موضوع : پژوهش | مقاله

حکمت و فلسفه تکنولوژی

س: فلسفه تکنولوژی چیست و از کجا آغاز شده است؟
ج: مجموعه تکنولوژی سیر تاریخی دارد و این روند از زمانی که انسان از چوب و استخوان به عنوان دست افزار استفاده می کرد، آغاز شده و تاکنون با ایجاد بمب های نوترونی، فضای الکترونیکی و هوش مجازی سیر تحولات خود را طی کرده است. از اوایل قرن 17 میلادی، نگاه نویی در جهان شکل گرفت که منجر به پیدایش عالمی شد که به آن «عالم تکنیک یا صنعت» می گوییم که سرآغاز دوران جدید و مبدأ انقلاب تکنولوژیک مدرن شد که متفاوت از عالم دست افزارهای صنعتی کهن است.این جهان نو به دست بشری ساخته شد که یک نسبت خاصی با هستی و جهان و خودش پیدا کرده بود. در واقع فرزندی است که در عالم سومی از ارتباط انسان با خداوند پدید آمده است. در حقیقت تکنولوژی حاصل گفتگوی میان انسان و خداوند است، منتهی گفتگویی که انسان در پایان این گفتگو می خواست با تکنولوژی فائوستوس وارکاری خداگونه انجام دهد، یعنی اینکه بتواند بر جهان سیطره داشته باشد؛ یا به عبارتی خدای زمین و زمان شود. البته کریستوفر مارلو و گوته شاعر می گویند طرف ثانوی گفتگو شیطان بوده است.
اگر انسان در گذشته می خواست به صورت اساطیری و اسطوره ای خدا بشود این بار تصمیم داشت تا بطور مادی فارغ از الوهیت الهگان یونانی به مقام خدایی برسد و این امر سبب شد که به جای اسطوره، تکنولوژی را خلق کند.
تاریخ نشان می دهد که پیش از عصر مدرن بشر هنر و شعری در دنیای اسطوره ای ابداع می کرد تا به شکلی خداگونه گردد یا به نحوی قدرت خدایی پیدا بکند، اما اکنون این اتفاق به صورت دیگری افتاد نه در عالم شعر و هنر. اکنون انسان به عالمی وارد می شد که در کل تاریخ بی نظیر بود و آن زایش تکنولوژی توسط انسان بود.

