موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

چشم انداز فمینیسم در سینمای ایران

مجله  پگاه حوزه  08 تیر 1381، شماره 55 

نویسنده : سینا، محمد
آشکارا «زن مردانگی»، سوژه ی دلربای سینمای این سال هاست. با مسأله ی نوع بازتاب فمینیسم و منظرهای فمنیستی در سینمای ایران، برخوردهای متفاوتی می توان کرد. خوب است از زاویه ی تفاوت شرایط تاریخی و اجتماعی و اقتصادی - فرهنگی ایران با کشورهای غربی که در آن جنبش فمنیستی و زن گرایی شورشی شکل بسته، به موضوع توجه شود و به دنبال آن، تفاوت تجربه و فضای سینمایی ایران و سینمای امریکا و اروپا مدّنظر قرار گیرد و سپس از تفاوت فمینیسم ایرانی و فمینیسم در منزلگاه اصلیش صحبت کنیم تا به تصویری واقعی تر از فمینیسم ایرانی و غربی دست یابیم. در کنار این نگاه می توان رویکرد سینمایی سال های اخیر را به مسأله زنان یک توطئه یا یک ضرورت منبعث از مشکلات واقعی زنان در ایران و یا یک رشد نگاه لیبرالیستی قملداد نمود که سر مبارزه و ناسازگاری با سنّت ها را دارد، هم چنان که می توان از زاویه هایی دیگر واقعیت موضوع زن در اجتماع و سینمای امروز ایران را بررسی کرد.

حقیقت آن است که طرح مسایل زنان در آثار سینمایی ما هرگز مساوی با طرح فمنیستی زن سالارانه و مردستیزانه نیست و این دو باید از هم جدا انگاشته شوند.

حقیقت دیگر آن است که اگر ما عینک تعصب نادرست را از چشمان خود برداریم، متوجه خواهیم شد که طرح مسأله زنان تنها یک جنجال و هیاهو نیست. در فضایی که فرهنگِ نادرستِ تبعیض مردسالارانه بر بخش بزرگی از قلمروهای عشایری و روستایی و حتی شهری ما حاکم است، چه فراوان حقوق مشروع و مسلّم زنان نادیده گرفته می شود. و نمایاندنِ بی عدالتی هایی که در سینما بر زنان می گذرد، می تواند محصول نگرشی عمیق و مسئول باشد. و بالاخره حقیقت مهم و اصلی که باید به آن بیاندیشیم؛ این نکته است که ما هرگز نباید «دین» و «سنّت» را یکی بدانیم.

دین سنّت الهی است، امّا هر جامعه ای در زمان - مکان می زید و دارای سنّت های عرفی و غیرشرعی بازمانده از نحوه ی زیست اعصار قدیمی تر است که اگر چه بسیاری از آن ها ضرورت خود را از دست داده، با این وصف، به صورت خرافه های رنج آور به حیات خویش ادامه می دهند؛ برخورد ارباب رعیتی و مالکانه با زنان از جمله ی این خرافه های سنّتی است که در مناسباتِ نو مورد انتقاد قرار می گیرد و سینما با دیدگاهی سالم می تواند به آن بپردازد. پس خود طرح مسأله زنان در سینمای ما به معنای نفوذ نگره های فمنیستی نیست. حال ببینیم - عملاً - موضوع چیست؟ برای بررسی جدّی بازتاب مسأله زنان در سینمای ایران می توان دوره بندی های گوناگونی را در نظر داشت؛ دوره ی آغازین سینما در ایران به ویژه از «حاجی آقا اکتر سینما» تا پایان جنگ جهانی دوم، سپس دوره ی 1326 تا کودتای 28 مرداد، دوره ی کودتای 28 مرداد تا اصلاحات ارضی، دهه ی چهل و سپس دهه ی پنجاه، دوره ی آغاز جمهوری اسلامی تا پایان جنگ، دوره ی سازندگی، و دوران دوم خرداد تا امروز.

پیداست؛ بررسی همه ی این دوره ها در این مجال کوتاه میسر نیست و - ترجیحا - ما به فیلم های امسال توجه کرده و آن ها را چون آینه ای از وضعیت مسأله ی زنان در سینمای سال های اخیر بررسی می نماییم.

برای بررسی جایگاه مسأله ی زنان، بهتر است نخست؛ وزن مخصوص آن را بین انواع گوناگون فیلم ها بسنجیم.

