موضوع : پژوهش | مقاله

اختلاط، مراقبت والدین، الگوپذیری، و تمدّن غرب

مجله  پیام زن  اسفند 1376، شماره 72 

نویسنده : System.Collections.Generic.List`1[System.String]
60
خطرهای اختلاط
نظر اسلام در باره مدارس مختلط
چیست؟

آیت اللّه فضل اللّه : در اسلام اصل، عدم اختلاط است؛ هر چند طرفداران اختلاط ادعا می کنند که جامعه منفصل از جهت رشد روانی و اجتماعی و چه بسا اخلاقی، دچار مشکلاتی خواهد شد، زیرا مرد را وادار می کند تا از دور به زن بنگرد و زن را نیز وا می دارد تا دورادور نگاهی به مرد داشته باشد. چه بسا این نگاه از دور بسیاری از تخیلات و افکار غیر واقعی را فعال کند در حالی که اگر زندگی اشان به حالتی طبیعی و معمولی از جهت روابط اجتماعی در آید، ابزارهای برانگیخته شدن آن تخیلات خود به خود از بین می رود. اما من در این زمینه چنین می اندیشم که اگر چه دلیلی که اینان ذکر می کنند تا حدی درست است اما تجربه زنده در مسایل اخلاقی نشان داده است که هر گاه اختلاط بیشتر شده، انضباط اخلاقی رو به کاهش نهاده است و مسایل روانی به حالتی شبیه حالت اضطراری در آمده است، زیرا اختلاط بویژه در دوره نوجوانی و بلوغ بسیاری از عناصر تحریک را برمی انگیزد، زیرا مسأله جنسیت عنوان ذهنیت دختر و پسر نوجوان و بالغ است و این خود اگر نتایج عملی انحراف آمیزی را به دنبال نداشته باشد، قطعا آثار روانی پیچیده ای را در پی خواهد داشت. شاید از همین رو است که بسیاری از عالمان علم الاجتماع در بحث پیرامون مسأله دوستی بین زن و مرد می گویند: «بسیار دشوار است که باور کنیم دوستی ای خالصانه و بی ریا بین زن و مرد برقرار شود. زیرا هر گاه دوستی، فضای گرمتری بیابد غریزه را وادار می کند تا راهی برای دستیابی به حالات جسمانی زن و مرد بیابد.» و این حقیقتی است که ما هم شکل عمومی اش را می بینیم.

جامعه غربی، هنگامی که آزادی جنسی را یکی از اقسام آزادی می شمارد و آن را حالتی طبیعی قلمداد می کند، نسبت به مسأله اختلاط احساس وجود هیچ مشکل اخلاقی ای را نمی کند و حتی عدم اختلاط را مسبب آثار و نتایجی منفی می داند. اما، ما وقتی که در جامعه ای بر اساس ارزشهای اخلاقی زندگی می کنیم، به سختی می توانیم پیوستگی ای بین این ارزشهای اخلاقی و مسأله اختلاط ببینیم، زیرا اختلاط، مشکلات فراوانی را برای کسانی که در چنین فضایی به سر می برند، به بار می آورد.

زن و آزادی کار
دیدگاه اسلام در باره اقدام زن به انجام
کارهایی که با طبیعت [و شأن] او سازگاری ندارد چیست؟

آیت اللّه فضل اللّه : زن حق دارد همانند مرد به انجام هر کار حلالی اقدام کند. در این مسأله شرعی تفاوتی بین کار زن و کار مرد نیست. اما در این مسأله تفصیلاتی وجود دارد که مربوط می شود به زنِ موصوف به وصف همسر. زیرا او نسبت به زندگی زناشویی و طبیعت امر مادری اش، تعهداتی دارد. گاه تعهدات زناشویی اش به او تکلیف می کند که جز با همراهی همسرش کار نکند.

