موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

جزایر پروتستان ها


نویسنده : جنت، رضا
مروری بر مذهب و مسلمانان در دانمارک
تاریخ دانمارک
دانمارک، یکی از کشورهای اسکاندیناوی و کوچک ترین آن ها، جزیره ای است کوچک میان دریای شمال در غرب و دریای بالتیک در جنوب شرقی. دانمارک توسط تنگه اسکاجرک (skagerrak) از نوروز و توسط Kattegat و oresund در جنوب از کشور سوئد جدا می شود.

تا قرن چهاردهم، یک مرز مشترک 68 کیلومتری با آلمان داشت و جزائر فائرو (faeroe) و گرینلند، قسمتی از آن بود. امّا هم اکنون به عنوان حکومت های خودمختار در بین ملیت های استقلال یافته محسوب می شوند. نام دانمارک برای اولین بار در قرن نهم (بخش مرکزی از Danes) به کار برده شد. سپس دانمارک حکومت خود را بر بیش تر کشورهای اسکاندیناوی که در آن ها یک فرهنگ مشترک (Nardic) توسعه یافته بود، گسترش داد و به علت همجواری با آلمان، تحت تأثیر نفوذ فرهنگی آلمان در آمد. حدوداً چهارصد جزیره در دانمارک وجود دارند که 90 تا از آن ها مسکونی می باشند. کوپن هاگن در زلاند، بزرگ ترین آن هاست. قسمت اعظم این جزایر در شرق جای گرفته اند. بیش ترین قسمت دانمارک دارای مزارع حاصلخیز و سرسبز، همراه با تپه های گرد و جنگ های ساحلی است. به لحاظ اقتصادی، دارای توازن اقتصادی بالایی بوده و بیش تر فرآورده های صنعتی و کشاورزی خود را صادر می کند. این وضعیت خاص اقتصادی، یکی از بالاترین امتیازات را که همانا بالا بودن سطح زندگی مردم در سطح جهان (استاندارد زندگی) است، به دانمارک می بخشد.

از طریق وضع مالیات های بالا توسط حکومت، دانمارک به یکی از پیشرفته ترین سیستم های حکومتی دست یافته است که در سطح جهانی به عنوان کشوری که بالاترین درجه رفاه و خدمات اجتماعی را می تواند داشته باشد، مطرح است.

مردم شناسی
دانمارک، دارای یک جمعیت همگن به لحاظ قومی و نژادی و شامل کشورهای اسکاندیناوی (نوردیک/Nordic) است و یک اقلیت آلمانی مشخص که عمدتاً در جنوب جاتلند (Jutland) زندگی می کنند. زبان دانمارکی زبان رسمی می باشد. فاروس، زبانی است که در جزایر فارو (faeroe) رایج است. در گرینلند، زبان اسکیموئی کاربرد دارد.

به لحاظ وابستگی های مذهبی، حدود 95% جمعیت دانمارک، پروتستان بوده و کلیسای لوتران (Lutheran) (تاسیس به 1536) که توسط دولت حمایت می شود، کلیسائی است که این 95% عضو آنند و مراسم مذهبی خود را در آن جا به جای می آورند. کلیسای کاتولیک رومی، بزرگ ترین اقلیت، در حدود 000/ 28 عضو دارد. نزدیک به 85% از جمعیت دانمارک، شهری بوده و 38% جمعیت در چهار شهر بزرگ (کوپن هاگن - آلبرگ - اُدِس و آروس) متمرکزند.

تا اواخر قرن 19، دانمارک مانند تمامی ملت های اروپای صنعتی، یک جمعیت مشخص از توده مردم را از اطراف کشور و نقاط روستایی به سمت شهرها و استان های بزرگ مهاجرت داد؛ هر چند این فرآیند شهرنشینی در حال حاضر تقریباً متوقف شده است. در حال حاضر دانمارک دارای نرخ رشد جمعیتی بسیار پایینی می باشد.

