موضوع : پژوهش | مقاله

سطری جدید در داستانی قدیمی

سه رویکرد سیاسی را نسبت به جهانی شدن می‌توان تشخیص داد که عبارتند از: نولیبرالیسم، اصلاح‌طلبی و رادیکالیسم. البته تمایز میان این سه دیدگاه چندان هم ساده نیست . هر یک از آنها دامنه‌ی وسیعی از گونه‌های ضعیف تا افراطی و انعطاف‌پذیر را در برمی‌گیرند و مرزهای جداکننده‌ی این سه دیدگاه در عمل ممکن است مشخص نباشد. در ادامه‌ی این نوشتار، طیفی از جهت‌گیری‌های سیاسی کلی احتمالی را در برابر جهانی شدن بررسی خواهیم کرد.


نولیبرالیسم
همان طور که از نام آن معلوم است، نولیبرالیسم مانند سطری جدید در داستانی قدیمی است. این نگرش مبتنی بر صدها اندیشه‌ی نوین است که ریشه‌ی آن در رساله‌های اندیشمندانی چون جان لاک و آدام اسمیت قرار دارد. نولیبرالیسم متکی بر اعتقادات لیبرالیسم کلاسیک است، مبتنی بر اینکه نیروهای بازار منجر به رفاه، آزادی، دموکراسی و صلح برای همه‌ی انسان‌ها خواهند شد. به ویژه نظریه‌پردازان تجارت آزاد، از قرن هفدهم این بحث را مطرح کرده‌اند که مرزهای کشورها نباید به نوعی مانع ساختگی (از طریق اعمال تعرفه‌ها و سایر محدودیت‌های رسمی) در برابر تخصیص کارآمد منابع در اقتصاد دنیا مبدل شوند.
نولیبرال‌ها در دهه‌های اخیر، بحث‌های لیبرال کلاسیک را در مخالفت با مداخله‌ی پیش‌گیرانه‌ی دولت برای هدایت یا محدودسازی عملیات بازار در اقتصاد معاصر دوباره مطرح کرده‌اند؛ یعنی اقتصادی که به طور روزافزون در حال جهانی شدن است. در واقع نولیبرال‌ها استدلال کرده‌اند که دولت‌ها امکان کنترل جهانی شدن را ندارند.
بنابراین، سازمان‌های دولتی باید به بازارهای جهانی امکان بدهند که بدون برخورد با محدودیت‌های رسمی به فعالیت خود ادامه دهند. به طور قطع، دولت‌ها و سازمان‌های چندجانبه باید تسهیلات جهانی شدن را براساس خط‌مشی نولیبرالی فراهم آورند. برای مثال، حکومت‌های رسمی معمولاً نقش مهمی در هماهنگ‌سازی استانداردهای فنی میان کشورها دارند. به علاوه وقتی مردم مایل نباشند، اجرای یک برنامه‌ی نولیبرالی به اعمال فشار شدید از سوی دولت‌ها یا سازمان‌های فرادولتی مثل صندوق بین‌المللی پول خواهد داشت.
با وجود این، از دیدگاه نولیبرالی، بخش دولتی نباید دست به هدایت روند نیروهای بازار در حوزه‌ی جهانی بزند. بنابراین، از نظر نولیبرال‌ها برای روی آوردن به جهانی شدن باید نظارت رسمی را در مقیاس وسیع کنار گذاشت. نولیبرال‌ها به ویژه، رفع بسیاری محدودیت‌های دولتی از جمله جابه‌جایی پول، کالاها، خدمات و سرمایه را در میان کشورها توصیه می‌کنند. (البته از منظر منطقی، نولیبرالیسم همچنین باید جابه‌جایی بدون محدودیت نیروی کار را در میان کشورها تبلیغ کند اما هواداران آن به ندرت این بحث را مطرح کرده‌اند). در مورد شاخص‌ ارزش‌ها، نولیبرال‌ها طرفداران برداشته شدن کنترل‌های دولتی بر قیمت‌ها، دستمزدها و نرخ‌های ارزهای خارجی هستند. آنان همچنین بحث کاهش عمده مالکیت دولتی بر امکانات تولیدی، یعنی خصوصی‌سازی گسترده را مطرح می‌کنند. نولیبرال‌ها خواهان کاهش تعهدات دولتی برای تأمین امکانات رفاهی و به جای آن توجه به تدارک بازار و بخش خیریه و داوطلب از نظر ایفای نقش بیشتر در پرداخت مقرری‌های مراقبت‌های بهداشتی و سایر بیمه‌های اجتماعی را می‌دهند. به طور خلاصه، نولیبرال‌ها راهکارهای دولتی را در مدیریت اقتصادی که از دهه‌ی 1930 تا دهه‌ی 1970 در سراسر دنیا (به شکل‌های سوسیالیستی، فاشیستی یا رفاه‌گرایانه) رواج داشت رد می‌کنند.