برای این بررسی ضروری است ژانرهای گوناگون امسال را مورد بررسی و مرور قرار دهیم و ببینیم در میان انواع فیلم ها، ژانر و آثاری که زنان موضوع اصلی آن هاست، چه جایگاهی دارد؟

فیلم های سینمای ایران امسال به چند دسته ی اصلی تقسیم می شوند:

1. ملودرام؛ ژانر ملودرام و فیلم های خانوادگی همواره یکی از پربیننده ترین آثار عامه پسند در ایران هستند. شام آخر (جیرانی) از این رده است.

جیرانی علاقه مند است با بهره گیری از بحران های موجود، فیلم به روز و پرفروشی بسازد. فیلمنامه ی شام آخر، نوشته ی خود فریدون جیرانی و بازیگران آن کتایون ریاحی، ثریا قاسمی و آتیلا پسیانی هستند.

- مزاحم (سیروس الوند) نیز اثر دیگری از همین ژانر است. خسروشکیبایی، میترا حجار و امین حیایی از بازیگران آن هستند. در این دسته فیلم هایی که مرکز توجه آن ها زنان است، وجود دارد. مثل شام آخر.

2. سینمای جنگ؛ قارچ سمی که رسول ملاقلی پور کارگردان و فیلمنامه نویس آن است، بازگشت او را به سینمای جنگ نشان می دهد. این فیلم داستان آدم هایی است که از دل جنگ سربرآورده اند و در فضای امروز جامعه دچار چالش های تازه ای شده اند. جمشید هاشم پور و میترا حجار از بازیگران قارچ سمی هستند.

- «عیسی می آید» که کارگردان و نویسنده ی آن «علی ژکان» است یکی دیگر از آثاری است که ریشه در جنگ دارد. ژکان با فیلم زیبای «مادیان» مشهور شد، اما با آثار بعدی نتوانست خاطره ی فیلم غافلگیر کننده ی نخستین اش را تجدید کند. حال همه منتظر «عیسی می آید» هستند.

3. زنان؛ مساله ی زنان در مرکز سینمای ایران واقع است. بیشتر اوقات از زنان و مشکلات شان سوء استفاده می شود تا طبق روحیه ی زمانه فیلم پرفروش بسازند. اما گاه به گاه شاه کارهایی که با دیدگاهی عمیق مساله ی زنان را طرح می کند، ساخته شده است.

- «بمانی» آخرین اثر کارگردان مشهور ایرانی و سازنده ی فیلم گاو، نیز چون بسیاری از آثار او به مساله ی زنان می پردازد.

طبق آمار رسمی شهر ایلام بزرگترین رقم خود سوزی زنان را آن هم به خاطر خرافه و تعصبات غلط خانوادگی به خود اختصاص داده است.

«بمانی» داستان عشق سه دختر جوان به زندگی است. آنان درگیر ناهنجاری های اجتماعی و نابودی هستند. بمانی شجاعانه در برابر دنیای ستمگر اطراف برمی خیزد.

- «آرزوهای زمین» به کارگردانی وحید موساییان، اثری است درباره ی تعصبات و روابط غلطی که حقوق زنان را زیرپا می نهد. در این فیلم دختر جوانی را می خواهند به عقد پیرمردی درآورند امّا دختر و یک چوپان جوان همدیگر را دوست دارند و معلم روستا به آن ها کمک می کند.

- «امتحان» که ناصر رفائی کارگردان و نویسنده ی آن است، درباره ی دختران جوانی است که با فرهنگ و روحیه ی مختلف، برای امتحان کنکور در مدرسه ای گرد هم می آیند.

- «من ترانه پانزده سال دارم» اثری است که رسول صدر عاملی سازنده ی فیلم «دختری با کفش های کتانی» به همراه «کامبوزیا پرتوی» آن را نوشته و خود کارگردانی کرده است. داستان دختر جوانی است که 15 سال دارد با مادر بزرگش زندگی می کند، با پسرجوانی ازدواج کرده و فورا از او جدا می شود. بحران جوانی و وضعیت اجتماعی کانون فیلم است.

- «نگین» هم فیلمی به کارگردانی و نویسندگی «اصغر هاشمی» است که از زنان می گوید. داستان زندگی زنی بنام «آذر» قاچاقچی مواد مخدر و «نگین» دختر اوست. آذر محکوم به حبس ابد است و «ندا» دوست جوانش در بیرون به او کمک می کند تا دختر فراری را بیابد.

