اینجا ۶۵۰میلیون سال قبل است، گزارشی درباره پارک ژوراسیک تهران
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

اینجا ۶۵۰میلیون سال قبل است، گزارشی درباره پارک ژوراسیک تهران

روزنامه شرق، یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۲ - ۱۱ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۴ ژانویه ۲۰۰۴

فرورتیش رضوانیه: تلفنچی می گوید که نمایشگاه ژوراسیک پارک تهران در ایستگاه اول است.

به تله کابین توچال می روم و منتظر می شوم که مینی بوس بیاید. ولی نمی آید پیاده می روم. در بین راه مینی بوس را نمی بینم. به ایستگاه اول می رسم. با خودم فکر می کنم که اگر الان موبایلم زنگ بزند، دست هایم آن قدر یخ زده اند که نمی توانم دکمه جیبم را باز کنم و گوشی را بیرون بیاورم. آن وقت همسرم فکر می کند که دایناسورها بلایی سرم آورده اند و سکته می کند. به طرف نمایشگاه ژوراسیک پارک می روم. اول فکر می کنم که نمایشگاه سوله ای از داربست و برزنت است. ولی حدس می زنم که احتمالاً مشغول کار کردن روی سر در پارک هستند. وارد می شوم. صدای دایناسورها می آید. با آلومینیوم و شیشه یک اتاقک کوچک درست کرده اند تا بلیت بفروشند. وقتی بلیت را تحویل می دهند، می گویند که می توانم بلیت تله کابین را با ۵۰ درصد تخفیف تهیه کنم. سپس ادامه می دهند که آقای […] راهنمای شما هستند. آقای  [...] می آید تا من را راهنمایی کند. در راهروی برزنتی پیش می رویم . به یک ماکت دایناسور می رسیم که فقط سر و دستش پیدا است و بقیه جاهایش را لخت کرده  اند که طرز کار قطعات روبات را ببینیم. راهنما، آقای [...] درباره آن دایناسور و وضعیت معیشتی، خانوادگی، اجتماعی و پزشکی اش توضیحاتی می دهد. سپس می گوید که این نمونه را برای آشنایی بچه ها با ماکت ها گذاشته ایم تا نترسند و بدانند این جک های بادی است که ماکت دایناسورهای نمایشگاه را به حرکت در می آورند. بعد نحوه کار کردن دستگاه را تشریح می کند. به پشت ماکت می رویم. سیستم کنترل، یک میز کوچک با دو عدد Joystick است که چون کار نمی کند، با دو تا دسته آتاری جک ها را کنترل می کنند، سیستم خراب و ناقص است. این نمایشگاه ۱۱ ماکت را در خود جای داده است.راهنما (همان آقای [...]) برزنت را کنار می زند و تعارف می کند که بفرمایید! می فرمایم! چیزی جز تاریکی نیست. راهنما می گوید که چراغ های مواکت (جمع ماکت!) به sensor متصل است. نزدیک تر که می رویم، چراغ ها روشن می شوند و پیکره یک دایناسور نمایان می شود. راهنما توضیح می دهد که پوست ماکت ها را از فوم درست کرده اند تا طبیعی تر جلوه کند. صدای پمپ باد من را یاد دستگاه های شهر بازی می اندازد. پیس....! سرم سوت می کشد. می پرسم چرا ایشان حرکت نمی کنند؟! راهنما می گوید به علت نقص فنی! در حین صحبت کردن ناگهان می گوید: «اِ...! دیدید؟! چشمش تکان خورد!...»من فکر کردم که این ماکت باید دائماً سرو گوش اش بجنبد. ولی متخصصین در حال رفع نقص فنی هستند. البته بقیه ماکت ها یک جاهایی شان کار می کند! جلوتر می رویم. در تاریکی نصفه نیمه می بینم که راهنما بال بال می زند و می خواهد پرواز کند. می گوید: «می خواهم سنسور پیدایم کند!»چراغ ها روشن می شوند. در میان انبوهی از گیاهان و درختچه ها یک دایناسور، چیزی در مایه های لاک پشت تشریف دارند که متاسفانه به طور کامل خراب هستند. لایه پلاستیک سقف سوراخ شده و آب باران روز گذشته که روی برزنت جمع شده، قطره قطره روی کله دایناسور می چکد. راهنما می خندد و می گوید که این اتفاق صحنه را طبیعی تر می کند. به سراغ ماکت بعدی می رویم . سنسور بدون نیاز به بال بال زدن راهنما فعال می شود و چراغ را روشن می کند. اگر دستگاه سالم باشد، معمولاً باید با فعال شدن سنسور حرکت کند. این دایناسور آن قدر برومند و قد بلند است که سرش خورده به سقف! می پرسم که صدای این دایناسورها از کجا می آید؟! می گوید بلندگوهایی در این جا پنهان شده که صدا را پخش می کند. کمی دقت می کنم و یک باند به این بزرگی! را پشت یک گلدان می بینم که مثلاً پنهان شده. باز هم ادامه می دهیم. سنسور چراغ را روشن می کند. ماکت یک دایناسور بسیار وحشتناک و گوشتخوار است که چون یکی از لامپ ها سوخته، آن را به خوبی نمی بینم. جالب این که لامپ چراغ از همان لامپ های معمولی است. سراغ یکی دیگر می رویم. این یکی خیلی با حال است و شبیه اژدهای چینی هاست. راهنما توضیح می دهد که این بهترین ماکت است. چون محصول سال ۹۳ است. در حالی که بقیه متعلق به دهه ۸۰ هستند.دایناسور بعدی یک انگشت پایش تکان می خورد ولی بازدیدکننده ها پوستش را کنده اند. آخرین دایناسور مشغول خوردن یک دایناسور دیگر است. برای این که عکس بگیرم، باید روی خاک دکور پا بگذارم.راهنما مرا منع می کند ولی وقتی جای پای بقیه را روی خاک رس روی زمین نشان می دهم، سرش را می خاراند و می گوید: «بفرمایید...!» به گیاهان دقت می کنم. از راهنما سئوالی می پرسم. حدسم درست بود. کارگران شهرداری گلدان های پلاستیکی را کار گذاشته اند، دکور واقعاً جالبی است. راهنما هشدار می دهد که مدت ۳۰ دقیقه ای بازدید رو به اتمام است. حساب و کتاب می کنم و می بینم که اگر بخواهم با نشان دادن ته بلیت نمایشگاه، از ۵۰ درصد تخفیف بلیت تله کابین بهره مند شوم، فقط ۴۰۰ تومان سود کرده ام. البته آن بالا کاری ندارم! پس سوار مینی بوس می شوم و به پایین بر می گردم.

