موضوع : پژوهش | مقاله

سهروردی و تکامل حکمت و فلسفه اسلامی

شیخ شهاب الدین سهروردی(549 - 587 ه. ق)، فیلسوف مسلمان برجسته قرن ششم هجری قمری است که حکمت اشراقی وی نقش شگرفی در تکامل حکمت و فلسفه اسلامی داشته است. با توجه به اهمیت بازخوانی اندیشه های متفکران مسلمان، در این نوشتار که به مناسبت سالروز بزرگداشت این حکیم مسلمان، تهیه شده است گوشه ای از زندگی این حکیم فرزانه مورد بررسی قرار می گیرد.

 


* زندگی و زمانه شیخ اشراق
قرن ششم هجری قمری همزمان با دوره زندگی سهروردی، جهان اسلام شاهد تحولات سیاسی اجتماعی گسترده ای بود. گسترش قدرت سلجوقیان و درگیری های مذهبی در بلاد اسلامی از طرفی و جنگ های صلیبی از سوی دیگر توان و قدرت دولت اسلامی را در این دوران تضعیف کرده بود. اصفهان نیز که محل تحصیل سهروردی بود شاهد نزاع حنفیان و شافعیان بود، در چنین شرایط سخت، سهروردی با گرایش های اسماعیلی مشغول تحصیل علم و دانش است.
سهروردی پس از اتمام تحصیلات متداول آن زمان شروع به مسافرت در سرتاسر ایران کرد و با مشایخ صوفیه ملاقات می کرد و از تعالیم آنان بهره می گرفت. در یکی از این مسافرت ها که از سوریه می گذشت در حلب، ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی فرمانروای مشهور مسلمانان را ملاقات می کند و با خواهش او در قصر وی می ماند. در این بارگاه بود که مورد بی مهری مقامات مذهبی شهر قرار می گیرد و به فساد عقیده متهم می شود و در سن 38 سالگی به قتل می رسد. مهم ترین اثری که شرح زندگی و حوادث ایام سهروردی را به خوبی تبیین کرده است کتاب «نزهة الارواح و روضة الافراح» شمس الدین محمد شهرزوری است. شهرزوری خود شاگرد با واسطه شیخ اشراق است و به خوبی زندگی وی را تشریح می کند و جایگاه ایشان را در میان حکمای قبل بیان می کند. شیخ اشراق را به لحاظ جایگاه علمی، جامع حکمت بحثی و حکمت ذوقی می داند. عمده ترین اثر سهروردی، کتاب حکمت الاشراق ایشان است که به تنهایی، تمامی اندیشه های این حکیم فرزانه را در خود دارد. به طور کلی، آثار سهروردی را به سه دسته می توان تقسیم کرد: آثار فلسفی، آثار و رساله های تمثیلی عربی و فارسی و عبادات و ادعیه و سایر مقالات ایشان که دربردارنده کلمات قصار و بیانات موجز ایشان است. در ادامه این فصل، نویسنده به مشربهای فکری تأثیرگذار بر تکوین اندیشه های سهروردی می پردازد. (وجوه سیاسی فلسفه شیخ شهاب الدین سهروردی، رجبعلی اسفندیار، پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم، انتشارات بوستان کتاب، 1385) سهروردی در جوانی، مجذوب حلاج شده بود و خود نیز به سرنوشت او گرفتار شد. وی به گونه ای متأثر از امام محمد غزالی و کتاب معروف او «مشکوَ الانوار» بود. این کتاب در تنظیم و تدوین تعالیم اشراقی سهروردی نقش بسزایی داشته است. بایزید بسطامی، حسین بن منصور حلاج، شیخ ابوالحسن خرقانی که نمایندگان کامل فیلسوفان حقیقی اند بر سهروردی تاثیر گذاردند. سهروردی خود تصریح می کند که از فلسفه یونان باستان و مشرب پهلویون ایرانی الهام گرفته است. ایشان رمزها و واژه های خسروانی ایران باستان را به کار می گیرد و آثار یونانی نیز از جمله منابعی است که از حوزه اسکندریه و منطقه شامات به او رسیده است.

