موضوع : پژوهش | مقاله

ترکیه و آینده تمایلات اسلام گرایانه


قسمت اول مقدمه
ترکیه کشوری است که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل می دهند.دارای دولتی دموکراتیک، عضو ناتو و متحد دیرین ایالات متحده آمریکا نیز میباشد.علاوهبراین ترکیه نقش مهمی را در حفظ منافع ایالات متحده آمریکا و انگلستان در منطقه خاورمیانه، بالکان و قفقاز دارد.اما آنچه دارای اهمیت میباشد این است که موقعیت ژئوپلتیک این کشور به گونه ای است که بین اسلام، جهانی شدن، مدرنیته و دموکراسی سکولار با یکدیگر همزیستی ایجاد نموده است. البته در سالهای اخیر اسلام سیاسی در فضای حکومتی ترکیه ظهور و نمود بیشتری داشته است. ورود نسل جدیدی از سیاستمداران و مدیران دارای تمایلات اسلام گرایانه در صحنه سیاست و مدیریت جامعه در دهه 80، نزدیکی ترکیه به جهان اسلام از دهه 1980 به بعد در نتیجه سیاستهای دینپرورانه اوزال، کودتای سال 1980 که سبب سرکوبی گروه های افراطی راست و چپ گردید و به ایجاد نوعی خلا ایدئولوژیکی منجر گردید، دگرگونی اقتصادی، اجتماعی، در چند ده ه اخیر که سبب مهاجرت گسترده مردم از شهرهای دورافتاده آناتولی به شهرهای بزرگی همچون استانبول و آنکارا گردید، تلاش کارگزاران لائیک در استفاده از اسلام برای مقابله با ایدئولوژی های افراطی چپ و راست، همچنین گسترش تنش و احساسات تجزیهطلبانه در مناطق کردنشین جنوب شرقی ترکیه، قدرت یافتن حزب غیرقانونی کارگران کردستان (پ.ک. ک) و به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه و تلاش آن برای تقویت اسلام میانه رو برای مقابله با اسلام گرایی افراطی از جمله عواملی است که سبب رشد اسلام سیاسی در ترکیه در چند ده ه اخیر گردیده است.نکته دیگری که حائز اهمیت میباشد سناریوهایی است که ترکیه با گسترش اسلامگرایی در ده ههای آینده در سیاست داخلی و خارجی خود با آن روبرو خواهد شد.ادامه دادن روش میانه روانه و مطابق با دیدگاه اتحادیه اروپا، گسترش تدریجی اسلام، منحل شدن قانونی حزب عدالت و توسعه و مداخله نظامی در این کشور از جمله سناریوهایی است که این کشور در ده ه های آینده با گسترش اسلامگرایی با آن روبرو خواهد شد.به هر حال با گسترش اسلامگرایی و نتایج حاصله از آن در ترکیه ایالات متحده نیز با فرصتها و چالش های متفاوتی روبرو میگردد.
ما در متن حاضر درصدد بررسی دورنمای سیاسی-مذهبی در ترکیه، رابطه بین مذهب و سیاست در این کشور، ارزیابی چگونگی ایجاد تعادل بین نیروهای سکولار و مذهبی، نخبگان کمالیسم و گروه های اجتماعی خصوصا پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 و رشد اسلامگرایی و تاثیر آن بر منافع و اهداف ایالات متحده آمریکا می باشیم.