اما از جهت نظری و فکری باید بگویم اسلام همان طور که مرد را از هیچ کار [حلالی] باز نداشته است زن را نیز از هیچ کار شایسته ای منع ننموده است. و اگر می بینیم برای کار کردن زن، تعهدات و مقررات اخلاقی ای وجود دارد، برای مرد نیز چنین است. اما اگر محیط کار دارای فضایی اخلاقی باشد، برای زن جایز است که کار کند. چنان که برای مرد نیز رواست.

مراقبت پدرانه رفتار فرزندان
دختران و پسران مراقبت رفتار خود را از
سوی پدر و مادر، دخالت در امور شخصی خود می دانند.

آیت اللّه فضل اللّه : یک نوع مراقبت، مراقبت عقب مانده و ارتجاعی و قرون وسطایی است که سبب می شود انسانی که مورد مراقبت تو است در فضایی کابوس مانند و خفقان آور به سر برد که موجودیت او را در هم می کوبد و تحت فشارش قرار می دهد. چنین انسانی خود را در محاصره چشمها و نگاههای تیز و به تعبیری جاسوسهای تو می بیند.

برای شناختن جوانانمان و دانشجویانمان و فرزندانمان، مراقبت و مواظبت از آنان امری ضروری است و به همین دلیل شایسته است که این مراقبت را به شیوه ای درست اعمال کنیم تا آن جوان دختر یا پسر، چنان حسّاس نشود که مراقبت، برای او، عقده ساز باشد. مگر در شرایطی که عمدا بخواهیم فشار مراقبت را بر آنان بیشتر کنیم و چنان مواظبشان باشیم که احساس کنند در محاصره نگاههای دقیق ما هستند تا به مسیر انحراف گام ننهند و زیاد از تیررس نگاه ما دور نشوند که این خود آثار ناخوشایندی بر زندگی اش به جا می گذارد. اما اگر مقصود ما از مراقبت، سر در آوردن از اوضاع او و تلاش برای جستن نقاط ضعف او است تا او را آگاه کنیم، باید چنین مراقبتی به آن اندازه معقول و متوازن باشد که به روان او آسیبی نزند و او را پریشان خاطر نکند. می بینید بسیاری از فرزندان چنان به پدر یا استاد خود می نگرند که در نگاهشان کینه و دشمنی موج می زند و این حالت آنان را از بهره جویی از نصیحتهای مشفقانه پدر و استاد محروم می کند.

ما باید فرزندان و دانش آموزان خود را چنان تربیت کنیم که ما را دوست بدارند و البته این مقصود را با در پیش گرفتن شیوه های حکیمانه که به نهال وجودشان فشار نیاورد پی جوییم.

عدالت در رفتار با فرزندان
اسلام کدام یک از این دو رفتار را از پدر
و مادر می طلبد: رفتار بر اساس مساوات یا بر اساس عدل؟

آیت اللّه فضل اللّه : مبنای همه امور در اسلام عدل است و مساوات (برابری) یکی از مظاهر عدل است. زیرا عدل گاه در یک مسأله عاطفی تجلی می کند و تو را وادار می کند در مهرورزی خود عدالت را رعایت کنی. این مضمون را از روایتی از پیامبر اکرم(ص) در می یابیم که ایشان پدری را مشاهده کردند که یکی از دو فرزندش را می بوسید. به او فرمودند: آن دیگری را هم ببوس تا نسبت به برادر یا پدرش کینه به دل نگیرد.

بنابراین مسأله عدالت از مسایل اساسی است که پدران و مادران باید در رفتار خود با

فرزندانشان لحاظ کنند. اما در برخی شرایط، لازم است به حکم عدل، از مساوات صرف نظر کنیم. مثلاً هنگامی که یکی از فرزندان از جهت دین، دانش، اخلاق و یا اطاعت پذیری برتر است، می کوشیم او را بر دیگر فرزندان مقدم و برتر بداریم تا آنان را تشویق کرده باشیم که مثل او بشوند. با این عمل می توانیم فضای مسابقه را به وجود آوریم. این امر نیازمند حکمت و خردورزی است تا یکی از فرزندانش فکر نکند که پدرش برادرش را بیشتر از او دوست دارد.

