کوکتل مولوتف عدم امنیت، تحلیلی از جلای وطن و آوارگیهای ناشی از جنگ, و ناامنی و آسیبهای زیست محیطی
موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

کوکتل مولوتف عدم امنیت، تحلیلی از جلای وطن و آوارگیهای ناشی از جنگ, و ناامنی و آسیبهای زیست محیطی

روزنامه همشهری، سه شنبه 30 مرداد ,1375 20 آگوست ,1996 سال چهارم , شماره 1047

اشاره: مقاله زیر, بخش دیگری از فصل موسوم به جلای وطن از کتاب.
( world the of state ) (وضعیت جهان) است که همه ساله با همکاری جمعی
از استادان امور بین المللی تدوین می گردد. در اثر حاضر, بخشهایی
مستند به اطلاعات مفید در باره موضوع مورد بحث مطرح گردیده است.
در مقاله زیر تاثیر جنگهای معاصر بر مهاجرتهای اجباری یا به اصطلاح
جلای وطن بررسی شده و ابعاد فاجعه بارو وسیع آن بر سرنوشت انسان
معاصر مورد توجه قرار گرفته است.
با توجه به ارزش این مقاله, قسمتهای مختلفی از آن انتخاب و جهت
انتشار در صفحه مقالات توسط مترجم گرامی به فارسی برگردانده شده است.
توجه خوانندگان ارجمند را به این مطلب جلب می نماییم.
سرویس مقالات

اغلب مردم آواره صرفا بخاطر یک دلیل ساده در حال جابجایی نیستند.
آنها توسطمجموعه ای از فشارها, که غالبا به وسیله مسائل زیربنائی
مانند رشد سریع جمعیت, خصومت های نژادی کهن و کمبود منابع تشدید
می گردد, مجبور به ترک وطن شده اند. متاسفانه, گزارشات مطبوعات مردمی
معمولا علل منحصربفردی را در مورد افرادی که بطور غیر مترقبه جلای وطن
می کنند, مانند مردم رواندا یا گرجستان گزارش کرده اند و این احساس را
بوجود می آورد که مسائل ماهیتا بیشتر کوتاه مدت یا خاص هستند.
کشورهایی که دارای جمعیت ثابت و سطوح بالای تحصیلات و بهداشت عمومی
هستند درمقابل جنگ و تعقیب به طور آشکاری از خود مقاومت نشان داده
و بنابراین جریانات پناهندگی بندرت اتفاق می افتد. کشورهای بسیاری به
وسیله مرگ و میر بالای کودکان, بیسوادی, فرسایش زمین های کشاورزی و
گرسنگی ویران گردیده ولی از طرف دیگر اخیرا دیده شده است که مردم
این کشورها در نرخهای قابل قبولی جلای وطن می کنند. غالبا, این
کمبودها علت مستقیم مهاجرت نیستند, در عوض آنها زمینه را برای به
قدرت رسیدن مستبدین, اشخاص متعصب از نظر دیدگاه سیاسی و سیاست های
افراطی آماده می سازند که مالا مردم را به جلای وطن مجبور خواهد کرد.
این وضعیت شباهت به انتشار یک بیماری دارد, زیرا علل عفونت, اغلب
پیچیده و مبهم است مثلا مردمی در اثر سوء تغذیه, مقاومت سیستم
ایمنی بدنشان را جهت مبارزه با مرض از دست می دهند. آنها به ندرت از
گرسنگی می میرند, اما با این وجود, گرسنگی سبب اصلی امراضی است که
می کشد. فقدان بهداشت مناسب احتمال افزایش شیوع بیماری وبا را به
همراه دارد و بعضی مواقع فشار روانی جدی انسانها را مستعد
سرماخوردگی و آنفلوانزا می کند در این موارد, بیماری صرفا آخرین
عنصر از یک سری مشکلات عمیق تر می باشد.