سیاست و مذهب در ترکیه
در بررسی رابطه بین مذهب و سیاست در ترکیه به عنوان کلیدیترین نکته باید توجه داشت که این کشور با اکثریت مسلمانی که در خود جای داده است دارای سیستم دموکراتیک سکولار بوده و سالیان متمادی به عنوان یکی از هم پیمانان ایالات متحده آمریکا در ناتو عضویت داشته و نقش مهمی را در شکل دادن استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه بازی نموده است.با این وجود ترکیه هرگز از تغییرات سیاسی- اسلامی که در چندین ده ه اخیر در کشورهای اسلامی رخ داده و منجر به گسترش اسلامگرایی گردیده است مصون نبوده است.با این وجود ترکیه مدل بسیار خوبی از گسترش اسلامگرایی و تاثیر آن بر سیاست خارجی است.به هرجهت اسلام در ترکیه با اسلام دیگر کشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه به پنج دلیل ذیل متفاوت است: 1
برخلاف مصر و الجزایر، اسلام هیچگاه در ترکیه به عنوان ابزار سیاسی برای آزاد کردن کشور به کار نرفته بلکه برعکس، به عنوان منشا صلح و اطاعت، به دور از مسائل انقلابی و خشونت، ظاهر شده است. این ویژگی از آنجا حاصل شد که امپراتوران عثمانی مذهب را با کنترل تحصیلات دینی و مناصب روحانی، در دست گرفته بودند.
اسلام در ترکیه اسلام شبکه ای است. در امپراتوری عثمانی «طریقت»، استخوان بندی اصلی جامعه و تقریبا هر شهروند عضوی از یک سلسله طریقت بود که آتاتورک آن را ملغی نمود. طریقت هنوز در ساختار اجتماعی ترکیه عنصر مهمی است، اما از نفوذ آن کاسته شده، زیرا در یک اجتماع وسیع ارتباطات غیر شخصی (مانند رادیو، تلویزیون و روزنامه ها) جایگزین ارتباطات شخصی مبتنی بر طریقت میشود.
وقتی ترکها در آسیای مرکزی زندگی میکردند «شمنیست» بودند و در گذار از آسیای مرکزی به آناتولی اسلام را از دراویش بدعت گذار، و نه از علمای عامه، آموختند. امروزه نیز اسلام را بیشتر به عنوان یک آیین به جا می آورند تا به عنوان یک مذهب تعریف شده. در آلمان به این اسلام Volsislam یعنی اسلام عامه می گویند.
وجود یک اقلیت علوی که مدعی اعتقاد به اسلام حقیقی هستند. آیین بدعت گرای آنها توسط اسلام رسمیعثمانی ها کنار زده شد و تمایلات سکولارشان آنها را چپگرا کرد، اما در ده ههای اخیر علویها از انزوا خارج شده و صاحب نقش و تاثیر اجتماعی شده اند.
سنی مذهبهای ترک خیلی زود در جهت تکامل سکولاریسم حرکت کردند. در امپراتوری عثمانی جنبش عثمانیهای جوان در سال 1876، قانون اساسی جدیدی را بنا نهاد که زیاد دوام نیاورد. ترکهای جوان مسیر اروپاییشدن و مدرنیسم را ادامه دادند و آتاتورک این هدف جاه طلبانه را در جهت تکامل مدرنیسم ترغیب کرد. از این رو سکولاریسم در ترکیه نسبت به جهان اسلام، بیشتر پذیرفته شد.
علاوهبراین در ترکیه سه رویکرد متفاوت از اسلام سیاسی تشخیص داده میشود :
1. اسلامی که با فرهنگ کشور ترکیه هماهنگ است، یعنی اسلام امپراتوران عثمانی که با مدرنیزه کردن کمالیستها سازگار است؛
2. اسلامی که حضور نیرومندتری در مسائل سیاسی دارد و ترکهای مذهبی و محافظه کار بر این اسلام اصرار دارند. جنبش اسلامی ترکیه هم اکنون به دو گروه منشعب شده است: یک گروه اسلام سنتی را پذیرفته (که موقعیت خود را از دست داده است) و گروه دیگر میخواهد به کمک اسلام، نظامی از ارزشهای مدرن را بنا کند که بتوان در امور سیاسی به آنها استناد کرد (همانطور که احزاب دموکرات مسیحی در اروپا به ارزشهای مسیحیت استناد میکنند). این گروه در انتخابات سال 2000 قدرت گرفت؛
3. رویکرد افراطی از اسلام سیاسی در ترکیه که خشونت آن، اعتبار اسلام را به چالش کشیده است.
در تاریخ امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه سه گروه قابل تشخیص است: ارتش، بوروکراسی متمرکز و عقل گرایان. هر سه گروه باید مباحث ایدئولوژیکی خود را تغییر دهند. در حالی که اسلام در قرن 19 عاملی ضروری برای تعیین هویت ملت ترک بود، در قرن 20 به عنوان تهدیدی برای نظام جمهوری رخ نمود.
به هرترتیب می توان گفت که سنتهای مذهبی در ترکیه بسیار غنی میباشد که از سنتهای ماقبل اسلام تا اندیشه های اسلام سنی، گروه های شیعه و علوی و اقلیت مسیحیان ارتدوکس و یهود سرچشمه گرفته است. 2 در ده های اخیر نیز با افول اندیشه های کمالیسم در ترکیه، احیای مجدد طریقت های سنتی، گسترش شبکه های مکاتب مذهبی و نهادهای رفاه اجتماعی و گسترش دموکراسی و به تبع آن اسلام میانه رو اسلامگرایی در ترکیه گسترش یافت.
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که ارتباط بین مذهب و سیاست در ترکیه دارای ریشه های تاریخی میباشد.با آشکار شدن نشانه های افول امپراتوری عثمانی در اواخر قرن هیجدهم که با تحولات سریع انقلابی در اروپا که آغاز آن با انقلاب فرانسه بود همزمان شده بود اندیشه های استقلالطلبانه در مناطق تحت سلطه امپراتوری در بالکان و حتیخاورمیانه رشد نمود که حفظ انسجام امپراتوری را برای نخبگان دولت عثمانی بیش از پیش مشکلتر میکرد و هزینه های آن را روز به روز افزایش می داد؛ به گونه ای که در نیمه اول قرن نوزدهم، امپراتوری عثمانی بخش اعظمی از متصرفات اروپایی خود را از دست داد و از سوی دیگر، جنگ با روسیه بر سر متصرفات بالکان به افول و ضعف امپراتوری عثمانی شدت بیشتری بخشید. اما تاثیر مهم و بزرگ دیگر، تحولات اوایل قرن نوزدهم بر ساختار سیاسی داخلی امپراتوری عثمانی بود. در سال 1839 و در زمان سلطان عبدالمجید، مصطفی رشید پاشا از نخبگان و دیوانسالاران تحولخواه امپراتوری عثمانی، مجموعه اصلاحات و فرامین را به تایید و امضای سلطان رساند که به «خط شریف گلخانه» معروف گشت. این اصلاحات که در اصل، پیرامون امور مهمی همچون مالیه، قضایی و ساختار ارتش بود، به تقلید از جوامع اروپایی صورت میگرفت و موضوعاتی همچون برابری حقوقی تمام اتباع امپراتوری با هر دین و گرایشی، تضمین امنیت جان و مال اتباع امپراتوری، لغو مجازات بدون محاکمه و... را شامل میگردید.هر چند این اصلاحات، تاثیر مهمی در برخی از حوزه ها بر جای گذاشت، اما در عمل به دلیل وجود ساختارهای فاسد و ناکارآمد داخلی با موفقیت همراه نگردید. این اصلاحات به دلیل آمرانه و از بالا به پایین بودن در عمل به هدف غایی آن که همانا محدود نمودن قدرتسلطان و جایگزینی قانون به جای فرمان شهریار بود، نینجامید؛ اما تاثیر آن در دو حوزه بسیار محسوس بود:
1. تضعیف نهادهای دینی و قدرت و اقتدار روحانیون؛2. شکلگیری طبقه ای جدید از نخبگان و دیوانسالاران متجدد و غربگرا.
در واقع میتوان عصر تنظیمات را اساس شکل دهنده ساختار اجتماعی و سیاسی امپراتوری عثمانی و حتی جمهوری ترکیه کنونی دانست؛ چراکه دو گروه فوق، اسلاف دو گرایش اسلامگرا و لائیک جامعه ترکیه اند که با اندک تغییراتی، جوهره اصلی این دو نحله فکری بدون تغییر تاکنون تداوم یافته است. روحانیون مذهبی امپراتوریعثمانی که امور مهمی همچون قضاوت، آموزش، اوقاف، خیریه و... را در اختیار داشتند، در اثر اصلاحات اعمالشده، به مرور تمام پستهای مهم حکومتی و اجتماعی و نقش و کارکرد قبلی خود را از دست داده و به جای آنها نهادهای تازه تاسیس و نخبگان متجدد، زمام امور فوق را در دست گرفتند. این روند به طور طبیعی نمیتوانست مورد رضایت علمای مذهبی باشد، اما در عمل نیز روحانیون و نهادهای مذهبی در برابر روند رو به زوال اقتدار و نفوذ تاریخی خود، نمیتوانستند عکس العمل چندان موثری نشان دهند.
بنابراین روحانیون در عمل به سه دسته تقسیم شدند:
1. عده ای با جذب شدن به شعارها و آرمانهای تجددخواهانه جدید، در گذشته خود تجدیدنظر کرده و حتی برخی متجددتر از متجددین غیرروحانی شدند؛
2. عده ای نیز بدون نشان دادن عکس العمل، خانه نشین شده و راه تساهل با نظم جدید را در پیش گرفتند؛
3. اما عده ای نیز با پذیرفتن پیامدهای مخالفت با فرمانهای سلطان و اصلاحات دیوانسالاران، شروع به مخالفت با روند موجود کردند، در این راه با اعتراض نخبگان و دیوانسالاران حکومتی مواجه گشته و به نقاط مختلف اروپا و یا اقصی نقاط حاشیه امپراتوری تبعید گردیدند و یا اینکه خود از سر اضطرار با این امید که در فضای نسبتاً آزادتر در ممالک دیگر علیه نظم و روند جدید مبارزه کنند، کوچ کردند. همزمان با تضعیف نهاد دین و جایگاه روحانیون مذهبی، تحول مهم دیگری نیز در حال شکلگیری بود. به موازات گسترش آموزش مدرن به سبک غربی در امپراتوری عثمانی، طبقه ای جدید از نخبگان و دیوانسالاران ظهور نمود که خواهان تحول و پیشرفت به روش غربی و دور ریختن سنتهای مذهبی گذشته بودند. این گروه مشکل اساسی در امپراتوری عثمانی را وجود نهادها و باورهای منسوخ و سنتی می دانستند و دین را در صدر این سنتها مینشاندند. آنها تنها راه حل مشکلات و پیشرفت و ترقی کشور را در دور ریختن سنتهای منسوخ دینی و تقلید از مشی و تفکر سکولار غربی در تفکیک حوزه دین از دولت می دانستند. تعطیلی مکاتب سابق و تاسیس مدارس و دانشکده های مدرن به سبک اروپایی، این اندیشه های جدید را با شدت بیشتری به جامعه تزریق میکرد و روحانیون و اسلام به عنوان مهمترین مانع راه پیشرفت و ترقی جامعه محسوب گردیدند. این تحول به گونه ای بود که همزمان با آغاز جنگ اول جهانی، 36000 مدرسه به سبک جدید در امپراتوری عثمانی ایجاد شد».
تاثیر تحولات شکل گرفته در ساختار قدرت سیاسی و شکل گیری جنبش «ترکهای جوان»، با فشار خود در سال 1876 نخستین پارلمان ترک را به سلطان عبدالحمید دوم تحمیل کردند، هر چند که این نهاد یک سال بیشتر دوام نیاورد و توسط سلطان عبدالحمید دوم برچیده شد، اما ترکهای جوان از پای ننشسته و با فشار خود مجدداً در سال 1908 سلطان را مجبور به بازگشایی پارلمان کرده و در نهایت در سال 1909 به قدرت رسیدند. در واقع میتوان طبقه جدید شکلگرفته را هم اقتدارگرا و در عین حال لیبرال دانست. اقتدارگرایی طبقه جدید در اصلاحات و لزوم انجام آن اصلاحات نمایان میگشت؛ چراکه هیچ مانع و مخالفی را تحمل نمینمودند و با اقتدار تام با آن مقابله میکردند. اما اگر از جنبه موضع این گروه نسبت به دین به موضوع نگریسته شود، میتوان این گروه را لیبرال دانست؛ چراکه در این زمینه معتقد به تفکیک حوزه دین از قدرت سیاسی، سهلگیری دینی و تساهل و تسامح مذهبی و فردی بودن مذهب بودند. این موارد بیشتر به نظرات و آرای لیبرالهای غربی شبیه بود. به بیان دیگر، طبقه سکولار شکلگرفته در امپراتوری عثمانی در حوزه قدرت سیاسی اقتدارگرا و در حوزه ایدئولوژی و مرام مذهبی لیبرال بودند و این تناقض بعدها نیز حتی تاکنون در مواضع و آرای آنها به خوبی قابل مشاهده بوده است.در ده ه های اخیر نیز اندیشه های اصلاحگرایانه یا به نوعی اسلام مدرن زمینه های خود را از گسترش پدیده مدرنیسم و جهانیشدن گرفته است.علاوهبراین همزمان با آغاز جنبش نور Nur movment مکاتب مذهبی در ترکیه گسترش یافتند که معتقد بودند که بین عقل و وحی تناقضی وجود ندارد و به نوعی بین دموکراسی سیاسی، اقتصاد بازار آزاد، حقوق و تساهل مذهبیپیوند برقرار نمودند.همین زمینه های فکری سبب گردید که اسلام مدرن ترکیه با اسلام دیگر کشورهایخاورمیانه متفاوت باشد.البته عامل دیگری که بر رابطه اسلام و سیاست تاثیر دارد وضعیت قومیت و جمعیت در این کشور است.علاوهبراین مهاجرت به جنوب شرق ترکیه که همراه با گسترش فقر بود اندیشه ها و فعالیت احزاب اسلامگرا را در رقابت با احزاب ملیگرای کرد در این منطقه گسترش داد.همین عامل زمینه ای برای پیروزی حزب رفاه اسلامی در سال 1995 و دیگر جانشینانش نظیر حزب فضیلت و عدالت و توسعه گردید.علاوهبراین گسترش فعالیت احزاب رادیکال اسلامی در این کشور نظیر حزب الله ترکیه که در شرق و جنوب شرق آناتولی فعالیت دارند نتیجه حمایت آنکارا از این احزاب به عنوان بخشی از استراتژی ضد شورش در مقابل حزب کارگران ترکیه P.K.k میباشد. 3