تاریخ کلیسا
ویلی برارد هلندی تا حدود سال های 700 میلادی، تقریباً تمامی کارهای مربوط به آیین مسیحیت را به عنوان یک میسیونر در بین دانمارکی ها انجام می داده است. این فعالیت ها همراه بود با فعالیت های مشخص دیگری به نام آنسگار (Ansgar) که به عنوان میسیونر انجام وظیفه می نمود. از سال 826، مسیحیت در دانمارک یک پایگاه ثابت و استواری را به دست آورد.

آنسگار به عنوان سراسقف هامبورگ - برمن که در حال حاضر آلمان شمالی محسوب می شود، قادر به تأسیس کلیساها در مراکز بزرگ تجاری آن زمان، یعنی هدبای (Hedeby)، شلزویگ (schelswig) و رایب (Ripe)، بود.

اولین سند از اسناد مربوط به پاپ در رُم دیده می شود. این سند حاوی یک تاریخ تولد و فوت پادشاه دانمارکی از 864 می باشد. در واقع آیین مسیحیت به عنوان مذهب پادشاه در آمد؛ یعنی زمانی که هارلدبلوتوس (Harold Bluteeth) در سال 950 جهت انجام مراسم غسل تعمید توسط کشیش پاپوس (Poppoc) اعلام آمادگی کرد. گرچه با مسیحی شدن پادشاه و با فشارهای حکومتی، دانمارکی ها به آیین مسیحی درآمدند. و این امر از آثار به جای مانده بر روی «سنگ بزرگ» روشن است؛ هارلد شاه گفته بود: «دانمارکی ها را باید توسط فشاری که بر آن ها وارد می شود، مسیحی کرد.»

بعدها در زمان پادشاهی دانو (انگلستان) در آغاز قرن یازدهم، حیات کلیسای دانمارک تحت نفوذ انگلستان در آمد. سر اسقف «هامبورگ - برمن»، گرچه قادر به حفظ اقتدار خود بر روی کلیسای دانمارک - تا پیدایش سر اسقف نوردیک در لاند (سوئد فعلی) در 1104 - بود، امّا روابط بین کلیسا و جامعه در مناطق مختلف یکی پس از دیگری بر طبق «خواست ها و دیدگاه های مقدّس» سازماندهی شد.

سال های 1100 تا اواسط قرن 13 سال های بزرگ برای ساختن کلیساها در دانمارک محسوب می گردد. عمدتاً نوع مصالح در آن ها از سنگ و آجر است که از اواسط قرن 12 به کار گرفته شدند. در طی قرون وسطی کلیساها با گچ بری های رنگی و منقّش تزیین یافتند. این نقاشی ها غالباً آبرنگ بر روی گچ بودند.

گفتنی است که پیدایش و تأسیس بسیاری از صومعه ها، آیین های جدید را می توان در قرون 12 و 13 بود. از مهم ترین تئولوژیستها (حکمای الهی) قرون وسطی می توان از آندرس سانسن (1228. d) نام برد. هماهنگی و توافق بین شاه و کلیسا در قرون 13 بر می گردد به قانون جاتلند (Jutlandic law). اختلافات کلیسا و دربار که منجر به حوادث قرون وسطی گردید، در نهایت زمینه را برای ایجاد یک تحول عظیم و رفرماسیون در قرون بعدی آماده ساخت. در اواسط قرن 14، زمانی که بین پادشاهی (والدمار آترداگ) و کلیسا اختلافات عقیده رخ داد، والدمار حرکتی در جهت تأسیس یک کلیسای ملّی یا حتی دولتی انجام داد و این امر، علّت و موقعیتی برای بروز اصلاحات در قرن 16 گردید.

اصلاحات(Reform)
در دهه 1520، اصلاحات لوتری که از آلمان شروع شد، سرتاسر «ویا هولتین»، «شلزویگ» تا «وایبرگ»، «مالمو» و «فانن» را در نوردید. با اصلاحات رخ داده، کلیسا یک کلیسای لوتری شد و در عین حال وفادار به پادشاه. دانشگاه ها، مدارس، خدمات رفاهی و بیمارستان ها دوباره سازماندهی شدند؛ گرچه آن ها یک دوره طولانی تنگدستی را پشت سرگذاشتند. اسقف های کاتولیک قبلی، جای خود را به هفت اسقف ناظر (بازرس) دادند و چندی نگذشت که دوباره در سال 1537 به سمت اسقفی نائل شدند.

