موضوع : پژوهش | مقاله

دو قلمرو هم پایه

در سالهای اخیر موضوع همکاری یا بستگی (association) میان انسان ها به موضوعی عمومی در فلسفه تبدیل شده است. این امر، معرف تعمیق تحقیق در تئوری تاریخ اجتماعی است. از منظر تئوریک، فلسفه علمی مبتنی بر وحدت انسان با طبیعت و نیز انسان با انسان نمی تواند پیشرفت کند مگر آن که الگویی منطقی از همکاری ایجاد کند. از منظر علمی نیز حال که کمبودهای مادی آزارنده و محدودکننده انسان تا حدودی رفع شده، «بینا ذهنیت» (intersubjectivity) که از خلال رسانه ها از جمله زبان شکل می گیرد موقعیت هر چه برجسته تری در زندگی بشر اشغال می کند.
با این حال تحقیقات متداول در موضوع همکاری خیلی سطحی بوده و اساساً در حد بحثی عمومی از تعریف نظری همکاری باقی می ماند.در مقاله حاضر نویسنده معتقد است تحقیق درباره موضوع همکاری روزمره از خلال مقایسه همکاری روزمره با همکاری غیر روزمره به حل چنین مسائلی کمک می کند. ترکیب همکاری ها و بستگی های روزمره و غیر روزمره چشم انداز کاملی از همکاری های انسانی را شامل می شود و بنابراین چارچوبی برای مطالعه انواع، ساختارها و الگوهای چنین همکاری هایی را مهیا می کند. همچنین پیشرفت از همکاری روزمره به همکاری غیر روزمره جلوه اصلی کامل تاریخی همکاری انسانی بوده است. دو موضوع همزمانی و ویژگی های تاریخی همکاری روزمره و غیر روزمره، در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد.

