موضوع : پژوهش | مقاله

نقش هنر در انسجام جوامع

هنر را صورت متعالی تفکر دانسته‌اند. به همین دلیل، هنر افق‌های بیکران و ناپیدای واقعیت را به تصویر می‌کشد.
این امر، سبب فراروی انسان از واقعیت شده واز دیگرسو، امکانات بی‌شماری را برای زیستن و دگربودن فراروی او می‌نهد. از این رو، آنجایی که همه صورت‌های تفکر لب فرو می‌بندند، هنر سخن گفتن می‌آغازد. با این همه، نمی‌توان از نقش هنر در برقراری پیوندهای انسانی (و اجتماعی) غافل ماند. در این حالت، هنر به یک زبان میانجی، برای انتقال مفاهیم بنیادین انسانی تبدیل می‌شود. مطلب حاضر، نخست با ارائه تعریفی از هنر به نقش آن در انسجام میان جوامع انسانی می‌پردازد.
هنر زبان عشق و عشق آغاز شناخت خویش و خداست، عجیب‌تر اینکه شناخت خدا نیز اوج قله عشق است؛ پس کمال آدمی با عشق است. اشتیاق وافر به مرکز هستی آن حقیقت اعلاست که روح، روان، پندار، کردار، گفتار و آمال را معنا می‌بخشد و انسان به کیمیای آن تمامیت خود را بازمی‌یابد و یکپارچه معنوی و اخلاقی می‌شود.
آنچه چنین عشقی با آدمی می‌کند، آرمانی است که همه انسان‌ها در رسیدن به آن در تلاشند. از این رو هنر که تجلیات عشق را عینیت می‌بخشد در آموزه‌های اسلامی نیز سابقه‌ای چشمگیر دارد و هنر اسلامی همه شئون زندگی را قلمرو خویش قرار داده است. هنر روح سیالی است که در سرشت زندگی رخ نمایانده و در همه پیشرفت‌های بشری جلوه‌گر است. با این اوصاف اهمیت هنر و کاربرد آن در ایجاد همدلی، وحدت و یکپارچگی آن‌چنان که باید، مورد توجه قرار نگرفته است.
آدمی در دوران حیات و در جهت رشد و کمال ابعاد وجود خود و برقراری سازگاری و تعادل لازم با موقعیت‌ها، باید قادر باشد به حل مسائل یا مسئله پرداخته و بر موانع یا مشکلاتی که بر سرر راه رسیدن به هدف مورد نظر موجود است، غلبه کند.
هنر وسیله ارتباط فکر و بیان است. بنابراین از طریق آن می‌توان ارتباط مؤثری با دیگران برقرار کرد و آن را برای ایجاد همدلی، نظم و انسجام و تربیت عاطفی، اخلاقی و اجتماعی افراد به کار برد، این امر موجب بروز تمایلات، افکار، احساسات و تجارب فردی و جمعی می‌شوند. زبان هنر، اصلی‌ترین، اصیل‌ترین، خالص‌ترین و رساترین زبان‌هاست که به کمک آن می‌توان افراد جوامع را به سوی پیشرفت و تعالی سوق داد. بنابراین به اقتضای وسعت و جنبه‌های گوناگون هنر باید از آن بحث و گفت و گو شود تا ارزش واقعی آن آشکار گردد.
زمانی که پهنای گیتی به روی انسان گشوده می‌شود، پرورش حس زیبایی‌شناختی در جوامع و هدایت آنان به قدرت درک و تشخیص رویدادهای اطراف اهمیتی ویژه می‌یابد. هنر به زندگی افراد در جوامع گوناگون تحرک می‌بخشد و عاملی برای رشد تفکر و ایجاد فلسفه‌ای برای زندگی سعادتمندانه‌ می‌شود و در جنبه‌های مختلف اجتماعی ارزشمند واقع شده و ابعاد معنوی وجود انسان‌ها را تقویت می‌کند.
آشنایی با هنر و توسعه سواد هنری در جوامع نه تنها به آنان یارای بیان اندیشه با زبان هنر (شیوه‌های هنری) را می‌دهد، بلکه قدرت درک متقابل و دقت در ایجاد روابط مسالمت‌آمیز را در اجتماع‌های گوناگون تقویت می‌کند. پس هنر می‌تواند به‌عنوان وسیله‌ای برای پرورش گرایش‌های مطلوب، تقویت ارزش‌ها و فرهنگ‌های مورد نظر در بین جوامع متعدد مورد توجه قرار گیرد.
انسجام در جهت کمال امری زیباست و هنر نیز کوششی برای خلق زیبایی‌هاست و می‌تواند در کنار دنیای واقعی، دنیایی خیالی مملو از نقش‌ها و احساسات بی‌شائبه خلق کند. هنر شکننده سده‌هایی است که میان آدمیان در ملل و قبایل مختلف به‌وجود آمده است، یک رابطه‌ بین‌المللی است که موجب نزدیکی میان نخبگان ملل می‌شود.
با در نظر گرفتن گرایش‌های انسان به زیبایی‌ها و میل به کمال در آنان و مطابقت‌دادن آنها با کارکردهای اجتماعی هنر را به راحتی می‌توان دریافت که انسان چه آگاهانه و چه ناآگاهانه خواستار زیبایی است و هر یک از آنان چه بدانند و چه ندانند به نوعی هنرمندند. بنابراین باید قابلیت‌های هنر را در بسترهای گوناگون شناخت و متناسب با آن از این موهبت بهره‌مند شد. گروهی از زبان هنر برای توسعه فرهنگ، تعدادی نیز برای توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی استفاده می‌کنند.
انسان در جریان تفکر زیباشناسانه با عواملی چون تعادل، تناسب، تقارن، توازن، هماهنگی، حرکت، نظم، تشابه، تضاد، تناقض، تباین، پویایی، ریتم، تعالی، تنازل و... درگیر است ودر این گیر و دار سعی می‌کند آنها را در بهترین وجه ممکن مورد استفاده قرار دهد. او تلاش می‌کند مواردی از این دست را با موضوعات متعدد مورد بررسی قرار داده و فرمی قابل فهم و خوشایند ارائه کند. با قدری تامل به راحتی می‌توان دریافت که عناصر بوجودآورنده آثار هنری تماما در جهت انسانی‌ترکردن زمین بوده و به کمال‌رساندن انسان از ناسوت به لاهوت مورد توجه هنرمندان است.
حدناپذیربودن تجربیات هنری، من واقعی و فناناپذیر انسان را که صورتی واحد دارد، در جهت نیل به نامرئی‌ها با رخنه در اعماق مرئی‌ها هدایت می‌کند و زندگی را در کنار همدیگر جالب‌تر، زیباتر، قابل‌فهم‌تر و به‌طور کلی فوق‌العاده‌تر می‌سازد. با این باور هنر تلاشی است در جهت فراهم‌آوردن این امکان که عالم هستی خود سخن بگوید.
عالم هستی زمانی لب به سخن خواهد گشود که همزبانی و همدلی را بیابد و ابزار این همزبانی و همدلی و اجتماع منسجم، توجه، دقت و حساسیت است. چه بسا پدیده‌ای کم‌ارزش ما را به دنیای پر راز و رمز رهنمون سازد. برای درک شگفتی‌ها اندکی توجه کافی است، چنانکه اندکی غفلت می‌تواند ما را از موهبت‌های بسیار محروم کند.


منبع: روزنامه همشهری ۱۳۸۷/۰۲/۱۶
نویسنده : آیت‌ محمدپور

نظر شما