موضوع : دانشنامه | ح

حمزة ابن عبدالمطلب


حمزه ابن عبدالمطلب +سید الشهداء


حمزه بن عبدالمطلب، دارای کنیه ابوعماره یا ابوعلی و لقب سید الشهداء، عمو و برادر رضاعی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود که دو سال قبل از عام الفیل(سال ولاتدت پیامبر اکرم) در شهر مکه به دنیا آمد.(1) دو (یا چهار) سال از پیامبر بزرگ‌تر بود. پدرش عبدالمطلب و مادرش هاله، دختر وهیب و دختر عموی آمنه بنت وهب بود.
از همان اوان جوانی، در میان قریش در دلاورى و بزرگوارى برجسته و در آزاداندیشى، آزادمنشى و ستم ستیزى سرآمد بود. (2) سلحشورى و توان رزمى وى همزمان با آغاز دوره جوانى نمودار شد.
حمزه در سال دوم بعثت اسلام آورد. مورخان نوشته‌اند روزی از شکار بازمی‌گشت که ناگاه با صحنه شگفتی مواجه شد: مردم زیادی جمع شده بودند و ابوجهل را تماشا می‌کردند که محمد رسول خدا را اهانت و اذیت می‌کرد. حمزه به خشم آمد و به ابوجهل حمله کرد، کمان خود را بر سر او کوبید و او را نقش بر زمین ساخت.
بعد از این حادثه بود که اظهار اسلام نمود و فریاد ملکوتی «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله» سر داد.
گرویدن وى به اسلام موجب سربلندى دین خدا شد؛ (3) زیرا پس از آن مسلمانان از انزوا بیرون آمدند و قریش با درک پشتیبانى حمزه از پیامبر اکرم(ص) از آزارهاى خود کاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان ملایم تر شد. (4)
در تاریخ نمونه‌های فراوانی از حمایت‌های او در دوران قبل از هجرت ثبت شده است که از مهم‌ترین آنها می‌توان به رشادت او در شب پیمان عقبه دوم در منی اشاره کرد. در آن شب مشرکان خشمناک مکی برای انتقام از مردمان مسلمان یثرب به سوی آنان حمله‌ور شدند؛ ولی ناگاه با شمشیر دو دلاور اسلام، حمزه و علی بن ابی طالب علیه السلام مواجه گشتند و عقب نشستند.
به هنگام هجرت مسلمانان به مدینه، همسر حمزه از مهاجرت سر باز زد. حمزه ناچار به تنهایی به مدینه هجرت کرد و تنها فرزند خود، عماره، را در مکه به مادرش سپرد. در مدینه نیز حمزه هم‌چون پروانه‌ای بر گرد شمع وجود رسول خدا می‌چرخید.
پیامبر اکرم(ص) به مسائل دفاعى حکومت نوبنیاد خود اهتمام خاصى داشتند. ایشان با تشکیل گروه هاى رزمى درصدد برآمدند امنیت مدینه را تامین کرده، مسلمانان را براى رویارویى با دشمنان آماده سازند. بر این اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستین گروه گشتى رزمى را به فرماندهى حضرت حمزه(ع)، اعزام نمودند. گرچه این رویارویى بدون درگیرى پایان یافت ولى نشانه اى از اقتدار سپاه اندک اسلام در برابر کاروان بزرگ مشرکان بود. (5)
رسول گرامى اسلام در ربیع الاول سال دوم هجرت غزوه «ابواء» را تدارک دید (6) و درجمادى الاولى غزوه «ذات العشیره» را به قصد تعقیب کاروان قریش سازماندهى کرد. در این دو غزوه نیز پرچمدار سپاه اسلام، حضرت حمزه بود. (7)
حمزه(ع) در جنگ بدر حضورى درخشنده داشت. این نبرد با امدادهاى الهى و دلاورى هاى بى مانند امیرمومنان على(ع) و سلحشورى حمزه، با پیروزى قاطع سپاه اسلام به پایان رسید. در این پیکار تنى چند از سران کفر به دست تواناى حمزه به هلاکت رسیده یا به اسارت درآمدند. طعیمه بن عدى و ابوقیس بن فاکه از جمله این کشته شدگان بودند؛ (8) و «اسود بن عامر» به دست حمزه به اسارت درآمد. (9)
حمزه بن عبدالمطلب در غزوه «بنى قینقاع» پرچمدار سپاه اسلام بود. یهودیان بنى قینقاع نخستین گروه یهود بودند که با اسلام اعلام جنگ نمودند. سپاه اسلام قلعه آنها را محاصره کرد. آنگاه رسول خدا(ص) آنان را از مدینه تبعید نمود و اموالشان رامصادره کرد. (10)
یک سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشرکانى که براى انتقام گیرى از مسلمانان و جبران شکست بدر به سمت مدینه آمده بودند آغاز گردید.
حمزه و برخى دیگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون شهرى بودند، حمزه به رسول خدا عرض کرد:
«سوگند به آن که قرآن را بر تو فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد، مگر آن که بیرون مدینه با شمشیر خود بر دشمن بتازم!» (11)
حضرت حمزه از معدود قهرمانانى بود که در جنگ، نشان بر خود مى نهاد و بدین وسیله خود را به دوست و دشمن معرفى مى کرد. (12) او نمونه اى از شجاعت و دلیرى در میدان نبرد بود، خود را به اعماق صفوف دشمن مى رساند و با دشمن درگیر مى شد، از قدرت بازوى برجسته اى بهره مند بود. در احد با دو شمشیر پیش رسول خدا مى جنگید و مى گفت: «من شیر خدا هستم!» (13)

