موضوع : پژوهش | مقاله

زنده گی نامه های آماده ی پیش از مرگ !

مقاله حاضر توسط آقای لربچه برای سایت باشگاه ارسال شده است/ با تشکر از ایشان


آناتول فرانس، رمان نویس، منتقد ادبی و برنده جایزه نوبل سال 1921بیش از بیست سال، یعنی تا آغاز جنگ جهانی اول، از پرخواننده ترین نویسندگان اروپا بود. به روایت تاریخ، بعد از مرگ درسال 1924، چنان بیوگرافی های گوناگون درباره اش منتشر شد که انگار نویسندگان آنها، سالها خود را برای مرگ او آماده کرده بودند. او حدود بیست سال، یعنی تا آغاز جنگ جهانی اول، پرخواننده ترین نویسنده فرانسوی بود. چون اوعضو رسمی نویسندگان جمهوری سوم فرانسه بود، بعد از مرگ، یک مراسم خاکسپاری دولتی سراسری برایش انجام شد، گرچه یکسال بعد از دریافت نوبل، آثار او در لیست کتب سیاه کلیسا قرار گرفته بودند. آناتول فرانس نوشته بود که بدون تجدید نظر در قانون مالکیت شخصی، امکان هیچ اصلاحی در جامعه وجود ندارد. ازجمله سرزنش های کلیسایی این بود که چرا او به دنباله روی از: ولتر، رابله و دیدرو، به نابودی ارزش های قدیمی همت نموده و سازمان های حاکم مسیحی رازیر سئوال برده بود. سوررئالیست های ادبی هم بدلیل شکاکی، ولترگرایی و اتهام اپیکورخواهی، به انتقادشدید از آناتول فرانس پرداختند. آندره برتون، بعد از مرگ فرانس در مقاله “لاشه ها“ نوشت که اکنون زندگی ننگ آور یک همکار، نوکر و مطیع دولتی، نویسنده فرصت طلب، شکاک ناامید و بی احساس، به پایان رسیده است. این مقاله برتون آنزمان خشم بخشی از فرهنگیان فضای فرهنگی فرانسه را برانگیخت. آوانگاردهای ادبی ازآغاز قرن 20 تا کنون درآناتول فرانس، یک منتقدهنری وابسته به گذشته و مملو از پیشداوری های ارتجایی، درباره ادبیات مدرن می بینند، چون در نظر آنها آناتول فرانس از ادبیات جدید متنفر و سمبولیسم را، نوعی بیماری شکمسیرها یا قرتی ها! می دید. سوسیالیستها نیز آناتول فرانس را متهم به ارتجایی بودن، نمودند، چون او امکان هرگونه شناخت و پیشرفت اجتمایی را در آینده، غیرممکن می دانست. بورژوازی! فرانسه هم موضع ضدمسیحی و مهربانی های او با سوسیالیسم، را هرگز نبخشید.
اکنون ادعا می شود که آناتول فرانس در خارج از فرانسه مشهورتر است تا در کشور خود، گرچه مشهوریت او کمی رنگ باخته، ولی او را نویسنده اجتمایی مهمی به حساب می آورند. در دهه 20 قرن گذشته او نویسنده محبوب جمهوری سوم درفرانسه بود و فرانسه او را نماینده فرهنگ لاتین غربی خود به شمار می آورد. در خارج از فرانسه، توماس ولف و والتربنیامین به نقد مثبت آثار او پرداختند. آناتول فرانس درسال 1866 وارد یک محفل ادبی شاعرانه شد که به فرم اهمیت میداد و نه به محتوا. او با موپاساد و پروست جزو محفل “چهارشنبه ها“ نیز بود. بعدها آناتول فرانس در رمانهایش، بحرانهای: سیاسی، مذهبی زمان خود را به طنز کشید. او سالها زیر تاثیر سنت متفکرین فرانسوی مانند: رابله، راسین، ولتر، دیدرو و فلوبر بود. آناتول فرانس در ژانرهای: رمان، نمایشنامه، نوول، شعر، مقاله و نقد ادبی، دست به قلم زد. سه رمان او یعنی: گل های سوسن قرمز – تشنگی خدایان – و تقصیرات پروفسور برنارد – شهرت جهانی یافتند. گرچه بعضی از منتقدین ادبی آثار او را سطحی، ولی سبک قلم نوشتاری او را زیبا به حساب می آورند. موافقین آثار آناتول فرانس، او را نویسنده ای روشنفکر، با مطالعه و جامع العلوم! می دانند که خواننده می تواند در آثارش شاهد: انتقاد اجتمایی، طنز و شکاکی دیالکتیکی، و تجزیه و تحلیل علمی، باشد. کمیته نوبل از جمله دلایل اعطای این جایزه به او را: قدردانی از فعالیت خلاقانه – نیرو و شرف سبک زیباشناسانه- عشق قلبی به بشریت- و خون گرمی و مهربانی فرانسوی! نامید.
Anatole France آناتول فرانس بین سالهای 1844 و 1924 در فرانسه زندگی نمود. او از خانواده ای خرده بورژوا! برخاسته بود. پدرش کتابفروش و مادرش، دختر آسیابانی بود. او سال ها ویراستار یک بنگاه نشر معروف و کتابدار کتابخانه ملی پاریس بود.