* مبانی فلسفه سیاسی شیخ اشراق
وقتی سخن از مبانی فلسفه سیاسی اندیشمندی می شود باید به شکل منطقی به سراغ مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و غایت شناختی او رفت. برای بررسی اندیشه سیاسی شیخ اشراق نیز از همین الگو پیروی شده است. کلیدی ترین مفهوم اندیشه سیاسی شیخ اشراق مفهوم نور است. وی در بحث شناخت عالم، عالم نور را در مقابل عالم ظلمت قرار می دهد و نور را محتوای هستی و ظلمت را حد و مرز و قالب آن معرفی می کند. سهروردی با مقابل هم قرار دادن نور و ظلمت، شکل خاصی از جهان شناسی را ارائه می کند که در آن جهان موجودات در تحت قمر در درون خود تنها با اتصال به جهان مافوق قمر می تواند از نور و ضؤ بهره بگیرد. با این بیان برای شناخت هستی از نور الانوار شروع می کند. شیخ اشراق در بحث انسان شناسی با اثبات این نکته که نفس ناطقه انسانی جوهری روحانی دارد به اختلاف نفوس انسان اشاره می کند و نفوس قوی، شریف، خیر، حکیم، رحیم و حر را معلول نفوس عالی ترین و بزرگ ترین و روشن ترین کواکب از اجرام سماوی می داند و نفس ضعیف، خسیس، جاهل، شریر و قاسی را معلول نفوسی فروترین و کوچک ترین از سماویات می داند. وی انسانها را دارای جوهر متفاوت می داند؛ لذا احوال نفوس آنها را نیز به طور طبیعی مختلف می داند. سهروردی در بحث انسان شناسی به بیان احوال نفوس دوازده گانه می پردازد و از این نفوس، نفسهای قابل تعلیم را معرفی می کند. شیخ اشراق کمال انسان را در تجرد از ماده به اندازه طاقت و تشبه به مبادی می داند و معتقد است اگر انسان، عفت، شجاعت و حکمت عملی را به دست آورد، حصول این ملکات اخلاق و علوم برای او لذتی وصف ناشدنی ایجاد می کند.
نویسنده کتاب «وجوه سیاسی فلسفه شیخ شهاب الدین سهروردی» دراین باره می نویسد: از نظر سهروردی، حکمت الهی از جانب خداوند و از طریق وحی به ادریس پیغمبر یا هرمس رسیده است. سپس این حکمت به دو شاخه تقسیم شد که یکی به ایران آمد و دیگری به مصر رفت و از آن جا به یونان رفته و سپس وارد تمدن اسلامی شد. سهروردی خود را نقطه کانونی دانسته که این دو میراث حکمتی که از شاخه واحد نخستین پیدا شده را دوباره به نقطه واحد رسانده است.
اندیشه وی بر آن بود که از طرفی حکمت زردشت و افلاطون را با یکدیگر ترکیب کند و از طرف دیگر، حکمت واحد و کلی و جاودانه ای را به وجود آورد که از آموزه های دینی و اسلامی برخوردار باشد.
شیخ اشراق از جمله کسانی است که برای حکمت عتیق اهمیت فراوان قائل شده و حکمای باستان را در درک حقیقت مصیب دانسته است، وی به همان اندازه که به حکمای قدیم مشرق زمین اهمیت می دهد، به حکمای قدیم مغرب زمین نیز توجه می کند. حکمایی که سهروردی از آنان به خلیفة ا... تعبیر می کند، از راه تجربه اشراقی و حکمت ذوقی به حقایق دست می یابند و به آموختن نیازی ندارند و حق مطلب را بدون مطالعه کتاب درک می کنند، در واقع به گفته ایشان حدس قوی است که این افراد را خلیفه روی زمین می کند. این همان حکمت لدنی است که سهروردی از آن یاد می کند. وی سپس به ماهیت حکمت ذوقی و مبانی نظری آن در نزد سهروردی پرداخته است و می نویسد: حکمت ذوقی سهروردی بر دو پایه استدلال و شهود و اشراق استوار است. اشراق همان ظهور نور الهی بر دل و جان سالک و پرتو افکندن آن انوار قاهره عقلی بر قلب و پرتو پذیری شدن قلب از لمعان آن نور قاهر است. فلاسفه معاصر معتقدند سهروردی از ابتدا ذوق اشراقی داشته و حتی قواعد فلسفه مشاء را با توجه به ذوق اشراقی خود تدوین و تفسیر کرده است، روش شیخ اشراق این بود که برای پیروان خود قاعده مشائیان را بیان می نمود و سپس آنان را به حکمت ذوقی ارجاع می داد.
وی به ارتباط میان حکمت ذوقی و فلسفه سیاسی شیخ اشراق می پردازد و می نویسد: فلسفه سیاسی سهروردی از حکمت ذوقی وی سرچشمه می گیرد، این حکمت تنها به دریافت روش شهود و حکمت ذوقی در نزد ایرانیان باستان اکتفا نکرد، بلکه با بهره گیری از کاربردهای این روش در حکمت یونانی، روشی نوین در ساحت فلسفه ایجاد کرد. نکته محوری در فلسفه سیاسی سهروردی حاکمیت و رهبری حکیم متأله است. در فلسفه سیاسی سهروردی حکیمی الهی که فرو رفته در تأله باشد شأن ومنزلتی بالاتر نسبت به حکمای دیگر دارد. در نظر او اگر ریاست واقعی جهان به دست حکیمی متأله قرار گیرد، زمانه آن حکیم بسیار نورانی و درخشان خواهد بود و بر عکس، اگر جهان از تدبیر حکیمی الهی خالی باشد، ظلمتها و تاریکی ها بر عالم و مردم آن چیره می شود. در جهان پرهیاهوی امروز می توان به عمق سخن سهروردی پی برد. امروز حاکمیت نظام جهانی مبتنی بر فلسفه لیبرالیستی به عجز و ناتوانی خود اعتراف نموده و لیبرال دموکراسی غرب برای جبران خلاءهای خود به اخلاق روی می آورد. سهروردی نسخه حاکمیت جهانی را ترسیم می کند. ریاستی را مطلوب می داند که از راه چیرگی نباشد، بنابراین با توجه به مبانی حکمت ذوقی، نوع نگاه به سیاست، حاکمیت، قدرت و رهبری متفاوت خواهد بود.
سرانجام، نویسنده به روش شناسی اندیشه سیاسی شیخ اشراق و جایگاه قوه شهود در فلسفه سیاسی سهروردی پرداخته و می نویسد: سهروردی در کتاب حکمة الاشراق در بحث و شناخت، اختلاف میان حکما را تنها در الفاظ و عبارات و از جهت اختلاف در عادات و روش آنها می داند و با بیان تمایز میان روش های کسب معرفت، معرفت شهودی را بر سایر معارف مقدم می دارد. ویژگی اساسی نظریه اشراقی سهروردی این است که وی به شناختی رسیده است که تنها نظری نیست بلکه اشراقی و رستگار کننده است. شیخ اشراق با تلفیق شناخت نظری و عملی و با گرایش به پیوند دوباره با حکمت الهی نور، که حکمای ایران باستان مبشر آن بودند، چشم انداز جدیدی به مباحث حکمت به طور کلی و حکمت سیاسی به طور خاص باز می کند. معروف است که سهروردی شناخت شهودی را در رویایی از ارسطو آموخته است، در این رؤیا ارسطو به سهروردی می گوید به خویشتن خود برگردد، این پاسخ و سوال های بعدی که پرسیده می شود حکایت از نوعی ارشاد تدریجی برای رسیدن به خود شناسی دارد، نوعی شناخت شهودی که نفس در آن، خود را می بیند و با این بینش همه چیز را به رمز و نماد بر می گرداند، آدمی را به شناخت اشراقی می رساند که نجات بخش و رستگار کننده است چون اندام این گونه معرفت درتعقل بشری، عقل قدسی است، این شناخت، همه داده های مادی حواس را به ارقام و رموز معنوی بر می گرداند که تنها در عالم مثالی نفس نمودار است لذا در شناخت شهودی، حواس ظاهری انسان استحاله می شود به حواس درونی و معنوی. سهروردی خود را مجهز به این نوع شناخت می کند و معتقد است که پیشینیان او تنها به اجمال آن آگاه بوده اند و مدعی است که این حکمت را در مسیر خاص خود تنظیم کرده و گسترش داده است.