به طور کلی، نولیبرالیسم به عنوان چارچوب خط‌مشی حاکم در جهانی شدن معاصر عمل می‌کند. در واقع این رویکرد با سخاوتمندی در خدمت منافع قدرتمندان، به ویژه طبقات و کشورهای متنفذانه و سلطه‌جو در دنیای امروز قرار دارد. بیشتر دولت‌ها از جمله دولت‌های عمده سیاست‌های نولیبرالی را در جهت جهانی شدن، به ویژه از اوایل دهه‌ی 1980 ترویج کرده‌اند.
از دیدگاه موسسات چندجانبه، سازمان‌هایی چون صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی و سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) به طور پیوسته جهانی شدن را با آزادسازی مربوط کرده‌اند. پیشتازان جهانی شدن نولیبرالی همچنین در میان محافل تجاری، به ویژه در بازارهای مالی و در میان مدیران سازمان‌های فرامرزی زیاد هستند. انجمن‌های تجاری مانند سازمان بین‌المللی کارفرمایان و همایش اقتصاد جهانی (WEF) نیز به عنوان دژهای نولیبرالیسم توصیف شده‌اند. در رسانه‌های گروهی، روزنامه‌های دارای جهت‌گیری تجاری مانند وال استریت ژورنال و تایمز مای به طور کلی از سیاست‌های نولیبرالی حمایت می‌کنند. در محافل علمی، اقتصاددانان دانشگاه‌های مشهور و گمنام، مزایای بازارهای آزاد جهانی را تحسین کرده‌اند. سایر پژوهشگران سیاست‌های نولیبرالی را از طریق سازمان‌هایی که در خدمت اهداف دولتی قرار دارند، مانند مؤسسه اقتصاد بین‌المللی واشنگتن دی سی ترویج می‌کنند.
با توجه به این دفاع گسترده‌ی مراکز قدرت، به طور کلی نولیبرالیسم خط مشی پذیرفته شده در رابطه با جهانی شدن تلقی می‌شود. در واقع در اواخر قرن بیستم، اندیشه‌های نولیبرالی، به عنوان «عقل سلیم» پذیرش گسترده‌ی بی‌چون‌وچرایی پیدا کرده است.
اقدامات نولیبرالی با برخورداری از حمایت‌های مؤثر محافل رسمی، تجاری و علمی، معمولاً در اجرا با دشواری روبه‌رو شده‌اند. سایر رویکردهای مربوط به سیاست تا حدود زیادی شامل واکنش‌هایی در برابر سیاست‌های نولیبرالی و پیامدهای زیان‌بار ادعا شده ناشی از آنهاست. اما این سیاست‌های متفاوت به دلیل مبانی سیاسی ضعیف، به طور کلی در اجرا با مشکلات عمده‌ای روبه‌رو می‌شوند.

اصلاح‌طلبی
اصلاح‌طلبی یا به عبارتی دیگر، دموکراسی اجتماعی جهانی، قوی‌ترین مخالف سیاست‌های نولیبرالی در جهانی شدن است. این رویکرد از سنت‌هایی مثل اقتصاد کینزی، «دادوستد نوین» و «جامعه‌ی بزرگ» در ایالات متحده و رفاه‌گرایی بعد از 1945 در اروپای غربی ریشه گرفته است. اصلاح‌طلبان (همراه لیبرال) می‌گویند که برای دستیابی به این نتایج مثبت باید سیاست‌های دقیق طراحی و به اجرا گذاشته شوند. در واقع اصلاح‌طلبان معتقدند که سرمایه‌داری افسارگسیخته، گرایش به وارد آوردن آسیب‌های قابل ملاحظه‌ی شخصی، اجتماعی و محیطی دارد. بازارهای جهانی نیز مانند هر نوع بازاری ممکن است به درستی فعالیت نکند و نیاز به اقدامات اصلاحی از سوی سازمان‌های دولتی به شکل مداخله در سیاست‌گذاری‌ها داشته باشد.