برای مهم ترین اصلاحات مذهبی آن دوره (39-1537)، می توان به کلیسای اردیناس اشاره کرد که در مناطق بومی با تأکید بر موعظه و دعاهای دسته جمعی ایجاد شد.

کلیسای ملّی و گستره آن
تنویر افکار در نیمه دوم قرن 18 منجر به انتقاد شدید علیه کلیسا و عقیده دینی شد؛ یعنی به ایجاد یک الهیات عقل گرای کلیسایی در برابر حرکت های انجیلی و تصورات ذهنی از آن ها. در واقع حرکت های مبتنی بر عقل گرایی و اصلاحات دهه 1780 و نیز حرکت های مبتنی بر عمل و اسکولاستیک(1814) منجر به تحول اساسی در حیات کلیسای قرن 19 شد و در نهایت به نسخ و ابطال مطلق گرایی در اندیشه دینی در 1848 گردید.

قرن 19 در دانمارک، سال اتحاد انجمن های مذهبی و پایه ریزی این گونه مجامع مذهبی است. کتاب مقدس اجتماعیات در دانمارک در 1814 پیدا گشت. مجمع مبلغان دانمارکی در 1821 و از اواخر آن قرن کلیسای کوپنهاگ را پی ریخت که از 1974 به عنوان اساس و پایه کلیسا شناخته شد. این کلیسا، چیزی ماورا و فوق ساختمان های مهندسی کوپنهاگ بود که به عنوان کلیساهای جذاب و گیرای کوپنهاگ توسط دولت ساخته شده بود. قرن 19 همچنین سال بزرگ تکثر و اشکال مختلف در عصر کلیساها است. همچنین افرادی چون اسقف J.P.mynster و H.L.Martensen که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی بسیار برجسته بودند و از مشی و منش بالایی برخوردار بودند، در بین مردم، زندگی می کردند.

از 1947 زنان، خواهانِ پست هایی به عنوان کشیش و مادران روحانی شدند که این در آینده باعث شد که بسیاری از روحانیون و نمایندگان روحانی از زنان باشند.

در 1995، اولین اسقف زن انتخاب شد. در خلال قرن 20، تمام روابط بین مدرسه و کلیسا به شکلی متوقف شد؛ گرچه هنوز مسیحیت جایگاهی به عنوان یک موضوع درسی در برنامه ساعات درسی در مدارس به خود اختصاص داده است. ولی این امر نسبت به دیگر جریانات فکری اصلی قرن، متفاوت به نظر می رسد. در واقع می توان چنین برداشت کرد که مکاتبی مثل اگزیستانسیالیسم، فمینسیم، تئولوژی لیبرالیسم، کریتیسم (قانون خلقت) و... نتوانسته اند جای خود را در بین اذهان عمومی باز کنند.

اسلام در دانمارک
در 1536 دانمارک از کیش و آیین کاتولیک رومی به سمت پروتستانیسم لوتری مبدل شد و مکتب پروتستان تا سال 1849 تنها مذهب شناخته شده و در قالب کلیسای دولتی سازماندهی شد. نهاد و قانون اساسی که در 1849 ایجاد شد، شامل یکسری قوانین حقوق مدنی و آزادی های مذهبی بود.

اکثریت جمعیت، وابسته به کلیسای دولتی هستند. کلیسای دانمارک به لحاظ مالی، از طریق اخذ مالیات های مردمی تأمین می شود و مالیات دهندگانی که نمی خواهند وابسته به کلیسای دانمارک باشند، می توانند از دادن مالیات خاص به کلیسا معاف باشند. در اصل هر مقیمی در دانمارک، آزاد است که هر مذهبی را برگزیند و هر قدر که بخواهد بپردازد.

