موضوع : پژوهش | مقاله

دا؛ شکست صدام از مـادران ایرانی

شاخ و برگ‎های دا
درست در سال‎هایی که به‎نظر می‎‎رسید دوران ادبیات دفاع مقدس پایان یافته است، از نیمه دوم سال گذشته، یک کتاب 812 صفحه‎ای، نه تنها بر این نظریه خط بطلان کشید، بلکه تکانی اساسی هم به بازار نشر داد. «دا» خاطرات دختر خرمشهری 17 ساله‎ای است که با نگاهی عجیب و دقت در جزییات، روند سقوط خرمشهر را در مهر و آبان 59 روایت می‎کند. «دا» با وجود چاپ و توزیع در سیستم دولتی که فروش محصول برایش مهم نیست، موج نویی در ادبیات داستانی راه انداخت و به حاشیه‎‎های فراوانی دامن‎زد. آیا «دا» یک جرقه بود؟ یا یک مقدمه برای موج تازه‎ای از کتاب‎هایی با محور خاطرات و با بیس و پایه پرداخت به جزییات؟ البته گذشت زمان، جواب سؤالاتی از این دست را می‎دهد. آن‎چه در این حدود هشت‎ماه از آغاز انتشار «دا» می‎گذرد، نشان از تأثیرگذاری قابل تأمل آن دارد.
یکی از راز‎های عمده ماندگاری آثار مکتوب داستانی در دنیا مثل «برباد رفته»، «اولیور تویست» و... یا فراگیرشدن داستان‎های «آنتوان چخوف» و نمایش‎نامه‎های «ویلیام شکسپیر» در تمام این سال‎ها، پرداخت به جزییات، دقت در ارایه فضا و نمایش تصویری واقعی از روابط انسان‎هاست. مقوله‎ای که چون مختص به منطقه و زبان و نژاد خاصی نیست، داستان‎هایی را که دارای این ویژگی باشند، بلافاصله فراگیر می‎کند. این خلاء شاید در رمان‎های عامه‎پسند داخلی تا حدی مرتفع شده باشد و اقبال عمومی‎ به آن‎ها هم حاکی از همین باشد - البته بازهم به‎خاطر فضاسازی به‎شدت داخلی و نزدیک به زندگی ایرانی، فراگیری جهانی ندارد- اما ضعف مفرط در ارایه تصاویر خاص از دفاع مقدس، سال‎ها گریبان این بخش از ادبیات را که خاص کشورماست گرفته است.
بی‎همتا بودن هشت سال دفاع که با وجود شباهت ظاهری به سایر جنگ‎ها، تفاوت آشکار و بارزی در زمینه باطنی با سایر نبرد‎ها دارد، کار در این حیطه را سخت می‎‎کند. نویسندگان این حوزه یا خود درگیر جنگ بوده‎اند - که اغلب آن‎ها در نوشته‎‎هایشان اکثر پیش‎فرض‎ها را در ذهن حل کرده‎اند و بنا را بر این گذاشته‎اند که مخاطب مفاهیم اولیه جنگ را ولو با گذشت 20 سال از پایان جنگ می‎داند - یا خارج از گود با جمع‎آوری اطلاعات و خواندن خاطرات، قلم به‎دست گرفته‎اند تا خود را در این حیطه بیازمایند که البته این عده هم فضا را به ‎سمت حماسه‎سازی ‎‎هالیوودی و نزدیک کردن آن به جنگ‎های متداول می‎‎برند.
