موضوع : دانشنامه | ط

طالس


(Thales)
طالس نخستین متفکر و فیلسوف یونانى در نیمه دوم قرن هفتم پیش از میلاد (640 پیش از میلاد) از پدر و مادرى فینیقى در شهر میلتوس به دنیا آمد. وى تازه به سن عقل رسیده بود که با نخستین کشتى که در ساحل لنگر انداخت، سفرهاى طولانى خود را به مصر و خاورمیانه آغاز کرد. وى پایه گذار مکتب ایونیا به شمار مى رود.
آگاهى از زمان و زندگى او بسیار ناچیز است و محدود به گزارش هایى است که مورخان یا فیلسوفان بعدى مانند ارسطو درباره او داده اند. آنچه از شواهد تاریخى به دست مى آید نشانگر آن است که وى نیز مانند بسیارى دیگر از مردم ایونیا خون شرقى در رگ هاى خود داشته است.
یکى از خصوصیات فیلسوفان یونان باستان این بوده است که ایشان نه تنها مردانى اهل اندیشه و مشاهده علمى بوده اند، بلکه در زندگى اجتماعى نیز فعالیت و علاقه داشته اند. شواهد نشان مى دهد که طالس نیز در سرنوشت سیاسى میلتوس دخالت داشته و هموطنان خود را راهنمایى مى کرده است. گفته مى شود طالس به مصر سفر کرده و مدتى را در آنجا به مطالعه و آموزش و کاوش علمى پرداخته بود. آموزش او را عملاً کاهنان مصرى و کلدانى به عهده داشتند و آنچه در آن هنگام از ستاره شناسى و ریاضى و دریانوردى مى دانستند به او آموختند.
از نظر اهالى میلتوس طالس انسان بسیار عجیبى بود اما قابلیت کارى را نداشت. از دیدگاه مردم «او درس خوانده است اما چه فایده که همیشه بى پول است». بر این اساس حتى کنیزش هم اهمیتى برایش قائل نبود و یک بار طالس که غرق تماشاى ستارگان بود، در چاهى افتاد و کنیز تمام روز مسخره اش مى کرد و مى گفت: «اى طالس، تو همیشه مواظب چیزهایى هستى که در آسمان است و هیچ مواظب چیزهایى که جلو پایت است نیستى! »
طالس نمونه بارز دانشمند گیج و حواس پرت بود و به نظافت خود توجه نداشت اما مى توانست پنج قضیه هندسى را یکجا حل کند. افلاطون، طالس را «مبتکر زبردست فنون» نامیده است. طالس پس از پیش بینى کسوف سال ۵۸۵ پیش از میلاد، به عنوان یک مرد دانشمند شناخته شد.
وى نخستین کسى است که دانش هندسه را از مصر به یونان آورد. طالس نظریه خاصى براى طغیان رود نیل داشته و آن این بوده است که بادهاى سالیانه شمالى _ شرقى دریاى اژه که در نیمه تابستان به سوى مصر مى وزد، در اثر وزش در سوى مخالف جریان رود نیل مانع جریان و ریختن آن به دریا مى شود و موجب طغیان آن مى گردد. هرودوت نیز همین نظریه را بى آن که صاحب آن را نام ببرد، تکرار مى کند.
جاى هیچ گونه شگفتى نیست که مرد پژوهنده و متفکرى مانند طالس به قصد آگاهى یافتن از فعالیت هاى علمى مصریان به آن دیار سفر کرده باشد و از آن سرزمین متمدن و پیشرفته کهن، چیزهایى به شهر خود ارمغان آورده باشد. به ادعاى پروکلوس وى نخستین یونانى است که دانش هندسه را از مصر به یونان آورده بود.
اطلاعات ریاضى نیز به طالس نسبت داده مى شود و مهم ترین نکته اى که به وى نسبت مى دهند این که دو مثلت مساوى یکدیگرند، اگر یکى از ضلع هاى آنها و دو زاویه مجاور آن با هم مساوى باشند. طالس همچنین در واقع ارتفاع اهرام مصر را به وسیله سایه آنها اندازه گیرى کرد و آن از راه مشاهده زمانى بود که سایه ما مساوى بلندى قامت ما است. طالس همچنین توانسته بود فاصله کشتى ها را از دریا تا ساحل، تعیین کند.
آنچه که بیش از هر چیز طالس را به عنوان نخستین فیلسوف مطرح کرده است نظریه وى درباره شناخت سرچشمه هستى و اصل نخستین است که منبع اصلى درباره نظریه جهان شناسى طالس، ارسطو است. طالس همچنین عقیده داشت که زمین بر آب قرار گرفته است. ارسطو همین نظریه را در کتاب دیگرى تکرار مى کند. وى معتقد بود که زمین مانند تنه درخت بریده شده یا چیزى دیگر مانند آن، بر آب شناور است.
طالس نیز مانند دیگر فیلسوفان طبیعى یونان احتمالا باید به ازلى بودن جهان و قبول نداشتن به وجود آمدن طبیعت از عدم اعتقاد داشته است. یونانیان باستان یا برایشان شروع جهان اهمیت نداشته و یا ازلى بودن و بى آغازی جهان برایشان امرى مسلم بوده است به عبارت دیگر آنها معتقد بوند که جهان قدیم است نه حادث از این روست که فیلسوفان طبیعى یونان بیشتر به ماهیت و کیفیت و چگونگى طبیعت پرداخته اند.
تنها چیزى که در این میان از نظر فلسفى طالس را در تاریخ اندیشه ممتاز مى کند، کوشش وى براى شناختن جهان از راه مشاهده و تفکر و واقع بینى و دورى از افسانه هاى دین و تفسیر هاى اساطیرى بوده است و یافتن یک سرچشمه مادى براى وجود اشیا، و این چیزى است که نظریه وى را از سایر نظریات در اندیشه هاى بابلى و مصرى جدا و مشخص مى سازد و راه را براى آیندگان باز مى کند که جهان را بى توسل به خدایان و افسانه ها و نیروهاى آنان بشناسند. طالس نه به خاطر پاسخ هایى که به برخى مسائل داده بلکه بیشتر به لحاظ پرسش هایى که طرح کرده است در تاریخ فلسفه به جایگاه رفیعى دست یافته است.
مرگ طالس در ورزشگاهى هنگام تماشاى مسابقه دوهاى میدانى اتفاق افتاد. گرماى هوا و تشنگى و به خصوص ازدحام و فشار جمعیت باعث مرگ وى شد.

منابع:
1. http://philosophers.atspace.com/miltus.htm
2. http://www.shafighi.com/forum/showthread.php?t=1477

نظر شما