موضوع : پژوهش | مقاله

علیه سقط جنین

جنبش طرفدار سقط جنین، از هنگامی که برچسب «طرفدار انتخاب» را به کار می‌برد، چیزهای زیادی به دست آورده است.
نخست آنکه عنوان «طرفدار انتخاب» حساسیت اخلاقی‌مان را آرام می‌کند چرا که پوشش و نقابی است بر این واقعیت که همه طرفدار سقط جنین هستند، شواهد پزشکی و علمی را نادیده می‌گیرد و توجه را از خود عمل سقط منحرف می‌سازد. دوم آن که عقیده‌ی «طرفدار انتخاب» بودن، به نظر می‌رسد که به مذاق آمریکا‌هایی خوش‌ آمده است، آنها که آزادی را و تفکر آزادی انتخاب را نسبت به مجبور به انجام کاری بودن عزیز می‌دارند. در باب مقوله‌ی «طرفدار انتخاب» باید در وهله‌ی اول بر اصل مطلب تمرکز کنیم و آن هم کودک است. همه‌ی ما با توجه به رهیافت کاملاً علمی می‌دانیم هنگامی که لقاح صورت می‌گیرد، یک انسان جدید و منحصر به فرد شکل می‌گیرد. کد ژنتیکی DNA گواهی است بر این منحصر به فرد بودن (اگر این گونه نیست پس چرا کدگذاری DNA، تا این حد در شناسایی مجرمین اهمیت پیدا کرده است؟) علاوه بر این، از همان لحظه‌ی لقاح، نوزاد به رشد و تکامل خود ادامه می‌دهد: نوزاد متولد می‌شود، یک نوجوان می‌شود و سپس دوره‌ی بزرگسالی را طی می‌کند و در نهایت می‌میرد. توجه کنید که تمام این مراحل را همان انسانی طی می‌کند که در ابتدا به وجود آمده بود: به علاوه‌ی تغذیه، زمان و خوشبختانه عشق فراوانی که نثارش شده است. بنابراین دین به ما می‌آموزد که: «در همان لحظه‌ای که تخمک بارور می‌شود، یک زندگی آغاز می‌شود. زندگی‌ای که نه متعلق به مادر است نه پدر؛ بلکه زندگی یک انسان جدید است با نمو خودش. اگر آن [سلول اولیه] انسان نمی‌بود، هیچ گاه تبدیل به انسان نمی‌شد».
برای اطلاعات بیشتر به شماره‌ی نوامبر 2002، مجله‌ی تایمز با عنوان «درون بطن مادر، نگاهی شگرف به اینکه همه‌ی ما چگونه آغاز کردیم؛ جدیدترین آگاهی‌ها در رابطه با سلامت نوزادان». همچنین فیلم و کتاب با همین عنوان هم موجود است. می‌توانید از این عنوان بسیار خوب هم استفاده کنید: معجزه‌ی زندگی. در پاییز گذشته (2003) شاهد آگهی‌های بازرگانی شرکت جنرال الکتریک بودیم که تکنولوژی عکسبرداری جدید و تمام رنگی را تبلیغ می‌کرد. به کمک این تکنولوژی پزشکان قادر هستند که به وضوح شاهد رشد جنین در بطن مادرش باشند. این تکنولوژی فراتر از روش فراصوت است. وقتی برای اولین بار این آگهی را دیدم، گفتم: «با وجود چنین چیزی، چطور می‌توان طرفدار سقط جنین بود؟ «این آگهی یک تأثیر داشت: انجمن‌های برنامه‌ریزی برای بچه‌داری (Planned Parenthood) و انجمن احقاق حقوق سقط جنین آن قدر اعمال نفوذ کردند تا پخش این آگهی‌ بازرگانی از تلویزیون برداشته شد.
صرف نظر از مباحث علمی و با در نظر گرفتن قوانین مذهبی، ما معتقدیم که خداوند بزرگ و متعال ما را خلق می‌کند و روح منحصر به فرد و فناناپذیری را در آن جسم می‌دمد. این روح ـ اساس معنوی ما ـ است که به هر فرد این هویت را می‌دهد که تصویر و صورتی است از خالق‌اش.
