موضوع : پژوهش | مقاله

داستان یک شهر

بی‎شک احمد محمود یکی از وزنه‎های داستان‎نویسی این دیار است، اعتباری که حاصل نگارش تعدادی از مطرح‎ترین رمان‎های ادبیات معاصر، از میانه دهه پنجاه تا اواخر دهه هفتاد است.
محمود به سال 1310 در اهواز به دنیا آمد، دوران جوانی‎اش همزمان بود با سال‎های پر تب و تاب کودتای 28 مرداد که او را نیز همانند بسیاری درگیر مسایل سیاسی و زندان کرد و به همین خاطر تحصیل را نیمه کاره رها کرد و بازتاب سیاست‎زدگی آن روزگار را در بسیاری از آثارش می‎توان ردیابی کرد. از اواخر دهه 30 کارش را با نوشتن داستان‎های کوتاهی که متأثر از آثار صادق هدایت بود، آغاز کرد که «مول»، «بیهودگی»، «زایری زیر باران» و «غریبه‎ها و پسرک بومی» از جمله مجموعه داستان‎های اوست. رمان «همسایه‎ها» (1353) اعتباری بسیار برایش به ارمغان آورد، اما در محاق توقیف افتاد و جمع‎آوری شد تا این‎که در سال 1357 مجددا اجازه انتشار یافت. پس از پیروزی انقلاب با نوشتن رمان‎هایی چون «داستان یک شهر» (1360)، زمین سوخته (1361) «مدار صفر درجه» (1373) و «درخت انجیر معابد» (1379)، جایگاه خود را به‎عنوان یکی از برجسته‎ترین نویسندگان معاصر تثبیت کرد و به سال 1381 در هفتاد و یک سالگی درگذشت.

***
در تابستان 1359 وقتی عراق خاک ایران را آماج حمله وحشیانه خود قرار داد، محمود به زادگاه خود شتافت و از نزدیک شاهد حمله عراق و مقاومت مردم شهرهای جنوبی در برابر دشمن بود، چنان‎که برادر او نیز از جمله شهدای روزهای سخت جنگ بود. حاصل مشاهدات او در این ایام، نوشتن نخستین رمان ایرانی در گونه ادبیات جنگ بود که با فاصله کوتاهی پس از چند داستان کوتاه که نویسندگان دیگری درباره جنگ نوشته بودند، منتشر شد. «زمین سوخته» علاوه‎بر صفت آغازگری در این‎گونه از ادبیات، به دلیل نگاه مستند و گزارشی نویسنده‎اش، واجد ارزش‎های تاریخی بسیاری است که صرف‎نظر از جنبه‎های ادبی، آن را به اثری درخور توجه و بررسی در زمینه ادبیات جنگ، بدل می‎سازد.
«زمین سوخته» به شیوه اول‎شخص‎مفرد روایت می‎شود. رمان از اواخر تابستان 1359 آغاز می‎شود و راوی به همراه خانواده‎اش در اهواز زندگی می‎کند. اندک زمانی بعد از آن‎که خبر تحرکات مرزی ارتش عراق و احتمال حمله این کشور به ایران در شهر می‎پیچد، شایعات رنگ واقعیت گرفته و دشمن خاک ایران را مورد تجاوز قرار می‎دهد. در اثر حمله هوایی و گلوله‎باران شهر، عده‎ای از مردم شهید می‎شوند و رفته رفته، گروهی شهر را ترک می‎کنند و گروهی نیز برای مقاومت در برابر دشمن باقی می‎مانند. خالد برادر راوی نیز از جمله کسانی است که در اثر گلوله‎باران شهر به شهادت می‎رسد. در اثر این حادثه برادر دیگر او دچار مشکل روانی شده و همراه دیگر اعضای خانواده، راهی تهران می‎شود و راوی که بی‎خانمان شده، در محله‎ای فقیر در خانه مستأجرنشین پیرزنی به‎نام «ننه‎باران» در کنار دیگر مستأجران اتاقی می‎گیرد. مدت زمانی بعد وقتی او از احوال خانواده و برادرش جویا می‎شود، به اصرار مادر تصمیم می‎گیرد، راهی تهران شود، اما سحرگاه همان روزی که قصد ترک اهواز را دارد، موشکی به شهر اصابت می‎کند که راوی در جست‎وجوی یافتن محل اصابت موشک برمی‎آید و آن، جایی نیست جز خانه ننه‎باران که ساکنان آن را شهید کرده است...