شهادت
در جنگ احد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع مى کرد و توانست سى مشرک جنگجو را به هلاکت برساند. یکى از مشرکان به نام «وحشى»، زیر درختى در کمین وی نشسته بود. حمزه او را دید و آهنگ او کرد. یکى از دشمنان راه را بر او بست، حمزه به او حمله کرد و وى را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوى وحشى خیز برداشت ولى پایش در گل سر خورد و به زمین افتاد. در این هنگام وحشى زوبین به سویش پرت کرد ... (14) و بدین ترتیب آن بزرگوار پس از عمرى جهاد در راه خدا و یارى پیامبر گرامى در پانزدهم شوال سال سوم ه.ق به شهادت رسید.
پیکر بی‌جان او نیز از کینه‌ی مشرکان به دور نماند. هند، مادر معاویه، به انتقام ِ کشتگان بدر بدن حمزه را مثله کرد و جگر او را بیرون کشید.
مرگ حمزه بر پیامبر خدا بسیار گران آمد و سخت گریست و فرمود: «در سراسر عمرم غمناک‌تر از این زمان نبوده‌ام.»
آنگاه بر او درود فرستاد، بر پیکرش نماز گزارد، هفت تکبیر گفت و او را در سرزمین احد به خاک سپرد.
رسول خدا(ص) در منزلت او فرمود:
«سالار شهیدان در روز قیامت نزد خداوند حمزه است» (15)

پى نوشتها:
1- تنقیح المقال، ج 1، ص 375؛ اعیان الشیعه، ج 6، ص 245؛ اسد الغابه، ج 2، ص 46.
2- دایره المعارف اعلمى، ج 17، ص 41.
3- سیره ابن اسحاق، ص 152.
4- کامل ابن اثیر، ج 2، ص 83؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 375؛ طبقات ابن سعد. ج 1، ص 93.
5- مغازى واقدى، ج 1، ص 9.
6- کامل، ج 1، ص 523.
7- کامل، ج 2، ص 112؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 408؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 9.
8- مغازى، ج 1، ص 150؛ کامل، ج 2، ص 75.
9- مغازى، ج 1، ص 140.
10- تاریخ طبرى، ج 2، ص 481.
11- مغازى، ج 1، ص 211.
12- همان، ص 259.
13- اعیان الشیعه، ج 6، ص 245؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 194؛ سیر اعلام النساء،ذهبى، ج 1، ص 131.
14- مغازى، مترجم، ج 1، ص 207.
15- مستدرک حاکم، ج 3، ص 199.

منابع:
1. سایت اهل بیت www.al-shia.com ، نوشته محمد هادى مهتدى

نظر شما