لائیسیته سست بنیان
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

لائیسیته سست بنیان

روزنامه شرق ، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۲ - ۱۹ شوال ۱۴۲۴ - ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳

ترجمه احد البرز: به احتمال زیاد، طی ماه های آینده، یک طرح قانونی در ممنوعیت داشتن نشانه های مذهبی در مدارس و به طور کلی نهادهای رسمی به مجلس ملی فرانسه تقدیم خواهد شد.

این قانون، که اکثریت جامعه فرانسه خواستار آن است، به چند دلیل مشکل ساز خواهد بود. نخست آنکه افکار عمومی بر آن است که در اینجا اسلام و به طور مشخص روسری مورد نظر است. جز این هر چه هست درخور اعتنا نیست. دوم اینکه این قانون نه تنها ممکن است مخالفت بخشی از جامعه مسلمانان ساکن فرانسه را برانگیزد بلکه موجب آزردگی خاطر و حتی تندروی مسلمانانی شود که میانه رو محسوب می  شوند.

این قانون با در پیش گرفتن روش اخراج و طرد، حجاب را به نماد مخالفت با جمهوری تبدیل خواهد کرد، با تمام پیامدهای زیانباری که یک چنین همانند سازی به همراه دارد. در این زمان که اسلام گرایی افراطی به جذب نیرو از میان مسلمانان غرب می کوشد، چنین اقدامی از نظر آن جنبش یک «موهبت» و «گواهی» بر دشمنی ماهوی فرانسویان با اسلام به شمار خواهد رفت.

واکنش مبالغه آمیز نسبت به حجاب در واقع بحران عمیق جامعه را می پوشاند. به خاطر چند مورد جنجالی و حداکثر چند صد مورد پوشش اسلامی در مدارس دولتی، می خواهند قانونی وضع کنند که نتیجه اش، در صورت تصویب، نکوهش و بدنامی دختران محجبه خواهد بود. فراموش می کنند که بیشتر آنها به خواست خود روسری سر می کنند. مسئله انفعال، ضدیت با فمینیسم و مخالفت با مبارزه برای کار و اشتغال زنان و علیه پدرسالاری یا چندهمسری و مشکلات گوناگونی که بر زندگی زنان افغانستان و بسیاری از کشورهای مسلمان سنگینی می کند، مطرح نیست.نقش اصلی لایحه مورد بحث نه حفظ دستاوردهای جنبش فمینیسم بلکه سرپوش نهادن بر بحران بزرگی است که جامعه فرانسه با آن دست به گریبان است. چگونه باید یک پیوند اجتماعی میان گروه های مختلف پدید آورد که ضمن مطالبه هویت فرانسوی، می خواهند خود را از قیمومت استحاله طلب دولت رها سازند؟ این مسئله در مورد برتانی ها [مردم منطقه ای در غرب فرانسه] که خواهان خودمختاری اند، مردم کرس که خواستار به رسمیت شناخته شدن ویژگی خاص خود هستند و یهودیان که می خواهند هویت شان از سوی جامعه پذیرفته شود نیز صدق می کند.

در خصوص بحث مربوط به مدرسه باید گفت که موضوع اصلی در اینجا پنهان سازی بحران آموزش ملی و کارمندان آن است. به جای تربیت شهروندان زن به گونه ای که بتوانند با نابرابری ها مبارزه کنند، می خواهند هر آنچه را که موجب تفاوت و تمایز در مدرسه است از میان بردارند. فراموش کرده اند که: مدرسه دیگر عامل رشد و پیشرفت برای لایه های پایین اجتماع نیست، تضاد اجتماعی در محله ها به اوج خود رسیده است، فاصله میان فقرا و اغنیا روز به روز بیشتر می شود و برادری مبتنی بر اصل جمهوری جای خود را به بی تفاوتی فردگرایانه کسانی داده است که می خواهند وجدان خود را آسوده دارند و در عین حال دست به اصلاحات واقعی نزنند.مخالفان حجاب در درجه نخست زنانی اند که از مغرب و یا دیگر کشورهای اسلامی آمده اند، اما فرانسه یک کشور دموکراتیک است، الجزایر و عربستان سعودی و افغانستان نیست. پوشش اسلامی دختران بالای ۱۵ سال در اینجا نه از سر اجبار که به دلخواه خود آنهاست، این با آنچه در برخی جوامع دیده می شود به کلی متفاوت است.