4. سینمای نامتعارف؛ سینمای نوین ایران بنا به مشخصات ویژه ی معنوی و فرمی در دنیا شناخته شده است. این سینما با گرایشی شدید به استناد و واقع نمایی و تقریب به زندگی و دوری از معیارهای داستان گویی سینمای سرگرم کننده شناخته شده است.

- «راه بهشت» اثر «بهرازنیا» از ژانر سینمای رویکردگرای ایران است. داستان «جلیل نظری» بازیگر افغانی فیلم «جمعه» است که بنا به دعوت جشنواره ی هامبورگ به کشور آلمان سفر می کند، پس از سه روز به عنوان پناهنده مجبور به اقامت دایم در یکی از کمپ های پناهندگان آلمان می شود.

- «سفره ی ایرانی» که کارگردان و نویسنده ی آن «کیانوش عبادی، سازنده ی فیلم های بسیار زیبای «آنسوی آتش» و «بودن یا نبودن» است، اثر دیگری از سینمای متفاوت ایران است. داستان یک اسکناس تقلبی هزار تومانی که دست به دست می گردد و ماجراهایی می آفریند.

- «نامه های باد» که «علی رضا امینی» آن را نوشته و کارگردانی کرده، نمونه ی دیگری از سینمای نامتعارف ماست. داستان گروهی از سربازان که از مناطق دورافتاده، کشور برای انجام خدمت وظیفه به اطراف تهران اعزام می شوند.

- «ایستگاه متروک» که کارگردان آن «علی رضا رئیسیان» است و بر اساس طرحی از «عباس کیارستمی» ساخته شده و لیلا حاتمی بازیگر آن است، نیز از زمره ی این گونه سینمای نوین ایران است.

- «ارتفاع پست» اثر «ابراهیم حاتمی کیا» از فیلم های بسیار مطرح یک سینمای ویژه است که بر متن سینمای نوین ایران جوانه زده است. این فیلم اثری درباره ی جنگ، که همواره مورد توجه حاتمی کیا بوده، نیست، بلکه داستانی جذاب از مردی ساده است که می خواهد با خانواده اش از ایران مهاجرت کند، اما نه پول دارد و نه سرمایه.

5. سینماگران پیشروی قدیم؛ سه فیلمساز مشهور قدیمی با سه اثر بزرگ در بیستمین دوره ی جشنواره ی بین المللی فیلم فجر حضور دارند.

«داریوش مهرجویی»، «ناصر تقوایی»، «بهمن فرمان آرا».

فیلم مهرجویی با آثار پیشین او فرق دارد. با استفاده از نابازیگران و مستندنمایی به سینمای رویکردگرا توجه دارد.

همچنان که اثر «فرمان آرا»: خانه ای روی آب که فیلمی غافلگیرکننده از آب درآمده است. رویکرد «فرمان آرا» به مذهب در ساختن فیلمی از یک کودک حافظ قرآن و مقایسه ی آن با زندگی دکتر رضا سپیدبخت که بدون باور مذهبی در حالت تعلیق به سر می برد، بسیار جذاب است.

- «فیلم کاغذ بی خط» اثر «ناصر تقوایی» هم درباره ی زن و شوهری مدرن است که پس از سالیان طولانی زندگی زناشویی، ناگهان پی می برند همدیگر را نمی شناسند. تنهایی و بیگانگی در زندگی مدرن تم فیلم تقوایی است. در اینجا هم کانون فیلم ها زنان هستند.

6. فیلمساز جنگ با فیلم هایی غیرجنگی؛ «سفر به فردا» فیلمی است که محمد حقیقی فیلمساز جنگ با داستانی غیرجنگی آن را کارگردانی کرده است.

7. آثار کمدی؛ نان و عشق موتور هزار (1000)، فیلمی کمدی از ابوالحسن داودی است.

«مربای شیرین» مرضیه برومند، نظیر اثری طنزآلود است.

«خواب سفید» از حمید جبلی، آخرین فیلمی است که معرفی شده است، جبلی کارگردان شوخ طبعی است، اما فیلم آخر او درباره ی تنهایی یک انسان است که شاگردی مغازه فروش لوازم عقد را بر عهده دارد.

باید اعتراف کرد که با مرور فهرست فیلم ها - چه در ژانر فیلم های زن گرا و چه در دیگر انواع - «مسأله ی زنان» مقدم بر دیگر مسایل بوده و نقشِ اوّل را داراست.

