قدرت و حمایت در روابط بین الملل
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

قدرت و حمایت در روابط بین الملل

 روزنامه شرق، یکشنبه ۷ دی ۱۳۸۲ - ۵ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۲۸ دسامبر ۲۰۰۳

دکتر حسین دهشیار: از منظر بسیاری در قلمروی که روابط بین الملل نام دارد، حاکمیت اصلی به بی نظمی و فقدان چارچوب های نظم دهنده به ارزیابی ها و درک ها تعلق دارد. واقعیت جز این نیست اما آنچه فهم آن مشکل به نظر می رسد این است که در بطن این نظم گریزی اجتناب ناپذیر، اصول، ضوابط و رویه های به شدت نهادینه شده و جهت دهنده و غیرقابل انکاری حضور دارند. در کنار بی نظمی که در یک نگاه ظاهری و سطحی به چشم می آید در گستره روابط بین الملل عوامل و عناصر بنیادین مبتنی بر مفاهیم جهانشمول نقشی کلیدی در شکل دادن به پدیده ها و حوادث دارند. آنچه که بی نظمی به نظر می رسد، عملاً نظمی است که در چارچوب یکسری مولفه های کاملاً ملموس و قابل رویت و نیز یک مجموعه از مقوله های شناختی، نیازمند درک باید مورد ملاحظه قرار گیرد.

- عدم «جایگزینی» قدرت. آنچه بسیاری از تصمیم گیرندگان در کشورهای حاشیه ای همیشه از فهم آن عاجز بوده اند این اصل اولیه و مسلم است که داشتن قدرت در یک حیطه، تحت هیچ شرایطی به مفهوم این نیست که می توان فقدان قدرت را در حیطه ای دیگر جایگزین کرد. قدرت در هر قلمروی، کار ویژه خاص خود را دارد و عملکردهای مخصوص و منحصر به فرد را عملیاتی می گرداند. قدرت، فاقد قابلیت تسری است. از یک حیطه به زمینه دیگر نمی توان انتظار نفوذ قدرت را داشت. آنچه به قدرت، قطعیت و تشخص می دهد این واقعیت انکارناپذیر است که فرآیند شکل گیری و ماهیت تاثیرگذاری آن از حیات عقلانی بسیار وسیعی برخوردار است. قدرت در هر حیطه یک عملکرد خاص دارد و در عین حال شکل گیری خاص خود را تجربه می کند؛ دقیقاً به همین دلیل است که صحبت از عدم تسری و فقدان جایگزینی می شود. قدرت نظامی بازتاب ظرفیت های صنعتی است و ذاتاً خصلت اعمالی را در درون خود دارد که قاعدتاً سرکوبگر است. قدرت فرهنگی نشانگر ویژگی ها و توانمندی های ارزشی یک جامعه است و عملکرد آن حیات ترغیبی دارد و لزوماً نگرش تعالی گر دارد. ضعف ادراکی بسیاری از تصمیم گیرندگان در جوامع غیرغربی نسبت به این تمایز کلیدی و حیاتی منجر به این گشته است که آنان به افزایش توانمندی در ساده ترین حیطه روی آورند، به این امید که ضعف در دیگر حیطه را می توانند جایگزین کنند. توانمند شدن در حیطه هایی از قبیل اقتصاد، فرهنگ، دیپلماسی، تبلیغات و سیاست، متضمن سال ها برنامه ریزی و دگرگونی های کیفی و کمی در زیربناهای کلی جامعه است. به همین دلیل فرآیندی بسیار طولانی و نیازمند توانایی های بالای سیاسی و مدیریتی است که بسیاری از کشورها فاقد آن هستند. بدین روی است که رهبران این کشورها هدف را توانمندی نظامی قرار می دهند چرا که نیازمند دگرگونی ساختاری نیست و کیفیت آن مگر در هنگام عملیات به وضوح مشخص نمی شود. اتحاد جماهیر شوروی یکی از ابرقدرت های نظامی دنیا بود. در حالی که مردم این کشور برای تهیه نان می بایستی ساعت ها در صف بایستند و کفش مورد نیاز خود را از لهستان خریداری کنند. البته توجه شود که هر چند که قدرت فاقد قابلیت جایگزینی است اما داشتن آن در یک حیطه می تواند تسهیل کننده و بسترساز به دست آوردن قدرت در حیطه دیگر شود. به عبارت صحیح تر قدرت دارای پیامد است و حرکت به سوی حیطه ای را که ورای قدرت نیست می تواند سهولت بخشد. البته این نیازمند عوامل و عناصر معینی است که در بسیاری از فضاها وجود ندارد.

- عدم «متقابل بودن» حمایت. بازیگران در صحنه روابط بین الملل براساس آنچه برای خود مطلوب می یابند به حمایت از سیاست ها و یا خط مشی های دیگر بازیگران می پردازند. با توجه به اینکه موقعیت و نیازهای بازیگران به لحاظ ماهیت سیال قدرت، مداوماً در حال تغییر و دگرگونی است پس آنچه منفعت و مطلوب به نظر می آید نیز لزوماً باید خصلت غیرهمیشگی داشته باشد. بدین روی باید به روابط بین کشورها نظر کرد. اما در کشورهای غیرغربی، بسیاری از رهبران همان گونه که حضور در قدرت را همیشگی فرض می کنند انتظار دارند که در صورت حمایت از یک بازیگر آن بازیگر بدون توجه به دگرگونی شرایط، همیشه جوابگوی این حمایت باشد. «از آمریکا همیشه حمایت کردم، پس چرا آمریکا این کار را کرد.»«آمریکا به یک دوست خوب» خیانت کرد. ادوارد شواردنادزه در حالی که در پشت سر عکسی از خود را با جورج بوش پدر دارد با ناراحتی به دنبال وقوع «انقلاب مخملی» اعلام کرد: «از آمریکا رودست خوردم.» او درک نکرد که برخلاف روابط شخصی در روابط بین بازیگران بین المللی خیانت مفهوم ندارد. بلکه مفهوم منافع مطرح است. آمریکا از حمایت رهبر جدید گرجستان استقبال کرد و تا زمانی که منافع خود را تامین شده می یافت، حمایت شواردنادزه را با حمایت از رژیم او پاسخ داد. حمایت به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده روابط بین کشورها از ضرورت برخوردار است اما مفهوم موضوع این نیست که حمایت همیشگی باشد. آنچه باید به آن توجه شود این است که حمایت کاملاً جنبه موقعیتی و شرایطی دارد. در جهت به دست آوردن حمایت دیگر بازیگران به دنبال حمایت از آنان باید شرایط مناسب را برای این عمل شکل  داد و نباید انتظار داشت که حمایت، به طور طبیعی حمایت طرف مقابل را فعال کند. رهبر گرجستان با تلخی از رفتار رهبران آمریکا در رابطه با حوادث تفلیس صحبت کرد. هر چند که او باید درک کند که نگاه انتقادآمیز را بهتر است به سوی خود متوجه کند. او اصول حاکم بر روابط بین الملل را درک نکرد و با سقوط خود هزینه  آن را پرداخت. اقتدارگرایان باید علل سقوط را در حیطه داخلی جست وجو کنند که تصویر روشن تری از شکنندگی قدرت آنان را ترسیم می کند. هر چند که آنان به لحاظ توجیه خود غالباً نگاه را متوجه بیرون می کنند.
 

نظر شما