س: شروع فلسفه ی تکنولوژی؟
ج: اولین فیلسوفانی که فلسفه تکنولوژی را مطرح کردند و یا به نحوی زمینه ساز این تفکر شدند، فیلسوفان مدرن هستند که زمینه هایش توسط "فرانسیس بیکن"، "گالیله" و دیگر متفکران دوره رنسانس ایجاد شده بود. اما در واقع پرداختن به فلسفه تکنولوژی توسط فیلسوفان کلاسیک نبوده است.
انقلاب صنعتی، انقلابی نبود که به قرن خاصی منتهی شود، این انقلاب زمینه ساز انقلاب های مدرن در قرن های حاضر شد که از آن جمله می توان به انقلاب فناوری اطلاعات به عنوان علم و تکنولوژی روز دنیا اشاره کرد که در آینده می توان انقلاب های بزرگی مانند انقلاب ژنتیک، تکنولوژی پلاسما، انقلاب الکترونیکیِ هوش های مصنوعی و عصر مجازی را، که همگی زاییده اندیشه ای است که موتورهای آتشین (انقلاب صنعتی نخستین) را به پیدایی آورد، نظاره گر شد. این انقلاب ها بی تردید به زودی جهان را زیر رو خواهد کرد. حتی می توان گفت که نوع روابط انسانی نیز چنان که کوین کلی و مانوئل کاستلز و دیگر فن شناسان معاصر دگرگون خواهد شد. در این زمان امکان شکل گیری خانواده های ثابت ( تشکیل خانواده و زندگی ثابت افراد در کنار هم در یک جا به مدت چند سال) برای عده قلیلی وجود خواهد داشت. مگر اینکه به دوران کلاسیک برگردند. به عبارت دیگر زندگی افراد به صورت سیال درخواهد آمد.
حقیقت آن است زندگی تکنولوژیک با توجه به اقتضائات تمدن جدید اغلب نامقدس و توأم با غفلت از ساحت عرشی و حیات معنوی بوده است. گرچه خواست بشر زندگی خداگونه بوده، اما این خداگونگی تا به حال به طور نامقدس تحقق یافته است، یعنی در گذشته انسان می خواست در ساحت و طور مقدس قدسیان زئوس وار خدایی کند، اما اکنون اغلب به طور نا مقدس حیات خویش را به سر می آورد و گرفتار بی معنایی و افسردگی و تاریکی شیطانی می شود و زندگی اش بی روح القدس سپری می شود.
این گونه زندگی کردن با وقوع دو اتفاق یا بهتر است بگوییم انقلاب بزرگ در جهان آغاز شد، غیبت امام زمان در شرق و ظهور بورژازی در پی جنگ های صلیبی. در واقع غیبت امام زمان زمینه ساز ظهور طبقه ای است که بدیل پیروان امام زمان علیه السلام می شوند با ادعای ابرمردی و قدرت بی رقیب خدایی؛ یامی توان گفت که گونه ای دیگر از حیات خداگونه برای بشر در تمدن غربی فراهم می شود که در آن باید او به تنهایی سزیف وار بار خویش را بر دوش کشد. این مسئولیت پذیری تراژیک زمینه شکل گیری طبقه و نظام جدید و عظیم بورژازی است.
جنگ های صلیبی، غیبت امام زمان، انحطاط مسلمانان و اعتلای غربی ها و ظهور یک جهان نامقدس، تمامی شان به اراده خداوند و طلب و تمنای بشر حاصل می شود ؛ جهانی که حاصل ارتباط من با هستی مطلق است. اما چگونه این ارتباط برقرار می شود، آیا این ارتباط مانند ارتباطات انسانی زنایی و حرام است یا نکاحی، میان این دو به ظاهر از لحاظ فیزیولوژیک تفاوتی نیست، اما اولی حرام و دومی پاک و حلال است و مورد تشویق و ترغیب. آیا ارتباط من نیز با هستی شکل مرضی نکاحی باید داشته باشد یا نه، یک ارتباط ایمانی نکاحی یا یک ارتباط شیطانی ممنوع زنایی.
نکته بسیار اساسی این است که در جهان نسبت تکنیکی و حسابگرانة انسان با هستی و خداوند چیزی و معنایی به ظهور آمده و شکل گرفته به مثابه فرزند، اما عمیقا متفاوت از پدرومادر، در عالم تکنیک معنایی چونان فرزند به وجود می آید که پدر و مادر بر او مسلط نیستند. و ممکن است این فرزند احمق باشد یا نابغه و یا غیر متعارف، در حالی که پدر و مادر در حد متوسط اند، یعنی چیزهایی در کار است که فرزند را متفاوت تر از پدر و مادر می کند و این طور نیست که فرزند تکنولوژیک همانند پدرومادر خود باشد. این ها را از باب مثال و تقریب و نزدیکی به ذهن می گویم.
پس تکنولوژی با چنین مثال و مصداقی قابل بیان است؛ معنایی در آن به وجود آمده که حتی مخترعان اولیه تکنولوژی که خالق ظاهری آن بودند خود تصویر نهایی چنین موجودی را نداشتند. آن ها نمی دانستنداختراع و یا کشف تکنولوژیک آن ها تبدیل به یک پدیده بزرگ تر درآینده خواهد شد که چه بسا نتوانند آن را کنترل کنند. مثلا مخترعان تلویزیون نمی دانستند که از تلویزیون و یا از تکنولوژی ارتباطات در رسانه های ماهواره ای و یا اینترنت استفاده شود و تکنولوژی عصر اطلاعات گونه ای متفاوت از دیگر تکنولوژی ها و انقلاب ها بود و منجر به شکل گیری جهان وصل خواهد شد. روزگاری نه چندان دور اینترنت برای ارتباط بین دانشمندان و پژوهشگران به وجود آمده بود، اما اکنون این ارتباط یکی از کاربردهای حاشیه ای آن است. ما فهمیده ایم که که شبکه اطلاعاتی بسیار بزرگ تر و پیچیده تر از آن است که آن را وسیله ای برای برآوردن نیازی خاص بدانیم. کاربردهای جدیدی که اینترنت فراهم می کند شگفت آور است.
پس نباید تکنولوژی جدید را مجموعه ابرازهایی با کارکرد های خاص و محدود مانند بیل و کلنگ و... بدانیم، بلکه باید آن را به عنوان یک رابطه با معنایی خاص بیان کنیم. تکنولوژی یک ارتباط است ابزار تکنولوژی با تکنولوژی تفاوت دارد، تکنولوژی یک باطنی است در قالب جسمی که این باطن تعیین کننده آن است.

