موضوع : پژوهش | مقاله

شلیک به نا هنجاری ها

متولد اردیبهشت ماه 1336 واز دوران نوجوانی عاشق جملات قصار و طنز بوده است البته آشنایی اش با کاریکلماتور با خواندن آثار شادروان استاد پرویز شاپور بود. اولین کاریکلماتورهای خود را در سال 1355 در"روزنامه خراسان"به چاپ رساند. برای تحصیلا ت عازم فرانسه شد و در آنجا بود که با آثار ژیلبرت سیبرون (فرانسوی)آشنا شد، وی طنز پرداز و نویسنده جملات طنز بود و در جایی گفته شده که استاد شاپور از وی متاثر بوده است.در سال 1360 مجددا کار مطبوعاتی خود را در نشریات مختلف ادامه داد و تا کنون با نشریات زیادی همکاری داشته است. حاصل کارهایش در سال 86" کتاب گاهگاهی زندگی شوخی نیست "بود و با فعالیت بیشتر در سال 89 کتاب دوم به نام "چند قدم به حرف حساب" در نمایشگاه کتاب تهران همان سال رونمایی شد. و اینک گفت و گوی ما با او...

*تعریف خود شما از کاریکلماتور چیست؟
**به نظر من کاریکلماتور، زبان گویایی است که شوخی می کند، می خنداند و به طعنه سخن می گوید، به نا هنجاری ها شلیک می کند و گاهی نا ملایمات و سختی های زندگی را با طنز تلخ بیان می کند.

*من به شخصه با اسم کاریکلماتور مخالف هستم نظر شما درباره این اسم که احمد شاملو برای نوشته های پرویز شاپور انتخاب کرد چیست؟شما با این اسم موافق هستید؟
**تلفظ کاریکلماتور کمی مشکل است و معنی آن در هیچ فرهنگ لغتی به درستی نیامده است اما وقتی از شاملو پرسیدند که چرا این نام را انتخاب کردی و معنی آن چیست ؟ گفت که من یک کلمه فرنگی و یک کلمه ایرانی را در کنار هم قرار دادم. «کاری» به معنای خنده و«کلمه» هم که فارسی است و در نهایت شد کاریکلماتور و در جایی می گوید که نامی جدید برای کارهای شاپور ساختم که خوشبختانه پا گرفت و جا افتاد. البته مرحوم صابری فومنی«گل آقا» و عمران صلاحی عنوان کاریکاتور کلمات را به کاریکلماتور دادند اما سال 87 و 88 و 89 در تله تسکت تلویزیون در صفحه جام خنده که از کاریکلماتورهای من استفاده می شد، به آن عنوان شوخی با کلمات را داده بودند.

*به نظر شما ویژگی یک کاریکلماتور خوب چیست؟
**موضوع روز و پیام داشتن از مهمترین ویژگی های یک کاریکلماتور خوب است البته استفاده از عنصر زیبا سازی کلمات (ترتیب واژگان، چینش و ساختارکلمات ) وهمین طور تبسم و تفکر، به طوری که به دل مخاطب بنشیند و ذهن او را وادارنماید که از سطح جمله تونلی به عمق زده و با ورود به لایه های زیرین جمله با تفکری نو پیام را بگیرد این را می توان از دیگر ویژگی های یک کاریکلماتور خوب دانست ولی در حال حاضر عده ای از کاریکلماتوریست ها فقط با هنجارها شوخی کرده و جملات زیبایی راهم خلق می کنند، اما من فکر می کنم که مخاطبان زیادی نداشته و مطمئنم که در آینده ای نه چندان دور از آن کمتر استقبا ل می شود.

*تفاوت کاریکلماتور با جمله قصار در چیست؟
**مسلما جملات قصار، پند و اندرز و نصیحت مخاطب را دنبال می کند اما کاریکلماتور با وارونه و متفاوت کردن معنای کلمات،کمک می کند که نگاه دقیق تری به پیرامون خود داشته باشیم، نگاهی با تفکر به چیزهایی که شاید خیلی اوقات بی توجه از کنارش گذشته ایم.

*جایگاه کاریکلماتور را در مطبوعات چگونه ارزیابی می کنید؟
**نظر به اینکه کاریکلماتور در ادبیات ایران به سرعت در حال رشد بوده و در چند سال اخیر مورد توجه قشر عظیمی از جامعه قرار گرفته لذا در مطبوعات هم به خوبی جای خود را باز کرده و علاقه مندان زیادی دارد.
بیشتر نشریات علمی و صنعتی به دلیل سرد و بی روح بودن فضای صنعت ستون و یا صفحه ای ثابت را به کاریکلماتور اختصاص داده اند و همین طور دیگر نشریات فرهنگی اجتماعی و حتی نشریات بورس و اوراق بهادار که خواستار کاریکلماتور هایی با سوژه های روز هستند و این روند همچنان روبه رشد است.