عمل معصوم، نشانه مشروعیت،
نه الزام

آیا تأسی جستن مطلوب به پیامبر
اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به معنای نسخه برداری کامل از کردارها و رفتارهایشان است یا محاسبه زمان و مکان و پیشرفتها و دگرگونیها و نیازهای زمان در آن دخالت دارد؟

آیت اللّه فضل اللّه : وقتی که می خواهیم به پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) تأسی جوییم ضرورت دارد تا شرایط زمانی و مکانی رفتارشان را بررسی کنیم و ببینیم که آیا این رفتار بر اساس ارزشهای مطلقی است که فراسوی زمان و مکان جریان دارد یا نه، به خاطر ملاحظه شرایط زمانی و مکانی معینی است که او را وادار به چنین رفتاری کرده است؟

وقتی شرایط دیگری پیش آمد، چه بسا که مسأله، مسأله تأسّی نباشد. مسأله اسوه بودن نیز کاملاً همانند حکم شرعی است که از یک «عنوان اوّلی» ناشی می شود و وقتی «عنوان ثانوی» پیش آمد حکم نیز به خاطر مصلحت «عنوان ثانوی» تغییر می کند.

در این گونه موارد، فعل پیامبر یا معصوم الزام آور نیست. زیرا یک فعل گاه واجب است و گاه مستحب و با این حال تنها می تواند دلیل مشروعیت باشد. بنابراین وقتی می خوانیم که پیامبر اکرم(ص) فلان رفتاری داشته و فلان کار را انجام می داده اند ، باید کاوش کنیم و ببینیم که آیا فعل پیامبر با توجه به شرایطی بوده است و آن شرایط در کار پیامبر مدخلیتی داشته اند یا عمل پیامبر به ملاحظه شرایط و زمان صورت نگرفته و به خاطر خود عمل و عناصر ذاتی موجود در آن عمل، تحقق یافته است.

الگوپذیری نه نسخه برداری
بنابراین الگوپذیری مفهومی مطلق ندارد بلکه ضرورت دارد که عمل صادر شده از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد. برای توضیح مطلب می گوییم بخشی از رفتارهای پیامبر(ص) به عنوان شیوه ای در مسیر دعوت به شمار می آید و گاه چنین نبود، زیرا پیامبر بزرگوار(ص) گاه شیوه رفتاری ای را با ملاحظه شرایط زمانی و مکانی و به تناسب نیاز دعوت، در پیش می گرفتند و گاه شرایط دیگر و نیازهای دیگری پیش می آمد.

از این رو است که ما می بینیم، دعوت اسلامی در آغاز پیدایش اسلام نیاز به آرایش قوا نداشت و بعد شرایطی پیش آمد که شیوه آرایش قوا را به گونه ای ایجاب می کرد زیرا چالشهای بزرگی که پدید آمد دیگران را وادار به صف آرایی کرد و همین امر ما را ناگزیر از اتخاذ چنین موضعی بر اساس معیارهای اسلامی نمود.

معنای این سخن آن نیست که هر چه بی پیشینه است، بدعت به شمار می آید و حرام است و یا اینکه باید در برابر هر آنچه که پیش از این وجود داشته، به طور مطلق تسلیم بود. طبیعی است که ما باید مسایل جدید را با خطوط کلی اندیشه و عمل اسلامی تطبیق دهیم و هماهنگی و عدم هماهنگی این مسایل را با آن خطوط بررسی کنیم و نیز تحقیق کنیم و ببینیم که آیا آنچه که پیش از این وجود داشته است، تابع اوضاع زمانی یا دیگر شرایط فراگرد آن بوده یا از نوعی قانونگذاری که در درازنای زمان و مکان گسترده است، حکایت می کنند.

