موضوع : پژوهش | مقاله

عملها، عاملها

این مقاله توسط یکی از اعضای سایت (آقای احسانی) برای سایت باشگاه ارسال شده است/ با تشکر از ایشان

می پرسند آیا زن و مرد با هم برابر هستند؟
جواب اینکه در نقشها زن و مرد با هم برابرند، همه با هم برابریم. ولی در شغل، حتی مردها با هم برابر نیستند. چون؛ نقش ما بر اساس ترکیب استعدادهای ما و رابطه نیروهای ما شکل می گیرد، ولی شغل ما بر اساس اندازه و مقدار استعدادها و تقدیر آنها. این خلاصه، احتیاج به توضیح دارد.
با توجه به ترکیب استعدادهای انسان، می یابیم که نقش او تنوعها، تکرارها، بازیگریها، بازیچه شدنها و تماشاچی ماندن نیست. نقش او خوش بودن نیست، هدف او در چنین سطحی نمی گنجد. اگر او تحرکی نداشته باشد و در جهتی عالی تر حرکت نکند، حتی تنوعها هم او را ارضا نمی کنند.
با شناخت ارزش و قدر انسان، به شناخت نقش وهدف او پی می بریم. و این نقش از ترکیب نیروهای درونی انسان بدست می آید و این ترکیب به تحرک انسان می انجامد و او را در صراط راه می برد. نه سنگ راه می شود و بازیگر (مغضوب علیهم) و نه بازیچه می شود (ضالین).
در نتیجه انسانی که با این بینش و تلقی همراه گردیده و در هر عملی و در هر شغلی، این نقش را دنبال می کند در هر کاری با چنین بینشی همراه است و در نتیجه این نقش اوست که تعیین کننده شغل می شود، نه اینکه شغل او و کارهای روزانه اش، تعیین کننده نقش او باشند.
البته کارها و شغلهای هر کس، بستگی به مقدار نیروها و امکانات و شرایط او دارد و وابسته به تقدیر اوست. در حالیکه نقش او، وابسته به ترکیب بود ومی بینیم تمامی افراد انسانها در حالیکه حتی خطوط انگشت هایشان با هم برابر و یک اندازه نیست، ولی در ترکیب اندامها و در رابطه اندامها با یکدیگر، همه با هم برابرند و همین است که علم، بر اساس این روابط شکل می گیرد که همراه پدیده های متغیر، روابط ثابت وجود دارند.
با این توضیح می توانیم به پاسخ بالا برگردیم که زن و مرد و تمامی انسانها، در نقشها برابر هستند اما در شغلها، حتی مردها با هم برابر نیستند و هر کسی امکانات هر کاری را ندارد. اینگونه است که تقسیم کارها و شغلها، باید بر اساس امکانات بیشتر وبهتر انجام بگیرد، نه اینکه بگوییم کارهای داخل به عهده چه کسی و کارهای بیرون به عهده دیگری.
کارها به عهده کسانی است که در وقت کمتر به شکل بهتر از عهده آن بر می آیند. تقسیم بندی مشاغل با این اصل همراه است، در حالیکه خود شغلها ملاک افتخار نیست و عمل، ملاک ارزش نیست. مهم عاملهایی است که عمل را می سازد و مهم نقشی است که در پس هر شغل، پنهان است.
تمامی درگیریها و داد و فریادها، از اینجا برخاسته که ما ارزشها را فراموش کرده ایم و برای شغلها، عنوانی دیگر در نظر گرفته ایم و آن را ملاک افتخاری می شناسیم. خیال می کنیم قضاوت، خیاطی یا بقالی با یکدیگر تفاوت دارند و اینها در ارزشها، دخالت دارند.
بینش اسلامی برای شغلها، به اندازه بینشها و به اندازه نقشی که در پشت آن ایستاده ارزش قائل است.
ارزش عمل؛
وابسته به محرک،
وابسته به جهت،
وابسته به شکل حرکت،
و وابسته به بینشی است که تو نسبت به آثارعمل داری. کسیکه با یک تومان پولش فقط خود را از دست فقیر خلاص کرده، با کسیکه با همین مقدار، درس گذشت را داده، یا با کسیکه با همین مقدار، یاری و همراهی ساخته، برابر نیست که فرموده است: "هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون" (1)
از آنجا که عمل بی نهایت رابطه دارد، ارزش عمل وابسته به بینشی است که تو از این رابطه ها داری. اگر می شنویم: "ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین"؛ یک ضربت علی (علیه السلام) در روز جنگ خندق، از تمامی عبادتها افضل است، بر این اساس است که او رابطه این ضربت را با عبادت تمامی خلق دیده و با این بینش گام برداشته و این ضربت را فرود آورده است. با همین اصل می توانیم بفهمیم که چرا ارزش عمل، وابسته به بینشی است که رابطه ها وجود دارد.
در بینش اسلامی، عمل و شغل ملاک ارزش نیست که عملها را با عاملها و انگیزه هایش می سنجند که: "کل یعمل علی شاکلته" (2)؛ عمل هر کس بر طبق نیتی است که به عملش شکل می دهد.
با رسیدن به این ارزشهای جدید که در رابطه با هدفهای جدید بدست آمده اند، هدفهایی که با شناخت قدر و ارزش انسان و رسیدن به این ارزشها و هدفهای جدید شکل گرفته اند، نظیر داستان شغل و تقسیم کارها حل می شود و اشکال ما به سنگ می خورد.
برای روشن شدن بیشتر این مباحث، عناوین مشخص شغل، ارث و دیه زن را بیشتر مورد بررسی قرار می دهیم.

