کشف ظرفیت های تئاتر سنتی مهم است
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

کشف ظرفیت های تئاتر سنتی مهم است

روزنامه شرق، دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۲ - ۱۲ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۵ ژانویه ۲۰۰۴

فرح یگانه:

- فکر اولیه نمایش از کجا آمد؟

فکر آن مدت های طولانی با من بوده، من همیشه دنبال این نکته هستم که نمایش های سنتی ما چه امکانات بالقوه ای برای به فعل در آمدن و نمایشی شدن دارند. از دو منظر می شود به این قضیه پرداخت. یکی منظر بیرونی است که خیلی ها به آن می پردازند یعنی آن چه برایشان اهمیت دارد، این است که شکل نمایش شبیه نمایش سنتی باشد. اما به نظر من این ظلم است به نمایش سنتی. قراردادهایی در تئاتر سنتی هست که باید از آنها استفاده بهینه کرد نه این که فقط همان قراردادها به شیوه مرسوم را مورد استفاده قرار داد. شالود ه شکنی رئالیستی که در این نوع آثار هست مرا به عنوان کارگردان و نمایشنامه نویس به وجود می آورد و این نکته همواره در ذهنم هست و خواهد بود، این که چطور به دنبال این امکانات باشیم آنها را کشف و استخراج کنیم و به زبانی جدید و خودی برسیم. منظورم از خودی و غیرخودی، گرایش سیاسی آن نیست، منظورم زبانی است که مختص ما باشد و این امر، کنار بقیه علائقم وجود دارد. البته من نمایش های خارجی را هم دوست دارم کار کنم، خیلی علاقه  دارم روزی بتوانم «سه خواهر چخوف» را به صحنه بیاورم. چند سالی است که روی این مبحث کار می کنم. درباره نمایش «پل»، فکر آن فقط متعلق به من نبود، در جلسه سه نفری که من، آقای امجد و آقای چرمشیر داشتیم، تصمیم گرفتیم که نمایش هایی با شیوه، سبک ها و روش های تئاتر سنتی بنویسیم که من مجلس  نامه را نوشتم، حمید امجد، پستوخانه، و محمد چرمشیر «شیش و بش» را نوشت.

- برایتان مهم است که تئاتر سنتی ایران زنده بماند؟

نه، کشف ظرفیت های آن تئاتر برایم مهم است. همین طور که ظرفیت های نمایش های سنتی کشورهای دیگر اهمیت آن را دارد که هنرمندان آن کشورها، آنها را کشف کنند و از نو بسازند.

- یعنی تعصب ملی و مذهبی برای زنده نگاه داشتن نمایش های سنتی ندارید؟

نه، اصلاً این قضیه، کار من نیست. کار محققین است. مسئله من، عشق بومی نیست. عشق تئاتر است. برایم مهم نیست که در ایران وجود دارد یا جای دیگری، الان خوشبختانه در ایران وجود دارد و من می توانم راحت تر به آنها دست پیدا کنم.

- آیا به عنوان یک نمایشنامه نویس معاصر سعی در کشف ظرفیت هایی دارید که در ژانر ها و آثار قدیمی وجود دارد تا آنها را در کار خودتان پیاده کنید، همان کاری که پیتربروک در گذشته در آثارش می کرد؟بروک هنوز هم این کار را می کند.

بله، ولی دیگر آثار فوق العاده ای به جا نمی گذارد.

کارهای میشیما، نویسنده بانو آئویی برایم خیلی جالب است. یوکیو میشیما به تئاتر سنتی ژاپن رو آورد و می  توان گفت به نوعی آن را بازخوانی کرد. شخصیت هایی را ارائه می داد که ما را به یاد شخصیت های اصلی آن نمایش (مثلاً بانو آئویی) می انداخت. ایده او برایم خیلی جذاب است. می بینیم که این فقط دغدغه نمایشنامه  نویس این جایی نیست. همه جای دنیا همین کار را می کنند. فقط منظورم سیاه بازی و تعزیه و ... نیست. در برخی نمایش هایم سعی کردم سنت هایی را که در نواحی کویری ایران وجود دارند و خیلی به نمایش  ایرانی نزدیک اند وارد بافت نمایشنامه  کنم. نمایشی دارم به اسم «کله گرگی» با تعداد زیادی بازیگر. مکان خیلی بزرگی لازم است مثل یک استادیوم. تا به حال اصلاً به فکر اجرای آن نیفتاده ام. دلم می خواهد کار را به کسی معرفی کنم که بتواند این مکان و دیگر ملزومات را فراهم کند و موقعیت نمایشی مفروضی را خارج از صحنه های تئاتر به وجود آورد. متن با ظرفیت ها و امکانات آئین کله گرگی نوشته شده و اصلاً در صحنه های عادی جای نمی گیرد.