در واقع با پرداخت مالیات به کلیسای دانمارک، مردم دیگر هیچ مسئولیتی در قبال تأسیس و تعمیر کلیسا ندارند و این وظیفه دولت است تا این کارها را انجام دهد. نکته قابل توجه این که اکثریت دانمارکی ها در زمانی که کشیش می خواهد موعظه کند و یا قواعد اصولی و کلی دین را بیان کند، کمتر حضور پیدا می کنند. شاید علت آن عدم پویایی و کلیشه ای و کلی گویی هاست. ولی در ایامی مثل عروسی ها، اعیاد، تدفین اموات، غسل تعمید، کریسمس.... این تعداد بیش تر می شود.

همین جا یادآور می شود که قالب تفسیری در مضامین دینی اسلام، از تکراری شدن و احیانا کلی گویی مطالب دینی جلوگیری می کند و پویایی فقه اسلامی از این خطر و بیماری که گریبانگیر دیگر ادیان است، دین اسلام را مبرّا و مصون نگه می دارد.

امروزه، در دانمارک علت اصلی مهاجرت وجود اقلیت های مذهبی مختلف که بزرگ ترین آن ها اسلام است، می باشد. از آنجایی که ثبت آماری مردم راجع به مذهب و نژاد از سوی دولت اجازه داده نمی شود، امکان به دست آوردن آمار دقیق اندازه و تعداد اقلیت های مذهبی مختلف امکان پذیر نیست؛ اما جمعیت مسلمانان را در دانمارک تا 000/ 100 نفر تخمین زده اند.

اقلیت کاتولیک برای سال های متمادی وجود داشته اند. بر طبق آمار کلیسای خودشان، در حدود 35000 نفر می باشند. همچنین یک آژانس یهود که از سابقه نسبتا زیادی برخوردار است، نماینده تعداد یهودیان مقیم آن کشور است. آوارگان پناهنده و مهاجر از ویتنام و سری لانکا منجر به تشکیل گروه هندو و بودایی کوچکی شده اند. جوامع مذهبی دیگری نیز وجود دارند که از نظر تعداد، قابل توجه نمی باشند.

مسلمانان در دانمارک نخست به عنوان کارگران مهاجر به این کشور آمدند؛ یعنی بین سال های 1967 و نوامبر 1970، که دولت دانمارک، اجازه ورود کارگران خارجی را اعلام کرد.

این کارگران مهاجر اساسا از کشورهای ترکیه، یوگسلاوی سابق، موروکو و پاکستان بودند. به علت پیوستن خانواده های آن ها تعدادشان رو به فزونی گذاشت. دیگر مسلمانان به عنوان پناهندگان، از اواسط دهه 1980 به دانمارک آمدند. آن ها اساسا از کشورهایی مثل ایران، لبنان (فلسطین)، عراق، بوسنی، سومالی و افغانستانند. جمعیت مسلمین در دانمارک به ملیت ها و اقوام مختلف و گروه های نژادی و حرکت های اسلامی گوناگونی تعلق دارد. گروه های مختلف شیعه و سنی و بعضی گروه های بنیادگرا در کنار هم زندگی می کنند؛ در حالی که دیگر گروه ها، بسیار سکولار می باشند. بسیاری از مساجد در دانمارک در قالب ساختمان هایی که سابقا برای اهداف کاملاً متفاوت مورد استفاده قرار می گرفت، وجود دارند؛ مثل یک کارخانه، آپارتمان های خصوصی و غیره. تلاش ها برای ساختن یک مسجد ثابت به نتیجه ای نرسیده است و برای مسلمین این امکان وجود نداشته تا موافقت را از دولت برای ساخت یک گورستان اختصاصی کسب کنند و این در حالی است که یهودی ها و بعضی اقلیت های جوامع پروتستانی برای مدت مدیدی از این امکان برخوردار بوده اند.

طرز تلقی ها و نگرش ها نسبت به مسلمین در اواخر دهه 1960:
زمانی که دانمارک در 1967 ورود کارگران مهاجر را به داخل کشور آزاد اعلام کرد، صنعت دانمارک سخت محتاج کارگران خارجی بود. در سال های قبلی، نیاز به کارگران در صنعت دانمارک اشباع می شد توسط کارگران روستاها که اغلب کشاورز بودند و بواسطه مکانیزه کردن و بسیج زنان، صنعت دانمارک روی پای خود ایستاد.