س: برخی از فیلسوفان علم بر این باورند که شناخت فلسفه تکنولوژی روش هایی برای تضمین پیشرفت و ترقی علمی است؟
ج: این گفته دارای اساس و اعتبار نیست و این گفته تازه واردان فلسفه است. آنانی که تازه پا به عرصه فلسفه گذاشته اند. فلسفه پرسش از هستی و وجود است، وقتی زایشی می شود فرزندانی از انسان به وجود می آیند که در اغاز هرگز فکر نمی کرد که حتی خلاف فکر خودشان کنشی و واکنشی متفاوت در جهان داشته باشند. اما به هرحال این زایش به وجود می آید. حال فلسفه و تقدیر شکل گرفته در تکنولوژی- نه جبربلکه با اختیار- از حقایقی پرده بر می دارد که بی سابقه است.
انسان در پیدایی تکنولوژی حضور دارد اما این حضور به معنی اختیار مطلق در هر آن چه به ظهور می آید نیست، بلکه اختیار ما نسبی است. شبیه به کاری که فرانگشتاین بنا بر حوالت اختیاری و انسانی خویش بدان موفق می شود، اما وقتی انسان ترکیبی او جان می گیرد دیگر تحت اختیار او نیست.
یعنی در این جا « منِ نوعی» چیزی را خلق می کند و می سازد، چیزی که یونانیان خصلت ذاتی تکنیک و صنعت techneمی دانستند، اما از این غافل است که در عصر مدرن با پیدایی محصول تخنه معنایی در آن به وجود می آید که دیگر تحت کنترل من نیست.
پس فلسفه تکنولوژی در ذات تکنولوژی است، فلسفه نظری فقط ماهیت مفهومیِ تکنولوژی را کتبی و نظری و تئوریک می کند. ارتباط من با هستی، فلسفه یا حقوق نظری نیست، از جنس زندگی است، جنس جهان آزمایش زنده که تئوری نیست، فلسفه تکنولوژی تصویری ذهنی از تکنولوژی است که چه بسا بسیار دور یا نزدیک به واقعیت باشد.

س: آیا فلسفه یا هر نظریه فلسفی که ارایه می شود تمام کشورهای جهان را تحت پوشش خود قرار می دهد؟ آیا فلسفة تکنولوژی، ماهیت تکنولوژی تمام کشورها را تحت پوشش قرار می دهد؟ یا فقط نظری مربوط به کشورهای تولید کنندة تکنولوژی است و کشورهای در حال توسعه و یا مصرف کننده را نیز تحت پوشش قرار می دهد؟
چ: حقیقت آن است که با تکنولوژی مدرن مرزهای جغرافیای جهانی برداشته شده و نیازی نیست که فنآوری رااز صفر شروع کنیم می توانیم با وارد کردن ابزار و تئوری ها در کشور وبا ممارست و پشت کار متخصص فنی وصاحب نظر علمی شویم نهایتا به جان تفکر تکنیکی را بیازماییم و یا مانند چینی ها و آسیا یی ها نسبت بدان شرطی شویم و طبق قوانین تکنیکی عمل کنیم. تحقیق و توسعه لازمة پیشرفت است که متاسفانه در کشور ایران وجود ندارد و یا در ماحل ابتدایی آن در دولت و جامعه شبه مدرن ما وجود دارد. ما شبیه انسان هایی هستیم که سیل ما را می برد و تااین سیل تمام نشده سیلی دیگر می آید و به طور مدام این ماجرا تکرار می شود که مصداق درک و ورود انقلاب های پی در پی اما بی نتیجه یا کم نتیجه در کشور ماست.
فناوری اطلاعات نیز از قاعده مستثنا نیست. ما هنوز بر تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات مسلط نشده ایم زیرا توسعه ما مبتنی بر تحقیق نیست. انتقال تکنولوژی مبتنی بر اضطرار و فشار تاریخی است. ذهن آماده کمتر وجود دارد. هنگامی که ذهن آماده پژوهش جدی وجود نداشته باشد، ابزارهایی هم برای مقاومت وجود دارد. البته طرفداران سیاسی و غیرسیاسی تکنولوژی کم نیستند، اما بیشتر در قلمرو واردات رسمی و قاچاق محصولات نه تفکر تکنولوژیک، یعنی به دنبال این فکر که در فلان کشور پیشرفتة تکنیکی چنین امکانات و تکنولوژی ای در کار است. بنابراین ما هم باید داشته باشیم هرگز خود با تحقیق و پژوهش تکنولوژی را وارد نکرده ایم. فلسفة تکنولوژی هنگامی می تواند در کشورهایی مانند کشور ما به مرحله نظریه سازی غیر ترجمه ای و غیر تکراری تقلیدی برسد و آن را تحت پوشش قرار دهد که ورود تکنولوژی وتوسعه آن، مبتنی بر تحقیق باشد.