همزمانی: تعریف همکاری روزمره و غیر روزمره
بیناذهنیت، هسته الگوی نظری همکاری است. بیناذهنیت که به کمک نمادهای زبانی روی می دهد معرف ذهنیت همگانی یا دو سویه است و رابطه ذهن با ذهن را منعکس می کند. به طور خلاصه، همکاری عبارتست از کنش و واکنش، داد و ستد، مبادله و ادراک دو سویه میان افراد همزیست. این، شکل اساسی زندگی بشر است و به وضوح، طبیعت اجتماعی انسان را در تمایز اساسی از حیوانات آشکار می کند.
همکاری ها و بستگی ها برمبنای بیناذهنیت و فعالیت های مادی تولیدی براساس رابطه ذهن و عین اهمیت یکسانی در زندگی بشر دارند. تولید ابزار معیشت، نماد شروع تمایز میان انسان و حیوان است. این امر به نوبه خود در بردارنده داد و ستد افراد با یکدیگر است. در حقیقت، کنش و واکنش های انسان با انسان و انسان با موضوعات طبیعت در ارتباط دو سویه با یکدیگر قرار دارند. در زندگی بشر، موضوعات طبیعی واسطه بسیار مهمی برای همکاری انسانی به حساب می آیند. به این معنی که همکاری انسان ها با یکدیگر از خلال استفاده از و یا شیوه عمل با موضوعات اطراف شان روی می دهد. موضوعات وارد شده به قلمرو فعالیت های علمی انسان به عنوان نتیجه رابطه بیناشخصی تغییر می یابند و در طبیعت، شخصیت پردازی می شوند.
با در نظر گرفتن روند پیشرفت تاریخی، همکاری نقش هر چه مهم تری در زندگی بشر در آینده به عهده خواهد داشت. در طول قرن بیستم، انسان ها به تدریج نسبت به نیاز جبران آسیب های ناشی از همکاری های بیناشخصی که به خاطر پیشرفت یک جانبه تولید مادی پیش آمده بود، وقوف یافتند، همچنان که نسبت به تخریب بیناذهنیت به واسطه رابطه ذهن و عین آگاه شدند. این امر به وسیله تکنولوژی مدرن و نقد عقلانی بازتاب می یافت.
از اینجاست که ما نباید خود را در نظرگاه درشت نمای (macroscopic) عمومیت یافته ای از همکاری محدود کنیم. بلکه باید تمرکز خود را به چشم انداز ریزنمای همکاری ها با خواص و اشکال گوناگون آن معطوف کنیم. همکاری ها می توانند برحسب معیارهایی که برای طبقه بندی آنها به کار می رود به انواع گوناگون تقسیم شوند. به طور مثال اگر به میانجی همکاری ها توجه داشته باشیم آنها می توانند به همکاری های مادی و معنوی تقسیم شوند؛ همچنان که برمبنای فاعلان شان به همکاری های فردی یا گروهی تفکیک شوند. آنها بر حسب رابطه میان افراد می توانند برابر یا نابرابر باشند و یا اگر از زاویه تسلسل زمانی _ مکانی دولت ها و ملت ها مورد قضاوت قرار گیرند به همکاری های درونی و بیرونی دسته بندی می شوند. علاوه بر این انواع گوناگون همکاری ها و بستگی ها مثل سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی و در محدوده های فعالیت بسیار متفاوتی وجود دارند. نویسنده معتقد است مهمترین طبقه بندی همکاری ها همان تفکیک همکاری های روزمره و غیر روزمره است، چرا که آنها تمامی حوزه و قلمرو همکاری ها را دربرگرفته و چشم اندازی منطقی درباره ساختار و گسترش تاریخی شان ارائه می دهند.
تمایز میان همکاری های روزمره و غیر روزمره باید با تعریف زندگی روزمره و غیر روزمره مشخص شود. این امر ممکن است دیدگاه نوینی را درباره جامعه انسانی پیش بکشد. در گذشته اساساً به این اهمیت می دادیم که کشف ساختار جامعه انسانی را برحسب تولید کالاهای مادی و نیز برمبنای سنجش تضاد میان نیروهای تولیدی و مناسبات تولید و تضاد میان زیربنای اقتصادی و رو بنا در نظر بگیریم. این در حالی بود که به زندگی روزمره به عنوان بخش کاملی از زندگی انسانی توجه ناچیزی شده بود. در واقع زندگی روزمره بیشترین اهمیت را در زندگی و پیشرفت بشر دارد و شکل اساسی جامعه انسانی است. ساختار جامعه انسانی که شامل نیروهای تولیدی و مناسبات تولید و نیز بنیان اقتصادی و روبنا است به تدریج از زندگی روزمره ابتدایی تحول پذیرفته است. در دوران نوین اگر چه زندگی روزمره از این که به عنوان وجه غالب زندگی فردی باشد، هر چه بیشتر به عقب و پیش زمینه رانده شده ولی هنوز پیشرفت زندگی اجتماعی را مشروط کرده و فعالیت های فرهنگی انسان را متعین می کند. اگر بخواهیم ساختار، تاریخ و تکامل جامعه انسانی را درک کنیم ناگزیریم مفهوم زندگی روزمره را در نظریه ای درباره تاریخ اجتماعی بر مبنای روابط بین زندگی روزمره و غیر روزمره به کار ببریم.
به طور کلی می توان گفت زندگی روزمره معرف قلمرو بازتولید فردی است. در حالی که زندگی غیر روزمره قلمرو بازتولید اجتماعی را دربرمی گیرد. زندگی روزمره به عنوان مفهومی عمومی برای فعالیت های گوناگون تضمین کننده بقا و باز تولید فردی مورد استفاده قرار می گیرد. فعالیت هایی مثل خوردن، خانه داری، مسافرت و زندگی جنسی، به معنی به دست آوردن و مصرف نیازهای روزمره به منظور تضمین تداوم زندگی فیزیکی فردی است، همچنان که همکاری و بستگی بر مبنای عواطف طبیعی و مناسبات خونی با استفاده از زبان روزمره به عنوان میانجی مطرح است و همچنین ازدواج ها، مراسم تدفین، دید و بازدیدها، دادن و گرفتن هدایا و مفهوم سازی که با انواع گوناگون فعالیت های روزمره همراه است. زندگی روزمره معمولا به عنوان قلمرو فعالیت های یکپارچه، آزاد، خودبه خودی و طبیعی در نظر گرفته می شود که مبتنی است بر اعمال و مفاهیم تکرارپذیر. زندگی غیر روزمره واژه ای عمومی برای فعالیت های گوناگونی است متضمن تداوم بازتولید اجتماعی. این زندگی در پایان دوران جماعت های اولیه و در طول تقسیم کار اجتماعی، تفکیک و جداشدگی میان تولید مادی و معنوی و پدیداری طبقه و دولت شکل گرفت و پیشرفت کرد. زندگی غیر روزمره شامل دو جنبه اساسی است: فعالیت های اجتماعی در مقیاس سازمان یافته و کلان مثل تولید اجتماعی شده، اقتصاد، سیاست، فعالیت های تکنیکی، مدیریت امور عمومی .... و تولید معنوی انسانی مثل علم، هنر و فلسفه.این توضیح مختصر بنایی برای تعریف همکاری روزمره و غیرروزمره به دست می دهد: همکاری روزمره عبارتست از همکاری بین انسان ها در زندگی روزمره، در حالی که همکاری غیر روزمره، همکاری بین آنان است در زندگی غیر روزمره. البته این تعریفی بسیار ابتدایی است؛ اما می توانیم بر همین مبنا مقایسه هایی میان همکاری روزمره و غیرروزمره در نظر بگیریم. به طور مثال بر مبنای مکان، می توان خصوصیات انسان های در پیوند و روش های همکاری را بررسی کرد. چنین بررسی هایی نه فقط ادراک عمیق تری از همکاری روزمره و غیر روزمره به دست می دهد بلکه همچنین در فهم ما از ساختار و خصوصیات عمومی همکاری مؤثر است.