عنصر اصلی در کوکتل عدم امنیت, جنگ است. از اواسط قرن حاضر مناقشات
گسترش بی سابقه ای یافته اند. در اواسط دهه ,1950 در هر زمان کمتر از
ده جنگ در جریان بود,در حالی که تعداد جنگ های عمده در جریان, طی
سال 1992 به 34 جنگ رسیده است . براساس آمارهای موجود, تعداد متوسط
کشته ها در جنگ, طی یکسال در نیمه دوم این قرن بیش از دو برابر
کشته ها در تمامی سالهای قرن نوزدهم و 7 برابر بیشتر از کشته ها طی
یکصد سال قبل از آن می باشد. بیش از 92 % تمام مناقشات , از جنگ جهانی
دوم به بعد, در کشورهای در حال توسعه اتفاق افتاده است.
کشور لبنان مثال خوبی را در مورد اینکه چگونه بعضی تنش ها زمینه های
جنگ را فراهم می آورد ارائه می نماید. هنگامی که فرانسویها کشور
لبنان را تاسیس کردند, آنها بر اساس یک موازنه جمعیتی به این کار
دست زدند. در آن هنگام نصف جمعیت مسیحی بود که بیشترشان مارونیست ها
بودند و نیمی دیگر را مسلمانان که تعداد مسلمانان سنی مذهب بیش از
شیعیان بود, تشکیل می داد. طبق گفته توماس فریدمن, روزنامه نگار, یک
قرارداد ملی نانوشته ولی بطور وسیعی پذیرفته شده ایجاب می کرد که
رئیس جمهور لبنان یک مارونیست, نخست وزیر یک مسلمان سنی و سخنگوی
مجلس یک شیعه باشد, اعضاء مجلس نیز می بایست براساس نسبت 6 به 5 به
ترتیب از مسیحیان و مسلمانان تشکیل گردد. با آغاز دهه ,1970 مسیحیان
صرفا کمی بیش از یک سوم جمعیت لبنان بودند, در حالی که مسلمانان و
دروزیها (یک فرقه کوچک اسلامی) 32 مابقی جمعیت را تشکیل می دادند و
شیعیان به تنهایی بزرگترین جامعه را تشکیل می دادند. هنگامی که
اکثریت جدید سهم بیشتری از قدرت را مطالبه نمود, مارونیست های مسیحی
مخالفت ورزیدند و ارتش خصوصی سازمان دادند تا وضعیت موجود را تضمین
کنند. مسلمانان و دروزیها نیز عکس العمل نشان دادند و شبه نظامیان
خودشان را بوجود آوردند و نهایتا آتش جنگ شعله ور گردید. اگر چه مردم
از شر شبه نظامیان فرار می کردند, اما در پشت این خشونت تغییر در
موازنه جمعیتی و امتناع مسیحیان از تقسیم قدرت نهفته بود. بیش از
31 تمامی مردم لبنان , اکنون در خارج از این کشور زندگی می کنند.
در این کشور تفاوت موجود در نرخ رشد جمعیت ها و سیستم سیاسی
انعطاف ناپذیر دست بدست هم داده و مردم را مجبور به جلای وطن می کند.
جالب ترین مثالها از دلایل متنوع پیچیده در مورد اینکه چرا مردم جلای
وطن می کنند در آفریقا یافت می شود. مثلا در اتیوپی حتی در سالهای
بارانی , قحطی هائی اتفاق می افتد. در دهه های 1970 و ,1980 این کشور
بخاطر جریان پناهندگان انبوه که از دور باطل قحطی و جنگ داخلی رهائی
می جستند بطور مرتب خبرساز شده بود. در پایان سال ,1993 تقریبا
230,000 اتیوپیائی خارج از کشور, بیشترشان در سودان , زندگی می کردند
و حدود نیم میلیون نفر نیز در داخل آواره بودند. در خلال چهار دهه
گذشته حدود 30 میلیون نفر به جمعیت اتیوپی که در حال حاضر 57 میلیون
نفر می باشد اضافه گردیده است و براساس نرخ رشد فعلی, این کشور
افزایش عظیم جمعیت تا مرز 106 میلیون نفر را طی چهل سال آینده خواهد
داشت. تصویر این موضوع که چگونه اتیوپی احتمالا بتواند این همه جمعیت
اضافی را تغذیه نماید تقریبا مشکل است. اتیوپی فرسوده ترین خاکهای
جهان را داراست ,بیشتر زمینهای حاصلخیز در دامنه های شیب دار واقع
شده اند و پوشش درختی آن صرفا سه درصد خاک آن کشور را تشکیل می دهد.