اصول و آموزه های اندیشه های سکولاریسم و اسلامگرایی در ترکیه
سکولاریسم در ترکیه به معنای جدایی دین از دولت نمیباشد بلکه این آموزه ریشه در برداشت کمال آتاتورک از اندیشه های لائیکی فرانسه دارد که بر نظارت دولت بر نهادهای مذهبی مبتنی میباشد. 4 علاوهبراین اقتدارگرایی به عنوان یک عامل ثابت و پایدار در تحلیل رفتار نیروهای لائیک در ترکیه باید مدنظر قرار گیرد. دلیل این امر آن است که نیروهای لائیک برای انجام اصلاحات مورد نظر خود، قدرت سیاسی یکپارچه و هماهنگی را خواستار بودند تا با هماهنگی اجزا در خدمت یک هدف غایی و کل، تحت لوای مجموعه ای منسجم و با اقتدار عمل نمایند و در این راه از هر مانع و چالشی نه تنها عبور کنند، بلکه آن مانع را منهدم سازند. این ایده و تفکر در نقطه مقابل تفکر رایج سکولار در جوامع غربی بود؛ چراکه غربیها به استثنای فرانسویها در راه استقرار دموکراسی سعی کردند تا از مانع دین بدون اصطکاک عبور کنند؛ در حالی که بر اساس آموزه های لائیسم ترکی، نه تنها باید برای رسیدن به توسعه از مانع دین عبور کرد بلکه باید آن را تا حدود زیادی منهدم نمود، تا دیگر توان بازپروری خود را نداشته باشد. از این رو دو مولفه اساسی اندیشه لائیسم در ترکیه «اقتدارگرایی» و «ضدیت با دین و مظاهر دینی» با توجه به سابقه تاریخی شکلگیری آنها، در پیوند با یکدیگر به سوی هدف مشترک که ترقی و تجدد به روش غربی بود، گام برداشتند. اولین گام در این راستا، در سال 1923 که با الغای خلافت عثمانی و تاسیس جمهوری مدرن و لائیک ترکیه توسط آتاتوربرداشته شد. اقدامات آتاتورک در 15 سال قدرتش در جهت آموزه های لائیسم بود. نشان «اقتدارگرایی سیاسی» لائیسم آتاتورکی، تاسیس سیستمی تک حزبی به نام «حزب جمهوریخواه خلق» و جلوگیری از رشد سایر احزاب بود. همچنین دلیل و نشان ضدیت با دین و آموزه های دینی لغو و ممنوعیت و حتی تغییر بسیاری از شعائر و سنن مذهبی در جامعه ترکیه بود.نشان «تجددخواهی» وی نیز در سیاست «غربگرایی» و نگاه به غرب متبلور شد. بنابراین، در جمع بندی اصول و آموزه های کمالیسم در ترکیه میتوان به مواردی همچون لائیسم، دولتمداری، اصلاح طلبی، جمهوری خواهی، پوپولیسم و غرب گرایی اشاره کرد.
در واقع اصل لائیسم، مهمترین و بنیادی ترین میراث بر جای مانده از آتاتورک برای ترکیه است که خود در چند محور مهم خلاصه می گردد:
1. به حاشیه راندن نقش اجتماعی و سیاسی دین؛
2. محو ارزشها و تجلیات اجتماعی دین در سطح جامعه؛
3. پیگیری استراتژی نگاه به غرب و جذب در ساختارهای غربی به جای سیاست نگاه به شرق؛
4. تجددخواهی؛ هرچند در سطح نه در عمق. به بیان دیگر، اعمال متجددانه نه لزوماً ایمان به باورهای متجددانه؛
5. برداشتن مانع دین از راه توسعه نه با پریدن از روی آن بلکه با انهدام آن؛
6. تاکید بر هویت ترکی به جای هویت اسلامی؛
7. عرفی گرایی در مقابل دین باوری و سنت؛
8. دین دولتی؛ استفاده از دین و احساسات دینی مردم در مواقع ضروری برای انسجام ملی و دفع تهدیدات در عین حال با کنترل در آوردن دین و دینداران از طریق تاسیس پستهایی همچون وزارت دیانت.لائیسم آتاتورک در واقع بر این باور بود که در معامله ای با مردم ترکیه در ازای ستاندن ارزشها و باورهای دینی به ویژه تجلیات اجتماعی و سیاسی آن به آنان «تجدد» و مدنیت می دهد و ملت ترکیه به پیشرفت و ترقی نخواهد رسید، مگر با نفی سنتهای پوسیده و جذب شدن در الگوی غربی در تمام ابعاد. 5
در مقابل این تلقی از پیشرفت و توسعه و نیز حکومتداری، از همان ابتدا جریانهایی به مخالفت برخاستند که به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شدند. مهمترین گروه و نحله فکری مخالف لائیسم در ترکیه، اسلامگرایان بودند. حرکتهای اولیه اسلامگرایان به شکل قیام های مسلحانه بر ضددولت مرکزی تبلور یافت. قیام شیخ سعید پیران در سال 1925، هر چند با چاشنی اقلیت کردها همراه گردید، اما نمونه ای از این قیامها بود. دولت آتاتورک بسیار تلاش کرد تا این قیام را صرفاً قیام تجزیه طلبان کرد برای استقلال و تجزیه کشور تبلیغ کند، اما در ذات این قیام و نخبگانی که آن را هدایت میکردند، عنصر اسلام گرایی مشهود بود. این قیام به شدت توسط دولت مرکزی سرکوب گردید. در واقع آتاتورک با سرکوب شدید جریان های اسلام گرا، سعی داشت تا هزینه فعالیت سیاسی آنها را افزایش دهد. جریانهای اسلام گرا در ترکیه، مخالف دین زدایی و دینستیزی جریان لائیسم بود. اسلام گرایان معتقد بودند که دین در طول تاریخ ملت ترکیه، عامل اصلی هویت و وحدت ملی بوده است و تهی کردن جامعه از دین نه تنها خدمتی به پیشرفت و ترقی جامعه نخواهد کرد، بلکه بر عکس مردم را از هویتشان دور خواهد کرد و برای یک ملت بدون هویت و ریشه های تمدنی محکم و مستحکم، هیچگونه پیشرفت و ترقی معنا ندارد.
مهمترین اصول و آموزه های اسلامگرایان در این دوره (قبل از سال 1950) را میتوان در چند عامل خلاصه کرد:
1. تاکید بر هویت دینی و اسلام به عنوان ریشه های تمدنی ملت ترکیه؛
2. نفی غربگرایی و سیاستهای تقلیدی و متجددانه نخبگان لائیک ترکیه و طرفداری از سیاست نگاه به شرق به جای سیاست نگاه به غرب لائیک ها؛
3. پیگیری مشی محافظه کارانه در مقابل شیوه اصلاحگرایانه رادیکال کمالیستها؛
4. احیای عظمت و شکوه زوالیافته امپراتوری عثمانی.