خودباختگی در برابر تمدن غرب
خودباختگی شدید در برابر تکامل
تمدن و پیشرفت فن آوری غرب، تأثیراتی را در حیات جامعه [اسلامی] در پی داشته است که در این امر تردیدی نیست. از دید حضرت عالی این آثار کدامند؟

آیت اللّه فضل اللّه : سیمای مادی پیشرفتهای غرب که در شکلها و رنگها و حجمهای متنوع و خیره کننده خود را نشان می دهد، دیگران را به شگفت زدگی و خودباختگی وادار می کند، بویژه افراد ضعیف النفس را که در خود توانی نمی یابند و احساس قدرت نمی کنند و همیشه به نقاط ضعف خویش توجه دارند و همین نوع نگرش است که ضعیفان و مستضعفان را به کرنش در برابر قدرتمندان و مستکبران وا می دارد.

بنابراین ضروری است که ما از شیوه قرآن پیروی کنیم که توجه ما را به نقاط ضعف دشمن و عناصر منفی موجود در شخصیت مستکبر، معطوف می کند. بر این اساس، باید تمام عناصر ضعف موجود در تمدن غرب و تمام نقاط انحراف این تمدن را یکجا ملحوظ کنیم و آن را با عناصر قوت و نیرومندی موجود در اسلام و نقاط مثبت جامعه اسلامی تطبیق و مقایسه نماییم تا بتوانیم نسل جوان و عموم مردم را از این خودباختگی نجات بخشیم بویژه آنکه تمدن غرب به شیوه ای کوبنده به جامعه اسلامی و مستضعفان هجوم آورده است. برای این منظور ما می توانیم برای از بین بردن حالات خودباختگی، از مسایل سیاسی نیز بهره بگیریم؛ چرا که تمدن و فرهنگ غرب به وحشیانه ترین و هجومی ترین صورت ممکن ظاهر شده و مجال توجه به فضاهای فرهنگی و تمدنی دیگر را از انسانها گرفته است.

این مطلب را از کلام بلند امام علی(ع) نیز آنجا که از دنیا سخن می گوید در می یابیم: «من ابصربها بصّرته و من نظر الیها اعمته» هر کس به دیده بصیرت به آن بنگرد بینایش می کند و هر که بدان چشم بدوزد کورش می گرداند. بنابراین کسی که به صورت ظاهر دنیا نظر دارد، دنیا کورش می گرداند، اما کسی که به چشم عبرت به دنیا می نگرد و آن را فرصت جستن حق می داند از ظواهر آن عبور می کند و به واقع و حق دست می یازد. به همین شکل، نیز می توانیم ژرفای تمدن غرب و نقاط منفی آن را به دقت بنگریم.

تقلید و الگو برداری
تقلید و الگوبرداری در زندگی جوانان
آثار بزرگی به جای می گذارند. بسیاری از جوانان در پی تقلید از بزرگان و قهرمانان و ستارگان و مشاهیر هستند. تقلیدکاری را تا چه حدودی مثبت یا منفی می دانید؟

آیت اللّه فضل اللّه : گاه تقلید امری منفی است زیرا بر پایه فکری ای قرار ندارد که سبب شود انسان نسبت به فعالیت یا موقعیتی که از آن سرمشق می گیرد باور پیدا کند. این حالت، انسان را به شکل بازتاب (پژواک) صدای دیگران در می آورد که مالک خود و اندیشه اش نیست. طبعا وجود این حالت، بر رشد فکری و احساسی و عملی و آینده اش تأثیر می گذارد؛ چرا که چنین شخصی به جای آن که از باورها و برداشتهای خویش تغذیه کند که به او پایه فکری و آگاهی و عمل می بخشد، خیره و تیز به دیگران چشم می دوزد تا از نگاه بیرون و بیگانه به خویش بنگرد.

این مسأله، چیزی است که اسلام در تبیین روند شیوه یابی تقلید از گذشتگان (پدران) بر آن تأکید می ورزد، زیرا رابطه عاطفی موجود در بین فرزندان نسبت به پدرانشان، قدرت خودباوری و استقلال فکری را از آنان می ستاند. از این رو فرزندان، از پذیرش هر حالت فکری یا احساسی یا معنوی دیگر شانه خالی می کنند تا مواضع پدرانشان را همچنان حفظ کرده باشند. نتیجه این حال و وضع آن است که فکر و اندیشه در محدوده فهم این پدران و نیاکان جمود یابد و نسلهای آینده تنها به تقدیس و تعظیم اندیشه و فکر آنان بپردازند و به خود و دیگران اجازه ندهند که در آن شبهه ای روا دارند تا چه رسد که آن را رد کنند.