لذا بسیاری از نسل آینده اتیوپی احتمالا می بایست بین مهاجرت و از
گرسنگی مردن یکی را انتخاب کنند.
همینطور, مایوس کننده و بسیار دشوار, اما شاید پیچیده تر, وضع بد
سومالی می باشد. جنگ قبیله ای در پایان سال ,1993 نیم میلیون
سومالیایی را از خانه و کاشانه خودبه بیرون از کشور راند و حدود
700,000 نفر دیگر را در داخل این کشور آواره کرده است , و به نظر
می رسد که مناقشات مجددا فراگیر شود. جریان رشد سریع جمعیت, کشور را
به شدت آسیب پذیر کرده, همانگونه که خاک نیز به طور جدی مورد فرسایش
و چرا قرار گرفته و بیشتر جنگلهایش توسط جنگل زدائی از بین رفته به
گونه ای که حتی در بعضی نواحی چوب برای سوخت کمیاب می باشد. یکی از
نتایج این اوضاع مهاجرت به شهرها بود, جائی که تنش ها شعله برافروخته
است. افزایش و تغییر جمعیتی و تخریب محیط زیست در سومالی جامعه سنتی
و ساختار خانوادگی را دگرگون ساخته و مردم این کشور را در برابر
استبداد اربابان جنگ و خشونت آسیب پذیر ساخته است.
در کنیا, کشوری که در آفریقا از کمترین زمین کشاورزی به نسبت جمعیت
برخورداراست و از این نظر دومین کشور در دنیاست, مناقشه ای شعله ور
است که معهذا احتمالا کمبود زمین در آن نقشی نداشته باشد. افرادی از
ایلات مسائی کشاورزان کیکو یائو را مورد حمله قرار داده و آنان را از
زمین هایشان بیرون رانده اند و زمین های اشغال شده را به اقتصاد
چادرنشینی شبانی تبدیل کرده اند. در حالی که بسیاری معتقدند که در
مورد کنیا و همینطور بسیاری کشورهای دیگر ریشه مناقشات و فشارهای
سیاسی از جانب رهبری می باشد که به منظور حفظ قدرت خود نیازمند ایجاد
تنش ها و اختلافات قومی است . اگرچه پیش بینی می شود جمعیت کنیا طی 20
سال آینده دو برابر شود و لذا کمبود زمین بطور روزافزونی حادتر
خواهد شد و به سادگی می تواند با ترفندهای سیاسی درآمیخته و به تنش ها
دامن زند. انفجار بحران داخلی اخیر در رواندا, این مسائل را به سطح
تازه ای از توجه جهان رسانید. در پی مبارزه قدرت بین اقوام هوتوس و
توت سیس , حدود 1,7 میلیون نفر روندایی در اوایل سپتامبر 1994 بصورت
پناهنده درآمدند. اما علیرغم سریع و ناگهانی بودن شروع آن, بحران
ریشه در جریانات دراز مدت داشت و آن گونه که وسایل ارتباط جمعی
گزارش دادند, آوارگان از تنفر موجود بین دو گروه از مردم فرار
می کردند. اما این تنفر ریشه در تاریخ استعماری کشور رواندا از قبیل
نابرابریهای موجود در سیستم آموزش و پرورش کشور, مالکیت زمین ها,
کنترل دولت و سایر اختلافات عمیق و طولانی دارد. البته تحلیل متداول
فاجعه از مدنظر گرفتن سهم هر یک از این فشارها غفلت ورزیده است.