- بعضی از دوستان برداشتی داشتند مبنی بر این که این کار، یک اثر دینی _ مذهبی است. قبلاً در جایی شنیدم که شما گفتید اصلاً این طور نیست. با توجه به این که معتقدید در مورد این نمایش، احساسات ناسیونالیستی یا مذهبی ندارید پس چرا مثلاً روی ظرفیت های تئاتر های دیگری مثل چین یا ژاپن این کار را انجام ندادید؟

این کار انجام شده مثل آثار بیضایی، یا مثلاً حمید امجد با نمایش نیلوفر آبی این کار را کرده. شاید برای من امکانش به وجود نیامده. شاید هم دوست ندارم. نمی دانم به نظر من اصلاً تئاتر مذهبی وجود ندارد. این ادعا، ادعای جالبی نیست. تئاتر می تواند موضوع سیاسی، دینی و غیره داشته باشد. تئاتر، تئاتر است. موضوعاتش فرق می کند.

- تفاوتش با تئاتر دینی چیست؟

من لفظ تئاتر دینی یا تئاتر سیاسی را قبول ندارم. وقتی شما می گویید تئاتر سیاسی، آن را در چارچوبی تعریف می کنید. شما می گویید نمایشنامه آلمانی «بافندگان» ، یا آثار برشت مثلاً «صعود مقاومت پذیر آرتور و اویی» یا «کله گردها،  کله تیزها» سیاسی اند ولی آیا هملت، ادیپ، آنتیگونه یا شاه لیر تئاتر سیاسی نیستند؟ در همه این ها قهرمان با حکومت مشکل دارد. در قصه های شکسپیر، در مورد سلطنت به ناحق گرفته شده صحبت می شود، کلادیوس به ناحق سلطنت را از هملت دزدیده، مک بث به ناحق سلطنت را از دانکن غضب کرده و دختران لیرشاه به ناحق سلطنت را از لیر دزدیده اند. اساساً این تعریف را در مورد تئاتر سیاسی یا تئاتر مذهبی قبول ندارم. نمی توانم ادیپ را در حد یک داستان سیاسی پایین بیاورم، ادیپ یک نمایش هستی شناسانه است و به تقدیر، حکومت خدایان و سرنوشت بشر اشاره دارد. محدود کردن آن در قالب سیاسی به نظرم ظلم به آن نمایشنامه است. حتی در مورد برشت هم این نظر را دارم. گالیله، نمایشی است درباره سیاست و تقابل روشنفکر با سیاست و در این تقابل، روشنفکر یا می برد یا می بازد، یا به قول گالیله «یا بنده شکمش می شود یا بنده اعتقاداتش.» با محدود کردن «گالیله» در یک تفکر سیاسی خاص، این نمایشنامه را تحقیر کرده ایم. برای همین این نمایشنامه ها را سیاسی نمی دانم. می گویم نمایشنامه هایی وجود دارند که به موضوع سیاست هم نظر دارند . اما فقط سیاسی نیستند . هر مثالی که شما به عنوان یک منتقد یا یک فرد تحصیل کرده که نمایشنامه زیاد خوانده بزنید، من می توانم آن را به نظریه هایی دیگر تعمیم بدهم.

- پس چرا آثار برشت یا برناردشا برای من با آثار شکسپیر یا سوفکل متفاوت  اند؟

هر کس فرزند زمان خودش است. هر کس آن جوری به دنیا نگاه می کند که به او آموخته  اند، حالا این آموزش از سوی جامعه بوده یا آدم ها محصول دوران خودشان هستند و در آن حرکت می کنند. اگر آنتیگونه سوفکل از منظر هستی شناسانه قابل تفسیر باشد، آنتیگونه آنوی یا برشت هم از این نظر قابل تحلیل هستند. همه دیدگاه های برشت کمونیستی نیستند. من مطلقاً با این مخالفم . به نظر من بعضی دیدگاه های برشت به شدت ژزوئیتی است. یعنی محصول دورانی است که او در مدرسه آنها درس می خواند. تربیت ژزوئیتی که برشت داشت در نحوه فکر کردن برشت به عنوان یک نمایشنامه نویس شدیداً تاثیر داشته. گالیله اصلاً یک نمایش ژزوئیتی است.