تقلید از هنرپیشگان
نوعی از تقلید را امروزه نیز در بین نسل نو از دختران و پسران جوان می بینیم که از هنرپیشگان مرد و زن و آوازخوانان مرد و زن یا از افرادی که به گونه ای احساسات نسل جوان را به خود جلب کرده اند، تقلید می کنند؛ چنان که حتی بر ارزشهای اخلاقی و اجتماعی جامعه خویش عصیان می کنند تا خود را همانند دیگری کرده باشند. آنچه که برای آنان مهم است این نیست که این تقلید، بر زندگی اشان چه تأثیر مثبت و منفی ای دارد. ارزش مناسب و موافق و ارزش متضاد و مخالف برایشان فرقی ندارد. بلکه آنچه برای اینان ارزش به حساب می آید، رفتار افرادی است که توانسته اند احساسات گرم دیگران را به خود معطوف کنند.

به این ترتیب می بینیم کسانی که در امر برنامه ریزی برای چالشهای فکری و رفتاری جوانان تسلط دارند، توانسته اند بسیاری از افراد نسل جوان را به جهتی که خود خواسته اند گرایش دهند؛ چنان که اینان اصالت فکری اشان را که با ریشه های فرهنگی اشان مرتبط می کرد از دست می دهند.

الگوی نیکو
گاه می بینیم که تقلید، آثار مثبتی در پی دارد و این زمانی است که از نمونه های شایسته و مطرح در سطح اخلاق و معنویت و سیاست و جهاد، الگوبرداری شود. و این الگوبرداری و ارتباط مقلدان با الگو به سبب ارج و عظمتی باشد که برای الگو قایلند و همین امر آنان را وا می دارد تا در خط و مسیر او سیر کنند و ارزشهایی را که او کسب کرده است، تحصیل کنند و در مرحله ثانی وادارشان می کند با تقویت جنبه فکری ای که به آن ارزشها بازگشت می کند، به دفاع از آن برخیزند.

این مسأله همان چیزی است که به عنوان «اسوه حسنه» یا «نمونه نیک و شایسته» مطرح می شود و در کلام خداوند سبحان آمده است: لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة. قطعا برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست.

زیرا سیمای نیکو، انسان را به خود جذب می کند و انسان پس از این که جذب آن شد، از آن سرمشق می گیرد و آن را در شخصیت خود عمیقا پیاده می کند، چنان که شاعر می گوید:

فَتَشَبَّهوا اِنْ لَمْ تَکونوا مِثلَهم    اِنّ الَتَشَبُّهَ بِالکِرامِ فَلاحٌ
خود را به آنان همانند کنید اگرچه مانندشان نیستید، زیرا همانندی بزرگان، سبب رستگاری است.

در حدیثی از امام علی(ع) آمده است: إذا لم تکن حلیما فتحلّم. اگر بردبار نیستی شبیه بردباران باش. یعنی از بردباران سرمشق بگیر. زیرا کمتر اتفاق افتاده است که کسی خود را همانند قومی کند و به آنان نپیوندد.

تقلید مثبت حتی اگر بر پایه فکری محکمی استوار نبوده باشد، کم کم به شکل حالتی طبیعی در شخصیت انسان در می آید. چنان که گفته می شود گاه، خلق و خوی اکتسابی بر طبیعت افراد چیره می شود. اما مسأله مهم این است که انسان، خویشتن را عادت دهد که چنان بیاندیشد و چنان اعتقاد پیدا کند و چنان بنویسد که تصویرهای مثبت و منفی ای که از دیگران ارایه می دهد، از اندیشه او نشأت گرفته باشد، نه این که منشأ آن، تقلید صرف باشد.