علویان و نظم سکولار در ترکیه
ترکیه دارای یک اقلیت قوی مسلمان غیر سنی با زمینه های فکری مختلف می باشد.تا قرن 16 میلادی شیعیان اکثریت جمعیت شرق آناتولی را شکل می دادند.تا اینکه با پیروزی امپراتوری عثمانی بر حکومت صفویه اندیشه هایمذهب سنی در این منطقه رواج یافت.با این وجود علویان این منطقه به عنوان اقلیتی بسیار نیرومند که نقش بسیار مهمی در اوضاع این کشور داشتند باقی ماندند.البته آمار دقیقی از تعداد این اقلیت در ترکیه در دست نمیباشد اما تخمین زده شده است که 70 درصد اقلیت مسلمان غیر سنی در ترکیه که چیزی در حدود 15 میلیون نفر میباشند را علویان تشکیل داده و 30 درصد بقیه را شیعیان تشکیل می دهند. 6 علویان گروهی از قبائل قزلباش هستند که در آسیای صغیر متفرق اند و اهل تسنن آنان را شیعه می دانند، اما خودشان خود را علوی میخوانند و آئینهای به کلی متفاوت از شیعیان دارند.علویان ترکیه را به دو شعبه میتوان تقسیم کرد: یکی به نمایندگی شاه اسماعیل صفوی که خاستگاه آن اردبیل است. دیگری همان است که حاجی بکتاش ولی در آسیای صغیر سازمان داده است و گاهی هم به آن ها بکتاشی میگویند.
علویان در دوران آتاتورک از استقرار یک جمهوری سکولار که به هرگونه تبعیض علیه آنها پایان دهد طرفداری مینمودند.اگرچه سیاستهای آتاتورک در بستن مکانهای مذهبی و عبادی تا حد بسیار زیادی بر مراسم این گروه تاثیر منفی برجای نهاد اما علویان همواره وی را چهره بسیار برجسته تاریخ خود می دانند.علی رغم سیاستهای کمالیسم در ترکیه اسلام سنی و گروه های علوی همچنان به حیات خود ادامه دادند.تا اینکه بعد از کودتای 1960 اکثر علویان در غالب احزاب چپ و تحت تاثیر مارکسیسم وارد فعالیت سیاسی شدند.در این دوره علویان جوان تحت تاثیر اندیشه های مارکسیستی اندیشه های مذهبی خود را برای شکل دادن به یک جنبش اجتماعی نیز به کاربردند. همین عامل سبب شد که در سال 1978 در حادثه قهرمان مرعشKahramanmara 7، حزب راستگرای افراطی به نام گرگان خاکستری 8، 100 نفر از فعالان علوی را کشتند بعد از کودتای سال 1980 رنسانسی واقعی در جنبش علویان رخ داد. به گونه ای که آنها اندیشه های سوسیالیستی خود را کنار گذاشتند و دوباره به آیین و مراسم مذهبی خود بازگشتند.
اما در همین دوران رهبران و روشنفکران علوی در رویکرد و منش سیاسی خود به سکولاریسم روی آوردند اگرچه روابط خوبی با نهادهای سکولار دولت ترکیه و ناسیونالیستهای راست گرا نداشتند. به طورکلی علویان از ده ه 1980 به بعد از حزب جمهوری مردم حمایت نموده و بیشتر متمایل به احزاب چپگرا بودند.
بر همین اساس در جریان انتخابات سال 2007، رهبر بنیاد علوی، پروفسور عزالدین دوغان از علویان درخواست نمود که به حزب CHP، رای دهند چراکه به اعتقاد وی حزب عدالت و توسعه نظم سکولار کشور را از میان خواهد برد. 9