اطلاح‌طلبان انواع گوناگونی از سیاست‌ها را برای ترویج امکانات مثبت و مقابله با امکانات منفی سرمایه‌داری پیشنهاد داده‌اند. برای مثال، آنان از اعمال کنترل‌هایی بر جابه‌جایی‌های منابع از مرزهای کشورها در مواردی که چنین محدودیت‌های ممکن است موجب کاهش ناپایداری‌های زیان‌بار بازار، بی‌عدالتی‌های اجتماعی و هزینه‌های زیست‌محیطی شود، دفاع کرده‌اند. به علاوه، اصلاح‌طلبان، تضمین‌های رسمی گوناگونی را برای حداقل استانداردها (از جمله درآمدهای پایه، حمایت از نیروی کار و کنترل‌های زیست‌محیطی) به منظور حمایت از اقشار آسیب‌پذیر در برابر آثار تخریبی سرمایه‌داری افسارگسیخته توصیه کرده‌اند. سایر سیاست‌های اصلاح‌طلبان درصدد ترویج فعالانه فرصت‌ها و امکانات برای گروه‌های اجتماعی بوده‌اند (مانند رنگین پوستان، طبقات محروم و زنان) که از نظر ساختاری آسیب‌پذیرند.
علاوه بر این، اصلاح‌طلبان اغلب بحث اقدامات ضد تراست و سایر کنترل‌های رسمی را به منظور محدود ساختن قدرت شرکت‌ها مطرح کرده‌اند.
اصلاح‌طلبی به شیوه‌ی قدیمی بر اقدامات دولتی برای هدایت سرمایه‌داری در مسیرهای مترقی تأکید داشت، اما راهکار دولتی اغلب برای کنترل کردن سرمایه‌داری جهانی کافی نیست. به این دلیل بسیاری از اصلاح‌طلبان معاصر بر لزوم سیاست‌های عمومی جهانی تأکید کرده‌اند که در آنها مؤسسات فرادولتی نقش مهمی بر عهده دارند. برای مثال یک برنامه‌ اصلاح‌طلبانه ممکن است از ضوابط جهانی قابل اجرا برای اداره کردن شرکت‌های جهانی و مقررات زیست محیطی جهانی اجباری برای ترویج یکپارچگی زیست‌محیطی جهانی حمایت کند. همچنین برخی اصلاح‌طلبان تأکید داشته‌اند که سازمان‌هایی مثل صندوق بین‌المللی پول یا یک بانک مرکزی جهانی جدید باید سازوکارهایی را برای ثبات و عدالت در بازارهای مالی جهانی طراحی کنند. به علاوه، اصلاح‌طلبان می‌گویند که مؤسسات جهانی باید برنامه‌هایی را در جهت بهبود فرصت‌ها در اقتصاد جهانی برای اقشار اجتماعی محروم دنبال کنند.
در اواخر دهه‌ی 1990، مخالفت اصلاح‌طلبان با رشد نولیبرالیسم تا حدودی شدت پیدا کرد. برای مثال، سوسیال دموکرات‌ها زمام امور دولت را در آرژانتین، برزیل، انگلستان، جمهوری چک، آلمان، آفریقای جنوبی و کشورهای دیگر دردست گرفتند. نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد نیز نظرهای متعدد اصلاح‌طلبانه‌ای را مطرح کرده‌اند. مثلاً پتروس غالی دبیر کل پیشین سازمان ملل در اواسط دهه‌ی 1990 نسبت به «جهانی شدن بدون کنترل» هشدار داد. سازمان‌ بین‌المللی کار (ILO) حمایت بیشتر را از نیروی کار در سرمایه‌داری جهانی تشویق کرده، در حالی که برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) بسیاری از پیشنهادهای مربوط به اصلاحات جهانی را از طریق گزارش توسعه‌ی انسانی که از 1990 همه ساله منتشر می‌شود ترویج کرده است. بانک جهانی نیز تحت ریاست جیمز ولفنسون از سال 1995 دست به ابتکارهای اصلاح‌طلبانه‌ گوناگونی زده است. رویکردهای اصلاح‌طلبانه به جهانی شدن همچنین در اقشار گوناگون جامعه‌ی مدنی دنبال شده است. برای مثال، کنفدراسیون بین‌المللی اتحادیه‌های تجاری آزاد (ICFTU) از سازمان‌ها و سیاست‌های بین‌المللی برای هدایت فرایند جهانی شدن در خدمت نیازها و آرزوهای مردم حمایت کرده است. تعدادی از سازمان‌های غیردولتی نیز بحث اصلاحات در موسسات اقتصادی چندجانبه را به منظور رسیدگی به پیامدهای منفی جهانی شدن نولیبرالی مطرح کرده‌اند.
