محمد ابن یعقوب کلینی
موضوع : دانشنامه | ک

محمد ابن یعقوب کلینی


ثقه الاسلام کلینی


ولادت
در سال 269 ه . ق در روستاى «کلین» [روستایی در 38 کیلومتری شهر ری] در خانه اى آکنده از عشق اهل بیت علیه السلام کودکى متولد شد که تاریخ حیات او با غیبت صغرى عجین شد. محمد نامى بود که یعقوب بن اسحاق براى فرزند خویش برگزید و اذان و اقامه اولین کلماتى بودند که گوش او را نوازش دادند. اولین کلاس درس او دامان پاک و پر مهر مادرى عطوف و عفیف بود. محمد مراحل ابتدایى علوم اسلامى را نزد پدر و دایى بزرگوارش على بن محمد بن ابراهیم بن آبان که از استادان علم حدیث بود گذراند. وى پس از گذراندن دوران آغازین تحصیل و آشنایى با منابع رجالى و حدیثى از کلین مهاجرت کرد و با کوله بارى از معرفت و شناخت مکتب اهل بیت علیه السلام براى شکوفایی خلاقیت هاى درونى و سیراب شدن از دریای بى پایان علوم وحى و پیمودن کمالات اخلاقى و انسانى به رى وارد شد.

گزینش هدف
در هنگام ورود کلینى به «رى» بیشتر مردمان این شهر از پیروان مذاهب حنفى و شافعى بودند اما به دلیل وجود شیعیان دلباخته در اطراف این شهر، اکثرا اهل تسنن «رى» همواره تحت تاثیر اخلاق و رفتار اسلامى آنها قرار داشتند. از این رو ری به شهرى شیعه نشین معروف بود. «رى» در آن زمان شهرى بزرگ بود و عقاید و مذاهب گوناگون در کنارهم و در آرامش کامل در آنجا به حیات ادامه مى داد اما این آرامش گاه دستخوش حرکتهاى سیاسى مى شد. فرقه اسماعیلیه با انگیزه تسلط بر ایران در این نقطه بیش از دیگر نقاط سرمایه گذارى کرده بود و به ترویج و تبلیغ تفکر و آراء خود مى پرداخت. از اینرو «رى» به نقطه برخورد آراء و اندیشه هاى فرقه اسماعیلیه و مذاهب شافعى، حنفى و شیعه تبدیل شده بود. کلینی در این زمان در کنار گذراندن تحصیلات خود نه تنها با عقاید و اندیشه هاى دیگر مذاهب و فرقه ها آشنا شد بلکه به ماهیت واقعى بعضى از این فرقه ها که مى رفت تشیع را ازمسیر واقعی خارج کند پى برد. او درد را شناخت و درمان را تشخیص داد. درد، جدایی مردم از سخنان اهل بیت علیه السلام و دارو، رساندن این سخنان به مردم بود. او در این زمان هدف خویش را بررسى مى کرد و به دور از هیاهو مسیر خود را مشخص کرد و تصمیم گرفت به فراگیرى و نوشتن آنها بپردازد.
از این رو در محضر استادان بزرگى چون «ابوالحسن محمد بن اسدى کوفى ساکن رى»[1] به فراگیرى حدیث پرداخت. در نوشتن و بحث و گفتگو پیرامون احادیث از خود گذشتگى بسزایى نشان داد. او بیشتر زندگى خود را صرف حدیث کرد. اما با این حال از واقعیت هاى اطراف خویش و از مسائلى که شیعیان اطراف خویش و از مسائلى که شیعیان با آن دست به گریبان بودند،غافل نبود. او از کسانى نبود که عزلت گزیند و فقط به فکر نجات خویش باشد، بلکه در دورانهاى پر آشوب همراه همگام و همراه با جامعه شیعى بود. در دورانى که «قرمطیان» با عقاید خود، که مخلوطى از عقاید زردشتى، مانوى و اسلامى بود[2] به مبارزه با عقاید و مقدسات مسلمین پرداختند، کلینى با شجاعت خویش عقاید آنها را به نقد کشید و براى آگاه کردن شیعیان از این حرکت انحرافى کتاب «الرد على القرامطه» را نوشت و در دسترس شیعیان قرار داد.
عصر کلینى را باید عصر حدیث نامید. زیرا نهضتى که براى فراگیرى و نوشتن احادیث آغاز شده بود سراسر ممالک اسلامى را فرا گرفته بود و تشنگان علم حدیث از این شهر به آن شهر و از این محفل به آن محفل در جستجوى روایتگرى بودند تا از او فراگیرند و بر اندوخته هاى خویش بیفزایند. تلاش اهل سنت در این عصر به قدرى چشمگیر بود که مى توان گفت اهل سنت هر چه دارد از این عصر دارد. در این عصر که زمانش به حدود تقریبى یک قرن مى رسد کتاب هاى شش گانه حدیثى اهل سنت (صحاح سته ) تدوین شد.
کلینى در این عصر مشغول نوشتن احادیث بود. در این زمان شاگردان امام هادى علیه السلام، امام حسن عسکرى علیه السلام و امام رضا علیه السلام هنوز زنده بودند.
خطر نابودى احادیث، هر لحظه احساس مى شد. زیرا با وفات این حاملان احادیث و غیبت امام زمان علیه السلام، شیعیان از این سخنان گرانبها محروم مى شدند.
کلینى با شناخت عصر خود و موقعیت حساس زمانى و درک اینکه تشیع اگر از این مرحله به سلامت بگذرد براى همیشه از انحراف و التقاط رهایى یافته است، براى تکمیل هدف و رسالت خویش به قم شهر محدثان و شاگردان اهل بیت علیه السلام مهاجرت کرد. در این زمان در قم راویان و محدثان در هر مسجد و حسینه اى به نقل حدیث مى پرداختند و بسیارى از اینان در شمار آخرین محدثانى بودند که بدون واسطه از زبان ائمه علیه السلام حدیث شنیده بودند. وجود این فرزانگان موجب شد که عاشقان کلام اهل بیت علیه السلام به این شهر مهاجرت کنند و کلینى یکى از این افراد بود. او با استفاده از محضر استادان بزرگى چون احمد بن محمد بن عیسى اشعرى، احمد بن جعفر بن عیسى اشعرى، احمد بن جعفر حمیرى (مؤ لف کتاب قرب الاسناد) و فرزند او محمد بن عبدالله حمیرى به فراگیرى حدیث پرداخت.
در این میان کلینى را با علی ابن ابراهیم قمی آشنا می شود. نامی که کلینی را با نام او و او را با نام کلینی می شناسند. شاید اگر کلینى پروانه وار به گرد شمع وجود ابن ابراهیم قمی نمى چرخید و او را لحظه اى چه در حال بیمارى و چه در سلامت، چه در خانه و چه در مدرسه رها مى کرد و از او غافل مى ماند، روایات و احادیثى که سلسله سندش به او ختم مى شود چون دیگر آثار او براى همیشه از میان مى رفت. کلینی این اقیانوس حدیث را رها نساخت. او که تشنه کلام اهل بیت علیه السلام بود جرعه جرعه نوشید و به این نوشیدن اکتفا نکرد بلکه دریایى از این کوثر عشق را براى شیعیان پس از خود به یادگار نهاد.