تمایلات مذهبی در ترکیه
بر اساس مطالعات جامعه شناسان سیاسی در ترکیه یک سوم مردم این کشور متمایل به اندیشه های سکولاریستی و دو سوم آنها مذهبی می باشنداز میان سکولارها، 10 درصدشان بسیار افراطی و ناسیونالیست بوده و کاملا با اروپا و ایالات متحده آمریکا مخالف می باشند.از میان مذهبیون ترک، 10 درصد آنها متمایل به تشکیل حکومت مبتنی بر شریعت و اجرای کامل احکام، مقررات و قوانین اسلامی میباشند و 60 تا 70 درصد بقیه محافظهکار بوده ولی به مدرنیسم نیز متمایل اند.البته تمایلات مذهبی یا سکولار با تقسیمات جغرافیایی در این کشور همخوانی ندارد.برایمثال مردم شرق آناتولی محافظه کارند ولی لزوما این به معنای این نیست که آنها از مردم غرب ترکیه مذهبی ترند.بر اساس نظر سنجی بنیاد اقتصادی و اجتماعی ترکیه که در مورد هویت مردم این کشور انجام داده است ؛ 19/4 درصد مردم این کشور خود را ترک، 44/6 درصد مسلمان، 29/9 شهروند جمهوری ترکیه، 2/7 کرد، 1/1 علوی دانسته اند و 1 درصد هم خود را به هیچ گروهی منتسب ندانسته اند.علاوهبراین بر اساس یافته های بنیاد اقتصادی و اجتماعی ترکیه، 86 درصد از مردم ترکیه به رییس جمهوری مدرن، 74 درصد به رییس جمهور مذهبی و 75 درصد به رییس جمهور سکولار متمایل می باشند. 10 البته باید به این نکته توجه نمود که به اعتقاد مردم ترکیه بین یک مسلمان خوب بودن و یک سکولار بودن تناقضی وجود ندارد.
در نهایت باید به این نکته کلیدی توجه داشت که اکثر مردم ترکیه معتقدند که تقسیم بندی سیاسی- اجتماعی در ترکیه بین اسلام گرایان و سکولارها نبوده بلکه بین ناسیونالیستهای افراطی و اصلاح طلبان میباشد. علاوهبراین اکثر مردم این کشور به لیبرالیسم سیاسی تمایل دارند.

