نوح. (شعراء: ‌111) و در مورد انتخاب طالوت به فرماندهی سپاه. (بقره: ‌247)
[53]. یوسف قرضاوی، یوسف، مشکلة الفقر و کیف عالجها الاسلام، ص146.
[54]. همان و بسیاری آیات دیگر.
[55]. سوره حجرات آیه 13
[56] سوره مجادله آیه 11
[57]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج72، ص55.
[58]. همان، ص32.
[59]. همان، ص40. روایت دیگری نیز در همین مضمون در همان، ص39 آمده است.
[60]. محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ج4، ص 445 ـ 446.
[61]. این تفسیر را علامه مجلسی به‌عنوان یکی از وجوه جمع بین روایات ذم فقر و مدح غنا ذکر کرده است. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص60)
[62]. اللّهمّ ارزق محمداً و آل محمد و من احبّ محمداً و آل محمد العفاف و الکفاف (کافی، ج2، ص140).
[63]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص60.
[64]. ما احد یوم القیامة غنّی و لا فقیر الاّ انّه لم یؤت منها الاّ القوت (همان، ص66).

 

منبع: / سایت / پژوهه دین ۱۳۸۸/۱۰/۲۱
نویسنده : سیدمهدی موسوی‌اصل

نظر شما