مثلا, یتیمان باقیمانده از جنگ و مرض ایدز, در تراژدی رواندا نقشی را
ایفاءکردند. همانند کشور همسایه, اوگاندا, رواندا یکی از کشورهائی
است که مرض ایدز کشتار می کند و قبل از تراژدی اخیر جنگ داخلی طی
سالهای متمادی قربانیان زیادی از مردم این کشور گرفته است. نسل بین
20 الی 40 سال این کشور که امروز والدین به شمار می روند متحمل تعداد
قابل ملاحظه ای مرگ و میر به علل فوق شده اند. این موضوع موجب از هم
گسیختگی ساختار خانوادگی رواندا شده است. تعداد زیادی از پسربچه ها و
مردان جوان والدین خود را از دست داده اند و دورنمای تاریکی برای
گذران زندگی دارند. در نتیجه آنها به سهولت به صورت سرباز به
استخدام در می آیند. تینا مالون که اقدامات کمک رسانی را برای سازمان
کاتولیکی خدمات نجات سازماندهی می کند این کودکان راخرج توپ نامیده
است. موادی که از آنها شما می توانید یک شبه نظامی بسازید.
تغییر جمعیتی دیگری نیز در پس این تنفر نهفته است. رواندا یکی از
متراکم ترین کشورها از نظر جمعیت در قاره آفریقاست. این کشور برای
تغذیه جمعیت خود تا اواسطدهه 1980 بطور دائم مقدار زمین زیرکشت
محصولات را گسترش داد تا وقتی که حقیقتا تمام زمین های قابل کشت مورد
استفاده قرار گرفت. امروزه وسعت مزارع به طور متوسط کمتر از نیم
هکتار است و از آنجا که زمین بین وراث ذکور تقسیم می شود, وسعت قطعه
زمین های کشاورزی رفته رفته کوچکتر می شوند. عمل آیش دادن زمین
حقیقتا از بین رفته, کود به حد تکافو تامین نمی شود, زیرا بسیاری از
مزارع آنقدر کم وسعت هستند که قادر به تامین علوفه برای گله ها
نیستند و لذا محصولات روبه کاهش گذاشته است.
اینها جریاناتی است که مردم را تهدید می کند, زیرا زمین های اندکی
برای تغذیه فرزندانشان در اختیار دارند وضعیتی که موجب ترس, حسادت
و تنفر می گردد. این تنش ها با اختلافات طبقاتی بین اقوام هوتوس و توت
سیس که گروه برخوردار از حقوق اجتماعی بوده اند ترکیب شده است. از
دوران استعماری, توت سیس ها از آموزش و پرورش بهتری برخوردار بوده و
غنی تر هستند. البته تنفر طبقاتی بعضی مواقع محرکی برای کشتار بوده
است. در حقیقت بخش مهمی از جنگ و کشتاری که اتفاق افتاد مربوط است
به اعضای فقیرتر هر گروه که اعضای غنی تر آن گروه را مورد حمله قرار
می دادند مبارزه اجتماعی سیاسی و طبقاتی. توت سیس بطور دقیق نام
یک گروه نژادی نیست و از نظر تاریخی به مردمی اطلاق می شود که گله دار
هستند. ازدواج داخلی بطور وسیعی بین گروهها شایع می باشد, همانگونه
که برای سالهای متمادی چنین بوده است. جنگی که از تنفر بین هوتوس و
توت سیس ناشی شد بطور عمده ای نتیجه تبلیغات منتشره توسط فرقه هائی
بود که از حقوق اجتماعی محروم شده بودند و از جنگ بیش از آنچه که از
دست بدهند بهره می بردند.
نوشته: هال کین ترجمه: دکترعلی اصغر زرگر
ادامه دارد

 

نظر شما