خلوت گزیده، زندگی و آثار آلدو لئوپولد
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

خلوت گزیده، زندگی و آثار آلدو لئوپولد

روزنامه شرق، شنبه ۶ دی ۱۳۸۲ - ۴ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۲۷ دسامبر ۲۰۰۳

ترجمه طاهره رنجبر:آلدو لئوپولد (Aldo Leopold) که او را به حق پدر بوم شناسی حیات وحش و قهرمان راستین ویسکانسین نامیده اند در یازدهم ژانویه سال ۱۸۸۷ به عنوان نخستین فرزند کارل و کلارا لئوپولد در برلینگتون، آیووا، به دنیا آمد. لئوپولد دانشمند و استادی مشهور، آموزگاری استثنایی، فیلسوف و نویسنده ای زبردست بود و با آثاری که از خود بر جای گذاشت، نامش را برای میلیون ها نفر در سرتاسر جهان به نامی آشنا مبدل ساخت. او از همان نخستین سال های زندگی به خوبی به اهمیت و ارزش فوق العاده جهان پیرامون خود پی برده بود. او در برلینگتون بزرگ شد و کودکی اش را در حالی سپری کرد که همراه پدر در لجن زارهای اطراف رودخانه می سی سی پی به پیاده روی و شکار می پرداخت به طوری که در هفده سالگی قادر به شناسایی تمامی پرندگانی بود که در محوطه املاک خانوادگی شان می دید. پس از تحصیلات دبیرستانی، وارد دانشگاه ییل شد و در آن جا به مطالعه جنگل داری پرداخت. با آگاهی زودهنگامش درباره استفاده نادرست از مناطق جنگلی کشور، مقاله ای در انتقاد به صنعت چوب بری نوشت که سود خود را بر مصالح زمین مقدم می دانستند . لئوپولد پس از فارغ التحصیلی از کالج به خدمت اداره جنگل ها درآمد و در ۱۹۰۹ از سوی این اداره به جنگل ملی «آپابه می _ سیتگریوس» در آریزونا فرستاده شد. او قصد داشت که یک پناهگاه حیات وحش در منطقه بر پا کند، اما اداره جنگل ها از آن جایی که حفاظت از حیات وحش را جزو وظایف خود به شمار نمی آورد از پذیرش پیشنهاد وی سر باز زد. دو سال بعد اداره او را به نیومکزیکو فرستاد و وی در آن جا به کار در جنگل ملی «کارسون» مشغول شد. وظیفه او راهنمایی و هدایت کارکنانی بود که برای نقشه برداری و مساحی باید به کوهستان های اطراف می رفتند. با آن که کار وی در آن جا به لحاظ بدنی بسیار دشوار به نظر می رسید اما او جنگل ملی کارسون را عاشقانه دوست می داشت.

لئوپولد جوان در نیومکزیکو با عشق و همسر آینده اش، ماریا الویرا استلابرگر، دختر یکی از دامداران ثروتمند نیومکزیکو، آشنا شد و در ۱۹۱۲ با او ازدواج کرد. آنها زندگی مشترکشان را در «ترس پیدراس»، محل اداره مرکزی جنگل ها، آغاز کردند. لئوپولد در آن جا خانه ای ساخت که چشم اندازش بر دره زیبای «ریوگرانده» مشرف بود و از این گذشته مکان بسیار مناسبی برای تحقیق درباره سرزمینی بود که او به آن عشق می ورزید. پس از دو سال به اتفاق همسر و پسر کوچکش راهی «آلبوکرک» شد . آن ها در حاشیه شهر، در نزدیکی دشت مسطح «ریوگرانده» زندگی جدیدی را آغاز کردند و به زودی با تولد فرزند دومشان به خانه ای بزرگ تر نقل مکان کردند. بدین ترتیب لئوپولد بار دیگر خانه ای زیبا در حاشیه حیات وحش برای خود و خانواده اش ساخت. او در خانه جدید اتاق کاری داشت که در آن به دور از سر و صدای بچه ها، متن سخنرانی ها، مقالات و نامه هایش را می نوشت. او طرفدار سرسخت افزایش و رشد حیات وحش در مناطقی بود که نمی توانست جوابگوی نیاز روز افزون دام های اهلی باشد. او به شدت علیه چرای بیش از اندازه دام ها در بستر نازک و به شدت فرسوده شده خاک در منطقه جنوب غربی نیومکزیکو، مبارزه می کرد. پس از چندی به عنوان دبیر «انجمن حمایت از حیات وحش» نیومکزیکو شروع به فعالیت کرد. این گروه با تلاش بسیار، موفق به افزایش تعداد گوزن استر، آنتی لوپ (جانوری گوزن مانند با شاخ های استوانه ای شکل و غیر منشعب)، خرس سیاه، الک (مرال کانادایی) و بوقلمون وحشی شد که جملگی آنها در گذشته به فراوانی در نیومکزیکو یافت می شدند. لئوپولد مدتی را نیز در منطقه «گراند کانیون» گذراند و وقتش را صرف تحقیق درباره کمپ هایی کرد که توسط گردشگران در منطقه بر پا می شد. او متوجه شد که رودخانه با زباله ها و ضایعاتی که آنها از خود بر جای می گذارند آلوده می شود. در ضمن از دیدن نور تند و زننده تابلوهای نئونی که بالای غرفه های فروش و روی سازه های سنگی نصب شده بودند واقعاً به وحشت افتاد. زباله ها همه جا و در تمامی گوشه و کنارها روی هم انباشته شده بودند. از این رو لئوپولد، دان جانسون (ناظر جنگل) و سایرین تصمیم گرفتند راهکارهایی بیابند تا ضمن آن که عموم مردم قادر به استفاده از منطقه باشند، طبیعت منطقه نیز در شرایط مطلوبی قرار گیرد. لئوپولد در دوران جنگ جهانی اول به عنوان مدیر اتاق بازگانی «آلبوکرک» مشغول به کار شد. از جمله پروژه های او در هنگام احراز این مقام ایجاد یک پارک شهر زیبا بود و حتی مقدمات ساخت آن را نیز فراهم کرد. اما احداث آن تا اواخر دهه ۱۹۲۰ به تاخیر افتاد. با این حال شهرداری در مرحله آماده سازی، قطعاتی از زمین های حاشیه «ریوگرانده» را برای ساخت پارک آینده شهر خریداری کرد. پس از جنگ، لئوپولد مسئول نظارت بر تمامی زمین های جنگل کاری شده منطقه جنوب غربی نیومکزیکو شد و تا سال ۱۹۲۴ در همین مقام باقی ماند. لئوپولد به شدت از تخریب بی رویه جنگل ها وحشت زده بود.