مخاطب در برابر طیف اول، بعد از خواندن چند ورق با حجم زیادی از کلمات تخصصی جنگی و اسامی‎ مناطق مختلف روبه‎رو می‎شود که به هیچ‎وجه هیچ‎کدامشان برای او قابل هضم نیست، مثل این عبارت: «نیرو‎های پدافند روی محور قلاویزان آتش سنگین می‎‎ریختند.» چون مخاطب در برابر چنین عبارتی باید بداند ماهیت پدافند چیست؟ آتش سنگین چه بخش از آتش‎باری جنگ را می‎‎گویند؟ قلاویزان در کجا قرار دارد؟ طبیعی است که مخاطب عادی، کتاب را کنار بگذارد و سراغ کتابی ‎دیگر با فضایی ساده‎تر که به ذهنش نزدیک باشد، برود. اما همین مخاطب در برابر طیف دوم با تناقض روبه‎رو می‎شود. فضای این کتاب‎ها آن‎قدر آرتیستی است که این سؤال برای خواننده پیش می‎‎آید که چرا نیرو‎های ما با این همه تبحر، یک‎روزه خاک بغداد را به توبره نکشیده‎اند.
«دا» اما هیچ‎کدام از این‎ها نیست. ما در این کتاب با نمایش و به رخ‎کشیدن اطلاعات جنگی طرف نیستیم، قهرمان 17 ساله کتاب پابه‎پای خواننده با جنگ، آن هم جنگ شهری روبه‎رو می‎شود. زهرا چیزی از جنگ نمی‎‎داند و ناگهان به وسط معرکه پرتاب می‎شود و طبق سیستم ذاتی تطبیق‎پذیری، با اوضاع کنار می‎‎آید. برای او جنگ منزجرکننده است و اطلاعاتی هم که از مناطق مختلف خرمشهر ارایه می‎‎کند، بیشتر برپایه ارایه تصویر است. هرچند یکی از نقاط ضعف کتاب را شاید بتوان کمبود نقشه خرمشهر برای تفهیم بهتر قصه معرفی کرد. از سویی دیگر نگاه قهرمان به اوضاع، آن‎قدر عادی و معمولی است که همین سادگی، شرایط بحرانی خرمشهر در آستانه اشغال را تکان‎دهنده می‎‎کند. جان افراد برای خودشان مهم است، غرایز انسانی به‎وفور به‎چشم می‎خورد و خبری از قهرمان‎های بزن‎بهادر نیست.
نکته مهم دیگری که باید مدنظر قرار بگیرد فن خاطره‎گویی است. خواه‎ناخواه با این‎که بیشترین اقبال از کتاب‎های جنگی مربوط به حیطه داستان مثل «سفر به گرای 270 درجه»، «گرو‎هان 4 نفره»، «شطرنج با ماشین قیامت» و... است، اما خاطرات به خاطر روایت صحیح‎تر از جنگ موثق‎تر است. با وجود این، تا قبل از «دا» کتاب‎های خاطرات در حوزه جنگ مثل یک قصه بدون شاخ و برگ هستند که با عبوری سریع از جزییات، مسیری خطی را روایت می‎‎کنند و جالب این‎جاست که فضای خاطرات درست در لحظه‎ای که می‎‎خواهد فرم مکتوب به‎خود بگیرند، لحن جدی و خشکی پیدا می‎‎کنند. بد نیست به دو نمونه کوچک از این روایت‎ها نگاهی بیندازیم:
«در سحرگاه روز بیست‎ویکم تیرماه 1367 عراق شروع به ریختن آتش سنگینی کرد، به‎طوری که از ساعت شش صبح تا یک بعداز‎ظهر ادامه داشت. بچه‎‎ها مقاومت می‎‎کردند، اما پس از اتمام مهمات جنگی در حوالی فکه و در یک غافل‎گیری مجبور به تسلیم شدیم.» (بیست‎وپنج خاطره، چاپ اول، صفحه 65)
«عملیات نیمه‎‎های شب شروع شد. ما در محوری بودیم که می‎‎بایست از میدان مین عبور می‎کردیم. محور‎های اطراف ما موفق شدند خط را شکسته عبور کنند. اما محور ما به‎دلیل وجود میدان مین و مقاومت سرسختانه عراقی‎ها، هنوز کاری از پیش نبرده بود.» (پای پیاده روی آب، چاپ اول، صفحه67)
در کنار این دو نمونه، فارغ از اهمیت تاریخی اطلاعات مطرح شده در آن‎ها، نگاهی به بخشی از کتاب «دا» خالی از لطف نیست، کتابی‎که حدود 37 فصل از 40 فصل آن روایت روزبه‎روز جنگ در خرمشهر است.
