موضوع : پژوهش | مقاله

کار «شهید»

 

کار «شهید»

هیچ کس به اندازه شهدا به بشریت خدمت نکرده است، چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می کنند و برای بشر آزادی را به هدیه می آورند، آنها هستند که برای بشر محیط عدالت به وجود می آورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد، مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت کند، محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد. اوست که محیط [مناسب] را برای دیگران به وجود می آورد. مثَل آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چه کار می توانیم انجام دهیم.

 

منبع : مجموعه آثار استاد شهید مطهری،ج 17، ص 44 ,

شهید به خون خودش ارزش می دهد. یک نفر به ثروت خودش ارزش می دهد و به جای آنکه ثروتش در بانکها ذخیره باشد، آن را در یک راه خیر مصرف می کند که هر یک ریالش با مقیاس معنا بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد؛ ثروت خود را به صورت یک مؤسسه عامّ المنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی درمی آورد و با این عمل به آن ارزش می دهد. دیگری به فکر خودش ارزش می دهد؛ به خودش زحمت می دهد و یک کتاب مفید و اثر علمی به وجود می آورد. دیگری به ذوق فنی خودش ارزش می دهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار می دهد. دیگری به خون خودش ارزش می دهد؛ در راه بشریت خون خودش را فدا می کند. کدام یک بیشتر خدمت کرده اند؟

شاید خیال کنید علما یا مخترعین و مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کرده اند؛ خیر، هیچ کس به اندازه شهدا به بشریت خدمت نکرده است، چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می کنند و برای بشر آزادی را به هدیه می آورند، آنها هستند که برای بشر محیط عدالت به وجود می آورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد، مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت کند، محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد. اوست که محیط [مناسب ] را برای دیگران به وجود می آورد. مثَل آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چه کار می توانیم انجام دهیم؟.

قرآن کریم پیغمبر را تشبیه به یک چراغ می کند؛ باید چراغ باشد تا ظلمتها از میان برود و هر کسی بتواند به کار خودش مشغول باشد. چقدر عالی گفته است این شاعره زمان ما پروین اعتصامی، خدایش بیامرزد! از زبان شاهدی و شمعی می گوید: یک شاهد، یک محبوب، یک زیباروی مورد توجه، یک شب تا صبح در کنار شمعی نشست، هنرنمایی ها کرد، گلدوزیها کرد، صنعتی به خرج داد. همین که از کارهایش فارغ شد، رو کرد به شمع و گفت: نمی دانی من دیشب چه کارها کردم!

شاهدی گفت به شمعی کامشب

در و دیوار مزین کردم

دیشب از شوق نخفتم یکدم

دوختم جامه و بر تن کردم

کس ندانست چه سحرآمیزی

به پرند از نخ و سوزن کردم

تو به گَرد هنر من نرسی

زان که من بذل سر و تن کردم                                                                          

یعنی برای سر و تن خودم هنر بذل کردم. شمع هم به او جواب داد:

شمع خندید که بس تیره شدم

تا ز تاریکیت ایمن کردم

پی پیوند گهرهای تو بس

گهر اشک به دامن کردم                                                                          

تو می گویی که من تا صبح گوهرها را بهم دوختم، ولی این گوهر اشک من بود که تا صبح ریخت تا تو توانستی آن گوهرها را در یک رشته بکشی و به گردن خود بیندازی.

خرمن عمر من ار سوخته شد

حاصل شوق تو خرمن کردم                                                                          

من آن کسی هستم که تا صبح سوختم و تابیدم تا تو به هدف و مقصدت رسیدی. بعد می گوید:

کارهایی که شمردی بر من

تو نکردی، همه را من کردم.[1]                                                                          

ابن سینا قانون ننوشت، محمد بن زکریا الحاوی ننوشت، سعدی ذوق خودش را در بوستان و گلستان نشان نداد، مولوی همین طور، مگر از پرتو شهدا، آنهایی که تمدن عظیم اسلامی را پایه گذاری کردند، موانع را از سر راه بشریت برداشتند، آنهایی که مثل شعله هایی در یک ظلمتهایی درخشیدند و جان خودشان را فدا کردند، آنهایی که سراسر وجودشان حماسه الهی بود، حق خواهی و حق پرستی بود، آنهایی که پرچم توحید را در دنیا به اهتزاز درآوردند و مستقر کردند، آنهایی که منادی عدالت بودند، منادی حریت و آزادی بودند. ما و شما که اینجا نشسته ایم مدیون قطرات خون آنها هستیم، مدیون حماسه های آنها هستیم. حسین بن علی سراسر وجودش حماسه است.

پی نوشت:

 [1] دیوان پروین اعتصامی، چاپ هفتم، ص 163

نظر شما