پاک تراشی جنگل به مشکل بزرگی تبدیل شد. با قطع درختان، ریشه آنها دیگر قادر به نگهداری اجزای کوچک خاک در کنار یکدیگر نبود و خاک با جریان آب به درون جویبارها شسته می شد. و این وضعیت به نابودی گونه هایی می انجامید که آب آن ها را با خود می برد. جریا ن های اضافی آب نیز بر اثر فرسایش خاک باعث غرقاب شدن برخی از نواحی می شد. از این رو لئوپولد به شدت نگران مسئله حفاظت از خاک شد. او معتقد بود از همان شیوه هایی که برای تخریب زمین استفاده می شود می توان برای احیای آن استفاده کرد.

درست در همین هنگام او نخستین کتاب راهنمایش را برای اداره جنگل ها نوشت و همچنین خط مشی اطفای حریق در جنگل و سیاست های کنترل جمعیت جانوران شکارچی را زیر سئوال برد. او این پرسش را مطرح می ساخت که آیا انسان حق مداخله در فرآیندهای طبیعی را دارد؟ او در پژوهش هایش ناحیه رودخانه «گیلا» که حاشیه آن از شر ساخت و سازهای مربوط به جاده ها و ساختمان ها در امان بوده را به دقت مورد بررسی قرار داد و متوجه شد که طبیعت این منطقه به مراتب از نواحی جنگل کاری شده ای که تا بدان موقع دیده بود، سالم تر به نظر می رسد . او به درستی دریافت که حفظ زمین از تلاش برای احیای آن پس از تخریب بسیار آسان تر است و در ۱۹۲۲ طرحی برای حفاظت دائمی کل ۳۰۰۰۰۰ هکتار زمین ناحیه دره گیلا نوشت. سرانجام در سال ۱۹۲۴ این منطقه به جنگل ملی گیلا ضمیمه شد. این نخستین باری بود که چنین انتصابی در ایالات متحده آمریکا صورت می گرفت و لئوپولد به خاطر انجام این کار «پدر نظام وحش جنگل ملی» نام گرفت. در همان سال، اداره جنگل ها او را به آزمایشگاه فرآورده های جنگلی در مدیسون، ویسکانسین، فرستاد. او در ابتدا از ترک اجباری محل مورد علاقه اش و داشتن یک شغل پشت میز نشینی به هیچ وجه راضی و خشنود نبود. این آزمایشگاه عمدتاً به تحقیق درباره فرآورده های تجارییی می پرداخت که از درختان قطع شده ساخته می شدند. کاملاً روشن است که این کار اصلاً به مذاق لئوپولد خوش نمی آمد. با وجود این او از تدریس به دانشجویان ضمن گردش های علمی و ارائه مشاوره به دانشجویان دوره فوق لیسانس لذت بسیار می برد. بعدها برخی از این دانشجویان به زیست شناسان حیات وحش تبدیل شدند. لئوپولد در یک دوره سه ماهه در اداره حیات وحش و جنگل داری آلمان حضور یافت. او بالاخره پس از چهار سال، شغلی که در آزمایشگاه به او سپرده بودند را ترک گفت و کار نوشتن را به طور تمام وقت آغاز کرد. گاهی هم به عنوان مشاور در امور جنگل داری و حیات وحش فعالیت می کرد. در ۱۹۳۳ کتابی درباره مدیریت حیات وحش منتشر ساخت و بدین ترتیب برای نخستین  بار، جانورشناسی، زیست شناسی، اکولوژی و جنگل داری در آن و در ارتباط باهم مورد بحث و بررسی قرار گرفتند.