تعداد زیادی از استادان دانشگاه‌ها و روزنامه‌نگاران نیز لزوم توجه به نوسازی دموکراسی اجتماعی را که برای انطباق با واقعیت‌های جهانی جدید می‌بایست مورد بازسازی قرار گیرد یادآور شده‌اند.
با در نظر گرفتن این خیزش گسترده اما به طور کلی هنوز نسبتاً سطحی، برای اصلاح‌طلبی، رویکردهای نولیبرالی به جهانی شدن، امروزه دیگر جایگاه نیرومند دهه‌ی 1980 را ندارند.

رادیکالیسم
سایر منتقدان نولیبرالیسم پا را فراتر از اصلاح‌طلبی گذاشته و بر مبانی ساختاری واقعی جهانی شدن معاصر حمله کرده‌اند.
سوسیال دموکرات‌ها در اصل جهانی شدن و نیروهای اصلی پدیدآورنده‌ی آن از جمله سرمایه‌داری، تکنولوژی مدرن و دانش عقل‌گرا را قبول دارند. رادیکال‌ها برعکس درصدد معکوس‌سازی جهانی شدن یا تداوم آن در زمینه‌های ساختاری متفاوتی هستند.
رادیکال‌هایی را که در آرزوی فروپاشی جهانی شدن و بازگشت به وضعیت قبلی هستند شاید بتوان سنت‌گرا نامید. از نظر این منتقدان، جهانی شدن جنبه‌های ارزشمند نظم اجتماعی پیشین را نابود کرده است، به این دلیل و به منظور بهبود سلامت اقتصادی، تعادل زیست‌محیطی، یکپارچگی فرهنگی و دموکراسی می‌بایست جهانی‌گرایی زدایی انجام شود. از دید سنت‌گرایان، جهانی شدن ذاتاً زیان‌بخش است و چون اصلاخ‌ناپذیر است می‌بایست متوقف و درواقع معکوس شود.
فراخوان سنت‌گرایان برای جهانی‌گرایی به شکل‌های گوناگون از جمله ملی‌گرایی اقتصادی، تجدید حیات دینی و محیط‌گرایی افراطی ظاهر شده است. این مخالفت‌ها با جهانی شدن که به شیوه‌های گوناگون مطرح شده‌اند، همه درصدد دستیابی دوباره به گذشته‌ی پیش از جهانی شدن بوده‌اند که گفته می‌شود بهتر بوده است. ملی‌گرایان اقتصادی (گروهی شامل بسیاری از سوسیالیست‌های سنتی) برقراری مجدد خودمختاری کشورها را از طریق گسست آنها از شبکه‌های اقتصاد جهانی مورد تأکید قرار می‌دهند. هواداران تجدید حیات دینی در میان برخی از بودائیان، مسیحیان، هندوها، یهودیان و مسلمانان برای بازیابی باورها و رسوم اولیه ایمان خود، محلی‌گرایی را ترویج می‌کنند. در همین حال محیط‌گرایان افراطی می‌خواهند از طریق جوامع محلی خودکفا، احترام به طبیعت و هماهنگی با آن را بازگردانند. سایر واکنش‌های افراطی به جهانی شدن، برخلاف جهت‌‌گیری واکنشی سنت‌گرایی، نگرش پیشرو دارند. از این دیدگاه، معکوس‌سازی جهانی شدن چاره‌ساز نیست، بلکه راه‌حل در ادامه دادن آن برمبانی متفاوت است. رادیکال‌های پیشرو می‌گویند که راهکارهای اصلاح‌طلبانه ناکافی است، زیرا توانایی پرداختن به عمل ساختاری عمیق‌تر زیان‌های جهانی شدن معاصر را ندارد.