*استقبال نسل جوان از کاریکلماتور چگونه است؟
**انسان امروز بی حوصله است و دوست داردبا یک جمله کوتاه به لذت برسد و کاریکلماتور به همین دلیل مورد توجه قشرتحصیل کرده و روشنفکر به ویژه دانشجویان و جوانان و در کل قشر عظیمی از جامعه قرار گرفته است.
من با استفاده ابزاری از طنز مخالفم اما چه ما بخواهیم و چه نخواهیم امروزه طنز جنبه تبلیغی زیادی پیدا کرده از جشنواره هایی که برگزار می شود بگیرید تا ستون های طنزی که در نشریات تخصصی حوزه های مختلف تعریف می شود که به نوعی می خواهند از طنز برای تبلیغ محصولات حوزه خاصی استفاده کنند.به نظر من این مسئله از جهاتی مثبت و از جهاتی منفی است.

*کاریکلماتور هم این قابلیت را دارد که در آگهی های تبلیغی استفاده شود خود شما تا به حال از این فعالیت ها داشته اید؟اصلا چقدر با این قضیه موافق هستید؟
**با نظر شما برای استفاده کاریکلماتور در آگهی های تبلیغاتی موافقم،البته آن طور که در کشورهای صنعتی مرسوم است وبرای معرفی وتبلیغ خدمات و یا کالا حتما از جملاتی استفاده می کنند که به مخاطب شوک واردکرده و نام کالا را در ذهن اوثبت می کنند در ایران کمتر عمل شده است ولی بیشتر اوقات برای پیشگیری از حوادث مختلف مثل آتش سوزی و یا رانندگی و... از جملات طنز گونه استفاده می شود.
بعضا دیده ام که خیلی از افرادی که امروزه کاریکلماتور می نویسند به شدت تحت تاثیر نوشته های پرویز شاپور هستند حتی اگر بخواهم صریح تر بگویم بعضی از این افراد همان نوشته های مرحوم شاپور را با تغییرات جزیی به اسم خودشان ارایه می دهند.به نظر شما با این شرایط کاریکلماتور بعد از پرویز شاپور حرفی برای گفتن دارد ؟
استاد زرویی نصرآباد به درستی پیروان شاپور را به دو دسته تقسیم کرده است : دسته اول کسانی هستند که ماهیت کار شاپور را با درک درست از کاریکلماتور شناخته اند و دسته دوم به صورت شکلی کار شاپور را دنبال می کنند و فکر می کنند هر جمله ای که گربه، درخت،ماهی و سنجاق قفلی داشته باشد کاریکلماتور است...
در هر صورت شاپور راه را باز کرده اما مهم چگونه ادامه دادن این راه است، شاید جملات شاپور و خیلی از پیروانش همان سبک سال ها قبل باشد که با تبسم مخاطب را وادار به تعجب می کرد همان سبک ژیلبرت سیبرون که می گفت : درختان، جنگل را درون خود پنهان کرده اند و یا... اما من فکر می کنم که کاریکلماتور مخاطبانی آگاه و اندیشمند دارد و دیگر تبسم و تعجب جواب نمی دهد بلکه جمله ای را می پسندد که دارای پیام بوده و با تبسم او را وادار به تفکر نماید، مخاطب باید بتواند با جمله ارتباط خوبی برقرار کرده و برای یافتن معنی و مفهوم اصلی وارد لایه های زیرین جمله شود و این هنر کاریکلماتوریست است که با استفاده از صنایع ادبی،شوک هایی را به ناهنجاری های موجود شلیک کند و مخاطب را وادار به اندیشیدن نماید.

*آینده کاریکلماتور را چگونه می بینید؟
**خوشبختانه کاریکلماتور گونه ای است که مورد توجه قشر عظیمی از جامعه ما و همین طور مردم جهان با نام های دیگر بوده و در این میان سیاستمداران توجه ای ویژه به آن داشته و همیشه با جملاتی خاص و عجیب و همین طور پر معنا همه را به حیرت وا می دارند سیاستمدارانی همچون چرچیل که چاشنی بیشتر سخنانش طنز و جملات کوتاه خاص و زیبا بود
مطمئنا کاریکلماتور چه در خانواده طنز وچه به صورت یک گونه ادبی،آن قدر رشد خواهد کرد که در آینده نزدیک به صورت یکی از دروس دانشگاهی تدریس شود.