در فیلم هایی که امسال بر پرده آمده و می آید - در ادامه ی موج فیلم های زنورانه ی سال های اخیر - ما با شماری از فیلم های فمینیستی روبه رو هستیم. باید پذیرفت که چنین موجی محصول توطئه نیست، هرچند می تواند محصول تعارض ایدئولوژیک، عدم پذیرش نگره ی رسمی و یا رواج نگرش لیبرالی باشد. به هر رو علل طبیعی خود را داشته است. از نظر مناسبات قدرت و هنر - و در اینجا فیلم سازی - بالاخره دو الگوی اساسی وجود دارد:

1. قدرت، خواهان نقش مداخله گر بوده و به تحدید و تهدید آزادی عمل هنرمند در فرایند آفرینش هنری می پردازد.

2. قدرت، صرفا نقش نظم دهنده، یاریگر و یا ناظر را با حمایت از آفرینش خلاق و آزاد هنری دارد و جز در موارد استثنایی از ایفای نقش قیم و فرمان دهنده ی کم و کیف کار هنری خودداری می کند. و در بهترین حالت، یک هدایت گر، پیشنهاددهنده و آمر به معروف است.

در حالت اخیر، طبیعی است که در فضای بازتری فیلم سازان فیلم می سازند. کار فیلم سازی را در این صورت حداقل سه بُردارِ مضمونی تعیین می کند:

1. مضامین تراژیک یا حماسی و تغزلی همه زمانی.

2. سود و سودای اقتصادی و آنچه که تصوّر جلب مخاطبان وسیع را تشدید می کند و شامّه ی تهیه کنندگان در قلمرو عرضه و تقاضای فیلم آن را تشخیص می دهد و در چارچوب قوانین کلی هر جامعه از همه ی امکانات برای پاسخ به آن و فروش بالاتر سود می جوید. مضامینِ مربوط به این بُردار، سِکس و خشونت و نظایر آن را دربر می گیرد.

3. بردار معضلات عمومی و جدّی که به سبب درگیری اجتماع با آن سبب جلب توجه فیلم ساز به مضامین جذاب اجتماعی می شود و نسبت به هر جامعه فرق دارد. برای کشوری مثل امریکا، این مضامین بحران ها و مسایل حادّ اجتماعی می تواند مربوط به مافیای قدرت، مافیای قاچاق مواد مخدر، و مسایل اخلاقی، فمینیسم و رابطه ی مرد و زن و مسأله ی سیاهان باشد. و برای کشوری مثل ایران که قبل از انقلاب اسلامی استبدادِ ریشه دار آزادی های عمومی را سلب کرده و پس از انقلاب اسلامی بقایای روحیه ی مستبد خواسته و ناخواسته کنش های اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده، و در قلمروهای گوناگون بازتاب داشته و نیز یک انقلاب عظیم بر پرسش رابطه ی سنّت و جهان مدرن و خرافه ها را مطرح کرده است، مسأله ی دموکراسی می تواند یک نکته ی جالب توجه فیلمسازان اجتماعی باشد. و یا وضعیت گذشته ی جهان سومی و سوءاستفاده از قدرت، می تواند فساد اقتصادی را یک سوژه ی جذاب کند، و یا فراز و نشیب های درون ساختاری پیدایش قشر ممتاز را ممکن است به موضوعی مورد اعتنا بدل کرده باشد، ازجمله مسایل جامعه ی ما که پس از دوم خرداد - طبیعتا - مورد توجه بوده و در «شام آخر» و «من ترانه 15 سال دارم» و «بمانی» بازتاب یافته، مسأله ی موقعیت زن و حقوق او در جامعه ی کنونی است.

