موضوع : پژوهش | مقاله

تجربه گونه های مرگ در زندگی در مثنوی معنوی

مولانا در مثنوی معنوی، مرگ را نه تنها به عنوان یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر، بلکه به عنوان یک پدیده‌ای چندوجهی و دارای مراتب و گونه‌های گوناگون می‌داند. به نظر او، مرگ تنها به معنای مرگ جسمانی نیست، بلکه می‌تواند به معنای مرگ روحی، مرگ نفسانی، مرگ تعلقات، و حتی مرگ اختیاری باشد.
مولانا معتقد است که انسان در زندگی خود، بارها و بارها مرگ را تجربه می‌کند. یکی از این تجربه‌ها، خواب است. مولانا خواب را به مرگ تشبیه می‌کند و می‌گوید:
چون خواب آن عجب فنا است
چون بیداری آن عجب بقا است
در خواب، انسان از دنیای مادی جدا می‌شود و وارد دنیای دیگری می‌شود. او از تعلقات دنیوی خود رهایی می‌یابد و به سوی روح خود باز می‌گردد.
مرگ دیگر که انسان در زندگی خود تجربه می‌کند، مرگ نفسانی است. نفسانیت، همان امیال و خواسته‌های نفسانی است که انسان را از خدا دور می‌کند. مولانا معتقد است که انسان باید برای رهایی از نفسانیت، مرگ نفسانی را تجربه کند. او می‌گوید:
نفس از ره عشق بمیرد
تا رسد به حق و به سر برد
مرگ دیگر که انسان در زندگی خود تجربه می‌کند، مرگ تعلقات است. تعلقات، همان دلبستگی‌های انسان به دنیای مادی است که او را از کمال باز می‌دارد. مولانا معتقد است که انسان باید برای رسیدن به کمال، مرگ تعلقات را تجربه کند. او می‌گوید:
هر که از تعلقات بمیرد
حق را به جان ببیند
مرگ دیگر که انسان در زندگی خود تجربه می‌کند، مرگ اختیاری است. این مرگ، همان مرگی است که انسان به اختیار خود و برای رسیدن به کمال، آن را انتخاب می‌کند. مولانا معتقد است که مرگ اختیاری، بالاترین مرتبه مرگ است. او می‌گوید:
مرگ اختیاری خوشتر از حیات
مرگ اختیاری مایه سعادت
مولانا معتقد است که تجربه گونه‌های مختلف مرگ در زندگی، انسان را از غفلت و تعلقات دنیوی دور می‌کند و به او کمک می‌کند تا زندگی خود را با هدف و معنا زندگی کند. او می‌گوید:
هر که از مرگ اندیشه کند
از غفلت بیدار شود
مولانا در مثنوی معنوی، داستان‌ها و حکایت‌های مختلفی در مورد تجربه گونه‌های مختلف مرگ بیان کرده است. یکی از معروف‌ترین این داستان‌ها، داستان "مرغ و دانه" است. در این داستان، مرغی که در دانه‌ای گرفتار شده است، به فکر مرگ می‌افتد و می‌گوید:
اگر من بمیرم، از این دانه نجات می‌یابم.
یک روز، مرغ از دانه آزاد می‌شود و متوجه می‌شود که مرگ، پایان زندگی نیست، بلکه آغاز زندگی جدیدی است.
در داستان دیگری از مثنوی معنوی، مولانا از زبان یک پیرمرد می‌گوید:
من از مرگ نمی‌ترسم، زیرا می‌دانم که پس از مرگ، به سوی خدا باز خواهم گشت.
مولانا در مثنوی معنوی، تجربه گونه‌های مختلف مرگ را به عنوان یک آموزه مهم برای انسان‌ها مطرح می‌کند. او معتقد است که تجربه این گونه‌های مرگ، انسان را از غفلت و تعلقات دنیوی دور می‌کند و به او کمک می‌کند تا زندگی خود را با هدف و معنا زندگی کند.

نظر شما