«با این‎که سر از پشت متلاشی شده بود و مو و مغزش با هم قاطی شده بود، ولی صورتش را می‎‎توانستم تشخیص بدهم.»
زهرا حسینی با قبول زجر روحی شدید، بعد از گذشت 28 سال، گرد و غبار گذشت ایام را کنار زده است و با این دقت عجیب، خاطراتش را شاخ و برگ می‎دهد و چنان تصویر روشن و واضحی از آن‎ها ارایه می‎کند که یک خواننده معمولی هم بیشتر از آن‎چه متأثر از جنگ باشد، تحت تأثیر فضای پرفشار خاطرات است. اتفاقا همین ویژگی باعث شده تا طیف خوانندگان کتاب از مرز خوانندگان دایمی‎ کتب جنگی فراتر برود و کسانی آن را بخوانند که تا به حال حتی یک کتاب جنگی ورق نزده‎اند. البته در کنار این، نباید از تلاش بی‎وقفه اعظم حسینی که این مجموعه را تدوین کرده، گذشت. بدون شک بخش عمده موفقیت «دا» مرهون ذوق اوست که بیشتر از هزار ساعت مصاحبه را این‎گونه مدون کرده است. به‎نظر می‎‎رسد در کنار هم قرار گرفتن دو نگاه زنانه که سرشار است از ظرافت، جزییات و پرداخت انسانی، در موفقیت «دا» مؤثر بوده است.
امر دیگری که نباید از نظر دور داشت، نقش زنان در جنگ است. نقشی که در ادبیات دفاع مقدس ما تقریبا مهجور مانده است. هرچند معدود کتاب‎های منتشر شده هم، آن‎چنان که باید و شاید در ارایه تصویری دقیق در این زمینه، موفق نبوده‎اند. تصویری که فاطمه ناهیدی آزاده دوران جنگ از خرمشهر ارایه می‎دهد، خالی از نگاه جزیی‎نگر است:
«بمباران قطع نشده بود، ولی من نمی‎‎ترسیدم. آماده شدیم که برویم خرمشهر. عمو خیلی سفارش کرد که مواظب باشم. به او گفتم می‎‎رویم خرمشهر و این آخرین خبری بود که خانواده‎ام از من داشتند. نوزدهم مهر خرمشهر بودیم. جنگ واقعی آن‎جا بود. یک‎لحظه صدای انفجار قطع نمی‎‎شد. زن‎ها و بچه‎‎ها از شهر رفته بودند. مسجد جامع شده بود پایگاه نیرو‎ها. ما در خانه‎ای روبه‎روی مسجد که قبلا مطب بود مستقر شدیم.» (دوره در‎های بسته، چاپ اول، صفحه 13)
جالب این‎که زهرا حسینی در «دا» همین مطب را با جزییات و دقت توضیح می‎دهد و هربار هم که پا به درون مسجد‎جامع می‎‎گذارد با تصویر تازه‎ای روبه‎رو می‎شود.
مستندات در «دا» اهمیت خاصی دارد. انتهای کتاب مملو از عکس، نامه و مصاحبه با آشنایان زهرا حسینی است که اتفاقا همین‎ها خیال خواننده را راحت می‎‎کند که با کتابی ‎موثق و قابل اعتماد طرف است.