هجرتى دیگر
گرچه قم مرکز تشیع به شمار مى رفت و جویندگان کلام اهل بیت علیه السلام را سیراب مى کرد اما عطش سیرى ناپذیر کلینى او را بر آن داشت تا آن دیار مقدس را به امید یافتن روایات و احادیث ناشنیده ترک کند. در آن زمان کوفه یکى از مراکز بزرگ به شمار مى رفت و کمتر محدث و یا محققى بود که در سفرهاى خود به آن شهر وارد نشده و از محضر عالمان آنجا استفاده اى نکرده باشد.
کوفه در حقیقت جاى تبادل نظر و نقطه آغاز در جهان اسلام به شمار مى رفت که همه آزادانه در آن به تبلیغ مذهب خود مى پرداختند. از این رو هر یک از نویسندگان و محدثان مذاهب گوناگون اسلامى مجلس درس و بحثى براى خود برپا داشته بودند و به نقل احادیث خویش مى پرداختند. «ابن عقده» یکى از کسانى بود که در این شهر سکونت داشت. او از حافظان بزرگ حدیث به شمار مى رفت و حافظه قوى او موجب شده بود که آیتى از آیات حافظه در جهان شود.[4]
بسیارى از بزرگان مذاهب از محضر او کسب علم می کردند. او اگر چه از نظر مذهبى «زیدى جاردى» بود اما زهد و پارسایى از او محدثى موثق ساخته بود که همه مذاهب در نقل احادیث به او اعتماد داشتند. کلینى نیز از این مرد بزرگ استفاده کرد و از او روایاتى فرا گرفت.