در ۱۹۳۵ باب مارشال و سایر طرفداران حفظ حیات وحش انجمنی به نام «انجمن حیات وحش» تشکیل دادند و از لئوپولد خواستند تا ریاست انجمن را بر عهده گیرد. با آنکه او می دانست با قبول این مقام شهرت بسیاری کسب خواهد کرد اما به خاطر پرهیز از دردسر و سوءشهرت از پذیرش آن خودداری کرد. اما پذیرفت که یکی از بانیان انجمن باشد. او کار تحقیق درباره طبیعت و طرفداری از محیط زیست و استفاده خردمندانه از زمین را همچنان ادامه داد و در منطقه «چی هوآهوآ» مکزیک به تحقیق درباره ارتباط متقابل بین تنوع زیستی و سلامت زمین پرداخت. وی در این باره می گوید: «سلامت محیط وقتی حاصل می شود که یک پارچگی، ثبات و زیبایی اجتماع زیستی یکجا حفظ شود و اشتباه است اکر فکر کنیم که جور دیگری هم می توان به آن دست یافت.»

در ۱۹۴۱، انتشارات آلفرد ناپ (A.Knopf) به او پیشنهاد انتشار برخی از مقالاتش را داد. آنها قکر می کردند که نوشته های او خیلی جلب توجه خواهد کرد. اما خودش اشتیاقی به انجام این کار نداشت. اما بالاخره پس از سه سال، ۱۳ مقاله را برای انتشار تحویل داد. اما طرح او پس فرستاده شد. این بار او برخی از مقالات را دوباره نویسی کرد و آنها را به شکل داستان درآورد. در آوریل سال ۱۹۴۸ انتشارات دانشگاه آکسفورد مجموعه ای از مقالاتش را خریداری کرد و آنها را تحت عنوان «سالنامه سندکانتی» منتشر ساخت.این مقالات در واقع داستان هایی از مشاهدات لئوپولد درباره طبیعت اطرافش، گذر فصل ها، حیات وحش و هر چیز زنده ای بود که در اکوسیستم «سندکانتی» آشیان بوم شناختی ویژه ای داشته است.

لئوپولد در هنگام مرگ یکی از پیشگامان سرشناس جنبش های حفاظتی به شمار می رفت. او مدت ها پیش از آنکه کاربرد خردمندانه زمین از نظر سیاسی اصلاح شود در تایید آن به استدلال پرداخته بود.

سالنامه سندکانتی در دهه ۱۹۶۰ مورد بازبینی قرار گرفت و به طور گسترده ای در کالج های ایالات متحده تدریس شد. خانه لئوپولد درنیومکزیکو هنوز پابرجاست و اداره جنگل ها از آن استفاده می کند. سخنان او هنوز هم برای نسل های آتی طرفداران حفظ محیط زیست دارای تازگی و اهمیت بسیار است. پس از مرگش، پنج فرزند به جای مانده از وی، انستیتوی آلدولئوپولد، که یک سازمان غیرانتقاعی با هدف آموزش مردم در زمینه حفظ محیط زیست، مراقبت از زمین و جانداران آن است، را تاسیس کردند. موسسه تحقیقات حیات وحش آلدولئوپولد در می سولا، مونتانا، نیز وظیفه انجام کارهای مربوط به وی را در سرتاسر کشور بر عهده دارد. «مرکز طبیعت آلدولئوپولد» در مونونا، ویسکانسین، نیز درباره هماهنگی های درهم تنیده شده طبیعت به مردم آموزش می دهد.

لئوپولد تمامی زندگی اش را صرف شناخت و حفظ زمین کرد و سرانجام در حالی که برای خاموش کردن  آتش سوزی علفزار به کمک همسایگانش شتافته بود در اثر سکته قلبی بدرود حیات گفت. او برای حفظ طبیعت زندگی کرد و برای حفظ آن جان سپرد.لئوپولد می گوید«اینکه زمین یک اجتماع زیستی است از مفاهیم پایه بوم شناسی است، اما اینکه به زمین باید عشق ورزید و به آن احترام گذاشت بسط طبیعی اخلاق است.»

aldoleopold. org

نظر شما