توجه به مسأله ی زن محصول توطئه نیست، هرچند توطئه گران ضد نظام جمهوری اسلامی، چه داخلی یا خارجی، می توانند از همه ی معضلات درونی کشور و ازجمله مسأله ی زنان به سود خود و در تقابل با موازین نظام ما از آن سود جویند. اما نباید در پیله ذهنیتی جدا از جامعه ی منکر واقعیت تلخ بی عدالتی تاریخی ممتد نسبت به حقوق زن شد. آمیزه ای از فرهنگ مستبد مردسالار که ربطی به قوانین شریف اسلام و خداوند ندارد، با عقب ماندگی جهان سومی و خودخواهی انسانی دست به دست هم داده و حتی پندارهای نادرست و بی جانی - به ظاهر - دینی در محدودیت زنان پدید آورده است. به این ترتیب، به طور طبیعی قشرهای مختلف سینماگران به مسأله ی زنان توجه نشان می دهند که هریک بنا به نگرش و موضع خود به آن می پردازند:

1. سینماگران لائیک و سکولار؛

2. سینماگران دین ستیز؛

3. سینماگران متفکر که انگیزه ی دین ستیزی ندارند؛

4. سینماگران مسلمان که با نگره های غربی توافق دارند؛

5. سینماگران مسلمان که بنا به اصول دین اسلام به مناسبات و وضعیت موجود، انتقاد داشته و خواهان زدودن خرافه ها از پیکر جامعه ی اسلامی هستند.

آثاری چون «من ترانه 15 سال دارم»، «بمانی» و «امتحان» آثاری هستند که می توانند محصول نگرش انتقادی فیلم سازانی آگاه و شرافتمند باشند؛ فیلم هایی که به جای تحریص زنان به رفتارهای ضددینی و اغتشاش معنوی، با پذیرش همه ی بحران ها و مشکلات و ستم ها بر آنان نیرویش را در جهت تقویت مقاومت معنوی و راه های سالم دفاع از حیثیت خویش به کار می گیرند و بر این محور به دیگر وجوه منفی انسانی نگاه کرده و پرتوهای آگاهی را بر آنان می تابانند. این آثار را نمی توان آثاری فمنیستی قلمداد کرد، زیرا زنانِ این فیلم ها زنانی هستند که تحصیل کرده، فعال از جنبه ی اجتماعی و مذهبی و شاغل در دانشگاه یا مجامع زنان معرفی شوند، با این وصف، آن ها چون بسیاری از مادران و دختران، در چنبره ی فرهنگ عرفی نادرست - و غیردینی - گرفتار می آیند و گاه - بدون غلو - گرفتار فرمان غریزه ی مردسالارانه که از جاده ی عقل خارج گشته اند، به ظلمی علیه حیثیت و شخصیت خویش دیده وامی کنند، در حالی که ما واکنش آنان را همانند واکنش انسان های پیرامون مان باور می کنیم و شخصیت آن ها نه سیاه، بلکه خاکستری نشان داده شده است.

به عنوان مثال در فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» آن جا که - بالاخره - ترانه در آستانه ی پیروزی است و مادر امیرحسین خود را آماده می کند تا واقعیت نوزاد را بپذیرد و به نام پسرش برای او شناسنامه بگیرد، برای اولین بار احساسات انسانی و نوعی توجه به کودک را در او می بینیم و او مثل یک مادربزرگ نوزاد را لمس می کند. ما می بینیم که در این فیلم ها گاه زنان - هم - بر حق نیستند - مثل خانم کشمیری - و این به آن معناست که فیلم از تعصب فمینیستی به دور است. پرداخت شخصیت پدران هم وجهی دیگر از فاصله گرفتن این فیلم ها از رویکرد فمینیستی را بازمی تاباند، مثلاً رابطه ی ترانه و پدرش صمیمانه و زیباست و در چند وعده ای که ترانه در زندان و از پشت میله ها با پدر ملاقات می کند، بنا به تغییر وضع ترانه، کنش های پدر تغییر می کند، اما همواره سرشار از مهر است، پدران فیلم «امتحان» - هم - پدرانی ارجمندند و بدین سان باید پذیرفت که هر چند در برخی از آثار سینمایی سال های اخیر، نگاه و رویکردی فمینیستی و پرآسیب وجود دارد، در مجموع، طرح مسأله ی زنان در بخشی دیگر از آثار این سال ها - که با نگاهی شریف و انسانی پیوند خورده اند - هشداردهنده بوده و به مثابه ی آینه ای به کار جامعه و فرهنگ ما آمده است. چه بهتر که به جای شکستن آینه، مناسبات نابه هنجار اجتماعی را به سود یک نظم دادگرانه و مالامال از روح پاک دینی بشکنیم و رو به آن سو کنیم که زنان جامعه ی ما - با استیفای حقوق الهی شان - در آرامش و احترام و کرامت به سر برند و بازیچه ی هواها و هوس های ناپرهیزگاران قرار نگیرند.

نظر شما