دا نیوز دات‎کام
یکی از عرصه‎‎های بروز نظرات ایرانی‎ها، این روز‎ها، فضای مجازیست؛ فضایی که حیطه آن از پیامک‎‎ها تا سایت‎ها گسترده شده است. چه برای سریالی مانند «یوسف پیامبر(ع)» که هنوز قسمتی از آن تمام نشده، حجم عظیمی‎ از پیامک‎های طنزگونه آن بین موبایل‎‎ها ردوبدل می‎شد یا همین سریال کره‎ای «افسانه جومونگ» در سرچ ساده در گوگل بالای سه میلیون عنوان فارسی را در برابر بیننده قرار می‎دهد. با این اوضاع، ورود «دا» به پهنه اینترنت اتفاق عجیبی ‎نیست. «دا» در سرچ اینترنتی بالای ده‎هزار عنوان دارد که به غیر از لینک به خبرگزاری‎ها، بخش عمده‎ای از آن، نقد در محیط‎های وبلاگی است. نقد‎هایی که مثل اغلب نقد‎ها در فضای مجازی از یک‎سو تندوتیز است و البته تعریف‎ها هم از سویی دیگر اغراق‎آمیز. منتقدین، کتاب را معمولی می‎دانند و اغراق در میزان انتشار را حباب تبلیغاتی می‎‎خوانند. از سویی دیگر، دوست‎داران کتاب، آن را پدیده‎ای بی‎نظیر و تکان‎دهنده می‎‎دانند و سعی می‎‎کنند با لفافه‎ای از متون ادبیاتی آن را نماد و جلوه دفاع و ایستادگی معرفی کنند. در این میان، وبلاگ اختصاصی کتاب هم(www.ketabeda.blogf.com) که تقریبا همزمان با رونمایی از این اثر افتتاح شد، تنها به ارایه خبر‎های رسمی‎ از کتاب می‎‎پردازد و گردانندگان آن‎چنان که باید به‎روز و آب‎دیت نیستند و نقش فعالی در ایجاد موج در محیط مجازی ندارند. این‎بار هم آن چیزی که «دا» را در این حیطه وارد کرده، نه یک برنامه‎ریزی مدون از سمت متولیان آن، بلکه علاقه‎مندی خوانندگان کتاب به بروز احساسات و نظراتشان در محیط‎های شخصی است.

نگاتیو‎های یک خاطره
مبحث ساخت فیلم از روی کتاب یا همان فیلم‎نامه اقتباسی، اتفاق تازه‎ای در سینمای جهان نیست؛ اتفاقی که برای پرفروش‎ترین و پربیننده‎ترین فیلم‎ها نیز می‎افتد. سری «هری پاتر»، «ارباب حلقه‎‎ها»، «سوپرمن»، «بتمن»، «مردعنکبوتی» و... نمونه‎‎های بارز این ماجرا هستند. اما این روند در سینمای ما چندان محلی از اعراب ندارد. نگاه تألیفی و خودپرداز بعضی کارگردان‎ها و سازندگان از یک‎طرف - که خود را مختار می‎‎دانند هرطور خواستند دست در داستان و قصه ببرند - و دید غیرقابل انعطاف برخی نویسندگان که هیچ‎گونه تغییرات را در راستای مقتضیات فیلم شدن اثرشان بر نمی‎‎تابند از طرف دیگر، این تعامل را بغرنج کرده است. ضمن این‎که طبق معمول ماجرای کهنه حق مؤلف و میزان حقوق طرفین از آثار همچنان محل مناقشه است. با این وضع، شاید عدم همکاری این دو دسته، عاقلانه‎ترین کار باشد. با وجود این، «دا» به‎دلیل فضا‎سازی متفاوتش و نگاه به‎شدت تصویر‎محورش، بسیار مورد توجه ا‎هالی سینما قرار گرفته است. جالب این‎که طیفی از این عده به آن عکس‎العمل نشان دادند که در سابقه کاری‎شان، کاری در حیطه دفاع مقدس به‎چشم نمی‎‎خورد و در ژانر اجتماعی فعالند. داریوش مهرجویی «دا» را از