البته همچنان می گوییم که تقلید (الگوبرداری) در صورت مثبت بودن الگو، شیوه ای است قابل اعتماد و قابل توجه برای پیوند دادن مردم به ارزشهای مطلوبی که در ابتدا با آن رابطه ای ندارند و با ارایه نمونه های واقعی با آن ارتباط پیدا می کنند. با ارایه این نمونه ها و الگوها می توانیم آنان را از دستبرد ارزشهای منفی باز داریم و پس از این، ارزشهای مثبت را از ابعاد فکری و معنوی در شخصیتشان ژرفا ببخشیم.

خاستگاههای تأثیرپذیری و جذب
اما اگر تقلید از مضمونی منفی صورت یابد، وظیفه داریم تا با نمایاندن آثار منفی و نتایج ناخوشایند آن به جوانان، برای نجاتشان از این ورطه بکوشیم. و در صورتی که جوان از موضوع شایسته ای تقلید می پذیرد، در درجه نخست باید او را به چنین پیروی ای دلیر گردانیم و در مرحله بعد و هنگامی که آن رفتار در شخصیتش استقرار یافت، برای ژرفابخشی به آن بکوشیم و از محاسن و منافع آن برایش سخن بگوییم و مثلاً بگوییم که افرادی که چنین کرده اند شایسته تحسین و ستایش شده اند و کسانی که چنان کرده اند سزاوار ملامت و نکوهش شده اند.

در مسیر تربیت صحیح، نیاز به اختصار بسیاری از تجارب داریم تا جوان را با نمونه ای خوب و شایسته، پیوند دهیم و پس از آن به تعمیق عناصر ارزشی در شخصیتش بپردازیم تا او به باورها و اندیشه ها و ارزشهای شخصیتی متعالی دست یابد. پس از آن که چنین الگویی در روانش جای گرفت، به او می فهمانیم که ارزش فلان شخص (الگو) برای این است که به این ارزش پای بند بوده است، نه این که ارزش بودن این ارزش برای آن باشد که او (الگو) بدان پای بند بوده است. با این تحلیل توانسته ایم به جای آنکه اهمیت ارزش را وابسته به اهمیت شخص کنیم، اهمیت شخص را به اهمیت ارزشی که او کسب کرده است، مستند نماییم.

بنابراین، ضرورت دارد که جوان را به الگوگیری از نمونه های زنده و شایسته تشویق کنیم که این خود یکی از شیوه های تربیتی است و موجب صرفه جویی در وقت و کوشش می شود. اما در بکارگیری این شیوه باید نهایت دقت و احتیاط را به کار گرفت، به گونه ای که تصور نشود تمام اهتمام به مسأله تشویق به تقلید است و روشن شود که منظور از تقلید، هرگونه تقلید نیست بلکه تقلید مشخصی مورد نظر است و آن هم برای کسی که از ابتدا نمی تواند به ژرفای مسأله پی ببرد مگر از راه تقلید.

هجوم فکری بر ضد تقلید
در جامعه امروزی مشاهده می کنیم که وادار کردن جوان به تقلید چندان طبیعی و موفقیت آمیز نیست زیرا نهادهای مخالف با استفاده از امکانات فراوانی که دارند، از قبیل فیلم و مسابقات ورزشی و تشکلات و ... اهداف خود را پی می گیرند. آیا در برابر این همه ابزار جاذبه دار، جایگزینهایی وجود داد که فعالان و اصلاحگران اسلامی با استفاده از آن بتوانند جوانان را به سمت تقلیدی درست و شایسته رهنمون شوند؟

آیت اللّه فضل اللّه : ما وظیفه داریم تا دست به هجومی فکری بر ضد اساس و شیوه های متنوع تقلید بزنیم. این کار را باید با نشان دادن آثار منفی تقلید کورکورانه به نسل جوان انجام دهیم. در عین حال باید بکوشیم شرایط مناسبی را برای جذب مشارکت و اهتمام جوانان نسبت به مسایل حیاتی اشان فراهم آوریم چنان که اگر آنان ناگزیر از تقلید بودند، به سوی تقلید از نمونه های شایسته راهنمایی شان نماییم.