حتی اگر در این که خداوند روح [خود] را در لحظه‌ی لقاح می‌دمد یا این که نوزاد متولد نشده واقعاً یک انسان است مشکلی وجود داشته باشد، «اگر واقع‌بینانه بنگریم، این گناه کبیره است که به خود جرأت دهیم که مرتکب قتل نفس شویم. آنچه به انسان تبدیل خواهد شد، هم اکنون یک انسان است».
در کتاب مقدس هم گواهی بر قداست و حرمت در بطن مادر می‌یابیم: خداوند به مادر Sampson گفت: «همان طور که تو این فرزند را آبستن خواهی شد و آن را حمل خواهی کرد، هیچ تیغی سرش را لمس نخواهد کرد، زیرا که این پسر از همان زمانی که در بطن توست، وقف خداوند می‌شود».
ایوب گفت: «آیا همانی که مرا در بطن مادرم گذارد، او را نساخته است؟ آیا هم او به یک شکل ما را قبل از تولدمان شکل نداده است؟» در زبور داوود می‌خوانیم: «به درستی که تو درونی‌ترین وجودم را شکل داده‌ای؛ تو مرا در بطن مادرم به هم بافتی». خداوند به Jeremiah گفت: «از آنجا که من تو را در بطن مادرت به وجود آوردم تو را می‌شناختم، پیش از آن که متولد شوی تو را وقف کردم و تو را به پیامبری قومی برگزیدم.
قداست و حرمت موجود زنده‌ی درون بطن مادر و این باور که او حقیقتاً یک انسان است، در جایی دیگر با این تجسم (incarnation) اثبات می‌شود که: مریم مقدس با قدرت روح‌القدس باردار شد و عیسی مسیح پا به عرصه‌ی وجود نهاد در حالی که به یک انسان واقعی تبدیل شده بود. حتی زمانی که عیسی هنوز در شکم مادر مقدسش بود، سنت الیزابت و سنت جان باپتیست هم در بطن مادرشان به خاطر وجود و حضور خداوند شادمانی می‌کردند. آیا کسی جرأت می‌کند که بگوید عیسایی که در بطن مادرش بود، انسان نبوده است. اگر نگاهی به Didache بیاندازیم (تعالیم دوازده حواریون) ـ اولین راهنمای مکتب اعتقادی، عبادی و اخلاقی که حدود سال 80 پس از میلاد نوشته شده است ـ این منبع اخلاقی را در ارتباط با سقط جنین می‌یابیم: «تو میوه‌ی بطن مادران را نخواهی کشت و نوزادی را هم که هم اکنون متولد شده به قتل نخواهی رساند».
با توجه به این که مقصود اصلی، یک انسان منحصر به فرد است، دو انتخاب موجود است: حفاظت و مراقبت از زندگی انسانی که هنوز متولد نشده یا از بین بردن آن. از آنجا که صحبت از یک انسان در میان است، انتخاب دوم تنها پایان بارداری و خارج کردن جنین از رحم مادرنیست، بلکه کشتن مستقیم یک انسان بی‌گناه است، یک قتل عمد. بنابراین سقط جنین ذاتاً عملی پلید است. شورای دوم واتیکان تأکید می‌کند که «از همان ابتدای لقاح، باید از زندگی شکل گرفته با نهایت دقت و توجه مراقبت کرد: سقط جنین و بچه‌کشی جنایاتی نفرت‌انگیزند.»
ما حق نداریم راه خطا را انتخاب کنیم. شرایط و اوضاع و احوال هر چه که می‌خواهد باشد، حتی اگر نتیجه‌ی عمل خوب باشد، ارتباط عمدی گناه، توهین و بی‌احترامی به خداوندی است که ما را همانند و صورتی از خود ساخته است. در مقام «طرفدار انتخاب» فرد، انتخابی میان دو گزینه‌ی درست ندارد، بلکه با چشم بسته عمل پلید سقط چجنین را واقع‌بینانه [بدون در نظر گرفتن احساسات خود] برمی‌گزیند و تظاهر می‌کند که ارزش اخلاقی‌ای همچون حفاظت و دفاع