اورسن ولز نکته جالبی را به برشت یادآوری می کند. او به برشت گفت که تو فکر می کنی که مثلاً داری کاپیتالیسم، سرمایه داری و دیکتاتوری را با نمایشت افشا می کنی اما کلیسایی که تو ساخته ای دقیقاً یک کلیسای استالینی است. بیا بیرون و از دور، کمی به آن نگاه کن تا خودت ببینی. برشت از این قضیه برآشفت. او از این تناقضات دارد. یک بار هم وقتی آمریکایی ها نمایشنامه های او را برای اجرا به دست گرفتند، برشتی که معتقد به مالکیت همگانی بود مجبور شد اقامه دعوا کند و گفت که فیلمنامه مرا دزدید ه اند. این تناقض بین برشت ادیب و هنرمند و نمایشنامه نویس، و برشت سیاسی وجود دارد و برشت از این نظر قابل تاویل و بررسی است. بحث را گم کردم .

- درباره تئاتر دینی می گفتید.

از مثال هایی که وجود دارند من این طور درمی یابم که نمایشنامه های به ظاهر دینی از قابلیت های دیگری هم برخوردارند. می توان از منظرهای دیگری آنها را تفسیر کرد. مثلاً در «جنایت در کلیسا» اثر الیوت، به هر حال با اغواگران سروکار داریم که لفظ اغواگر یک لفظ دینی است اما اصلاً  به نظرم نمایش، یک نمایش روانشناسانه است. درست است که رویه ظاهریش، تلاقی یک مرد خدا با اغواگرانی است که قرار است قبل از شهادتش او را به سمت مادی شدن یا حتی اغوای سرای جاودانی سوق دهند. الیوت، خود مسئله شهادت را به عنوان یک اغوا مطرح می کند. می گوید که خیلی از شماها دوست دارید کشته شوید تا شهید معرفی شوید. این خود یک اغوای دنیوی است. درد جاودانگی، اغوایی است که هر کس بتواند از بند آن رها شود بر نفس خود پیروز شده است. غلبه بر این اغوای پنهانی مهم است، وگرنه زن و زور و... این ها که مشخص است، اغوای دنیوی است. کسی که بتواند از آن تعلق آخری، تعلق جاودانگی و نیکنامی برهد پیروز شده است. مسئله ای که الیوت در این نمایش به آن می پردازد همین است. خوب، این یک موضوع روانشناختی است. جامعه شناسی و روانکاوی دقیق فردی در آن نهفته و الیوت از طریق موضوع مذهب این نکات را می گوید: به نظر من نباید گول ظواهر را خورد. داستانی مثل پل یا روز واقعه را اگر بخواهیم به عنوان یک اثر مذهبی نگاه کنیم خیلی محدودش کرده ایم. مذهب یکی از پارامتر های اساسی این نمایش هاست اما در این خلاصه نمی شود.

- آیا در این نمایش از روز واقعه تاثیر گرفته اید؟

من اصولاً از بیضایی خیلی تاثیر گرفته ام، نه فقط در این نمایشنامه خاص. اگر آثاری را که بر این نمایشنامه تاثیر داشته اند بخواهید بدانید، از چند نمایشنامه آخر او که اصولاً مسئله فردیت روشنفکر را مطرح می کند نام می برم.

- مثل مجلس قربانی سنمار؟

فقط آن نیست. طومار شیخ شرزین هم هست. تاثیرم به این محدود نمی شود که بگویید خوب قهرمان این جا هم در تقابل قرار گرفته با دیگران. در مجلس قربانی سنمار، قهرمان با سفارش دهندگان در تقابل قرار می گیرد. داستانی است راجع به سفارش گرفتن. آیا چیزی را که در عصری می سازی متعلق به توست یا متعلق به سفارش دهنده؟ این موضوع را در هفت گنبد نظامی هم داریم. به طور کلی در نمایش های مختلف از خیلی  ها متاثر شده ام، رادی، ساعدی و همین طور نمایشنامه نویسان خارجی، که به نظرم نکته مثبت کار من است. خوب این تاثیر از بیضایی بیشتر است.

نه فقط در نمایش هایی که این شکل را دارند مثل «مجلس نامه» یا «شهادت خوانی  قدمشاد مطرب» یا «پل» حتی در «خروس» هم از بیضایی تاثیر گرفته ام. نوع تاثیر متفاوت است.
 

نظر شما