هر زمان که کارفرمایان دانمارکی درباره ورود کارگران خارجی بحث می کردند، اتحادیه های کارگری هم راجع به توسعه ایام کاری و تسهیلات مراقبتی برای کودکان و مادرانی که در فروشگاه های کارگری استخدام شده بودند، سخن می گفتند.

در 1967 این دو منبع نیروی کارگری به نوعی دچار خستگی کاری شده بودند و اتحادیه ها پذیرفتند که ورود کارگر خارجی باید هماهنگ و با شرایط مساوی و با شرایطی که به کارگران دانمارکی داده می شود، باشد. این ایده و طرز برخورد باعث ورود کارگران از یوگسلاوی سابق، ترکیه، موروکو و پاکستان به دانمارک شد. در نوامبر 1970 دانمارک مجوز ورود کارگر جدید، از سوی دولت موقتاً متوقف شد و تا 1973 به مدت سه سال به طول انجامید.

در اواخر 1960 بسیاری از دانمارکی ها و مقامات دانمارکی به کارگران خارجی به دید یک کمک مثبت برای اقتصاد دانمارک نگاه کردند؛ زیرا این کارگران در پست ها و قسمت هایی مشغول به کار شده بودند که به علت موقعیت بدشغلی و سختی کار، هیچ کارگر دانمارکی به آن ها جذب نشده بود؛ یا به علت حق الزحمه های پایین، از اشتغال به آن خودداری کرده بودند. این قسمت ها بیش تر در صنایع به چشم می خورد. مشکلات بزرگی بر سر راه صنایع دانمارک به چشم می خورد، از جمله رقابت با صنایع مشابه در دیگر کشورهای اروپایی که ارزش کارگر خیلی کمتر بود. در مقایسه با کارگران دانمارکی، کارگران خارجی به عنوان «کارگران میهمان» معروف بودند و مسئولین دانمارکی انتظار داشتند که هرگاه نیازی به آن ها نبود، باید به کشورهای خودشان مراجعت کنند.

گرچه پس از دو سال کار و اقامت در دانمارک به آن ها یک اجازه کلی کار اعطا شد، و این بدان معنا بود که در هر شرایطی کار کنند و ادامه کار دهند. همچنین اعطای یک ویزای اقامت دائمی، که اجازه می داد به آن ها که تا هر وقت که می توانند خودشان را تأمین کنند، در آن جا اقامت گزینند.

اکثریت کارگران مهاجر دارای بیمه بیکاری شدند؛ مثل خیلی از کارمندان و کارگران دانمارکی و بعد از 12 ماه بیمه، دیگر مزایایی که به شهروندان تعلق می گرفت، به آن ها نیز اعطا می شد. بیمه بیکاری پس از اخذ ویزای اقامت دائم مانع بیکاری و گرفتاری های بعدی آن ها می شد. پس از 7 سال اقامت در دانمارک آنها می توانستند تقاضای شهروندی دائم کنند و به آن ها قاعدتا این حق شهروندی اعطا می شد.

به طور کلی نگرش ها نسبت به مسلمین نسبتا خوب است و از سوی دولت دانمارک و مردم آن نگرشی خاص وجود ندارد. البته موج ضد اسلامی و ترس از مسلمین، بعد از اتفاق یازدهم سپتامبر، اختصاص به دانمارک ندارد و این موج کم کم شدت خود را از دست داد. آنچه مسلم است منش و شیوه برخورد و زندگی مسلمین در سرتاسر جهان، آنها را از هر گونه سوءظن و تهمتی مبرا می سازد. البته نوع برخورد دولت ها نسبت به اتباع بیگانه خود به عنوان یک فاکتور اصلی می تواند بر نگرش عمومی توده مردم اثر مستقیم بگذارد، که البته این نوع برخوردهای محافظه کارانه در مسئولین دانمارک نسبت به مهاجرین مسلمان کمابیش به چشم می خورد.

نظر شما