تکیه گاه فکری او را، فرهنگ دوره باستان غرب و عصر روشنگری اروپا می دانند. او مسیحیت را دین غم و غصه، گریه و زاری نامید. همدردی وی با انسانها باعث شد که او طرفدار فلسفه شکاکی شود. او هدف زندگی روشنفکر را، مطرح کردن مسائل اجتمایی و احساس مسئولیت در زندگی میدانست. وی با نوشتن “ داستانهای زمان حال“، یکی از مدافعین جمهوری و با نوشتن “جزیره پنگوئن ها“، یکی از منتقدین تیزبین جامعه بورژوازی شد. علاقه او به شاعران و روشنفکران قرن 16 و 18 و مخالفت با عرفان و انواع سبکهای چاپلوسانه درباری مرسوم، موجب جلب نظر خوانندگان زیادی برای آثارش شد. آناتول فرانس درپایان قرن 19 به تقلید از ولتر و رابله، به استفاده از طنز و دیالوگ و داستانهای خیالی و اسطورهها، درآثارش پرداخت. پیرامون آناتول فرانس تا امروز قضاوتهای گوناگونی میشود، چون زندگی فکری و طبیعی او دچار تحولات مختلفی گردید. سخنرانی او در روز تحویل جایزه نوبل، به بهترین وجه تضاد شخصیت او را نشان میدهد. با این وجود دهها سال، نسلهای جوان اروپایی او را مبارز راه عدالت و انساندوستی میدانستند. او در دوران جوانی موضعی سنتی و ضددمکراتیک داشت و از ترس روزهای کمون پاریس، گویا از شهر به روستا فرار کرد. وی در ماجرای درایفوس با مقالات تیزبینانه خود به ناسیونالیسم شبه فاشیستی فرانسوی حمله نمود. صاحبنظران دلیل موفقیت او را: انتقاد طنزآمیز از سنتهای: سیاسی، دینی، و ناسیونالیستی می دانند. سالها او را در خارج، سنبل فرهنگ فرانسه بشمار می آوردند. ادعا میشود که او: روشنفکر، فروتن، تیزهوش، عدالتخواه، ضد ارتجاع و مخالف پیشداوری غلط و کورکورانه بود. دولت جمهوری سوم در سال 1924، هشتادمین سال تولد او را با شکوه و جلال خاصی جشن گرفت. تقاضا و فعالیت های صلح خواهانه او میان اختلاف فرانسه و آلمان پیش از جنگ جهانی اول، باغث خشم شونیستهای فرانسوی شد. آناتول فرانس برای رد اتهام غیرملی بودنش، آنزمان در 70 سالگی تصمیم به شرکت در جنگ جهانی اول، به نفع فرانسه گرفت.
غیر از کلیسا، بورژوازی، ناسیونالیسم، و آوانگاردهای ادبی، سوسیالیستها نیز به انتقاد از شخصیت و نظرات متناقض آناتول فرانس پرداختند، گرچه او در پایان عمر، خود را کمونیست و جانبدار انقلاب اکتبر شوروی میدانست. او در اولین رمان خویش، از جمله در (خواسته های یوهان)، (گربه لاغر و رنجور) و (تقصیرهای پروفسور برنارد)، هنوز علاقه ای به مسائل اجتمایی یا عدالت خواهی نداشت، ولی در ماجرای محاکمه درایفوس به هواداری از سوسیالیست ها پرداخت و سرانجام درسال 1921 رسما عضو حزب کمونیست شد. منتقدین، آخرین اقدام او یعنی به کمونیستها پیوستن را نیز نتیجه ناامیدی و سرخوردگی روشنفکری اش میدانند و نه امید به آینده و یا انقلاب مردمی. با این وجود او در غالب سال های عمر خود، در راه سوسیالیسم، حتا در چهارچوبی محدود، فعال بود و می گفت که سوسیالیسم اجتناب ناپذیر و نتیجه بحران جامعه سرمایه داری نامرد! است. او در نظام سوسیالیستی، محو و نابودی تعصب دینی و ناسیونالیسم را آرزو میکرد و در کتاب “روی سخره سفید“، اعتقاد به آینده بشر و اتوپی کمونیستی را مطرح نمود. فرانس درغالب رمانهایش به دفاع از دگراندیشی مذهبی، رعایت حقوق مدنی، سوسیالیسم دمکراتیک و رد راسیسم و بنیادگرایی پرداخت. او در رمان “تقصیر های پروفسور برنارد“، احترام به انسان و فلسفه مثبت در زندگی را تبلیغ نمود، و در رمان “آشپزخانه ملکه پاغازی“، بقول منتقدین چپ، از موضع هومانیسم بورژوازی به انتقاد از مسیحیت میپردازد. موضع گیری های انتقادی، اجتمایی، واقعگرایانه ادبی او را میتوان در تریلوگی “ داستانهای زمان حال“، شاهد بود، و در “جزیره پنگوئن ها“، او به انتقاد از سوسیالیستهای فرانسوی پرداخت. تعجب کارشناسان از آنجاست که خلاف رسم معمول آنزمان، کمیته نوبل جایزه ادبی را به نویسنده 77 ساله ای داد که چند ماه قبل وارد حزب کمونیست شده و یکی از منتقدین کلیسای کاتولیک در فرانسه بود.
در خاتمه؛ یکبار دیگر اشاره ای به بعضی آثار او از جمله: اعتراض و شورش فرشته ها، تشنگی خدایان، زندگی یحیی مقدس، کلیسا و جمهوری، گل های سوسن قرمز، آشپزخانه ملکه پاغازی، خواسته های ژان، جزیره پنگوئن ها، درود به کشور شوراها، داستانهای زمان حال و تقصیرهای پروفسور برنارد، در اینجا میشود.

* آناتول فرانس:
Anatole France 1844-1924

تماس با نویسنده:
berlen83@web.de

منبع: سایت باشگاه اندیشه
 

نظر شما