شغل
کسی منکر نیست که بعضی از زنها بهتر از بسیاری از مردها می توانند عهده دار کارهایی شوند که در اسلام، زن از آن ممنوع گردیده است. اما نکته مهم این است که با وجود بعضی از مردها، نه تنها زنها که مردهای دیگر هم از آن شغلها ممنوع هستند.
تقسیم بندی شغلها، پس از آزادی از اصل شغلها و عملها بر اساس همان اصل مذکوراست که چه کسانی در وقت کمتر، بهتر می توانند آن کار را انجام دهند. با این دید، شغل قضاوت یا ریاست جمهوری، خودش مبنای ارزش نیست و این کار وابسته به استعداد، ظرفیت، قاطعیت بیشتر و سنجش دقیق تر است و اگر یک مرد با این خصوصایت بیشتر در دست باشد، نوبت به مردها و زنهای دیگر نمی رسد.
با این دید، مساله تفاوت استعدادها مساله ای نیست؛ چون تفاوتها ملاک افتخار نیست و در رسیدن به ارزشهای بیشتر، استعدادها دخالت ندارند. فوز، اجر، فضل و بهره های عالی و لقاء رضوان الله، در رابطه با به کار گرفتن استعدادهاست، نه با مقدار آنها.
اگر برای بنای ساختمانی عام المنفعه ، پیر زنی سه روز از غدای خود بکاهد و چندآجر هدیه کند و ثروتمندی میلیونها تومان کمک کند، ممکن است آجرهای آن پیرزن از آن مقدار ثروت، پر ارزش تر باشد. چون پیرزن سه روز از غذای خود محروم گردیده و اگر آن ثروتمند آنقدر کمک کند که سه روز از غذایش محروم شود، تازه در سطح همان پیرزن است و فوز و فضل و بهره آنها یکی است که فوزها و فلاح ها، مربوط به اطاعت و تقواست، نه مربوط به مقدارسرمایه ها و استعدادها.


نابرابری در ارث
با این توضیح ها مشخص شد که نابرابری در شغل به معنای نابرابری در ارزش نیست. آنچه مبنای ارزش است، نقش ما و نسبت بازدهی و دارایی است.
اکنون نابرابری زن و مرد در تقسیم و در سهم ارث را نیز باید در رابطه با مساله مسئولیتها و عهده داریهای زن و مرد در نظر گرفت و با توجه به این رابطه، نابرابری یا بی ارزشی وجود ندارد.

دیه و خون بها
می گویند هرچه را بتوانید جواب دهید، دیگر با این نابرابری در خون بها چه می کنید که دیه زن، نصف دیه مرد است و ارزش خون او، نصف خون بهای مرد است؛ اینکه دیگر قابل توجیه نیست.
اشتباه از اینجا برخاسته که ما برای دیات و خون بها، ارزش انسانی قائل هستیم. در حالیکه دیه، در رابطه با کارایی و ارزش اقتصادی است. به همین خاطر اگر دو دست یکنفر را قطع کنند، دیه آن برابر با کشتن و نابودن کردن است و همینگونه است که اگر دو چشم، دو پا، گوشها را ببرند، هر کدام برابر با دیه کامل حساب می شوند.
این مساله نشان می دهد که دیه، ارزش انسانی را توضیح نمی دهد و فقط در رابطه با کارایی و ارزش اقتصادی است. از آنجا که کار و مسئولیت مرد بیشتر است و ارزش اقتصادی آن زیادتر، ناچار دیه این دو هم با یکدیگر تفاوت دارد.
به طور کلی در حقوق اسلامی، جرم دو اثر دارد: در هستی و در جامعه.
حدود و دیات، اثر جرم بر زندگی اجتماعی را کنترل می کند، نه اثر آن بر هستی و جهان را. چرا که کیفر جرم در رابطه با این وسعت، در این مرحله از زندگی انسانی مطرح نمی شود. مثلا کسی که رهبری را می کشد و دیگری که انسان معمولی را از بین می برد، از جهت جرم اجتماعی، کیفرهای برابری دارند، ولی در بعد دیگر، کیفر جرم به مقدار اثری است که در هستی ودر نسلها باقی می گذارد.
دیات، به ارزش انسانی نیستند و فقط اثر اجتماعی آن را کنترل و جبران می نمایند.

پی نوشتها
1-سوره زمر، آیه 9 .
2-سوره اسرا، آیه .84

منبع: سایت باشگاه اندیشه
نویسنده : علی صفایی حائری

نظر شما