۱ _ همکاری روزمره و غیر روزمره بر حسب مکان: همکاری روزمره بین افراد در مکان نسبتاً محدود و بسته ای روی می دهد. در حالی که همکاری غیر روزمره در مکان به تدریج گسترش پذیری انجام می گیرد. زندگی روزمره در محیط بی واسطه خانواده و جماعت طبیعی فرد جریان دارد. بنابراین به طور اجتناب ناپذیری بسته و محدود است. برعکس، همچون نتیجه گسترش نقل و انتقالات و ارتباطات و نیز پیشرفت در همگرایی جهانی، جنبه های خاص همکاری غیر روزمره متداوماً توسعه می یابد. با شروع از مبنایی ترین همکاری در حوزه تولید و مکان کار، نمونه های اصلی همکاری را می توان برحسب توسعه یابندگی مکان همکاری آور دسته بندی کرد: مثل همکاری مدیریت، گردش کالایی منطقه ای، همکاری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان مناطق مختلف و همکاری سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیکی و فرهنگی فراتر از مرزهای ملی و جز آن.

۲ _ ۱ _ موضوع همکاری روزمره و غیر روزمره: همکاری معرف رابطه انسان با انسان است. نه رابطه ذهن و عین بلکه یکی از روابط ذهن با ذهن است. بنابراین در مطالعه موضوع همکاری باید به خصوصیات خود افراد و نیز وضعیت رابطه شان با یکدیگر توجه خاصی داشته باشیم. تا آنجا که فرد مورد نظر است، دست کم سه تفاوت بین همکاری روزمره و غیر روزمره وجود دارد:

الف: نوع ایجاد همکاری بین افراد: به طور کلی باید گفت همکاری روزمره اساساً میان افراد برقرار می شود. به طور مثال بین زن و شوهر، پدر و پسر، برادران یا دوستان و یا همسایگان و نیز همکاری بین اعضای دو خانواده از سوی دیگر همکاری غیرروزمره معمولا همکاری آگاهانه اجتماعی است. افراد در این همکاری می توانند مثلا کسانی باشند که در محیط کار، سازمان ها، اتحادیه ها، دولت و... در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند. از این رو محدوده افراد در همکاری روزمره به طور نسبی کوچک و انحصاری است: در حالی که از آن همکاری غیرروزمره به طور نسبی پیچیده و متنوع است.

ب: تمایزاتی در مناسبات میان افراد گوناگون وجود دارد. در کل، رابطه بین افراد در همکاری روزمره به طور نسبی ثابت بوده و در میان اعضای خانواده و یا وابستگان خونی، مردمانی با وابستگی منطقه ای و دوستان روی می دهد. در حالی که افراد در همکاری غیر روزمره اغلب تغییر می کنند.