س: جایگاه انسان در عصر تکنولوژی و عصر اطلاعات چیست؟
ج: بر این امر فرضیه هایی وجود دارد. فرضیه اول مرتبط به یوتوپیست ها و طرفداران utopia ها یعنی کسانی که ناکجا آبادی فکر می کنند. به گفته آن ها پس از مدتی ماشین ها خود بنیاد و خودمدار واتوماتیک مطلق خواهند شد. با بروز چنین اتفاقاتی انسان نابود می شود یعنی قیامت انسان فرا می رسد وگونه ای دیگر از زندگی در جهان شکل می گیرد و آن ماشین ها هستند که ادامه دهنده راه هستند. چیزی که سایه ای از آن را در فیلم ماتریکس ها یا ترمیناتور ها می بینیم. البته علی رغم چنین سیطرة اولیه ای برخی معتقدند چنین چیزی اتفاق نمی افتد، به طوری که بشر پیش از آن که نابود شود نابودکننده خود را از بین خواهد برد. چون ماشین ها به شدت وابسته به انسان هستند و فیلم هایی مانند ماتریکس و ترمیناتور نیز علی رغم برتری نسبی ماشین نمایانگر چنین تصوری هستند و انسان می تواند برماشین مستولی بشود.
اما فرض و تفکر اصیل تر این است که تمامی گفته ها و نظریات فوق توهم و خیالی بیش نیست. ماجرای تکنولوژی ماجرای جنگ و صلح صرف نیست. درواقع پیدایی ماهیت تکنولوژی که هیدگر از آن به گشتل - یعنی صورتی از انکشاف وجود - تعبیر می کند، بدون بشر و نسبت او با هستی موضوعیت پیدا نمی کند. وجود تکنولوژی بدون انسان اساسا منتفی می شود، مانند مثلثی بدون سه ضلع. مگر می شود یکی از آنها نباشد مثلثی وجود داشته باشد. بین اینها نسبت علی و معلولی، قابلی و فاعلی وجود دارد. خداوند فاعل است، انسان قابل وتکنولوژی قابل تر و یا حاصل نسبت قابل و فاعل، حال آیا ممکن است تکنولوژی فراتر از انسان رود که تصور چنین چیزی به دور از واقعیت است.

س: بسیاری از نوشته های فلسفی در مورد تکنولوژی تمایل به نظریه های ابزاری دارند نظر شما چیست؟
ج: با توجه به این نظریه عده ای معتقدند که این تکنولوژی است که انسان ر ابدبخت کرده است و یا این که بشر خود خواسته است و هر کاری کرده با ارادة خودش بوده است و به این خاطر است که تکنولوژی نقد می کنیم.
با توجه به منتقدان تکنولوژی براورد می شود که انسان به دست خویش می خواهد خود را نابود کند، اما به اعتقاد من چنین چیزی بی وجه است و سطحی. امروزه از طریق خداگونگی فائوستی به واسطه تکنولوژی، بشر در دنیای مدرن کارهای بی نظیری را انجام می دهد، یعنی اگر ساحت قاعده مند الهی مدرنیته و تکنولوژی را مورد توجه قرار دهیم چنین چیزی یعنی نابودی بشر اتفاق نمی افتد، بلکه باعث پیشرفت نیز می شود. آن چیزی که با تفکر و تدبر فراهم شده و هزینه بسیار صرف آن شده، مشکلی درست نمی کند. در واقع این حماقت بشر است که با کفران نعمت خویش را بدبخت کرده است.
بازهم می گویم: تکنولوژی ابزار نیست،تفکر است؛ فرهنگ است که داعیه رساندن انسان به قدرت فوق تصور خدایی دارد. تفکری که به خدا گونه شدن بشر کمک کرده است. به عبارتی انسان در تکنولوژی خدا می شود و خدا در تکنولوژی انسان. منتها در قدیم انسان خداگونه شدن را در چهره هرکول و رستم می دیده است. حال این خداگونه شدن را در چهره انسان هایی مانند بیل گیتس و امثال او در قالب قدرت بی رقیب تکنولوژی نظاره می کند و اگر از غفلت، به تفکر و پارسایی بازگردد، نقمت به نعمت تبدیل می شود و تکنولوژی وسیله رهایی انسان از زندان طبیعت و گرسنگی و شهوت بطنی و شهوت جنسی می گردد که این در حال وقوع است و به زودی در جهان گرسنه ای وجود نخواهد داشت.