تکان بخورم، چوب اسکی رفته توی چشمم! مینی بوس به این کوچکی، آدم های به این زیادی و چوب های به این درازی...!این نمایشگاه با امکاناتی که داشت اگر در افغانستان یا عراق بر پا می شد، قابل قبول بود نه در تهران!

ساعت ۲۲ نیمه شب با یکی از مسئولین پارک ارتباط تلفنی برقرار می کنم. ایشان اولش خوش اخلاق هستند و تحویلم می گیرند. ولی کمی  بعد تر بداخلاق و جدی می شوند.

ایشان در پاسخ به سئوالاتم می فرمایند: «... ما برای برپایی این مجموعه، یک شرکت تاسیس کردیم. ۲ سال به دنبال جا بودیم. با هر اداره ای که بگویید صحبت کردیم، همه گفتند به ما ربطی ندارد و در حوزه شان نیست.

برای مثال پارک پردیسان دو سوله بزرگ و بلااستفاده دارد. پس از مدتی مذاکره،  نامه دادند که دیگر به سوله هایمان گیر ندهید. نمی دهیم! در صورتی که آن جا ۴ اتوبان در اطرافش دارد، پارکینگ دارد، ازدحام و ترافیک هم نمی شد. در هر حال مجموعه تله کابین قبول کرد و ما در فضایی ۲۰۰۰ متری این کار را کردیم که البته موقت است و یک بنا خواهیم ساخت. ماکت ها را با ارزشی معادل ۵/۱ میلیارد تومان از یک کمپانی دانمارکی خریداری کردیم. این دایناسورها محصول مشترک آمریکا و دانمارک هستند، اخیراً کشور انگلستان یک دایناسور Dino را به قیمت ۲۲۰ هزار پوند خرید. حالا ما با ۶۵ درصد گمرکی که این جا به کالا می چسبانند، چیزی حدود ۳۰۰ میلیون تومان برایمان تمام می شود. آن وقت باز هم ۱۰۰۰ تومان از مردم بگیریم؟! ... تکنولوژی دستگاه هایی که خریده ایم برای سال ۸۸ است. جایگزینی قطعات ممکن نیست. هیچ کس با ما همکاری نکرد. همین الان مقداری لوازم و تجهیزات مثل کمپرسور باد که خریده ایم در گمرک کیش است و آنها را ترخیص نمی کنند. ما موقتاً این نمایشگاه را بر پا کردیم و در حال تعمیر ماکت ها هستیم. شما انتظار نداشته باشید که دایناسور ها به طور کامل حرکت کنند. هدف ما این است که مردم و مخصوصاً دانش آموزان با موجوداتی که میلیون ها سال قبل می زیستند آشنا شوند. وقتی هیچ جایی از ما حمایت نمی کند و تازه چوب هم لای چرخ مان می گذارند، انتظار بیشتری نداشته باشید. ما مدت ها با اهداف علمی به دنبال این پروژه بودیم و امروز خوشحالیم که با وضعیت و مشکلات موجود همین را هم توانستیم بر پا کنیم».

نظر شما