موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

همخوانی و همنوازی لیبرالیسم و تصوف در ایران

مجله  پگاه حوزه  02 شهریور 1381، شماره 63 

نویسنده : فیاض، ابراهیم
لیبرالیسم تصوف گرا را می توان گفت لیبرالیسمِ ایرانی شده، است. بعد از افول مارکسیسمِ دولتی شده یا مارکسیسم ارتدکس یا مارکسیسم غیرمنعطف و مدرن، لیبرالیسم در ایران به تبع جریان جهانی افول یک رقیب و سربرآوردن رقیب دیگر، سر برآورد، ولی در ایران با تصوف در هم آمیخت؛ همان طور که دوره قبلی آن یعنی دوره تسلط مارکسیسم نیز، مارکسیسم در ایران با تصوف تفسیر شده به دیالکتیک، مخلوط شده بود.

اما این که چرا لیبرالیسم با تصوف در هم آمیخته شده است نکته بسیار اساسی مهمی است که روشنفکری مذهبی فعلی ایران را روشن و تبیین می کند.

روشنفکر یعنی کسی که فاعل معنا است؛ معنایی که پیامبری نیست؛ بوی آسمان نمی دهد و فقط بوی خاک و زمین از آن به مشام می رسد. معناهای دنیوی، تفسیر دنیوی آخرت و تفسیر زمینی آسمان و تفسیر غریزی اخلاق و تفسیر «انسان محورِ» خدا و جهان و خود انسان. یعنی روشنفکر فاعل است و عالم مفعول او.

این گزاره برخاسته از غرب، تنها با یک راهبرد موجود در ایران می تواند همراه شود و آن تصوف است. تصوف یکی از مکاتب مذهبی است که هیچ قید و بندی را در معرفت دینی برپای انسان نمی گذارد و می گوید به عدد افراد، می تواند معرفت مذهبی وجود داشته باشد. پس با فردگرایی که اساس لیبرالیسم (آزادی فردی) است، جور درمی آید.چون اساس لیبرالیسم، فردگرایی معرفتی است که بر اساس آن آزادی بیان ترسیم می شود و تصوف و لیبرالیسم، هر دو بر اساس فردگرایی معرفتی بنیان می شوند؛ اما نتایج این پیوند در ایران می تواند این باشد:

1. مخالفت با قوانین و قواعد و هنجارهای ضابطه ساز
از دیدگاه لیبرالیسم به نقد و رد قوانین ضابطه ساز می پردازند و از موضع تصوف گرایی با فقه مخالفت می کنند. با دیدگاه لیبرالیستی سعی در تضعیف عمومی و عام قانون در جامعه دارند تا حدی که در نوع افراطی آن به یک نوع آنارشیسم قانونی در جامعه نزدیک می شوند و به طرف هر نوع ملاک های وحدت ساز و سازمان ساز و ضابطه ساز قانونی، مثل قانون اساسی نیز هجوم می برند. پس بی قانونی یا بی اعتباری قانونی در جامعه رواج خواهد یافت. از طرف دیگر جنگ تصوف و فقه، و صوفی و فقیه، و تعین و عدم تعین را قدرتی و بُعدی جدید می بخشند و سعی می کنند با ایمان بر جبهه عمل و یا با طریقت بر سرزمین شریعت حمله برند.

2. اباحی گری در جامعه
زمانی که قانون در سطح جامعه و فقه در سطح زندگی خصوصی و سپس عمومی نفی شد، آن گاه اباحی گری پدید می آید؛ چرا که در مرحله نخست، با تکیه بر اعتقادگرایی و ایمان گرایی، عمل نفی می شود، ولی نفی عمل، در مرحله بعدی، به نفی ایمان و اعتقاد می انجامد که در نسل بعدی لیبرال ملی تصوف منش دیده می شود. پس اباحی گری در مرحله عمل و سپس اعتقاد رواج خواهد یافت.

3. احساس ناامنی و عدم آرامش در جامعه
انسان ها با اعتقادات و سنت ها در سطح جامعه آرامش می بابند. زمانی که این اعتقادات و سنت های مبتنی بر اعمال مذهبی، دچار تزلزل در سطح ذهن انسان ها شود، آن گاه احساس امنیت عمومی خدشه می پذیرد و انسان ها چه از نظر درونی و چه از نظر برونی، دچار وحشت زدگی می شوند و چون قانون نیز تزلزل پذیراست، ناامنی واقعی در جامعه رخ می دهد؛ ناامنی که تمام تاروپود اجتماع را مختل می کند و جلو هر نوع توسعه و رشد متوازن و جامع را خواهد گرفت و یک کشور را به سوی ورطه سقوط اقتصادی و فرار مغزها و سرمایه ها می کشاند و در نتیجه عدم ترکیب سرمایه و فکر به وجود می آید و یک کشور را به فلج تمام عیار نزدیک می ند.

4 ـ از بین رفتن اخلاق عمومی
یک اصل اخلاقی لحظه ای مورد اعتماد برای عمل قرار می گیرد که از نظر اعتبار عمومی مخدوش نشده باشد. اگر در اثر نفی قانون و فقه، اصول عمومی اخلاقی عمومی خدشه دار شود، مردم در زندگی عمومی خود از سطح روابط بین فردی تا سطح اجتماعی کلان، دچار بی اخلاقی و احساس عدم اعتماد در روابط بین فردی می شوند که بر بحران روحی جامعه بطور شدید خواهد افزود و بحران های عام اجتماعی پدید خواهد آورد و این از سطح بحران خانوادگی و فروپاشی خانواده شروع و تا فحشا در سطح اجتماع و بحران در روابط اجتماعی دولت و ملت و سپس مسئولین و کارمندان در سطح اداری و... پیش می رود.

5 ـ فروپاشی اجتماعی
چون رهروان این رهیافت، بیش تر درصدد تجزیه و تحلیل اجتماعی اند تا ترکیب، و همین دلیل به فلسفه تحلیلی و منطق تحلیلی پناه برده اند، تحلیل معرفتی یورش به ساختار اجتماعی و در نهایت به یک فروپاشی اجتماعی منتهی می شود و چون فروپاشی اجتماعی رخ دهد، فروپاشی کشوری در سطح درونی پیش می آید و سپس با یک حمله خارجی کشور در هم خواهد ریخت و تجزیه کشور را در پی خواهد داشت. آیا به آن روز خواهیم رسید؟ بستگی به نظم اجتماعی جامعه خواهد داشت. باید آینده را دید! تصوف و لیبرالیسم هر دو براساس فردگرایی معرفتی بنیان می شوند.

نظر شما