س: قوانین طبیعی انسان در عصر اطلاعات وتکنولوژی چه می شود؟
ج: عصر تکنولوژی یا عصر اطلاعات و دنیای مجازی بی ربط به قانون طبیعی نیست منتهی دنیای خودش را دارد. این دنیای مجازی اساسا خود قانونمند است اگر قانونی در دنیای شبکه های هوشمند مجازی نباشد، محصولی شبیه آدم فرانگشتاین می شود که سرانجام دچار بی تعادلی می گردد.آدم فرانگشتاین، آدمی مصنوعی و غیر طبیعی است که هر قسمت از بدش از مرده ای به دست آمده بود. موجودی به نام آدم فرانگشتاین که توسط فرانگشتاین خلق شده بود، وی فاقد قدرت تفکر وانجام کارها بود. در واقع همه چیز آن نامتعارف وهمراه با جنایت شده بود. امید بشر مانند دکتر فائوستوس به بقای خودش است و عصر مجازی تغییری درقوانین طبیعی انسان به وجود نمی آورد.

س: معنویت در عصر مجازی چگونه است؟ به طوری که گفته می شود جزء لاینفک عصر مجازی است؟
ج: انسان همیشه خشن بوده است. خشونت جزلوازم ذات انسان است. انسان دو رو دارد یکی خشونت ودیگری عطوفت. بشر هم مهربان است وهم خشن و هم کین توز. حال گاهی یکی بر دیگری غلبه می کند، یعنی غضب انسان بر عطوفت و رحمت او غلبه می کند که بخشی از این غلبه پیداکردن در برخی شرایط لازم است.

س: تغییر شکل خشونت در دنیای مجازی به چه صورت است؟
ج: در عصر تکنولوژی با توجه به پیشرفت، خشونت ها هم شکل دیگری می گیرند. در گذشته با یک لشگر ماه ها می جنگیدند تنها چند هزار نفر کشته می شدند وتوان بیشتر وجود نداشت. ولی اکنون تنها با یک بمب هسته ای هزاران هزار نفر کشته می شوند. انسانی که قدرتش وسیع شده وبه خداگونه شده ابزار خشونتش نیز متفاوت می شود. خشم خداگونگی بشر نیز در عصر مجازی به صورت مجاز بسط خواهد یافت، اما بشری که خشونت مجازی را ایجاد کرده می تواند بر آن نیز کنترل داشته باشد. در کل بشری که با خدا نسبت پیدا کرده و تکنولوژی با این نسبت زایش یافت، می داند که چگونه فرزند خودرا مهار وتربیت کند وتحت کنترل درآورد. اما همة جهان آینده ای که در وجود ربانی حضرت بقیه الله عروج پیدا می کند به فلاح و رستگاری می رسد و نجات می یابد و انسان به دین و معنویت و عرفان باز می گردد. این ها به علم خداوند وارتباط انسان با خداوند باز می گردد زیرا هیچ چیز در جهان خالی از خداوند نیست چه شیطانی باشد و چه رحمانی، چه کافرانه باشد چه ایمانی. این یعنی انقلابی دیگر در جهان زیسته به به جان ازموده انسان و ارتباط لطیف تر او با خداوند.
هست رب الناس را با جان ناس
اتصـالی بی تکیـف بی قیـاس

منبع:سایتپژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۳۸۷/۰۳/۰۹به نقل از: خبرگزاری سینا
گفت و گو شونده : محمد مددپور

نظر شما