برای مثال، سوسیالیست‌‌های جهانی، سرمایه‌داری را اهریمنی اصلاح‌ناپذیر می‌دانند و در صدد بنا نهادن جهانی شدن مابعد سرمایه‌داری هستند. این رادیکال‌ها، راهکارهای سوسیالیستی سنتی و کهنه مبنی بر سرنگون‌سازی سرمایه‌داری از طریق انقلاب کارگری و تشکیل دولت را قابل طرح نمی‌دانند. سوسیالیست‌های جهانی برعکس درصدد ترویج جنبش‌های فراجهانی کارگران، زنان و سایر اقشار ستمدیده به عنوان راهی برای دستیابی به دنیای مابعد سرمایه‌داری هستند که در آن استثمار اجتماعی وجود ندارد.
برخی از منتقدان پست مدرن جامعه معاصر از دیدگاه رادیکالی پیشرو، ساختار دانش عقل‌گرا و سیاست‌های مربوط به حذف هویت را که در جهانی شدن معاصر غلبه دارد رد می‌کنند. این پست‌مدرنیست‌ها معتقدند که در سیاست‌های جهانی به طور کلی فرصت‌های خوبی برای شکل‌‌گیری کثرت‌گرایی و دانش، هویت‌ها و فرهنگ‌ها وجود دارد. البته بسیاری از سایر متفکران پست مدرن به طور مستقیم به مسائل جهانی شدن نپرداخته‌اند.
به طور کلی سیاست‌های رادیکالی در جهت جهانی شدن هوادارانی کمتر از نولیبرالیسم و اصلاح‌طلبی دارند. در واقع واکنش‌های افراطی علیه جهانی شدن از زمانی به زمانی دیگر به شکل اعتراض‌های مردمی قابل ملاحظه ظاهر شده‌اند.
با وجود این، احزاب ناسیونالیست افراطی در انتخابات عمومی به ندرت بیش از چند کسری معدود به دست می‌آورند.
همچنین تظاهراتی چون زدوخورد سیاتل در سال 1999 علیه سازمان تجارت جهانی هنوز محدود و گذرا مانده و گسترش نیافته است. سوسیالیسم جهانی نیز در محافل محدود فعالان سیاسی و دانشگاهیان رادیکال باقی مانده است. حتی دولت‌هایی چون چین و کوبا که برچسب سوسیالیستی را حفظ کرده‌اند، گرایش به همراهی با سرمایه‌داری جهانی را بروز می‌دهند تا مقاومت در برابر آن، به همین ترتیب، دیدگاه‌های پست مدرن در زمینه‌ی جامعه معاصر نیز تاکنون در حاشیه باقی مانده و عمدتاً در میان دانشگاهیان ناراضی و در هنرمندان کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری‌های اقتصادی پایگاه دارد. به طور خلاصه واکنش‌های افراطی به جهانی شدن در محافل رسمی (دولتی یا فرادولتی)، در بازارها یا بیشتر محافل مردمی چندان هواداری ندارد.
نولیبرالیسم به دلیل زیان‌های شدید و افراطی عمدتاً قابل اجتنابی که بر کارایی بازار و رشد اقتصادی وارد کرده رشد کرده است. به منظور تحقق هرچه بیشتر امکانات بالقوه‌ی مثبت جهانی شدن، باید سیاست‌های عمومی اصلاحی عمده‌ای به اجرا درآید. از اصول سوسیالیستی توزیع مجدد رادیکال و عقاید پست مدرنی انواع جدید دانش و سیاست‌های مربوط به هویت، الهام گرفته شده است. با وجود این، در حال حاضر برنامه‌های رادیکال گسترده‌ای برای دگرگونی‌های اجتماعی دوران‌ساز، از نظر عقلی رشد نیافته و از نظر سیاسی، غیرعملی به نظر می‌رسد.


منبع: سایت  باشگاه اندیشه
مترجم : مسعود کرباسیان
نویسنده : یان آرت شولت

نظر شما