از جنین دارد. خواندن یک فرد با نام «طرفدار انتخاب» درباره‌ی سقط جنین مثل این است که بگوییم، او «طرفدار انتخاب» نژادپرستی، اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها و یا قوانین تفکیک نژادی ضدسیاهان است ـ «من شخصاً با این قضیه مخالفم اما همگان باید انتخاب کنند». البته که فردی که در هیچ یک از این موارد در یک جامعه انتخاب نمی‌کند، همچون فردی تلقی می‌شود که نه ارزش زندگی دارد نه ارزش توجه به زندگی‌اش و نه اصلاً ضرورتی برای زندگی دارد.
پاپ ژان پل دوم اظهار داشت: «هر کس می‌تواند به وضوح تنها گزینه‌ی درست را در این مورد ببیند. در این جا که گناه و خطای اخلاقی مطرح است، نمی‌توان درباره‌ی حق انتخاب راه خطا سخن گفت، وقتی که فرمان صریح «نکشید» در خطر بی‌توجهی قرار دارد. مسیحیان باید به دفاع از حرمت و قداست زندگی بشر در برابر مجادله‌ی زیرکانه و بی‌سروصدای «طرفدار انتخاب» ادامه دهند. یک «طرفدار زندگی» بودن به معنی تحمیل ارزش‌های یک فرد به دیگری نیست بلکه برای این است تا حقیقت و راستی خداوند را و عزت و شأن بشر، چه متولد شده چه نشده را پاس بداریم. در آن موارد دشوار و مصیبت‌بار ـ زنای با محارم و تجاوز (که در بهترین حالت در دو درصد موارد به بارداری می‌انجامد، بسته به نوع آماری که در دسترس باشد)، یک مادر نوجوان باردار یا یک بچه‌ی معمول یا تغییر شکل یافته ـ باید به خاطر داشته باشیم که هنوز آن نوزاد، فرد بی‌گناهی است که بدون داشتن تقصیری از جانب خودش، به دنیا خواهد آمد. در چنین مواردی، ما به عنوان جامعه‌ی مسیحیت باید هم از مادر و هم از نوزاد حمایت کنیم، برایشان دعا کنیم، قلب‌ و خانه‌های‌مان را بر نیازهایشان بگشاییم. ما هستیم که باید برای حفظ زندگی بشر ایثار کنیم.
در پاییز سال 2001 اسقف لاورد (Loverde) یک روز را به نام یکشنبه‌ی ‌احترام به زندگی نام‌گذاری کرد و به این ترتیب آموخت که یک کاتولیک جدی و معتقد بودن ضرورتاً به معنی این است که طرفدار زندگی باشیم نه طرفدار انتخاب. طرفدار انتخاب بودن اساساً به این معنی است که از حق یک زن برای خاتمه دادن به زندگی نوزادش، چه متولد شده چه نشده، حمایت کنیم. هیچ کاتولیکی نمی‌تواند ادعا کند که یک مسیحی معتقد و جدی است، در حالی که از سوءقصد مستقیم به جان یک انسان بی‌گناه حمایت کند و یا فعالانه آن را تأیید می‌کند. گذشته از اینها حفظ و مراقبت از زندگی یک انسان از بدو لقاح تا زمان مرگ طبیعی موضوعی فراتر از آئین کاتولیک است بلکه موضوعی است اساساً اخلاقی که ریشه در قانون الهی و قانون طبیعت دارد.

پدر ویلیام سوندرز:
ریاست تحصیلات تکمیلی کالج مسیحیت نوتردام است. او همچنین کشیش محلی کلیسای «بانوی امیدمان» در استرلینگ ویرجینا است. مقاله‌ی بالا یکی از مطالب ستون «پاسخ‌های روراست» روزنامه‌ی Arlington Catholic herald است. پدر کتابی به همین نام، مشتمل بر صد مطلب همین ستون از نشر کلیسای بالتیمور منتشر کرده است.

منبع: سایت باشگاه اندیشه
مترجم : مهدیار حمیدی
نویسنده : ویلیام ساندرز

نظر شما