موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

جاده تاریخی و تابلوهای خطر


نویسنده : فیاض، ابراهیم
هر تمدنی، جاده ای دارد که تبادل و تجارت و تعامل معرفتی و ساختاری از طریق آن صورت می گیرد. تا زمانی که این جاده امنیت و رونق داشته باشد، آن تمدن نیز رونق و تداوم خواهد داشت. حراست از این جاده وظیفه هر تمدنی است و برای نابودی و یا عدم نضج تمدن بایستی جاده تمدنی آن قطع و یا ناامن شود.

رونق جاده تمدنی از راه مهاجرت تمدنی صورت می گیرد؛ یعنی مهاجرت تمدنی رونق بخش تمدن است، و اگر این مهاجرت مخدوش گردد، تمدن دچار خدشه می شود.

تمدن اسلامی نیز جاده تمدنی خاص خود را داشته است. از آسیای میانه یا خراسان بزرگ شروع می شده است و به عراق فارس(اراک) امروزی و سپس به عراق عرب (عراق امروزی) و از آنجا به شامات (سوریه، لبنان، اردن و فلسطین) می رسیده و سپس از طریق مصر به شمال افریقا وصل می شده است که برعکس جریان رود نیل، به صحرای افریقا و افریقا می ریخته است.

یکی از انحراف هایی که در تاریخ نگاری ایرانی پدید آمد و منشأ آن شرق شناسی زدگی در تاریخ نگاری است، طرح جاده تجاری ابریشم در مقابل این جاده تمدنی است که به گونه ای خدمتگزاری ایرانیان را در تبادل میان شرق(چین) و غرب(اروپای امروزی) ترویج می کند. این طرح انحرافی، شاید برای آن بوده است که جاده تمدنی تمدن اسلامی به فراموشی سپرده شود. چه این که فقط نقش ایران در جاده ابریشم دیده می شود و تاریخ تمدنی ایران، از قبل از اسلام تا بعد از آن، براساس آن ترسیم می شود. به نظر می رسد تا حدود بسیاری در تبلیغ و ترویج این نظریه موفق بوده اند؛ به گونه ای که امروزه این تز بر مرکز گفتگوی تمدن ها حاکم است.

غرب در برخورد با تمدن اسلامی، از زمان جنگ های صلیبی، سعی در منقطع و ناامن کردن این جاده تمدنی داشته است. به همین دلیل در جنگ های صلیبی به سه راهی جاده تمدن اسلامی، یعنی فلسطین حمله می کرد تا این سه راهی مهم را تسخیر کند و نَفَس تمدنی اسلام را در نقطه اتصال سه قاره اروپا و آسیا و افریقا قطع کند. سپس در دوره ناپلئون نیز همین شیوه در دستور کار آنان قرار گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم با تأسیس دولت اسرائیل توسط انگلیس و امریکا نیز همین امر مهم رخ نمود.

از طرف دیگر امروز امریکا به دنبال تسخیر دو نقطه از سه راهی «روسیه، هند است؛ و چین» یعنی ایران یا افغانستان و نیز سه راهی دیگر «ایران، حجاز، شام»، یعنی عراق. بدین ترتیب که جاده تمدن اسلامی کاملاً قطع گردد.

در نهایت امریکا به دنبال ایجاد یک دولت فدرال لائیک و سکولار با ژاندارم امنیتی «ترکیه» و مدیریت اقتصادی «اسرائیل» است که شکل جدید خاورمیانه را ترسیم می کند. دولت هایی کوچک براساس قومیت ها و تقسیم بندی زبانی شکل خواهد گرفت که قدرت بزرگی هرگز پیدا نخواهند کرد، و سلطه همیشگی امریکا از نظر اقتصادی و سیاسی تأمین خواهد شد. نتیجه این نگرش و عمل، یک نکته بسیار مهم خواهد بود: امریکا به قدرت تک قطبی بی رقیب تبدیل، و مانع خواهد شد که آسیا به معنای حوزه «هندوچین»، توسط حوزه تمدن اسلامی با حوزه تمدنی اروپائی وصل شوند و یک نوع تمدن جهانی چند قطبی پدید آورند؛ چرا که در صورت چنان رخدادی، تمدن قارچی امریکا خودبه خود می خشکد و از صحنه حذف خواهد شد. به ویژه آن که تمدن های مذکور، درخت هایی با ریشه های چند قرنی اند، و تمدن امریکایی، قارچی و بی ریشه است.

امریکا این نکته را با توجه به نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون انجام می دهد و آن را تنها راه برای بقای خود می داند.

نظر شما