زمانی که «زمین سوخته» منتشر شد، روی خوش چندانی ندید مخصوصا از سوی روشنفکر جماعت و این چندان هم دور از انتظار نبود. هنوز بسیاری جنگ را درک نکرده‎ بودند و به‎ویژه اهل قلم که هنوز در تب و تاب تغییر و تحولات ناشی از انقلاب و هضم آن بودند و از قضا بعضی چندان هم خوش‎بینانه به آن نگاه نمی‎کردند، آن‎چنان که وقتی نویسنده‎ای همچون احمد محمود که منتسب به این جریان بود، دست به قلم برد و از سر ضرورت و دردمندی درباره جنگ نوشت، برخی با همین نگاه بدبینانه او را محکوم کردند به این‎که قلم خود را به خدمت سیاست‎های جنگ گرفته و از آن حمایت می‎کند و این اوج بی‎انصافی بود، در مورد نویسنده‎ای که در همان روزهای آغازین جنگ مظلومیت مردم این دیار را که بی‎گناه کشته می‎شدند و خاکشان غصب می‎شد از نزدیک دیده و درد را احساس کرده و دریافته بود که که جنگ در آن زمان، چیزی نیست جز دفاع و به ضرورت دفاع، جنگ ضرورتی انکارناپذیر به حساب می‎آمد.
از سوی دیگر احمد محمود یکی از برجسته‎ترین رمان‎های تاریخ ادبیات معاصر (همسایه‎ها) را در کارنامه داشت، که همین فی نفسه انتظارات ادبی بسیاری را نسبت به او برانگیخته بود؛ رمانی واقع‎گرایانه و برخوردار از ساختاری محکم و نثری درست و پاکیزه که در قیاس ادبی با «زمین سوخته»، امتیاز زیادی نمی‎شد پای «زمین سوخته» نوشت که واقع‎گرایی مستندش با زبانی گزارشی و البته قدری شتاب‎زده روایت شده بود که ظاهرا حاصل عجله محمود در نگارش آن چیزی بود که در مناطق جنگ‎زده به چشم دیده بود و علاقه‎مند بود برای دیگران روایت کند.
اما به هرحال مردم استقبال بسیار خوبی از «زمین سوخته» نشان دادند؛ در همان ماه‎های نخستین بیش از سی‎هزار جلد از این کتاب منتشر شد (هرچاپ آن تیراژی بالای ده‎هزار نسخه داشت)، اما متأسفانه چندی بعد کتاب در محاق توقیف افتاد و نزدیک به یک دهه منتشر نشد. شاید نگاه واقع‎گرایانه و تلخ محمود در گزارش ماوقع که برای عده‎ای جنگ‎طلبانه می‎نمود، برای عده‎ای دیگر ضد جنگ جلوه کرده بود!
اما در میانه دهه هفتاد دوباره چاپ این کتاب از سر گرفته شد و پس از چند چاپ پی‎درپی، همچنان خوانندگان خود را حفظ کرده است و هر از چندی تجدید چاپ می‎شود.
با وجود کم‎توجهی به این رمان، محمود باور داشت که روزی ارزش‎هایش آشکار خواهد شد؛ نکته‎ای که با گذشت ربع قرن از زمان انتشار «زمین سوخته»، می‎رود تا شکل حقیقت به خود بگیرد، چراکه با وجود خاتمه جنگ و دور شدن از آن روزگار، کتابی است که برای خواننده امروز هم خواندنی و تأثیرگذار است.