پ: در همکاری تفاوتی نیز از نقطه نظر وضعیت افراد نسبت به یکدیگر وجود دارد. هر دو نوع همکاری می تواند برابر یا نابرابر باشد. پیوستگی آزاد و برابر، آرمانی است. اما در عینیت، همکاری به واسطه بسیاری عوامل، مشخص، محدود و مشروط می شود. مبانی نابرابری میان افراد در همکاری های روزمره و غیر روزمره بسیار متنوع است. در همکاری روزمره نابرابری مبتنی است بر اصول طبیعی مانند خویشاوندی های خونی و تقسیم کار. در حالی که در همکاری غیر روزمره، نابرابری افراد، بازتاب اصول اجتماعی مبتنی بر تقسیم اجتماعی کار و یا مناسبات سلسله مراتبی یا سلطه جویانه و یا استثماری است. بنابراین نابرابری در همکاری روزمره، طبیعی است در حالی که در همکاری غیر روزمره اغلب حاصل بیگانه شدگی است.

۳ _ ۱- خصوصیات فعالیت ها در دو نوع همکاری: فهم الگوهای اساسی فعالیت تعاملی به ارائه تعریف جامع و کامل از همکاری می انجامد. از این لحاظ دو نوع همکاری ذاتا از یکدیگر متمایزند.به طور کلی بر زندگی روزمره عمل و اندیشه تکراری تسلط دارد؛ در حالی که زندگی غیر روزمره با تسلط اندیشه و عمل خلاق متعین می شود. در زندگی معمولی روزمره مردم نیازی به پرسیدن «چرا» و «چگونه» احساس نمی کنند. آنها به طور خودبه خودی و برمبنای تجربه، دانش عمومی، آداب و رسوم و سنتهای نسل ها عمل می کنند. در زندگی غیر روزمره مثلا در فعالیت های سازمان یافته اجتماعی و تولید آگاهانه معنوی، طرح و حل مسایل نمی تواند بدون تفکر خلاق و منطق علمی _ فلسفی انجام پذیرد. الگوهای دو نوع همکاری دربردارنده این گونه تفاوت های ذاتی است. الگوی همکاری روزمره مقدمتاً با دو عامل مشروط می شود: اول سنت ها، آداب و رسوم، تجارت انتقال یافته و فعالیت های تعیین شده به وسیله اخلاق و دین و دوم عواطف طبیعی مبتنی بر مناسبات خونی و یا طبیعی. الگوی غیر روزمره نیز با دو عامل مشروط می گردد: اول قانون و مقررات گوناگون سازمان یافته و نهادینه شده و دوم اندیشه عقلانی که مبتنی بر عواطف نیست.
به طور کلی بر زندگی روزمره عمل و اندیشه تکراری تسلط دارد؛ در حالی که زندگی غیر روزمره با تسلط اندیشه و عمل خلاق متعین می شود. در زندگی معمولی روزمره مردم نیازی به پرسیدن «چرا» و «چگونه» احساس نمی کنند. آنها به طور خودبه خودی و برمبنای تجربه، دانش عمومی، آداب و رسوم و سنتهای نسل ها عمل می کنند. در زندگی غیر روزمره مثلا در فعالیت های سازمان یافته اجتماعی و تولید آگاهانه معنوی، طرح و حل مسایل نمی تواند بدون تفکر خلاق و منطق علمی _ فلسفی انجام پذیرد

تکامل تاریخی از همکاری روزمره به غیر روزمره
پیشرفت همکاری انسانی توامان است با کل تکامل تاریخی بشر. وقتی کارآمدهای تاریخ بشری را از منظر رابطه میان زندگی روزمره و غیر روزمره بسنجیم درمی یابیم که شکل گیری تاریخی جهان انسانی در مسیر اساسی از زندگی روزمره به غیرروزمره بروز یافته است. این میسر را به طور مقدماتی می توان به سه مرحله تقسیم کرد:

۱- همکاری های اولیه باستانی: اینها صرفاً مربوط به زندگی روزمره بودند. چرا که در این مرحله، همکاری غیرروزمره وجود نداشت. در اساس، کل جهان اولیه (Primitive) در زمره قلمرو روزمره قرار داشت. زیرا که محیط سخت و خشن و کمبود توانایی، انسان ابتدایی را وامی داشت تمام کوشش خود را بر تأمین لباس، غذا، سرپناه و نیز روابط جنسی متمرکز کند. زندگی روزمره در آن دوران ذاتاً و اساساً طبیعی بود. موانع طبیعی و ارتباطات ضعیف به این معنی بود که زندگی انسان ابتدایی محدود شده بود به خانواده و جماعت طبیعی همکاری ها بین آنهایی روی می داد که از گهواره تا گور در مناسبات خونی و یا قیودات عاطفی بودند. در عین حال همکاری ها اساساً توسط ریش سفیدان و یا دیگر اعضای مورد احترام جماعت سامان می گرفت و قاعده مند می شد. حتی طوایف و ایلات اولیه که در مرحله بلوغ جماعت های اولیه ظاهر شدند در واقع حاصل بسط خانواده هایی با روابط خونی بودند و نه سازمان های اجتماعی به معنای واقعی کلام. در همان زمان و در جهان اساطیری پیچیده و مغشوش جماعت اولیه، فقط آگاهی و خودآگاهی مبهمی وجود داشت و نه تولید معنوی آگاهانه. بنابر این همکاری اجتماعی و سازمان یافته غیر روزمره و همکاری معنوی آگاهانه و عقلانی در جماعت های اولیه باستانی گسترش نیافت.

۲- همکاری های سنتی در دوره اقتصاد طبیعی و جامعه کشاورزی: در طول این دوران، علاوه بر همکاری روزمره، شکل گیری همکاری غیرروزمره آغاز شد. هر چند که در این دوران، نوع اول هنوز تسلط داشت. در این دوره، همکاری های به طور نسبی عقب مانده غیر روزمره با همکاری های پدرسالارانه و اخلاقی متعین می شد.
پراکندگی سیستم طوایف (Clans) اولیه و زندگی روزمره ابتدایی شکل گیری قلمرو همکاری های غیر روزمره به طور خود به خودی روی داد. پدیدار شدن مالکیت خصوصی، طبقه و دولت در ورای زندگی روزمره، فعالیت های اقتصادی و سیاسی را سمت و سو می داد و تقسیم کار مادی و معنوی به گسترش آگاهانه حوزه تولید معنوی انجامید. پس از آن، همکاری انسانی، دیگر منحصر به محیط مستقیم مانند خانواده و جماعت های طبیعی نبود و همکاری های غیر روزمره در ورای چنین خویشاوندی هایی گسترش یافت. تغییر سلسله های حکومتی، وسیع شدن امپراتوری ها، تبادل شناخت و نشر فرهنگ، قلمروهای هرچه بازتری از همکاری غیرروزمره را در اختیار بشر گذاشت. در عین حال وضعیت همکاری غیر روزمره در طول دوران جامعه کشاورزی نباید بیش از حد، تخمین زده شود. چرا که فعالیت های اجتماعی غیرروزمره و تولید معنوی بسیار توسعه نایافته بود. تنها تعدادی از مردم مانند حکمرانان فئودال، صاحب منصبان حکومتی، هنرمندان، دانشوران و متفکرین توانسته بودند به قلمرو زندگی غیرروزمره وارد شوند. در حالی که اکثریت مردم هم چون انسان اولیه پیشین به زندگی روزمره طبیعی خود ادامه می دادند. از سوی دیگر در اقتصاد طبیعی، زندگی غیر روزمره از طبیعی بودن زندگی روزمره بهره برد و روابط اجتماعی از وزن بالای پدر سالارانه و اخلاقی برخوردار بود. روابط بین امپراتور و اتباعش- در درون نظم سلسله مراتب روحانی فئودالی- با رابطه پدر و فرزند در تشابه بود. بنابر این همکاری غیر روزمره در این دوران خصلت مهم طبیعت وارگی داشت و هنوز به معنای نوین نه عقلانی شده بود و نه قانونمند.

