بازجویی یک «جنایت»، نگاهی به فیلم جنایت
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

بازجویی یک «جنایت»، نگاهی به فیلم جنایت

روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲ - ۱۴ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۷ ژانویه ۲۰۰۴

پیمان شوقی: یکی از عجایب و غرایب سینمای ایران، به راه افتادن موج انتخاب ها و حرکات مشابه است که اتفاقاً اصلاً جنبه تقلب و از روی دست هم نگاه کردن هم ندارد. حالا اسمش را باید اتفاق و توارد وتشابه یا هر چیز دیگری گذاشت بماند. ولی گاه این تصادفات غریب از قضای روزگار جنبه های مثبت هم پیدا می کند که نمونه اش همین رویکرد فیلمسازان به دستمایه قرار دادن آثاری از ادبیات جهان برای ساخت فیلم های وطنی است. امسال تا اینجا روس ها با سه اثر (گاهی به آسمان نگاه کن، شب های روشن و جنایت) یکه تاز میدان و رکورد دار بوده اند. ضمن اینکه دو فیلم اخیر هم حاصل نگاه سازندگانشان به نوشته های فئودور داستایوفسکی است. اگر فرزاد موتمن اقتباس سینمایی خود را بر مبنای یکی از آثار مهجور و کمتر شناخته شده استاد ساخته، برعکس محمدعلی سجادی با جسارت تمام به سراغ معروف ترین و شاید مهم ترین نوشته داستایوفسکی رفته و کوشیده برداشتی متناسب با جامعه امروز ایران و ذائقه مخاطبان وطنی از آن ارائه دهد.

از آنجایی که در تیتراژ پایانی اشاره شده که فیلم برداشتی آزاد از «جنایت و مکافات» است شاید پرداختن به میزان وفاداری سجادی به چارچوب قصه و دیدگاه های کلی نویسنده / حکیم روس چندان مورد نظر نباشد ولی در مجموع می توان دید که سجادی کوشیده است خطوط اصلی داستان و شخصیت های محوری آن را حفظ کند حال یا با خلق مابه ازای معین و یا با تلفیق چند شخصیت در قالب یک شخصیت تازه. هر چند به نظر می رسد که انتقال خط قصه اصلی با آن میزان از ماده خامی که سجادی در اختیار بیننده اش می گذارد، توفیق چندانی نیافته است چرا که یقیناً طرح دیدگاه و راه حلی که داستایوفسکی در داستانش ارائه کرده در شرایط فعلی و ممیزی موجود در سینمای ایران هم محذور ایجاد می کند و هم محضور! و تمهیداتی هم که برای آداپته کردن آن موقعیت ها و پیچش های داستانی به کار رفته است (از جمله ایجاد رابطه استاد و شاگردی میان بازپرس و قاتل و یا خودکشی مهتاج) به رغم موجه بودن به توفیق چندانی دست نیافته اند.

اما صرف نظر از این موارد که جزو شاخص های تحمیلی هستند و در رویکردی منصفانه نباید چندان در موردشان مته به خشخاش گذاشت؛ درست مثل لحظات یا دقایق حذف شده که جای خالی شان در فیلم کاملاً محسوس است- شاید به جرأت بتوان ادعا کرد مهم ترین چالشی که فیلم با آن مواجه است دوگانگی موجود میان بررسی روحیات پرسوناژ اصلی و تمایل به ارائه  دیدگاهی اجتماعی در گستره کار است. سجادی اساساً هنرمندی درون گراست و عمدتاً در آثارش به درگیری شخصیت ها با جهان پنهان در لایه های وجودی خودشان می پردازد.ضمن اینکه آشنایی و عشق بی حد و حصرش به تاریخ سینما آثارش را محلی برای آزمودن و ادای دین به آثار شاخص ژانرهای گوناگون کرده است. در دوره اول کاری اش که از اولین فیلم تا «افسانه مه پلنگ» طول کشید این آمیختگی _ و در عین حال عدم تجانس _ فرم و مضمون در کارهایش بیشتر به چشم می خورد و معمولاً به عدم رعایت انسجام در ساختار سینمایی کارهایش متهم بود.اما در دوره دوم که با رویکردی عام تر و دستمایه قرار دادن قصه هایی در ژانر جنایی به دنبال ساخت و ارائه تعلیق و کشش درونی در فیلم هایش _ و البته با گرایشی عام تر و تجارتی تر _ می رود می توان ردپای عناصری را در کارهایش یافت که نشانه ای از ساختار منسجم سینمایی هستند.

اما نباید فراموش کرد که این ویژگی معمولاً با رویکردهای اجتماعی و نشانه های اعتراض چندان جور در نمی آید و تلفیق توامان آن می تواند خود نشان از وجود یک شاهکار بدهد. «جنایت» به طور قطع چنین اثری نیست هر چند که تلاش فراوان _ و مشهودی _ به کار رفته تا باشد. ایراد کار بیش از آنکه به بخش های تکنیکی اثر _ مثلاً فیلمنامه و نحوه معرفی شخصیت های اصلی و اطلاع رسانی پیرامون مقدمات قتل و تمهیدات دراماتیک، یا جنس حضور بازیگران خصوصاً شهرام حقیقت جو که بیشتر عدم تعادل روانی را بازی می کند تا کشاکش میان آرمان و واقعیت  را، و چیزهای دیگری از این دست _ مربوط باشد به نوع نگاه سجادی به عنوان خالق اثر برمی گرددکه توانایی های فنی و ظرفیت های بالای خود و گروه تولیدش را صرف برقراری ارتباط با عام ترین گروه تماشاگران کرده و در این راه یک جور زیبایی شناسی بدوی و فاقد ظرافت های دراماتیک را به کار گرفته است.

شاید زمانی استفاده از تمهیداتی مثل نوع استفاده از رنگ های تند قرمز و آبی و تصاویر دفرمه و بازی با نورهای تند موضعی و فلاش فوروارد و غیره، کارکردهای هنری داشت ولی امروزه دیگر به دلیل وفور استفاده در منابع بصری گوناگون حتی از مرز کلیشه شدن هم پایین تر رفته و به شهادت آثار سینمایی متاخر، تجاری سازان هم در به کارگیری آنها با احتیاط و توام با تجدیدنظرطلبی عمل می کنند. این است که انباشته شدن تصاویر فیلمی که مدعی نگاهی توام به درون و برون نهاد اجتماع است از این افه های دم دستی جای تاسف دارد. همچنین تاکید غلیظ روی تبعات روانی قتل روی شخصیت اصلی _ در یک سوم اول یا پرده اول فیلمنامه _ و آدرس های غلطی که فیلم با ارائه بعضی شخصیت های فرعی زائد می دهد (از جمله آقاجواد که از قرار نمک فیلم هستند!) زمینه قضاوت پیرامون چند و چون آنچه گذشت را از تماشاگر می گیرند. در واقع از آنجایی که طبق داده های فیلم انگیزه قتل فقط سرقت است تطهیر انتهایی (به صرف نجات و درک موقعیت یک زن خیابانی) محلی از اعراب نمی یابد.

محمدعلی سجادی فیلمساز توانایی  است و ارزش های تصویر را می شناسد (و می تواند تماشاگرش را تحت تاثیر قرار دهد) ولی به نظر می رسد هنوز اولین ساخته اش، کامل ترین کار اوست. اثری که درست ۲۰ سال پیش ساخته شد و نامش هم تصادفاً «بازجویی یک جنایت» بود!
 

نظر شما