موضوع : پژوهش | مقاله

ترکها در عرصه تاریخ (1)

1. امپراطوری گوک ترک و نخستین ارتباطهای ترکان با جهان متمدن
تماس میان اقوام التایی و تمدن کهن ایران از زمانهای قدیم وجود داشته است. رشته کوههای هندوکش و البرز تا حد زیادی ایران را در برابر تهاجم صحرانوردان حفظ می‌کرد؛ اما گذرگاههایی هم وجود داشت که رخنه صحرانوردان را به داخل ایران ممکن می‌ساخت. یکی از گذرگاهها در دامنه رشته جبال قفقاز و ساحل غربی دریای خزر قرار دارد. خسرو انوشیروران (531-579م) شهر دربند (باب الابواب) را احداث کرد تا مانع ورود ترکهای خزر به ایران گردد.(1) خراسان منطقه دیگری از قلمرو ساسانی نیز مورد هجوم ترکها بوده است. ترکهای غارتگر از محلی به نام راشت واقع در میان دو کوه در دورترین نقطه خراسان به این ایالت حمله می‌کردند، این تجاوزات در زمان خلافت عباسی هنوز ادامه داشت. فضل بن یحیی برمکی با احداث دروازه‌ای در این گذرگاه مانع ورود ترکها به خراسان گردید.(2) اما ماوراءالنهر، یعنی سرزمین میان سلسله جبال هندوکش و دریاچه آرال دالانی مناسب برای عبور اقوام التایی به درون ایران بود. از همین منطقه بود که سکانها (Scythians) در نیمه قرن دوم پیش از میلاد، کوشانیان در نیمه قرن اول میلادی، هپتالیان (هیاطله) (Hephthalites) در قرن پنجم میلادی و سرانجام ترکهادر نیمه اول قرن دهم میلادی / نیمه اول قرن پنجم قمری و مغولها در قرن سیزدهم میلادی / قرن هفتم قمری وارد ایران شدند. دهستان، واقع در جنوب صحرای قراقوم و بخشی از گرگان (جرجان) در عصر ساسانی در تصرف ترکها بوده است. پادشاهان ساسانی از جمله بهرام پنجم (420-440 م)، فیروز (459-483 م) و انوشیروان در دفاع از ساحل جنوبی دریای خزر شهرهای مرزی احداث و در آنها سدها و دیدبانهایی برپا ساختند تا مانع پیشروی ترکها شوند.(3)
در حدود قرن پنجم میلادی گروه صحرانوردان جووان – جووان (Juan – Juan) در مغولستان مستقر بودند و به زبان مغولی صحبت می‌کردند. طی این قرن و نیمه اول قرن ششم میلادی این قوم سرزمینهای وسیعی از سرحد منچورستان تا تورفان و ساحل شرقی دریای بالخاش و نیز دره اورخون واقع در مغولستان تا دیوار چین را در تصرف داشتند. در میان قبایل زیردست آنها طایفه آهنگری به نام تیوکیو (Tiu-Kiu) وجود داشت که به ساختن سلاح و دیگر ادوات اشتغال داشتند. واژه «ترک» نام دیگر این طایفه بود که به معنای کلاهخود است و به مناسبت تپه‌ای از رشته‌کوههای التائی که شباهت به کلاهخود دارد و موطن قدیمی ترکها بوده است اتخاذ گردیده بود. واژه «ترک» همچنین به معنای قدرت و توانایی تعبیر شده است و در آغاز نام قبیله و یا احتمالاً طایفه شاهی بوده است. در کتیبه‌های اورخون متعلق به قرن هشتم میلادی واژه «ترک» رنگ سیاسی به خود گرفته و در عباراتی چون «ترکهای من»، «ملت من» به کار برده شده است.(4)
در سال 546 میلادی، به هنگام شورش یکی از قبایل زیردست، قوم تیوکیو به رهبری بومین (Bumin) (Tumen در منابع چینی) به دفاع از خان جووان – جووان برخاست و شورش را سرکوب کرد. وی به عنوان پاداش از دخترخان خواستگاری کرد، اما تقاضای او رد شد.