۳- همکاری در عصر اقتصاد کالایی و جامعه صنعتی: در این دوران، مرحله تسلط یافتن همکاری غیر روزمره آغاز شد؛ در حالی که همکاری سنتی روزمره به فعالیتی شخصی و خصوصی تبدیل می شد. انتقال از اقتصاد طبیعی به اقتصاد کالایی و از تمدن زراعتی به تمدن صنعتی، دراماتیک و بی سابقه بود. ضربه اقتصاد کالایی به شکست وابستگی سنتی به سرزمین و نیز تعلقات شخصی منتج شد. مردم از زندگی های روزمره بسته و در آرامش روستایی شان رانده شده و به زندگی غیر روزمره ای پر از رقابت و خطر و نارسایی و در عین حال پر از فرصت های خلاقیت پرتاب شدند. با گسترش سریع اقتصاد کالایی، علوم، تکنولوژی و اندیشه عقلانی و انسان گرایی، طرق اندیشه و فعالیت های مردم به نحوی دراماتیک تغییر یافت. انسان از تفکر تکراری به اندیشه خلاق اعتلا یافت. در نتیجه، مفاهیم پدر سالارانه و اخلاقی و مناسبات بتنی بر وابستگی خونی یا عاطفی رو به پژمردن گذاشت و همکاری های عقلانی و قانون مند شده غیر روزمره، بسیار محدود و خصوصی و شخصی شد.
این تحلیل مختصر، گرایش بینایی تکامل همکاری های انسانی تا امروز را آشکار می کند. بسیاری گرایش های خاص در این الگوی عام از تکامل مشاهده می شود: نخست که تکامل از همکاری روزمره به غیر روزمره به تغییر ساختار اجتماعی از بسته به باز و نیز از عقب مانده به پیشرفته انجامید. همچنان که میزان همکاری نیز در طول زمان افزایش یافت. دوم که همکاری های خود به خود انسانی به صورت آگاهانه درآمد. سوم که همکاری انسانی که در غیر عقلانی بودن و بنیان داشتن در عواطف دچار وقفه و سکون شده بود، عقلانی شد. همکاری غیرروزمره که بر عقلانیت و منطق بنیان یافت محدودیت های تحمیل شده به همکاری میان انسان ها و از سوی عوامل غیرمنطقی را حذف کرد و نیروی پیش برنده درونی و خلاقی را آزاد کرد که به کارآمدی بسیار بالایی در جامعه نوین انجامید.

هماهنگی بین همکاری روزمره و غیرروزمره
دو نوع همکاری، تمامی قلمرو همکاری را شامل می شود. از منظر تاریخی، وضعیت از شرایطی که در آن همکاری روزمره غالب بوده به وضعیتی تغییر یافته که با غلبه همکاری غیرروزمره مشخص می شود. طبیعتاً هرگز جایگزینی تام و تمامی روی نخواهد داد. این دو شکل همکاری، همزیستی دارند و بنیان هستی بشر را شکل می دهند.
با نگاه خوشبینانه ای به پیشرفت جامعه بشری و هماهنگ سازی مناسبات اجتماعی، گرایش تکاملی از همکاری روزمره به غیرروزمره اثرات مثبت و منفی در برداشت:
نخست که همکاری های خود به خودی روزمره مبتنی بر مناسبات خونی و عاطفی، ایستاد محافظه کارانه بود. از این لحاظ در طول دوره نوسازی، تسلط همکاری غیرروزمره آگاهانه، عقلانی و قانونی به جای آن می تواند معرف پیشرفت بزرگی باشد.اثرات منفی همکاری روزمره سنتی بر زندگی و پیشرفت انسانی بیش از همه مبتنی بر این واقعیت است که این همکاری متکی بود بر مناسبات خونی، عواطف، سنت ها، تجارت نسل ها، آداب و رسوم. زمانی که چنین همکاری بسته و کم مایه فردی مسلط بود به طور اجتناب ناپذیری بر پیشرفت فردی و تعالی انسانی تأثیر منفی می گذاشت. این همکاری بسته و کم مایه نمی توانست باعث رشد نیروهای مولده اجتماعی شود و به شکل گیری مناسبات بینا شخصی آزاد و برابر بینجامد. از این رو جایگزینی همکاری غیر روزمره به جای روزمره قدم مثبتی بود. از جمله نتایج مبادله کالایی و فروش آزاد نیروی کار، کوچک و ضعیف شدن مناسبات وابسته و سلسله مراتبی همکاری سنتی روزمره بود. مردم مطابق با توانایی هایشان به واسطه شرایط منتج از تقسیم اجتماعی کار به مکان های متفاوت گسیل یافتند و در سازگاری با اصول عقلانی زندگی غیر روزمره به طور روزافزونی مناسبات برابر بینا شخصی برقرار کردند. چنین همکاری هایی، خلاقیت فردی را به طور وسیعی از قیودات اجتماعی رهانید و به شکل گیری نیروهای مولده اجتماعی و مناسبات بینا شخصی برابر یاری رساند. هرچند این پیشرفت به واسطه شکاف بزرگی میان اصول و واقعیت ها از کمال، بسیار دور بود اما پیشرفت بی سابقه نیروهای مولده اجتماعی به عنوان یکی از نتایج سرمایه داری برای همه آشکار بود. پیشرفت همکاری غیرروزمره پیش نیاز اساسی برای پیشرفت سریع نیروهای مولده بود.
ثانیاً هرچند که همکاری روزمره در محافظه کاری اش، منفی بود اما برای مردم حس امنیت و جهانی با عاطفه تدارک می دید. در حالی که همکاری غیرروزمره که به کارآیی و خلاقیت انسانی بی سابقه ای انجامید باعث بیگانگی در همکاری ها شده و در برخی از زمینه ها با از دست رفتن ارزش ها و معانی همراه شد. از این رو تکامل از همکاری روزمره به غیر روزمره جنبه منفی نیز داشت.
همکاری روزمره احساسات همدمی، امنیت و «در خانه بودن» - که برای بقای انسان ها ضروری است- تدارک دید. احساساتی که با آن، مردم توانستند در موقعیت خود استقرار یابند، به امور خود بپردازند و به ارزش هایی باور بیاورند که قابل اعتماد می یافتند. این عوامل، زندگی مشکل را با مداراجویی و معنی پذیری قابل تحمل می کرد.
وقتی همکاری غیر روزمره مطابق اصول عقلانیت، خودآگاهی و قانون جلوه یافت انسان فضایی برای خلاقیت در همکاری باز به دست آورد. با این حال چنین همکاری های عقلانی واستانده شده تحت شرایط و موقعیت معینی مردم را به احساس اضطراب و تنهایی سوق داد. انسان ها خود را در جهان ناپایدار و رقابت آمیز یافتند در حالی که دنیای رهای قبلی شان را که بر عاطفه و ارزش اخلاقی بنیان داشت از دست داده بودند. در این مورد بهترین مثال حس جداافتادگی و بیگانگی در همکاری های بیناشخصی در کشورهای پیشرفته صنعتی است.در نظام های اقتصادی- اجتماعی نوین بسیار عقلانی شده و خودکار، گرایشی وجود دارد به این که هر چیزی به صورت مجرد و ساده شده که محاسبه پذیر باشد در نظر گرفته شود. هم چنین انسان به صورت جزء مجزایی از سیستم تکنولوژیکی بسیار خودکار شده ای درآمده است. تحت چنین شرایطی آنها که در همکاری با یکدیگرند بیش از آن که افرادی باشند با خون و گوشت و عواطف به نمادها یا موجودات مجردی تبدیل می شوند. این امر معرف بیگانه شدگی همکاری میان انسان هاست. آن سوی رابطه همکاری برای این سو نه به عنوان طرف برابر بلکه چونان یک موضوع (شیئی Objest) و یا امری تجریدی در نظر گرفته می شود. تا مادامی که چنین همکاری های فاقد عاطفه و صرفاً عقلانی، کارآیی اجتماعی خیره کننده ای خلق می کند مردم همچنان دچار بیگانگی می شوند.
پیشرفت اجتماعی انسانی فقط موضوع افزایش تولید نیست. باید بهینه سازی متناسب با چنین افزایشی در مناسبات بیناشخصی انجام گیرد. «جمهوری انسان های آزاد» و آزادی و پیشرفت همه جانبه فردی به عنوان بینایی برای آزادی و پیشرفت همگان عینیت نمی یابد مگر که پهلو به پهلوی پیشرفت تولید مادی، همکاری های برابر و محکم بین انسان ها وجود داشته باشد.


منبع: روزنامه همشهری ۱۳۸۴/۱۰/۰۸به نقل از: فصلنامه علوم اجتماعی چین، شماره ۴
مترجم : حسن قاضی مرادی
نویسنده : یی ژون چینگ
 

نظر شما