* سیاست در فلسفه اشراقی سهروردی
سهروردی همانند سایر فلاسفه اسلامی، حکمت را به دو دسته نظری و عملی و حکمت عملی را به سه دسته خلقیه، منزلیه و مدنیه تقسیم می کند و در بحث حکمت مدنیه، جایگاهی برای سیاست قایل است. شیخ اشراق مانند فارابی بحثی مستقل از مدنیه ها ندارد اما با نگاهی کلی به سیاست در پی رهبری فرزانه برای مدنیه است تا آن را به عالم ما فوق قمر متصل سازد. از آنجا که وی عالم را نردبان ورود به عالم عقل و معنا تصور می کند، سیاست را به منزله ابزاری برای نیل به سعادت می نگرد. بر این اساس درصدد است تا با ارشاد خلق و هدایت آن ها برای رسیدن به عالم معنا، به رهبری حکیم متأله دست یابد. سهروردی، در بحث انسان شناسی به تعلقات انسان به جهان مادی اشاره می کند و زندگی دنیوی را با سه نوع معرفت همراه می داند، معرفت نفس، معرفت خداوند، معرفت فرایض و سنن شرعی از خوردن و پوشیدن، قسم سوم این معارف به نگاه انسان به زندگی دنیوی اشاره می کند و از این رهگذر سهروردی به سیاست از باب تداوم، توسعه و تعالی زندگی دنیوی نظر می افکند زیرا شناخت واجبات و سنت های شرعی در نظر وی، شناخت نیازهای دنیوی انسان است که قانون گذاری و تشریع بر مبنای آن صورت می گیرد. در یک کلام می توان این تعبیر را در خصوص نوع نگاه سهروردی به سیاست بیان کرد که باورهای او بر پایه اعتبار افراد دانا و حکیم و یا به عبارتی همان حکیم حاکم افلاطونی استوار است.