ثقة الاسلام
کلینى پس از کسب علم و حدیث از دهها استاد و محدث در شهرها و روستاهاى آن زمان، سرانجام به بغداد رسید. او در مسافرتهاى خویش چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشته و تصویرى از شیعه واقعى در اذهان مردم هر دیار باقى نهاده بود که هنگام ورود به بغداد فردى گمنام نبود. شیعیان به او افتخار مى کردند و اهل سنت به دیده تحسین به او مى نگریستند. تقوا، علم و فضیلت او در اندک مدتى موجب شد که هم شیعه و هم اهل سنت در مشکلات دینى به او مراجعه کنند، به طورى که عام و خاص در فتاوا به او روى مى کردند و به همین سبب او اولین کسى بود که به لقب ثقة الاسلام شهرت یافت.[5]
کلینى نام آورترین شخصیت عصر خود بود. عصرى که اوج تلاش محدثان و عالمان بزرگ و حتى عصر چهار نایب خاص امام زمان علیه السلام بوده است. در این عصر به دلیل محدودیت ها و ممنوعیت هاى اجتماعى این بزرگان، مسئولیت فرهنگى و علمى تشیع بر دوش کلینى بوده است.

تالیف کافى
بغداد براى کلینى سرزمین تالیف بود. وى در آنجا فرصت یافت تا اندوخته هاى سالها رنج و مشقت را در مجموعه اى گرد آورى کند. او که کمبودهاى جامعه شیعى را به خوبى درک کرده بود و مى دید که با غایب شدن امام زمان (عج) و دسترسی نداشتن همه شیعیان به نواب خاص آن حضرت، جاى کتابى که در بردارنده تعالیم اسلامى و شیعى باشد، خالى است تلاش خود را در پى تنظیم احادیث گردآورى شده، جهت داد.
حاصل این تلاش مجموعه کتاب های «الکافی» بود.
مجموعه کتاب «الکافى» شامل اصول کافى (دو جلد)، فروع کافى (پنج جلد) و روضه کافى (یک جلد) است و در بردارنده شانزده هزار و یکصد و نود و نه (16199) حدیث از پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین علیه السلام مى باشد.
این کتاب پس از 20 سال تلاش مستمر و شبانه روز تقریر و به جامعه شیعی عرضه شد. کارى که کلینی در مدت بیست سال براى تشیع به پایان رساند، کارى بود که شش تن از بزرگترین عالمان اهل سنت در مدت یک قرن براى مذهب خود انجام دادند و کتاب کافى مهمترین و نفیس ترین کتاب از مجموعه کتب چهارگانه حدیثى ( کتب اربعه مذهب تشیع است).[6]
کتاب کافی را هر کسى از دیدگاه خود بررسى کرده است. بر کافى هم فیلسوف شرح نوشته است هم عارف و هم فقیه و این نشانه بزرگى و جامع بودن کافى است. شرح هاى مهم عبارت اند از:
1 - مرآت العقول از علامه مجلسى، که با دیدى فقهى نگاشته شده است.
2 - شرح صدرالمتاءلهین معروف به ملاصدرا، که نگرش او نگرشى فلسفى و عرفانى به احادیث است.
3 - کتاب وافى نوشته ملاحسین فیض کاشانى.
4 - شرح ملا صالح مازندرانى.