مشکل بسیاری از شیوه ها و ابزارهای تربیتی این است که تنها به ردّ و نکوهش رفتار یا کرداری می پردازد بی آنکه برای آن جایگزین و جانشینی قرار دهد. وقتی می خواهیم مثلاً پوششهای مبتذل را ممنوع و محکوم کنیم، نباید بر جوان ـ دختر و پسرـ از بیم تغییر لباسش سخت بگیریم و نباید تحت فشارهای منعی قرارش دهیم بلکه باید بکوشیم تا برای این پوششها، جایگزینهای مناسبی قرار دهیم که در عین هماهنگی با ارزشهای اسلامی مرتبط با این بعد از حیات انسان، اهتمام مردان و زنان را به خود جذب و جلب کند.

و اگر فیلمهای مبتذل را ممنوع می کنیم لازم است باب تولید فیلم را نبندیم و وظیفه داریم فیلمهای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی ای تولید کنیم که با بهره گیری از عناصر هنری، جوانان را به خود جذب کند. این فیلمها باید چنان باشد که به لحاظ هنری از فیلمهای دیگر، پایین تر نباشد. با این اقدامات باید نگذاریم که جوانان ما از این جنبه احساس خلأ کنند.

آیا تقلید از غرب در هیچ شرایطی
درست و شایسته هست؟

آیت اللّه فضل اللّه : طبیعی است هنگامی که به تجارب دیگران ـ در زمینه های علمی یا عملی یا فکری ـ برمی خوریم، باید بین این مشکل بسیاری از شیوه ها و ابزارهای تربیتی این است که تنها به ردّ و نکوهش رفتار یا کرداری می پردازد بی آنکه برای آن جایگزین و جانشینی قرار دهد.

تجارب و بین خطوط اسلامی ترسیم شده در این دایره، مرز بگذاریم. آنگاه اگر در غرب چیزی مشاهده کردیم که با اصول کلی اسلامی ـ که انسان را به رشد و توسعه فزونتر فرا می خواند ـ هماهنگ بود، باید از آن تجربه استفاده کنیم؛ به اعتبار اینکه آن، نماد ارزشهای مثبتی است که گذشتگان ما با آن می زیستند ولی امروزه در میان مسلمانان تجربه نمی شود زیرا شرایط موجود آنان را از این تجربه ها به دور نگه داشته است. اما اگر دیدیم واقعیتی در غرب با ارزشهای اصیل اسلامی مخالفت دارد ـ همانند مسأله آزادی به آن شکل بی حد و حصر که غرب بدان پای بند است ـ باید مرز ارزشهای اسلامی را از ارزشهای غرب جدا کنیم و حد فاصل آن دو را مشخص نماییم. به این ترتیب مشخص می شود که ما غرب را کلاً و یکجا ردّ نمی کنیم و با همه جهان سر ستیز نداریم.

ما معتقدیم که در جهان چیزهایی هست که ما آن را می آموزیم و ما هم ارزشهایی داریم که جهان باید از ما فرا گیرد. ارتباط با جهان خارج برای ما منافع و مصالحی دارد و ارتباط با ما هم برای دیگران حایز منافع و مصالحی است. راه ما راه اسلام است که به ما می گوید از هر کس چیزی شایسته یافتید، فرا گیرید.

«اطلبوا العلم ولو بالصین» دانش بیاموزید حتی اگر در چین باشد.

و «الحکمة ضالة المؤمن» حکمت و خرد گمشده مؤمن است. [هر جا که آن را یابد فرا می گیرد] امّا ما باید آنچه را که فرا می گیریم، گزینش کنیم. یعنی چیزی را برگزینیم که ما را از آنچه که بدان ایمان داریم دور نسازد.

ادامه دارد.

نظر شما