این کافکای خوش اقبال
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

این کافکای خوش اقبال

روزنامه شرق، سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲ - ۱۳ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۶ ژانویه ۲۰۰۴


ترجمه علی ملائکه:
۱- کافکا به سینما می رود / نوشته هانس زیشلر / ترجمه از آلمانی به انگلیسی، سوزان ه . گیلسپی / انتشارات دانشگاه شیکاگو

۲- نمایش هوایی در برسچا، ۱۹۰۹ / نوشته پیتر دمتز / انتشارات فرار، اشتراوس و ژیرو

۳- مسافرت ها، کافکا: اگزوتیسم، استعمارگری و ترافیک نوشتن / نوشته جان زیلکوسکی / انتشارات پالگریو

کافکا خوش اقبال بود هنگامی که «کرتیس» با رکورد شگفت  آورش ۵۰ کیلومتر در ۴۹ دقیقه و ۲۴ ثانیه توانست جایزه بزرگ برسچا را که ۳۰ هزار لیر می ارزید، ببرد، در میان آنچه بود که آن را: «جمعیت شیفته، خاموش و هیپنوتیسم شده» می نامد. او در جستارش لحظه ای را مجسم می کند.

«برفراز پهنه ای که در برابرش می گسترد، به سوی قلعه های دوردست اوج می گیرد... در همان حال که هواپیما صعود می کند بال های تحتانی آن به نحوی مبهم شیبدار می شوند و هنگامی که هواپیما نزول می کند بال های بالایی آن در نور آفتاب می درخشند. کامیابی کاملی بود.» «دمتز» نشان می دهد که برخلاف تصویر رایج از کافکا به عنوان بیگانه ای شهرستانی، چگونه حرفه او با یک لحظه مدرن تماشایی تلاقی پیدا می کند؛ با این وجود همان طور که اصطلاح «سگ هوایی» (Lufthunde) در داستان «پژوهش های یک سگ» نشان می دهد، شاید کافکا نسبت به هوانوردی تا حدی مشکوک بود.مسافرت های کافکا از جمله سفرهایش به پاریس، میلان، وین و برلین عمدتاً توجه چندانی برنیانگیخته است. اما «زیلکوسکی» اهمیت نقش مسافرت را در نویسندگی او نشان می دهد، و به این ترتیب علاوه بر هیئت های قبلی کافکا مانند پدر، پسر و هنرمند، به بازشناسی مسافری همه جا حاضر نیاز خواهیم داشت که از داستان های «داوری» و «مسخ » گرفته تا رمان های «محاکمه» و «قصر» خود را نشان  می دهد. سفرهای کافکا در اغلب موارد پیش از تبدیل شدن او به نویسنده ای پخته انجام شد و بازگو کننده یک «سفر تربیتی» (Bildungsreise) نمادین است که به دیدار ایتالیا، مقصد استاندارد یک مسافر آلمانی رمانتیک، وایمار زادگاه کلاسیسیسم آلمانی و پاریس منزلگاه مدرنیته می رود. حتی سفرهای کوتاه مدت کافکا مانند سفری به مونیخ برای قرائت داستان «در گروه محکومان» دارای باری نمادین است که در این مورد نشانگر مداخله ادبی مضطربانه او در جنگ جهانی اول است.

با این حال نباید اهمیت سفر های بعدی کافکا را درون کشور خودش دست کم گرفت، چه سفرش به نزد خواهرش «اوتلا» در «زورائو» محلی که گزین گویه هایش را نوشت، یا سفرش «شلزن» که «نامه به پدر» را در آن تصنیف کرد یا «اشپینول مول» در «کوهستان بزرگ» که رمان قصر را در آن آغاز کرد. به این سفر ها تغییرات مکرر آدرس او در پراگ را هم اضافه کنید تا تصویر یک خانه به دوش مدرن پدیدار شود، نویسنده ای مداوماً در حال حرکت که حتی هنگامی که درباره زادگاهش می نوشت، آنچه را که مایستر در «سفر نامه نویس اتاقم» نوشته بود به مرحله عمل درمی آورد.

در قرائت زیلکوسکی جزئیاتی مانند طرح کافکای جوان برای نوشتن رشته ای از کتاب های راهنمای مسافرت با نام «ارزان» (Billing) همچنین رمان مسافرتی را که با «برود»، «ریچارد» و «ساموئل» شروع کرد، اهمیت گسترده تری پیدا می کنند. عنوان فرعی کتاب «سفری کوتاه در میان نواحی اروپای مرکزی» سفرنامه های عامه پسند آن دوران را با عجیب و غریب کردن خود اروپا به تعریض می کشد؛ و تالیف مشترک، که در اینجا با ظرافت مورد تحلیل قرار گرفته است، بر تجربه ای ابتدایی در محو کردن شخصیت مولف منجر می شود. این رمان از یک «درخشش مضاعف متناقض» یا به قول زیلکوسکی از «استرئوسکوپی متضاد» استفاده می کند، که «برود» آن را به عنوان یک ابتکار عمده آوانگارد حمایت می کند. این تکنیک چند سال مقدم بر استفاده تاثیرگذار کافکا از صدای دوگانه در داستان «نفر آخر» و رمان «محاکمه» است.

میل وافر کافکا به کتاب های راهنمای مسافرتی مردم پسند به خصوص «کتاب های سبز کوچک»  راه نوینی را به متن های او می گشاید. برای مثال کافکا در ۱۹۱۴ نامه ای به فلیسه در مورد کتاب «بارون شکری»،  نوشته «اسکار وبر» می نویسد، اثری که عمیقاً مرا تحت تاثیر قرار داد. گفتمان استعماری وبر و سفرش برای کشف خویشتن به طرز غریبی به صورت دستگاه سادیستی شکنجه در داستان «در گروه محکومان» بازتاب می یابد، در همان حال که از سایر کتاب های وبر نشانه هایی به داستان «گزارش به آکادمی» راه می یابند. زیلکوسکی در تقابل با چنین گفتمان استعماری ای استدلال می کند و کافکا با اجتناب از مسافرت به مکان های غریب آثار خودش به صورت گریز از ایدئولوژی طراحی می کند. گرچه زیلکوسکی گاهی به تقلیل گرایی گرایش پیدا می کند، در مورد کافکای نوین پسااستعماری که او ارائه می دهد بسیار می توان سخن گفت. نوشته های دمتز و زیلکوسکی مطمئناً مانند نوشته زیشلر به صورت متون معیار درخواهند آمد.برای هر کس که به «ریچارد» و «ساموئل» علاقه مند است یا به سرفصل هایی مانند مسافرت های کافکا، نظرات او در مورد هوانوردی، نظرات ماکس برور در مورد سینما علاقه مند است، ویراست مالکولم باسلی از نوشته های اولیه ماکس برود، فرانتس کافکا تحت عنوان «Eine Freudn Schaft » (۱۹۸۹-۱۹۸۷) هنوز عزیمتگاه اصلی است. با توجه به انتشار این کتاب های زیبا امید می رود که ویراست باسلی هم ناشری انگلیسی پیدا کند.

ضمیمه ادبی تایمز _ ۲۰۰۳
 

نظر شما