(5) بومین به خان توبای ترک که شمال چین را در تصرف داشت و در منابع چینی وی (Wei) خوانده می‌شد روی آورد و با شاهزاده خانم توبائی ازدواج کرد، سپس دو قوم ترک دست به دست هم دادند و اتحادیه جووان – جووان را در هم شکستند. سلطان نشین جووان – جووان مغولی در سال 551 م از میان رفت و نخستین امپراطوری ترک در تاریخ به نام گوک ترک (Gok Tork) پا به عرصه وجود گذاشت. قلمرو این امپراطوری از مغولستان تا مرزهای شمالی چین و از آنجا تا دریای سیاه را دربرمی‌گرفت و با سه تمدن باستانی چین، ایران و بیزانس (روم شرقی) هم مرز بود. امپراطوری گوک ترک به صورت اتحادیه‌ای متشکل از قبایل چادرنشین اداره می‌شد و در آن نوعی فرمانروایی مرکزی وجود داشت که تمام خانها و اتباعشان از آن اطاعت می‌کردند – منابع تأسیس این امپراطوری را به اتحادیه تغر اغوز (نه اغوز) که جد سلجوقیان دقاق عنصر آن بوده است نسبت می‌دهند – اما در کتیبه‌های اورخون امپراطوری گوک ترک به نام بومین ثبت شده است. بومین در سال 552 م درگذشت و امپراطوری پهناور او میان پسرش ماهان و برادرش ایستمی که بخش غربی استپها را تسخیر کرده بود تقسیم گردید. ماهان در مغولستان با لقب خاقان فرمانروای تیوکیوی شرقی شد و ایستمی که مرغزارهای ایرتیش سفلی، دره‌های یولدوز، ایلی، چو و تالاس (= تلس، طراز) را در دست داشت با عنوان «بیغو» (Yabghu) (امیر) تابعیت خاقان را پذیرفت. یبغو در اصل واژه تخاری است و در کتیبه‌های اورخون لقب شاهزاده ذکر شده است.(6) محمود کاشغری در دیوان اللغات الترک در مجموع از بیست گروه عمده ترک نام می‌برد و آنها را به ترکهای شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند. (7) بعد از تشکیل سلسله بومی سوئی (sui) چین در سال 581 میلادی، سیاست دیرین چینیها که تفرقه انداختن میان اقوام بدوی آن سوی مرزهای خود بود دوباره به کار گرفته شد و شکاف بین دوم شاخه تیوکیو بیشتر گردید. در قرن بعد هر دو اتحادیه – اتحادیه شرقی در سال 630 و اتحادیه غربی در سال 659 میلادی – حاکمیت سلسله تانک (618-907 م) چین را پذیرفتند. تیوکیوی غربی از سال 665 میلادی علیه خانهایی که دولت چین منصوب کرده بود شورش کرد و استقلال خود را بازیافت. تیوکیوی شرقی نیز بعد از تحمل پنجاه سال حکومت بیگانه سرانجام در سال 682 میلادی مستقل شد. کتیبه‌های اورخون که بعد از نوشته‌های ینی سئی متعلق به قرن ششم و یا هفتم میلادی قدیمیترین سند تاریخی به زبان ترکی است به این پادشاهی جدید تعلق داشت.(8)

اتحادیه تیوکیوی غربی
بعد از تقسیم امپراطوری گوک ترک، یبغوری تیوکیوی غربی دست دوستی به سوی خسرو انوشیروان دراز کرد و برای تحکیم پیمان مودت یکی از دختران خویش را به عقد ازدواج شاهنشاه ایران درآورد. طی سالهای 563 و 567 میلادی این دو علیه هیاطله جنگیدند و آنها را تارومار کردند. انوشیروان خراسان را که مدتی پیش به تصرف هیاطله درآمده بود به امپراطوری خود بازگرداند و ایستمی ماوراءالنهر را ضمیمه متصرفات خود کرد. او خیلی زود متوجه شد منافعی که از این منطقه عایدش می‌شود به مراتب بیشتر از درآمد کل متصرفاتش و یا سودی است که از غارت کاروانها به دست می‌آورد. علاوه بر عوارض ترانزیتی او می‌توانست فرآورده‌های کشورهای متمدن از قبیل گندم، پوشاک، سلاح و دیگر وسایل زندگی را از بازرگانان دریافت کند؛ اما بخش طویلی از جاده ابریشم از خاک ایران می‌گذشت و جنگهای مداوم میان ایران و بیزانس جریان بازرگانی را متوقف می‌کرد. ایستمی به توصیه مانیاخ، حاکم سغد، به این فکر افتاد که کالای تجاری را از فراز ایران و راه ولگا به قسطنطنیه عبور دهد. مذاکرات برای انعقاد پیمان اتحاد میان ترکهای غربی و بیزانس آغاز گردید. هیئتی به رهبری مانیاخ در 568 میلادی عازم قسطنطنیه شد. زمارخوس (Zemarkhus) حاکم کلیکیه (Cilicia) از جانب ژوستینین دوم (Justinian II) جهت ابلاغ مراتب دوستی متقابل تعیین گردید که همراه حاکم سغد به مقر یبغو در آغ داغ (= تپه سفید) واقع در شمال شهر کوجا (Kudja) برود. بدین ترتیب زمینه اتحاد بین آن دو فراهم آمد، اما هرگز جامه عمل نپوشید. تنها نتیجه مثبت این ارتباطات تصویر دقیقی از راه و رسم زندگی ترکهای غربی و تشریفات درباری آنهاست که زمارخوس در سفرش به آن سرزمین ترسیم کرده است. خاطرات این سفر توسط مورخ رومی، مناندر پروتکتور (Menander Protector) ثبت شده است. (9) با مرگ ایستمی در سال 576 میلادی اوضاع ترکهای غربی مختل شد و رابطه آنها با هر دو امپراطوری ایران و روم شرقی خصمانه گردید. چند سال بعد ترکهای غربی با هر دو امپراطوری در جنگ بودند. در میان ترکهای غربی قبیله تورگیش (Turgish) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود، مدتها بود که جاه طلبیهای این قبیله اوضاع خان‌نشین غربی را مشوش کرده بود. در همین اوان چینیها و اعراب از شمال و جنوب سرزمین آنها را تهدید می‌کردند. لشکرکشی اعراب به ماوراءالنهر در سال 54 ق/ 674 م و توسط عبید‌الله زیاد، والی وقت خراسان، آغاز گردید. خاتون بخارا که به نیابت فرزند خردسالش طغشاده حکومت می‌کرد از ترکهای غربی برای مقابله با اعراب استمداد جست، اما شسکت خورد و قبول کرد که خراج بپردازد. این نخستین برخورد اسلام با مردم ماوراءالنهر و ترکهایی بود که به یاری آنها آمده بودند. دست اندازی اعراب به ماوراءالنهر در زمان حکام مختلف چندبار تکرار شد، اما لشکرکشی به قصد تصرف منطقه در زمان حکمرانی قتیبه بن مسلم (86-96 ق/ 705-714 م) آغاز گردید. این سردار توانا و با تدبیر عرب در دوره ده ساله زمامدارایش سراسر ماوراءالنهر را فتح کرد به فرغانه راه یافت و از آنجا تا کاشغر واقع در سرزمین ترکهای غربی پیش رفت. در این دوره درگیری سپاهیان اسلام بیشتر با قبیله تورگیش بود. پس از کشته شدن قتیبه در سال 96 ق / 714 م و ترکهای تورگیش از محل خود در سمیرجیه (Semirechiye) (هفت آب) مرتب اعراب را تهدید می‌کردند. سرانجام شکست خاقان تورگیش به دست نصربن سیار در سال 121 ق / 738 و مرگ وی در سال 122 ق / 739 م به قدرت قبیله تورگیش خاتمه داد و خان‌نشین ترکهای غربی متلاشی گردید. قبایل دیگر این اتحادیه و سایر خانهای ترک منطقه که دچار آشفتگی بودند ناگزیر از چینیان کمک خواستند، اما سلسله تانگ در این هنگام درگیر جنگ ناخواسته با تبتیهای متجاوز در ارتفاعات پیامبر بود. پیش از این امپراطوری چین تمامی حوزه تاریم و ایلی و ناحیه ایسی گل را در اختیار داشت. تنها در سال 130 ق / 747 م چین فرصت یافت نیرویی به سرداری کائو هسین چیه گسیل دارد و جلوی پیشروی تازیان را بگیرد، اما فرمانده سپاه اسلام، زیاد بن صالح، به کمک ترکهای قارلق در سال 133 ق / 750 م در تالاس واقع در فلات پامیر سپاه چین را منهزم کرد و این بخش از آسیای مرکزی که بعدها به نام ترکستان چین و یا ترکستان شرقی شناخته می‌شد به تصرف مسلمانان درآمد. (10)