* حکومت مطلوب شیخ اشراق
سهروردی برای اثبات ضرورت حکومت، ابتدا به ضرورت زندگی جمعی و نبوت اشاره می کند و از این رهگذر به حکومت حکیم متأله می رسد. وی وجود نبی و رهبر را لطف به انسان ها از سوی پروردگار عالم می داند و ضمن تشریح ضرورت هدایت، رسالت، شریعت و نبوت، حکمت را به نبوت متصل می کند و اصل سیاست مداری خود را تکمیل می کند. سهروردی به صورت مستقیم به تعریف مفاهیمی چون دولت و حکومت نمی پردازد، اما حول محور حکیم متأله این مفاهیم نیز معنا پیدا می کند. شیخ اشراق رئیس مدنیه را در هر عصر(خلیفة ا...) می داند. از نظر او ریاست یا تأله می تواند با هم در شخصی واحد ظاهر شود که همان خلیفة ا... است و حکما فرمان های خداوند را دریافت می کنند و این امر به آن ها قدرت و اقتدار می بخشد. دولت مقتدری که سهروردی از آن یاد می کند حکیمی است که به منبع فیض الهی متصل است و او کسی است که با سفر به عالم مافوق قمر و بازگشت از آن به مفاهیمی دست پیدا می کند که می تواند هدایت بشر را در دست گیرد. نظام سیاسی ای که سهروردی ترسیم می کند، مبتنی بر حاکمیت داناترین افراد جامعه است. در راس هرم قدرت چنین نظامی، حکیمی فرو رفته در تأله و بحث وجود دارد که تمامی خواسته ها و نیازهای جامعه خود را درک می کند. حاکم مطلوب سهروردی، حکیمی است که از خداوند الهام می گیرد و به واسطه ارتباط با خداوند، صاحب کرامات است تا اهل مدنیه با دیدن کرامات او از وی فرمان ببرند. سهروردی، خود در سلوک معنوی از شهود و اندیشه استفاده کرده است و دیگران را هم به طی همین طریق توصیه می کند. ایشان منشأ علم خود را استشراق دانسته و برهان را تنها، موید آن نقل می کند؛ بنابراین در دستگاه فلسفی او کشف و شهود حرف اول را می زند و دولت مورد قبول ایشان نیز دولتی است که مبتنی بر چنین یافته هایی باشد. از نگاه شیخ اشراق، حکیم متأله که به کشف و شهود رسیده است کسی است که جسم او مانند پیراهن شده گه گاه از تن بیرون می آید و گاه در تن می ماند، هیچکس نمی تواند چنین باشد مگر آن که به واسطه خمیر مایه و فطرت مقدسه به حکمت اشراقی دست یابد و به مانند پیراهن پوشیدن و از تن در آوردن مجرب شود، چنین شخصی به جانب نور عروج می کند و اگر مایل باشد و لازم بداند به هر صورت که خود برگزیند متظاهر می شود و در این حال او به ذات خویش فرزند عالم نور است.

منبع: روزنامه قدس ۱۳۸۸/۰۵/۰۸
نویسنده : سید جواد میر خلیلی

نظر شما