نمونه هایی از کاریکلماتور های گل هاشم
با اینکه شناگری ماهر نیستم همواره در افکار و خاطرات خود شناورم.
خواب غفلت نیاز به تعبیر ندارد.
گناهانم را به دار مجازات آویختم تا بی گناهی هایم تبرئه شود.
لیوان طاقتم از بی صبری لبریز شد.
حتما توی سرها سری بیرون خواهی کرد اگر همه بنشینند.
آدم بمیرد ولی تنش سالم باشد.
حق نفس کشیدن را از ماهی سلب کردند تا زنده بماند
بعضی ها مرگ به سراغشان می آید بعضی ها هم خودشان به سراغ مرگ می روند.
از مرگ خواسته ام بی صدا به سراغم بیاید مبادا که از ترس سکته کنم.
دریای غم ساحل ندارد پس بیخودی پارو نزن.
دل کوه از سنگ است.
در مسیر سیل تنها غم است که باقی می ماند.
پرنده های بلند پرواز عمر کوتاهی دارند.
زلزله وقتی می آید زمین زیر پاهایش می لرزد.
سر انجام لباس کفن همه را سفید بخت می کند.
ماهی ها خونسرد جان می سپارند
در بازی زندگی داور ها هم اخراج می شوند.
دیدن دریا نگاهی عمیق می خواهد.
درهر سکوتی را که بگشایی یک عالمه حرف از آن بیرون می ریزد.
منزل چشمانم هر لحظه میزبان روی یار است.
اگر زمانی به تو نیاز پیدا کنم به خانه دلم رجوع خواهم کرد.
همه جا را به دنبالت گشتم به جز آنجا که حضور داشتی.
کمتر کسی است که دلش برای دل سوختگان آتش بگیرد.
عاشق دو دل دو معشوق دارد.
اجبار آخرین راه انتخاب است.
صدای پای مسافر خسته از زبان کفش هایش شنیدنی است.
دریای توفانی در امواج خود غرق می شود.
در بازی مرگ و زندگی لاک پشت درون لاک دفاعی فرو رفته بود.
اولین گام برای یک پرنده پر زدن است.
شب و روز از دیدن هم بیزارند.
خورشید در آرزوی دیدن شب عمری می سوزد.
چای شیرین برای فرهاد جذابتر از هرچای دیگری بود.
کسوف آسمان چشمانت آنقدر زیباست که هر کسی را به حیرت در می آورد.
مرگ پایان مقدمه چند صفحه اول از کتاب زندگی است.
چنگال تیز لحظات برای شکار اتفاقات نیفتاده ثانیه شماری می کند.
زمانه شیشه دلم را با سنگ غم شکست.
اختلاف ما و شما همیشه سر حرف اول است.
درروز هم می شود شبیخون زد.
برای اینکه بتوانم به خورشید شبیخون بزنم قبل از حمله عینک آفتابی ام را به چشمانم می زنم.
سقوط از قله غرور فتح بزرگی است.
شجاعت را باید در میدان ترس یافت.
نیشتر محبت بر قلب سنگ دلان اثر نمی کند.
رابطه روح و جسم شکر آب شد.
به رسم یادبود و به خاطر بازیگری در دنیا از زمانه تندیس بلورین مرگ را هدیه گرفتم.
سینه ام را مدفن تو قرار می دهم تا همیشه برایم زنده بمانی.
آنقدر روح لطیفی دارم که دلم برای مرغ های روی آتش کباب می شه.
بعضی شکارچی ها شکار طعمه خود می شوند.
هم بچه ها بزرگ می شوند و هم گاهی اوقات بزرگ ها بچه می شوند.
تیزترین تیغ دنیا زبان است و عمیق ترین زخم دنیا زخم عشق.
فاصله تولد و مرگ به اندازه یک زندگی است.
بعضی شناگر ها آدم های خشکی از آب در میاند.
گاهی وقت ها آدم ها غصه می خورند گاهی وقت ها هم غصه آدم ها رو می خوره.
بعضی آدم ها آدم بشو نیستند.
زین پس روی در اتاق کوچک دلم خواهم نوشت قبل از ورود در بزنید.
حباب هایی که جو می گیردشان زود نابود می شوند.

منبع: روزنامه خراسان ۱۳۹۰/۹/۱
گفت و گو شونده : سهراب گل هاشم

نظر شما