اما ترکهایی که با مسلمانان می‌جنگیدند همگی از آن سوی سیحون نمی‌آمدند، بیشترین و سخت‌ترین مقاومت در برابر اعراب به واسطه مردم بومی و ترکهای مقیم در محل بود. رخنه تدریجی عناصر ترک به ماوراءالنهر و تأثیرپذیری آنها از فرهنگ غنی این سرزمین از زمانهای قدیم آغاز گردیده بود. باید در نظر داشت که تمام ترکها صیادان جنگلی و یا شبانان بیانگرد نبودند، هر جا که طبیعت ایجاب می‌کرد ترکهای یکجانشین به کشاورزی اشتغال می‌ورزیدند. بسیاری از ترکها در جستجوی زمین مستعد و آب به ماوراءالنهر و خراسان آمدند و در سغد آب و درختان فراوان یافتند و کم کم به ساختن مسکن مبادرت ورزیدند. وقتی جمعیتشان زیاد شد از میان خود امیری برگزیدند و شهر قرنکت را پایتخت قرار دادند.(11) ترکهای مهاجر به تدریج تحت تأثیر فرهنگ رایج منطقه قرار گرفتند و علاوه بر ترکی به سغدی نیز سخن می‌گفتند، در حالی که ترکهای ناحیه دهستان و گرگان تنها به زبان پهلوی تکلم می‌کردند و آیین شمنی را رها کرده به دین زرتشت گرویده بودند.(12)
پس از اسکان در ماوراءالنهر، ترکها در شورشهای محلی علیه خلیفه و مسلمانان به مردم بومی پیوستند. به طور مثال، ترکهای ماوراءالنهر در عصیان رافع بن لیث در سال 191 ق/ 806 م علیه مأمون عباسی شرکت کردند و ترکهای خارج از منطقه از جمله قارلقها و اوغوزها سپاه کمکی گسیل داشتند. (13) در یورشهای نخستین تازیان به خراسان نیز ترکها دوشادوش ساکنان آن از شهرها دفاع کردند. بعد از تسلط عبدالله بن خازم بر خراسان در سال 64 ق/ 683 م و درگیریهایی که در پی آن به وقوع پیوست، ترکها وضع را غنیمت شمرده قلعه اسفاد را در هرات از دست عربهای ازد به در کردند و سپس تا نیشابور پیش رفتند. قبل از کشته شدن ابن خازم به فرمان خلیفه عبدالملک در سال 72 ق / 691 م پسرش موسی در پی کسب حمایت امرای محلی آن سوی جیحون به سمرقند رفت و از آنجا راهی کش (= شهر سبز) شد. مردم کش با وی جنگیدند و او ناگزیر به سوی خراسان بازگشت و وارد ترمذ گردید. او نخست با شاه ترمذ طرح دوستی ریخت و بعد شاه و اتباعش را از شهر بیرون کرد. مردم ترمذ از ترکهای کش استمداد جست. اما آنان کمکی نکردند و گفتند: «خداوند شما را لعنت کند یاری از بهر چه خواهید، مردی با صد تن بیامد و شما را از شهرتان براند وبر آن غالب شد.»(14) سرانجام ترکان ترمذ به اتفاق بقایای هیاطله در شهر بر موسی خروج کردند، اما کاری از پیش نبردند و منهزم شدند. بعد از استقرار تازیان در خراسان و ماوراءالنهر، ترکهای ساکن منطقه اسلام آوردندو از میانشان فقها، محدثان و امامان صاحب نام برخاستند. (15) اعراب در جنوب شرقی و شمال غربی دریای خزر نیز با ترکها درگیر شدند. هنگام لشکرکشی مسلمانان به شمال ایران، شخصی موسوم به صول از پایتخت خود در جزیره بحیره واقع در دریای خزر رهبری ترکهای گرگان و دهستان را بر عهده داشت. والی وقت خراسان یزید بن مهلب به جنگ وی رفت. صول پیشنهاد صلح کرد مشروط بر اینکه خود وی، اموال و طایفه‌اش در امان باشند و شهر بحیره و آنچه در آن است به او واگذار گردد. صول به عهد خود وفا کرد و دهستان را به حال خود گذاشت. یزید با ترکهای دهستان جنگید و چهارده هزار از آنها را بکشت و شخصی را به جانشینی خویش در آن شهر گمارد. وی سپس وارد گرگان شد، اهل شهر با پرداخت خراج او را از تصرف آن منصرف کردند. اما اندکی بعد نافرمانی پیشه کردند و یزید ناگزیر به جنگ ترکها رفت و گرگان را تسخیر کرد. یزید از آنجا راهی بحیره شد و پس از شش ماه محاصره، سرانجام شرایط صول را پذیرفت و با وی صلح کرد. (16) مصاف اعراب با اتحادیه خزر که ترکیبی از ترکها و دیگر عناصر التایی بود از تاریخ 21 ق / 641 م به مدت یک قرن به طول انجامید. این پیکار بر سر شهر سوق‌الجیشی دربند بر سر راه کوهستانی بود که استپهای آسیای مرکزی را به قفقاز متصل می‌کرد. (17)

ادامه دارد ...


منبع: سایت باشگاه اندیشه ۱۳۸۷/۰۱/۰۳به نقل از: کتاب سلجوقیان نوشته ملیحه ستارزاده انتشارات (سمت)
نویسنده : ملیحه ستارزاده
 

نظر شما