رشد اسلام گرایی در ترکیه
ده ه 50 میلادی، ده ه ای حساس و سرنوشت ساز برای ترکیه بود. در سال 1950 عملاً نظام سیاسی ترکیه از حالت تکحزبی خارج شد و حزب تازه تاسیس دموکرات به رهبری عدنان مندرس در انتخابات پارلمانی، شکست سختی را به حزب جمهوری خواه خلق وارد کرد و به مدت ده سال نخست وزیری ترکیه را در دست گرفت. مشی لیبرال و سیاستهای تساهل گرایانه مندرس نسبت به دین باعث گردید تا روند دین ستیزی حاکمیت در ترکیه، تعدیل گردد و تجدیدنظرهایی در سیاست دین زدایی صورت پذیرفت. هر چند این سیاستها با مخالفت شدید حزب اپوزیسیون جمهوری خواه خلق و نظامیان کمالیست مواجه شد، اما اقبال افکار عمومی به دولت مندرس باعث شد تا هوای تازه در عرصه سیاسی و اجتماعی ترکیه وارد گردد. توجه مجدد به دین، احیای مساجد، لغو برخی قوانین سخت گیرانه در مورد متدینین و روحانیون و... از سیاستهای عمده دولت مندرس بود؛ به گونه ای که با اجرای این سیاستها، اسلامگرایان دوباره و این بار با مشی متفاوت تلاش کردند تا وارد عرصه قدرت شوند و با رعایت قواعد بازی، دست به رقابت سیاسی بزنند. هر چند دولت مندرس در سال 1960 با کودتای نظامیان مواجه شد و با اعدام وی شوک بزرگی به فعالان سیاسی و به ویژه اسلام گرایان وارد شد، اما این عامل مانع فعالیت سیاسی قانونی و مسالمت آمیز اسلام گرایان نگردید. اسلام گرایان از ده ه 70 به این نتیجه رسیده اند که برای پیشبرد افکار و اجرای سیاستهای مورد نظر خود در جامعه ترکیه، باید به تشکلسازی مدرن و یا همان فعالیت حزبی بپردازند. از این رو اولین حزب اسلام گرا به نام حزب «نظام ملی»، در ژانویه 1970 توسط نجم الدین اربکان تاسیس گردید. اما حاکمیت لائیک دو سال بیشتر نتوانست آن را تحمل کند و در نهایت در مارس،1972 توسط دادگاه قانون اساسی منحل شد. اربکان بلافاصله پس از انحلال حزب نظام ملی، دست به تشکیل حزب دیگری به نام حزب «سلامت ملی» زد. عمر حزب سلامت ملی بیش از حزب قبلیبود و تا کودتای سال 1980 نظامیان ـ که در آن بسیاری از احزاب منحل شدند ـ دوام آورد، هر چند با تغییر مشی خود و شرکت در سه دولت ائتلافی و اقرار اربکان به حرکت در راه آتاتورک و در چارچوب نظام لائیک ترکیه، حمایت اسلامگرایان تندرو را تاحد بسیار زیادی از دست داد؛ از جمله اسلام گرایان تندرو، حزب التحریر به رهبری ارجمند اوزکان بود که با وقوف به مواضع اربکان در حمایت قبلی خود از وی تجدیدنظر کردند. در واقع اولین جرقه های انشعاب و استحاله جریانهای اسلامگرا در ترکیه را میتوان از میانه های ده ه 70 مشاهده کرد. در این مقطع، دو دسته اسلام گرا وجود داشت؛ در طرفی گروهی با تشکیل حزب قانونی و در چارچوب نظام سیاسی لائیک ترکیه، در پی کسب قدرت سیاسی بودند و هیچ ابایی از شرکت در دولتهای ائتلافی به همراه احزاب لائیک نداشتند و در سوی دیگر، گروه های اسلام گرای تندرو با حفظ مرام خود در مخالفت با ساختار لائیک نظام ترکیه، هر نوع شرکت در نظام سیاسی و ائتلاف با احزاب لائیک را مردود می دانستند. در میانه این دو طیف نیز گروه های متصوفه و طریقتهایمذهبی در ترکیه بودند که از ده ه 60 نقش و حضور پررنگی در پشت پرده سیاست داشتند. در واقع احزاب سیاسی حتی احزاب لائیک با توجه به محبوبیت و نفوذ اجتماعی طریقت ها و شیوخ در راس آنها، برای جلب محبوبیت و نظر افکار عمومی ترکیه سعی زیادی در نزدیکی به این گروه ها داشتند، البته این عمل با اندک تغییری تا زمان حال نیز ادامه دارد. از طریقت های پرنفوذ در ترکیه میتوان به طریقت هایی چون نقش بندیه، نورجو، عجزمندیه و طریقت فتح الله گولن اشاره داشت که نقش و نفوذ زیادی در پشت پرده سیاست در ترکیه ایفا کرده و میکنند. همزمان با کودتای نظامیان در سال 1980 نظامیان و بسته شدن فضای سیاسی کشور در سال 1983 نجم الدین اربکان با تشکیل «حزب رفاه» تلاش جدیدی را برای ماندن در عرصه سیاست نمود. حزب رفاه، طولانی ترین زمان فعالیت سیاسی را در میان احزاب اسلامگرا در ترکیه داشته است. این حزب توانست چهارده سال در فضای سیاسی ترکیه فعالیت کند و برای اولین بار در تاریخ جمهوری ترکیه تا آن زمان در سال 1996 نجم الدین اربکان به مقام نخست وزیری رسید. این سمت بیش از یک سال برای وی دوام نیافت. اربکان به محض به قدرت رسیدن با انجام سفرهایی جنجال برانگیز در محافل لائیک تمایل خود را برای سیاست نگاه به شرق و توسعه مناسبات با جهان اسلام به نمایش گذاشت. وی در اولین سفر خارجی خود به ایران آمد و پس از آن با سفر به نیجریه و لیبی پیام معناداری برای محافل لائیک ارسال کرد. محافل لائیک احزاب و نظامیان به خصوص در مورد سفر وی به لیبی و ایران با توجه به مناسبات غیرمطلوب این دو کشور با آمریکا، دست به جنجالسازی در سطح رسانه های داخلی و محافل سیاسی زدند. هر چند اربکان هدف از سفر خود به این کشورها را اهداف اقتصادی ذکر کرد، اما این استدلال با توجه به مواضع ضدغربی وی در گذشته، هیچگاه از سوی لائیکها مورد پذیرش قرار نگرفت. در نهایت در فوریه 1997با فشار نظامیان، در شبهکودتایی کرسینخست وزیری را به مسعود ییلماز از «حزب مام میهن» سپرد و پس از مدتی، حزب رفاه از سوی دادگاه قانون اساسی ترکیه منحل شد. در نوامبر 1997 حزب جدید «فضیلت» به رهبری رجایی کوتان، جانشین حزب رفاه شد و اربکان به مدت پنج سال بر اساس حکم دادگاه از فعالیت سیاسی منع گردید. با تغییر حزب، ایدئولوژی حزب سابق رفاه نیز دچار تغییراتی شد. حزب فضیلت هم در عرصه سیاست داخلی و هم در عرصه سیاست خارجی سعی کرد به طور مستقیم با خط قرمزهای لائیکها برخورد نکند و دستکم در مواضع رسمی، پایبندی خود را به اصول لائیک جمهوری ترکیه و سیاست خارجی و اصول آن که روابط استراتژیک با آمریکا و اسرائیل از اصول اساسی آن است نشان دهد. رجایی کوتان در موضعگیری خود در خصوص روابط ترکیه و اسرائیل، این تغییر سیاست حزب را به خوبیبه نمایش گذاشت: «جهان، اسرائیل را به رسمیت شناخته و حزب فضیلت نیز اسرائیل را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است و در مناسبات آنکارا با تل آویو اشکالی نمیبیند. اسرائیل به ویژه در صنایع دفاعی از تکنولوژیپیشرفته ای برخوردار است و ترکیه میتواند مانند بسیاری از کشورهای عربی، با این رژیم همکاری داشته باشد. کشورهای مصر و اردن در حال حاضر با این رژیم ارتباط دارند و کسی منکر واقعیت وجودی این رژیم نیست».
این اظهارات کوتان کاملاً با دیدگاه سابق حزب رفاه و نجم الدین اربکان تفاوت داشت و تحلیل گران با وجود این اظهارنظرهای جدید نخبگان حزب فضیلت آن را بیشتر ناشی از استحاله حزب اسلام گرا می دانستند. اما این مواضع و تغییر مشیها نیز باعث نگردید تا نخبگان لائیک جبه ه گرفته و در نهادهایی همچون ارتش و دادگاه قانون اساسی و شورای امنیت ملی، به مواضع و مرام سیاسی حزب با عقبه ای اسلامگرا خوشبین باشند. حزب فضیلت نیز پس از سه سال تحمل از جانب لائیکها در نهایت در سال 2001 با این استدلال که حزب فضیلت در واقع ادامه دهنده راه حزب رفاه بوده و تمام اعضای سابق رفاه در آن عضو هستند و اینکه این حزب با ساختار لائیک تصریح شده در قانون اساسی تضاد دارد توسط داادگاه قانون اساسی، منحل شد. در این مقطع با توجه به سابقه انحلال تمام احزاب اسلامگرای قبلی توسط دادگاه قانون اساسی، نخبگان حزب فضیلت به دو گروه منشعب گردیدند. گروهی از نخبگان سنتگراتر به رهبری رجایی کوتان به تشکیل حزب جدید دیگری به نام «حزب سعادت» مبادرت کردند، اما بخش دیگر حزب فضیلت که شاخه نوگرا و دموکراتتر از نظر سنی جوانتر حزب بود، با جدا شدن از رهبری سابق حزب و حتی پدر معنوی احزاب اسلام گرا (نجم الدین اربکان) دست به تشکیل حزب «عدالت و توسعه» زد. تغییر محسوسی که در این انشعاب به نظر می رسید، این بود که برای اولین بار در تاریخ سیاسی ترکیه، حزبی اسلامگرا در عین حال معتقد به اصول ساختار سکولار جمهوری ترکیه متولد شد. در واقع نخبگان اسلام گرای حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان و عبدالله گول، سکولاریسم را نه به عنوان الزام بلکه به عنوان «باور» پذیرفته اند و به حرکت در چارچوب اصول سکولار باور علمی و عملی دارند. این تغییر محسوس، نشان از استحاله مجدد در جریان اسلامگرایی در ترکیه دارد. استحاله اول در ده ه 70 قرن بیستم با تشکیل حزب در فعالیت اسلامگرایان روی داد؛ چراکه اسلامگرایان با تشکیل حزب در عمل، خود را مقید به قبول ساختار حقیقی و حقوقی قدرت لائیکها در نظام سیاسیترکیه نمودند. استحاله دوم در زمان حزب فضیلت و پس از انحلال رفاه روی داد که در آن حزب فضیلت با تغییر مواضع سنتی خود نسبت به اسرائیل و به طور کلی جهان غرب، سعی در نزدیکی به محافل لائیک ترکیه کرد و استحاله سوم نیز در جریان انشعاب احزاب سعادت و عدالت و توسعه از حزب فضیلت روی داد که در نهایت آخرین فرآورده و سکولاریزه شده ترین گروه و محصول اسلام گرایی در ترکیه، در قالب حزب عدالت و توسعه متبلور شد که به نظر می رسد، بتوان به عنوان حزبی قانونی در چارچوب لائیک نظام سیاسی ترکیه فعالیت داشته باشد. 11
به هرحال پیروزی حزب عدالت و توسعه با ریشه های اسلامی در انتخابات سال 2002 نشان از گسترش اسلام گرایی در این کشور دارد.در این سال حزب عدالت و توسعه 34 درصد آرا را به دست آورد و در سال 2007 این میزان به 46/6 درصد رسید. 12 این پیروزی دستاورد بسیار مهمی برای این حزب اسلامی که تا قبل از سال 2001 در صحنه سیاسی ترکیه حضور نداشت محسوب میگردد.اگرچه حزب عدالت و توسعه خود را یک حزب محافظه کار دموکرات می داند ولی کمالیستهای این کشور معتقدند که با قدرت یافتن این حزب نظم سکولار کشور تحت تاثیر بازیگری اسلام سیاسی از صحنه کنار خواهد رفت. اتخاذ سیاستهای میانه روانه و عملی، وضعیت بد اقتصادی ترکیه و افزایش فساد دولتی در این مقطع زمانی از عوامل بسیار مهمی بود که به این حزب در پیروزی در انتخابات سال 2002 کمک نمود.علاوهبراین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که منجر به افول احزاب چپ در این کشور شد کمک بسیار زیادی به موفقیت این حزب در این سال نمود.در سال 2007 نیز این حزب توانست حمایت وسیعی از مردم مناطق کرد نشین ترکیه و شهرهای بزرگ را به دست آورد.اگرچه حامیان اصلی این حزب همچنان مردم فقیر و محروم بودند. 13
در پاسخ به این سوال باید به محورهای ذیل اشاره نماییم :

