تردید فرودو، هیچ کس از روی میل و رغبت عادل نیست مگر در مواقعی که مجبور شود
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

تردید فرودو، هیچ کس از روی میل و رغبت عادل نیست مگر در مواقعی که مجبور شود

روزنامه شرق، سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲ - ۱۳ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۶ ژانویه ۲۰۰۴


دکتر احمد صدری*:سفرهای تابستان گذشته مرا به روسیه، ایران و چین برد. به مصداق اصل ایرانی «سیر در آفاق و انفس» سعی کردم بعضی از تجربه هایم را در چارچوب «ارباب حلقه ها»، سه گانه مشهور جی .آر.آر. تالکین (کتابی که در همان تابستان خوانده بودم) قرار دهم. اکنون که [داستان] این «دوبرج» به واسطه فیلم اخیر مد روز شده و سلمان رشدی-نامنصفانه- آن را با «دارودسته نیویورکی»، دیگر فیلم جنجالی این روزها مقایسه کرده است، من تصمیم گرفتم «ارباب حلقه ها» را از دیدگاه خودم معرفی کنم.

یکی از بزرگترین پرسش هایی که در کنه اثر تالکین وجود دارد این است که آیا «انسان ها» می توانند در عین برخورداری از قدرت های خارق العاده، درستکار باقی بمانند [یا نه؟] قلب کوچک هابیتی «فرودو»، حامل حلقه در سه گانه تالکین، به او توصیه می کند «از اعتماد به قدرت و صداقت انسان ها پرهیز کند.» «برومیر»، همراه او، دوست دارد با دست و پا کردن این استدلال حلقه قدرت را به دست آورد: «مردان صدیق هیچ گاه فاسد نمی شوند.» انسان خردمند حاضر در جمع انسان ها نیز مانند جادوگران و جن های داستان تالکین معتقدند قدرت مطلق حتماً به فساد منجر خواهد شد. قدرت با محروم کردن صاحبش از مصاحبت (و در نتیجه مشاهده) ضعیف ترها، او را به فساد می کشاند.

قدرت مهار نشده، مانند حلقه تالکین، صاحبش را نامرئی می کند. دو هزار و پانصد سال پیش از قصه گوی آکسفورد، مردی آتنی- که افلاطون جاودانه اش کرده- داستان مشابهی را روایت کرده است. گلاکون، دفتر دوم «جمهوری» را با حکایت حلقه گیجیس آغاز می کند. حلقه ای که صاحبش را نامرئی کرده، او را به انجام کارهای ظالمانه وسوسه می نماید.

نتیجه گیری گلاکون نسبتاً بدبینانه است: «هیچ انسانی از روی میل و رغبت عادل نیست مگر وقتی که مجبور شود.» به بیان دیگر کسانی که از کنترل اجتماعی (مثلاً دیده شدن) خلاص می شوند، ظالمانه رفتار می کنند. گلاکون نتیجه می گیرد این مسئله که رویای ناپدید شدن اغلب طبع لذتخواه ما را وسوسه کرده و در خیالات تنهایی ما ظاهر می شود اثبات کننده این واقعیت است که عدالت، فطری انسان ها نیست بلکه خصوصیتی است اجتماعی که به آنها تحمیل شده است.

جیمز مدیسون یکی از معماران حکومت آمریکا در این شکاکیت «فرودو» و «گلاکون» شریک است. تفاوت در این است که او این بینش را ویرانگر نمی داند. مدیسون این ایده را طرح می کند که نباید از انسان هایی که قدرت را در دست دارند بخواهیم ادای فرشته ها را در بیاورند. «اگر قرار بود فرشته ها بر انسان ها حکومت کنند به هیچ یک از نظارت های بیرونی و درونی کنترل بر حکومت نیازی نبود.»از آنجایی که کسانی که به نام مردم قضاوت، قانونگذاری و اجرا می کنند، خودشان هم آدمند، باید کاملاً تحت نظارت مردم باشند مبادا که در برابر وسوسه های شرورانه تسلیم شوند. در یک دموکراسی برای این که صاحبان قدرت روی پای خود بایستند، حیطه قدرت آنها از یکدیگر جدا می شود (تفکیک قوا). در یک دموکراسی برای این که حاکمان در سایه های سیاست مداری پنهان نشوند، همه تصمیمات قدرت در معرض دید مردم قرار می گیرد (آزادی مطبوعات مستقل).

راه طولانی ما به سوی روایت مدیسون از تردید فرودو، بسیار پرپیچ و خم و پر از تلاش های ناموفق در زمان های مختلف بوده است. در قرن بیستم تمامیت گرایان شرق و غرب هر دو بهشت برومیر را مجسم می کردند. بهشتی که در آن رهبران واقعی می توانند قدرت مطلق را در اختیار داشته باشند بدون این که در برابر افسون مرگبار آن به زانو درآیند.

سفرهای اخیرم به روسیه، و چین چوب خط هایی منفی در برابر ستون برومیری را در جدول ذهنی ام منقوش کرد. طرز فکر فرودویی درباره طبیعت انسان که به وسیله دموکراسی مهار شده است، نظام های آنها را شفاف و رهبرانشان را مرئی و پاسخگو کرده است، در برابر نظام های غیر دموکراتیک عکس این اتفاق افتاده است. نظام ها شفاف نیستند و رهبران از دید و نظارت مردم خارج گشته اند. (پرتره های سیاسی دیواری را به حساب نیاورید.)
روسیه در سال ۱۹۹۱ تعداد زیادی از فرض های برومیری را کنار گذاشت؛ از جمله این فرض که رهبران حزب کارگر فسادناپذیرند. بیش از هفتاد سال پس از سقوط کمونیسم، هنوز هم روسیه مست و خمار تصویرهای آرمانی از طبیعت انسانی است.

بعضی از مقامات چینی عقیده دارند شاید ترک یکباره عادت قدیم بهترین راه برای خروج از این اعتیاد نباشد. در چین، نسلی که قرار بود «سربازان مائو» باشند امروزه تحت تعالیم فردگرایی سودانگارانه که با نام «اقتصاد بازار سوسیالیستی» مشهور است، قرار می گیرند. اندیشه موردنظر این اصلاحگران چینی  است که ابتکار فردی و تنوع انتخاب ها که ضرورت یک اقتصاد بازار است، تغییرات سیاسی را در طول زمان اجتناب ناپذیر می سازد.

صاحب منصبی چینی به من گفت که داشتن حق انتخاب در فضای بازار، سرانجام تبدیل به درخواست حق انتخاب در حوزه سیاست خواهد شد.

حکومت های تمامیت خواه دیگر، در سراسر جهان نیز گرفتار وسوسه فرار از گم کردن حلقه قدرت، به هر ترتیب ممکن شده اند. گویا تمام آنها روایت تالکین را به عمق وجود دریافته اند و حالا در جست وجوی راهی برای گریز از این فرجام مقدرند. آنها ممکن است برای این گریز دست به هر کاری بزنند.

اما یک چیز مثل روز روشن است. «حلقه والا»ی قدرت باید در همان آتشی که در آن ساخته شده بود، ذوب شود.

* جامعه شناس مقیم آمریکا
 

نظر شما