«زمین سوخته» واپسین بخش از سه‎گانه‎ای است که محمود نوشتن آن را با همسایه‎ها آغاز کرد و با «داستان یک شهر» ادامه داد. سه رمان که هریک به دوره‎ای مهم از تاریخ معاصر می‎پردازند و در خلال آن‎ها نیز به نوجوانی، جوانی و سرانجام شهادت شخصیتی به‎نام «خالد» پرداخته می‎شود که البته در دو رمان پیشین از حضوری محوری‎تر برخوردار بود و در «زمین سوخته» برادر راوی است که در ابتدا به شهادت می‎رسد، اما در طول رمان همچنان می‎توان سایه حضور او را احساس کرد.
رمان دربرگیرنده رخ‎دادهایی است که در سه‎ماهه آغازین جنگ بر شهر جنگ‎زده اهواز می‎گذارد. از همین‎رو خصلت دوره‎ای بودن سه‎گانه محمود در این اثر به شکل بارزی برجسته می‎شود، چراکه اگر محمود در «همسایه‎ها» و «داستان یک شهر» دوره‎هایی از تاریخ معاصر را بستر حوادث داستانی قرار داد، اما این دوره‎ها شخصا زمینه و بستر حوادثی هستند که با کیفیتی داستانی روایت می‎شوند ولی در «زمین سوخته» واقعیت زمانی به شکلی مستقیم و بی‎واسطه مورد عنایت قرار گرفته و در واقع نکته اصلی پرداختن به این واقعیت‎های تاریخی است و خط داستانی تقریبا کم‎رنگ رمان در درجه دوم اهمیت قرار دارد و به دلیل تمرکز محمود روی حوادثی که کیفیتی واقعی دارند و با شگردهای داستان‎پردازانه دگرگون نشده‎اند، بیش از هر زمان دیگری لحن اثر او به واقعیت نزدیک شده است. همین ویژگی باعث شده است که اگرچه «زمین سوخته» از اعتبار تاریخی بسیاری برخوردار است اما کم‎توجهی محمود به جنبه‎های ادبی کار، آن را از این منظر در مرتبه‎ای پایین‎تر از دو رمان دیگر قرار دهد.
به این ترتیب به روشنی می‎توان حدس زد که سفر محمود در آغاز جنگ و مشاهدات او در شهرهای جنوب کشور و به‎ویژه اهواز، آن‎چنان برایش تکان‎دهنده و تأثیرگذار بوده است که بیشترین تمرکز را روی گزارش ماوقع بگذارد. بنابراین در این رمان شاهد گزارش انبوهی از ماجراها و اتفاق‎ها هستیم که محمود نتوانسته همه آن‎ها را در دل ساختاری داستانی به‎کار گیرد؛ از چگونگی زندگی مردم در آن شرایط و تشکیل گروه‎های مقاومت مردمی گرفته تا ساخت سنگر، زندگی در شرایط سخت اردوگاه‎ها، دزدی و چپاول آدم‎های فرصت‎طلب، سودجویی محتکران، سستی و کم‎کاری نیروهای دولتی و یا شجاعت و شهادت جوانانی که برای دفاع اسلحه به‎دست گرفته‎اند... و کتاب مملو است از حوادث و اتفاقاتی که در دل آن‎ها می‎توان واقعیت‎های آن ایام را مشاهده کرد.