دو کشور مسلمان که برخی برای نشان دادن فواید ممنوعیت حجاب از آنها یاد می کنند یکی تونس و دیگری ترکیه است. تونس، چنانکه همه می دانند، پیرو روش لائیسیته منهای دموکراسی است. رژیم تونس خودکامه ترین رژیم در شمال آفریقاست و به هیچ وجه نمی تواند یک سرمشق به شمار رود.

این درست است که فضای سیاسی در ترکیه بازتر است لیکن در اینجا نیز می بینیم که لائیسیته تحمیلی از بالا زیر علامت سئوال قرار گرفته است.

مخالفان دیگر حجاب روشنفکرانی اند که با خاص گرایی به نام تقدم عام گرایی مبارزه می کنند. پذیرش روسری را علامت سازش و تسلیم شدگی در عرصه اندیشه و اصول می دانند، با نوعی بزرگنمایی که نشان از بی اعتنایی آنها به پیچیدگی واقعیت به بهانه شفاف سازی آرمان ها دارد.

جامعه فرانسه دیگر جامعه آغاز قرن بیستم نیست: آمادگی کمتری برای پذیرش قید و بندهای اجتماعی دارد، و آرمان شهروندی متعلق به عصر روشنگری باید برای ملحوظ داشتن تنوع خاستگاه ها و نفی فدا کردن آرزوها و آزادی خویش در پای آرمان جمهوری، بار دیگر صورت بندی شود. این احساس کین و نفرت نسبت به حجاب اغلب نه از روی دلبستگی به فرهنگ عمومی بلکه به جهت جامعه گرایی بی مهار اکثریت است. پیامد چنین گرایشی نشان گذاری است که مغایر با اصل بی طرفی دولت در برابر تنوع باورهای مذهبی است.

به جای مبارزه با فقر، وازدگی، جدازیستی و نابرابری در عرصه خدمات آموزشی و درمانی، بر تهدید جداسری اسلامی انگشت می گذارند. غافل از اینکه اگر مسلمانان حومه نشین و لایه های میانی جامعه به طور کامل به هم درمی آمیختند موضوع روسری که هر چند گاه به میان می آید پایه های هویت جمهوری را نمی لرزاند.راست و چپ فرصتی یافته اند تا در این مبارزه نمادین کم هزینه و بی نیاز از اصلاحات واقعی، و در نوعی هم آوایی که بوی عوام فریبی خوش  آب و رنگ از آن برمی خیزد همدست و هم داستان گردند. در بحران عمیق اجتماعی و اقتصادی که در آن گرفتار آمده ایم جامعه، در نبود اصلاحات واقعی (از سوی جناح چپ یا جناح راست) که نیروها را به سوی طرح های بیشتر سازنده و کمتر واکنشی سوق دهد، چنین رویکردی را تایید می کند.

اعضای کمیسیون لائیسیته که ناخواسته تصویری «مجرمانه» از دختران محجبه نشان دادند حتی نخواستند سخنان ایشان را با جدیت بشنوند و اکنون محکومیت غیابی برایشان صادر می کنند. تا آ نجا که من می دانم تنها یک دخترمحجبه توانست در برابر این کمیسیون به تفصیل سخن بگوید و تقریباً تمام اعضای کمیسیون یا چندان پیوندی با مدرسه نداشتند و یا افرادی مخالف روسری و حجاب بودند.کسانی که می خواهند دختران را از سر کردن روسری منع کنند آن هم با تکیه بر تفسیری زبونانه از لائیسیته و قلمداد کردن این رفتار به مثابه بهترین نمونه ضدیت با فرانسه است. برداشت تهاجمی و پویا از لائیسیته اعتنایی به روسری نمی کند و دختران باحجاب را وامی دارد که نقش خود را در مبارزه با نابرابری میان زن و مرد، پدرسالاری، افراطی گری ها و بنیاد گرایی ها به طور کامل ایفا کنند و آنان را بی توجه به آنچه که بر سر دارند به شهروندانی واقعی تبدیل می کند.

لائیسیته صرفاً تدافعی، راه حل مشکل را جز در اخراج کردن دختران محجبه نمی بیند. آنان وقتی از مدرسه رانده شوند بر شمار دخترانی می افزایند که جامعه های بسته و چه بسا بنیادگرا با خرسندی تمام به استقبال شان می روند.

* استاد مدرسه مطالعات عالی اجتماعی پاریس

منبع: لوموند
 

نظر شما