رمان‎های قوی خواند و با گفتن این‎که «این کتاب تصویری درخشان از بی‎گناهی ما ارایه کرد» از علاقه‎اش برای ساخت بخشی از کتاب خبر داد، رخشان بنی‎اعتماد هم نگاه کتاب را ستایش کرده است، تهمینه میلانی هم کارگردانی است که بیشتر از بقیه همتایانش درگیر «دا» شده. خبرگزاری‎ها اواخر پاییز سال گذشته خبر دادند که میلانی حتی طرح اولیه فیلم را با عنوان «تنهایی پرهیاهو» نوشته است و می‎خواهد آن را با مشاوره حبیب احمدزاده بسازد. حمایت محمدرضا شرف‎الدین، مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس، از میلانی هم به این ماجرا رنگ و بویی جدی بخشید، اما در این میان، عزیزالله حاجی مشهدی، مدیر مدرسه کارگاهی فیلم‎نامه‎نویسی حوزه هنری، با اعلام این‎که امتیاز ساخت فیلم «دا» به این مدرسه و حوزه هنری رسیده است، تلاش میلانی را مختل کرد. هرچند این ماجرا اتفاق دور از ذهنی نبود؛ چون «دا» در مجموعه‎ای چاپ می‎شد که کارگاه فیلم‎نامه‎نویسی حوزه هنری زیرمجموعه آن بود و پر بی‎راه نبود که این کارگاه در میان تلاش ا‎هالی سینما، امتیاز کتابی ‎را که انصافا تصویرسازی مناسبی‎ دارد، در اختیار بگیرد. با این حال، میلانی همچنان اعلام کرده است در صورت امکان ساخت فیلم حتما از این کارگاه مجوز می‎‎گیرد. به‎نظر می‎‎رسد نگاه زنانه و به‎شدت انسانی «دا» عکس‎العمل سینماگران اجتماعی‎ساز را در پی داشته است، اما این ماجرا محدود به کارگردان‎ها نیست.
بازیگران زن هم نسبت به «دا» عکس‎العمل داشته‎اند. مریلا زارعی با اعلام این‎که دوست دارد در «دا» بازی کند، گفته خود واقعی‎اش را در «دا» پیدا کرده است. گوهر خیراندیش از تأثیرگذاری شدید کتاب گفته و تأکید کرده تا به حال کتابی ‎این‎قدر روی من تأثیر نگذاشته است و رؤیا تیموریان هم در یادداشتی احساسی «دا» را ستوده است. حال فارغ از همه این نظرات و این‎که امتیاز فیلم‎نامه «دا» چه وضعی دارد، آن‎چه مهم می‎نماید متولی ساخت آن است. فیلم «دا» مطمئنا فیلم پرخرجی خواهد بود و صحنه‎‎های تکان‎دهنده زیادی خواهد داشت که نمی‎شود آن را با بخش خصوصی ساخت. بخش عمده «دا» در خرمشهر جنگ‎زده می‎‎گذرد و اگر قرار باشد حق مطلب در مورد آن ادا گردد، باید خوب و ریز درست مثل خود کتاب به آن پرداخته شود، در غیر این صورت نه تنها سوژه که کل ماجرای «دا» لوث می‎شود.

کتاب میلیارد تومانی
اقبال به «دا» با اغراق در حاشیه همراه بوده و هست. 90 روز بعد از رونمایی کتاب، پیشنهاد تدریس آن در دانشگاه‎‎ها ارایه شد. پیشنهاد جایزه ادبی‎ «دا» هم به بحث داغی در محافل ادبی ‎تبدیل شد، به طوری که میرتاج‎الدینی از اعضای هیئت رییسه مجلس هم از این اقدام حمایت کرد. در کنار این‎ها، برگزاری مسابقه کتاب خوانی «دا» هم از یک‎سو شایبه چگونگی فروش کتاب را تقویت کرد و از سویی این سؤال را در اذ‎هان ایجاد کرد که چطور یک کتاب خاطره می‎‎تواند منبع مسابقه باشد.