شاید از همین‎روست که محمود به جای استفاده از بافتی داستانی که بنا به ضرورت‎های آن، مجبور می‎شد روی اتفاقاتی مرتبط با ایده مرکزی داستان تمرکز و متناسب با ساختار کلی رمان، برخی را گزینش و از برخی دیگر صرف‎نظر کند، روایتی مستند و گزارشی را به‎کار گرفته که در عین حال از خط و ربط داستانی نیز برخوردار است و حاصل حرکت راوی در شهر و شرح مشاهداتش بوده است. به همین تناسب اگرچه مثل رمان‎های قبلی «زمین سوخته» هم به شیوه اول شخص روایت می‎شود، اما راوی حضوری فعال در داستان ندارد؛ در واقع برخلاف اغلب روایت‎های داستانی که براساس این‎ الگو شکل می‎گیرند، حضور و حرکت راوی به‎عنوان قهرمان داستان و یا یکی از شخصیت‎‎های اصلی آن، در دل موقعیت‎های داستانی مختلف نیست که رمان را پیش می‎برد، بلکه همان حرکت راوی در شهر و حوادثی که بدون منطق علی و معلولی در داستان رخ می دهند، صحنه به صحنه آن را به جلو می‎برد. در این‎جا راوی صرفا وظیفه یک ناظر و گزارشگر را برعهده دارد و کنشگران داستان کسان دیگری هستند و کنش‎ها نیز اغلب محدود به یک موقعیت و اتفاقند و تعمیم نمی‎یابند. از سوی دیگر خصلت گزارشی رمان و تأکید محمود روی آن، مانع از آن شده است که با تمرکز روی موقعیت‎ها توصیفی داستانی، متناسب با چهارچوب رمان و خط حرکتی آن ارایه کند. بنابراین همان‎طور که اتفاقات توصیف و پرورش داستانی کاملی نمی‎یابند، به همین تناسب آدم‎ها نیز شخصیت‎پردازی چندانی ندارند و بیشتر در حد تیپ‎هایی اجتماعی هستند که در جای‎جای رمان حضور یافته‎اند و جلوه‎ می‎کنند؛ به‎ویژه این‎که رمان اثری پر از شخصیت نیز محسوب می‎شود. تنها در مواردی که کثرت حضور یک شخصیت، در موقعیت‎های گوناگون و کنش‎ها و واکنش‎هایی که صورت می‎دهد، به شکل غیر مستقیم به پرورش آن‎ها می‎انجامد، ابعادی شخصیتی و خاص به آن‎ها داده است که از ننه باران و یا محمد مکانیک می‎توان به‎عنوان چنین شخصیت‎هایی یاد کرد.
اما فراتر از مسئله روایتگری جنگ، رمان «زمین سوخته» در لایه‎های زیرین خود، سطوحی دیگری هم دارد که آن نیز می‎تواند گویای احوال دوران خود باشد. راوی منفعل رمان را می‎توان تمثیلی از روشن‎فکران زمانه خود در نظر گرفت؛ روشن‎فکرانی که هنوز با واقعیت‎های انقلاب و سپس جنگ کنار نیامده‎اند و مثل همیشه از جریان‎های مردمی عقب مانده‎اند و از همین‎روست که ما راوی را همیشه عقب‎تر از دیگر مردم شهر می‎بینیم، اگرچه روایت‎گر آن‎چیزی است که بر مردم می‎گذرد، اما نه تنها خود در حرکت داستان مؤثر و فاعل نیست، بلکه حضوری منفعل و گاه بی‎تفاوت دارد. برای آن‎که در کنار مردم باشد به میان آن‎ها می‎آید، اما همانند خصلت بسیاری از روشن‎فکران تنها حرف می‎زند و جز قضاوت و اظهار‎نظر درباره شرایط و اوضاع، توان دیگری ندارد.
خط و ربط و کشش داستانی هر رمانی یکی از مهمترین عوامل ارتباط و همراهی مخاطب با اثر محسوب می‎شود، اما چگونه است که «زمین سوخته» با وجود عدم برخورداری از چنین ویژگی‎هایی که در دیگر آثار محمود جلوه‎ای بارز دارند، اثری جذاب و پرکشش به حساب می‎آید. راز این مسئله را باید در توانایی نظم محمود در فضاسازی موقعیت‎ها و همچنین تصاویر زنده‎ای که او ترسیم می‎کند، جست‎وجو کرد.
بیش از بیست‎وپنج سال از زمان نگارش «زمین سوخته» گذشته است اما کتاب همچنان جذاب و تأثیرگذار می‎نماید. محمود در این اثر نیز همچنان خود را مشاهده‎گری دقیق و توصیف‎کننده‎ای توانا از حوادث و اتفاقات می‎نماید و تصاویری زنده را از آن سال‎های آتش و خون پیش‎روی خواننده می‎گذارد که نه فقط اولین رمان ادبیات دفاع مقدس محسوب می‎شود بلکه از ماندگارترین آن‎ها نیز هست.

منبع: هفته نامه پنجره  1388 شماره 4 ۱۳۸۸/۰۰/۰۰
نویسنده : حمیدرضا امیدی سرور

نظر شما