تاثیر انقلاب کمالیسم
رشد اسلام سیاسی در ترکیه ریشه در اصلاحاتی دارد که کمال آتاتورک در اواخر دوران امپراتوری عثمانی برای مدرن، غربی و سکولار نمودن ترکیه انجام داد.البته اصلاحاتی که آتاتورک در این کشور انجام داد به محدوده شهرهای بزرگ محدود ماند.به گونه ای که در شهرهای بزرگ مردم مدرن، سکولار و غربی شده و نهادهای مذهبیتحت تسلط دولت قرار گرفتند در صورتی که در مناطق غیر شهری نهادهای مذهبی با ریشه های اجتماعی و فرهنگی بسیار قوی حفظ شدند. علاوه بر این برخلاف اصلاحاتی که آتاتورک در سیستم آموزشی، مذهبی، خط و زبان ایجاد نمود بسیاری از مسلمانان نهادها و موسسات مذهبی غیر رسمی و سیستم آموزش سنتی خود را حفظ نمودند.بر همین اساس اسلام به عنوان هویت مخفی دولت کمالیسم باقی ماند و زبان گویایی شد برای اکثریتی که از اصلاحاتی دولتیبه دور ماندند؛

ایجاد نظام چند حزبی در ترکیه
شکل گیری نظام چند حزبی در ترکیه در سال 1946 نقطه عطف بسیار مهمی برای رشد اسلام سیاسی در این کشور بود. با استقرار این سیستم حزب کمالیسم CHP انحصار انتخاباتی خود را از دست داد و اسلام به مهمترین عامل برای جذب آرا تبدیل گردید.بر همین اساس حزب CHP که دو ده ه به شدت با اسلام مخالفت مینمود مجبور گردید که موضع متعادلی نسبت به آن در پیش بگیرد.علاوه براین پیروزی احزاب دموکراتیک در انتخابات نه تنها فضای سیاسی لازم را برای گروه های قومی و مذهبی فراهم نمود بلکه این زمینه را نیز ایجاد نمود که گروه های مذهبی به صورت سیاسی نهادمند گردند؛

درهم آمیختگی ترکی- اسلامی
درگیری نظامی احزاب راستگرا و چپگرا در ده ه 1970 بسیار به تقویت اسلام سیاسی کمک نمود.به گونه ای که با گسترش درگیری و اختلاف احزاب چپگرا با کمونیستها تلاش گردید که نقش اسلام تقویت گردد.علاوهبراین با آغاز آموزشهای نظامی، آموزشهای اسلامی همانند آموزش قرآن و اخلاق نیز در مدارس آغاز گردید.اما باید به این نکته توجه داشت که در این مقطع دولت ترکیه درصدد اسلامی نمودن نهادهای کشور از بالا بود.یعنی سعی داشت که اندیشه های اسلامی را با ملی گرایی پیوند دهد و از این طریق از گسترش اسلام سیاسی و احزاب چپ خودداری نماید. علاوه بر این تلاش میشد که مردم ترکیه تحت تاثیر اسلام مردم پاکستان، ایران یا جهان عرب قرار نگیرند. با این وجود اسلامگرایان توانستند پیام واقعی خود را گسترش دهند؛