سفر شهر به شهر، سیده زهرا حسینی صاحب خاطرات «دا» هم که از 21 اردیبهشت از اصفهان آغاز شده و تا 24 خرداد ادامه دارد هم از دیگر نکات عجیب و پرحاشیه کتاب است. در محافل ادبی‎ هم در حالی که «دا» در انتخاب منتقدان ادبیات به‎عنوان بهترین کتاب ادبی ‎سال 87 بالاتر از «بیوتن» رضا امیرخانی و «قلندریه تاریخ» شفیعی کدکنی قرار گرفت، عده‎ای مانند مرتضی سرهنگی آن را نشانه شکست صدام از مادران ایرانی خواندند. احمد شاکری از پرداخت اغراق‎آمیز به این کتاب انتقاد کرد و آن را با فیلم «اخراجی‎ها2» مقایسه کرد.
نوبت چاپ و تعداد نسخه‎‎های چاپ شده هر کتاب از نظر صحت و سقم و مخفی ماندن چیزی در حد تیراژ روزنامه‎‎هاست. «دا» از ابتدا با پرش عجیبی‎ در چاپ روبه‎رو شد. اگرچه اقبال عمومی‎ به کتاب غیرقابل انکار بود اما ادعا‎های متولیان چاپ آن عجیب بود.
«دا» که مهرماه رونمایی شد تا دی به چاپ چهاردهم رسید و تا سال جدید به چاپ چهلم دست‎یافت. این یک رکورد بی‎سابقه در مؤسسه سوره مهر بود که کتابی ‎در عرض شش‎ماه به چاپ چهلم برسد. هرچند پیش از این، کتاب «فرمانده من» به این رقم رسیده بود ولی در عرض دو سال. این میزان فروش که بنا به ادعای حمزه‎زاده، مدیرعامل انتشارات سوره مهر، تا پایان سال 87 بالغ بر صدهزارنسخه بود با توجه به قیمت یازده‎هزار تومانی آن قابل بررسی بود چون با این وضع، «دا» در عرض شش ماه بیشتر از 12 میلیارد تومان فروش داشته که این میزان عدد عجیبی ‎است.
تناقض در نوبت چاپ در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب هم شدید است. در حالی‎که طبق اخبار رسمی‎ چاپ 42‎ «دا» به نمایشگاه می‎‎رسید، در همان روز اول با اعلام این‎که «دا» با فروش 170 نسخه پرفروش‎ترین کتاب سوره مهر است، اعلام شد چاپ پنجاهم «دا» هم همزمان با نمایشگاه کتاب خواهد آمد.
خبر ترجمه «دا» به چهار زبان ترکی‎استانبولی، اردو، عربی‎ و انگلیسی هم تقریبا با چاپ بیستم کتاب منتشر شد. حال آن‎که نمونه موفق مشابه در این مجموعه یعنی «سفر به گرای 270 درجه» احمد دهقان را اسپراکمن چند سال بعد از انتشار کتاب به انگلیسی ترجمه کرد و این مقدار تهییج برای جهانی‎سازی «دا» به‎نظر غیرعادی و شعاری رسیده و نتیجه قرار گرفتن تحت‎تأثیر جو موجود در جامعه است. این اعداد و ارقام در حالی ردیف می‎شود که تجربه نشان داده ناشران دولتی چندان پی‎گیر و دغدغه‎مند چگونگی پخش و توزیع کتاب‎هایشان نیستند و همین کتاب «دا» هم توزیع مناسبی ‎ندارد؛ چه‎بسا اگر نمونه مشابهی در بخش خصوصی چاپ می‎شد، به واسطه تبلیغات و توزیع مناسب به فروش و اقبال بیشتری نایل می‎شد. آن‎چه «دا» را در دید عموم قرار داده، نه این اعداد عجیب و نه همایش‎های رسمی‎ است، بلکه نگاه خوب و داستان‎مدار آن است. چه‎بسا همان طور که آب، جوی را پیدا می‎کند، کتاب خوب هم خواننده‎اش را می‎‎یابد.

منبع: هفته نامه پنجره / 1388 شماره 3 ۱۳۸۸/۰۰/۰۰
نویسنده : احسان ناظم بکایی
 

نظر شما