سبک کلینى
روش کلینى در ترتیب احادیث هر باب این است که حدیث صحیح تر و روشن تر را در اول باب قرار داده و سپس به همین ترتیب احادیث مبهم و مجمل را ذکر کرده است.[7] علاوه بر این، کلینی دست به ابتکار دیگرى زد که تا قبل از آن در میان عالمان و محدثان معمول نبود و آن به کار بردن کلمه «عدة» به جاى سلسله سندى است که به راوى حدیث ختم مى شود. از مسائلى که موجب شد کلینى این رویه را در نقل حدیث پیش گیرد، مشهور بودن راویان سلسله سند و نیز کم کردن حجم کتاب و کمبود وقت بوده است.
«عدة» کلینى گاهى از احمد بن محمد بن عیسى، گاهى از سهل بن زیاد و زمانى از احمد بن خالد برقى روایت مى نماید و اشخاص هر یک از این سه، غیر از اشخاص «عدة» دیگر می باشد. مثلا مراد او از «عده» در جایى که به واسطه آن از احمد بن محمد عیسى روایت مى کند عبارت از پنج نفر: محمد بن یحیى عطار، على بن موسى کمیدانى، داود بن کوره، احمد بنادریس على بن ابراهیم بن هاشم است. [8]
این روش رهگشاى سایر عالمان و محدثان شد به طورى که شیخ طوسى در کتاب رجال خویش این روش را برگزید و به همین شیوه روایت را نقل کرد[9] علاوه بر این گاهی احادیثى بدون نام محدث و راوى و با عنوان «قد قالالعالم» و یا «فى حدیث آخر» از کلینى نقل شده است که جمعى از عالمان این احادیث را دلیلى بر وجود ارتباط بین کلینى و امام زمان (عج ) دانسته و گفته اند «ممکن است که کتاب (کافى ) به نظر اصلاح آن حضرت رسیده باشد». [10] و از کلام بزرگان نقل شده است که امام زمان (عج ) فرموده اند: «الکافى کافل شیعتنا»: «کافى» شیعیان ما را کافى است.
کلینى در زندگى سراسر نور و پربار خود علاوه بر تدوین و تالیف مجموعه الکافى، کتابهاى الرد على القرامة، تفسیر رؤ یا (تعبیر خواب)، مجموعه شعر (حاوى قصایدى که شعرا در مناقب و فضایل اهلبیت علیه السلام سروده اند)، کتاب رسائل ائمه علیه السلام و کتاب رجال را تالیف کرده است.

کلینى بر مسند تدریس
کلینى در مسیر تحقق و نگارش از تغذیه فکرى شاگردانى که به امید کسب علم از محضرش به بغداد سفر کردند لحظه اى غافل نبود. او در باور کردن اندیشه خدایى شاگردانش از جان مایه گذاشت. بسیاری از بزرگان از او روایت نقل کرده اند که از آن میان احمد بن ابراهیم معروف به ابن ابى رافع صیمرى، احمد بن احمد کاتب کوفى، احمد بن محمد بن سعد کوفى، ابوغالب احمد بن محمد رازى، عبدالکریم بن عبدالله بن نصر بزار تنسى، على احمد بن موسی دقاق، محمد بن مطلب شیبانى، محمد بن على ماجیلونه، محمد بن عصام کلینى، جعفر بن محمد بن قولویة قمى مؤلف کتاب کامل الزیارات، هارون بن موسى تلعکبرى، محمد بناحمد صفوانى و محمد بن ابراهیم نعمانى را مى توان نام برد. [11]

وفات
کلینى پس از هفتاد سال زندگى که بیست سال آن تلاش و تحقیق همراه با رنج ها و غربت ها براى تدوین کتاب کافى بود از این جهان عروج کرد. او غروب نکرد بلکه با کتاب ارزشمند کافى هماره در آسمان تشیع پرتو افشانى مى کند. او گرچه در قفس دنیا زیست اما در فضاى بهشت تنفسمى کرد چرا که همه لحظه هاى عمرش را با کلام اهل بیت علیه السلام سپرى کرد. و سرانجام در ماه شعبان سال 329 ق. عروج کرد. [12] و نه تنها شیعیان بلکه پیروان دیگر مذاهب اسلامى را سوگوار و بغداد را با رفتنش یکپارچه ماتم کرد. ابوقیراط محمد بن جعفر حسنى[13] یکى از بزرگان بغداد بر پیکر مطهرش نماز خواند و شیعیان با دلى پر اندوه پیکر مقدس او را در باب کوفه بغداد در بازار کوفه و در نزدیکى پل به خاک سپردند.

پی نوشت
[1] مفاخر اسلام، على داونى، ج 3، ص 26.
[2] فرهنگ فرق اسلامى، محمد جواد مشکور، ص 395.
[3] معجم رجال الحدیث، آیت الله خویى، ج 11، ص 194.
[4] مفاخر اسلام، ج 3، ص 55.
[5] ریحانة الادب، میرزا محمد على مدرس تبریزى، ج 5 ص 79.
[6] سه کتاب دیگر این مجموعه عبارت اند از: من لا یحضره الفقیه تالیف شیخ صدوق، تهذیب و استبصار، تالیف شیخ طوسى.
[7] اصول کافى (مقدمه )، کلینى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 1، ص
[8] همان، ص 114.
[9] همان.
[10] همان، ج 5، ص 81.
[11] مفاخر اسلام، ج 3، ص 27 و 90.
[12] ریحانة الادب، ج 5، ص 80.
[13] همان

منبع: www.hawzah.net

نظر شما