اصلاحات سیاسی و اقتصادی تورگوت اوزال
اصلاحات سیاسی و اقتصادی تورگوت اوزال که در نیمه ده ه 1980 انجام شد به تقویت نقش گروه های اسلامی بسیار کمک نمود.این اصلاحات نظارت دولت بر اقتصاد را بسیار کاهش داد و طبقه جدیدی از پیمانکاران و بازرگانان را به وجود آورد.طبقه عمده از این بازرگانان که بازرگانان آناتولیایی نام داشتند دارای ریشه و منبع فکری اسلامی بودند. این گروه که متمایل به اقتصاد لیبرالی بودند خواهان اقتصاد بازار آزاد، کاهش کنترل دولت در امور اقتصادی و اجتماعی و آزادی مذهبی بودند.در ده ه 1990 این گروه از حزب رفاه حمایت مینمود و در حال حاضر یکی از طرفداران حزب عدالت و توسعه میباشد.تاثیر مهم دیگر اصلاحات اوزال به این صورت بود که به اسلامگرایان اجازه داده شد از نظر سیاسی خود را سازماندهی نمایند.زیرا سیاست تساهل سیاسی، مذهبی و اقتصادی اوزال به اسلامگرایان اجازه داد که در مدارس، نهادهای آموزشی و موسسات خصوصی سرمایه گذاری نمایند.علاوهبراین فضای باز سیاسی به آنها اجازه داد که با استفاده از رسانه های گروهی مخاطبان خود را جذب نمایند.
نکته دیگری که باید به آن توجه نمود این است که اصلاحات سیاسی و اقتصادی این دوران تغییرات جمعیتی گسترده ای را ایجاد نمود که خود زمینه تقویت گروه های اسلامی را فراهم آورد. از آنجایی که اصلاحات موفق اقتصادی و به تبع آن رفاه اقتصادی به وسیله حکومت تنها در شهرها صورت پذیرفت تعداد بسیار زیادی از روستاها به طرف شهرها سرازیر شدند.این افراد با حفظ عقاید و عادات سنتی خود بدون اینکه توانایی زندگی در خود شهرها را داشته باشند در بیغوله های اطراف شهرها سکنی گزیده و در فرهنگ مدرن شهری مستحیل نشدند. همین عامل سبب گردید که گروه های اسلامی از این افراد به عنوان مهمترین ابزار برای مخالفت با جهانیشدن، مدرنیزاسیون به سبک غربی و فعالیتهای سیاسی استفاده نمایند.

گسترش حقوق اسلامی به دنبال تغییرات اقتصادی و سیاسی
تغییرات اقتصادی و سیاسی در ده ه 1970 و 1980 به گروه های اسلامی اجازه فعالیت سیاسی داد. بر همین اساس در سال 1970 برای اولین بار حزب نظم ملیNational Order Party به رهبری نجم الدین اربکان تشکیل شد.این حزب برای اولین بار قرائتی اسلامی از اصول اقتصادی و اجتماعی داشت.البته این حزب به علت مخالفت با ماهیت سکولار دولت در سال 1971 با مداخله نظامی تعطیل شد و اعضای حزب و پیروان آن به اندیشه های سنتی خود بازگشتند.آنها معتقد بودند که اصلاحات کمالیسم برایجایگزین نمودن اندیشه های اسلامی با اندیشه های غربی سکولار اشتباه بزرگی بوده است.بر همین اساس آنها پس از ده ه 1970 به اندیشه ملیگرایانه با قرائتی اسلامی روی آوردند و تاکید مینمودند که آینده ترکیه بستگی به ارتباط با کشورهای اسلامی دارد نه کشورهای غربی. حزب نجات ملی National Salvation Party که در سال 1972 ایجاد شد مانند حزب نظم ملی اندیشه های اسلامی را با ناسیونالیسم ترکی درهم آمیخت.ترکیه بزرگ یکبار دیگر شعار این حزب بود. راه حل حزب نجات ملی بازگشت به اصول زندگی اسلامی و استفاده از تکنولوژیهای اسلامی بود.این دو حزب تاکید می نمودند که غربی شدن و صنعتی شدن به سبک غربی جامعه ترکیه را دچار انشعاب می نماید.

پی نوشتها:
1. Ihsan Dagi،Turkish politics at the crossroad presentation at the German Marshall Fund of the United States Conference،Washington،D.C،February، 8،2007.
2. Barnard Lewis the Emergence of Modern Turkey،London;Oxford University Press،1975.
3. Dogu Ergil،Secularism in Turkey:Past and Present،Ankara:Turkish Foreign Policy Institute، 1995، pp.4-5.
4. Lord Kinross،The Ottoman Centuries:The Rise and Fall of the Turkish Empire،New York:Morrow Quill،1997
5. M.Hakan Yavuz and John L.Esposito،Turkish and the Secular State:the Gulen Movement Syracuse،NY:Syracuse university Press،2003.p.10.
6. Ozlem Goner،The Transformation of the Alevi Collective Identity،Cultural Dynamics،VoL.17،NO.2،2005،p.132.
7. قهرمان مرعش یا مرعش (در ترکی:Kahramanmaras) نام یکی از استانهای ترکیه است. جمعیت این استان 1002384 نفر و مرکز آن شهر قهرمانمرعش است. از دیگر شهرهای مهم این استان میتوان از البستان نام برد. نام اصلی این استان مرعش است که پس از نبرد ترکها با انگلیسیها و فرانسویان در جنگ جهانی یکم در این منطقه، شورای بزرگ ملی ترکیه به این استان لقب قهرمان مرعش داده و نام رسمی این استان شد. اقتصاد این استان بیشتر بر پایه طلاسازی و بتازگی بافندگی و ریسندگی میگردد.
8. در زمان جنگ جهانی اول، ارامنه ساکن در شرق ترکیه کنونی که در آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود، با ارتش روسیه که در حال جنگ با عثمانی بود همراهی کردند و تلاش کردند تا با کمک روسیه و بریتانیا کشور مستقلیبرای ارامنه تاسیس کنند.ارتش عثمانی که این موضعگیری ارامنه را خیانت تلقی کرد، بنابه سنت رایج، اقدام به کوچ اجباری ارامنه به نواحی داخلی تر امپراتوری عثمانی کرد.ارامنه می گویند که طی این کوچ اجباری یک و نیم میلیون تن از آنان جان باختند اما ترکیه در مورد صحت این آمار ابراز تردید و نقش ارتش عثمانی را در کشته شدن ارامنه تکذیب می کند.بسیاری از ارامنه ای که از این کوچ اجباری و مرگ و میر جان سالم به در بردند به کشورهای همسایه و اروپا مهاجرت کردند.با اینکه واقعه کشتار ارامنه در زمان امپراتوری عثمانی رخ داد اما ارتش ترکیه که به دست داشتن در آن متهم شده در آن زمان تحت فرماندهی کسانی بود که چند سال پس از این واقعه جمهوری ترکیه نوین را بنیاد نهادند.
9. Alevis Vote based on indidual decision،Today Zaman،July، 18،2007.
10. Interview With Can Paker،Istanbul،June، 2007.
11. Stephen Kinzer،Crescent and Star:Turkey Between Tow Words،New York:Farrar:Straus and Girouy،2001،p.64-69.
12. For an analysis of the AKP''s election victory also see Solin Ozel Turkey at the Polls. After the Tsunami in Journal of Democracy، Vol.14،NO. 2،2003،pp.80-94.
13. Ziya Globalization and Party Transformation. Turkey''s Justice and Development Party in Perspec.
tive in: Peter Burnell (ed)، Globalizing Democracy. Party Politics in Emerging Democracies London (Routledge)2006،pp.122-140.

منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 257، تیر ۱۳۸۸/۰۴/۰۰
نویسنده : مهسا ماه پیشانیان

نظر شما