موضوع : پژوهش | مقاله

خرافه گرایی معلول ضعف بینش و نبود تربیت عقلانی است

قطع یک اصله درخت مقدس نما به عنوان مبارزه با خرافات، از سوی اداره کل اوقاف گیلان، خبری بود که دو سه هفته پیش در خبرگزاری ها منتشر شد و کم و بیش جنجال هایی را از سوی برخی مدعیان برانگیخت. به گزارش خبرگزاری ها یک درخت قدیمی و تناور که در رضوان شهر استان گیلان قرار داشت، در نظر برخی حالت تقدس یافته بود و با نذر و نیاز و دخیل شدن به آن، حاجت می خواستند و در پی حل مشکلات خود بودند. هم چنین عده ای برای یک «علم» ٤٠٠ ساله موسوم به «سیاه علم» که در داخل ضریح بقعه پیرمراد تالش قرار داشت کراماتی قائل بودند و به آن عقیده داشتند. این وضعیت سبب شد تا اداره کل اوقاف گیلان برای شکستن قداست و معنویت درخت به صورت نمادین دو اصله درخت مقدس نما را قطع کند. به گفته حجت الاسلام سید کاظم میرحسینی اشکوری مدیرکل اوقاف استان گیلان، برخی معتقد بودند که این درخت ها حاجت می دهد و هرکس شاخه آن را ببرد، دست او قطع می شود و برای این درخت ها قداست و کرامت خاصی قائل بودند. از این رو برای مبارزه با این باورهای خرافی، آن را قطع کردند که درآمد حاصل از فروش چوب آن صرف امور خیریه همان منطقه شد. البته مدیرکل اوقاف گیلان تأکید کرد که این امر با رعایت قانون و پس از دریافت مجوز انجام شده است. پیش از این نیز برخی با ادعای نیابت امام زمان(عج) یا ارتباط با آن حضرت و مواردی مانند آن، عده ای را فریب دادند و با سوار شدن بر مرکب جهل و نادانی، برای خود از نمد آنان کلاهی بافتند. اما آن چه امروزه توجه به خرافه را به عنوان یک آسیب اعتقادی و عملی ضروری کرده است، شدت یافتن آن در جامعه است. چنان که چندی پیش آیت ا... نوری همدانی از مراجع تقلید اظهار کرده بود: متأسفانه در جامعه امروز ادعاهای دروغین و خرافات زیاد شده است و ما نباید بدون دلیل و برهان قاطع هیچ ادعایی را بپذیریم. (فارس ٢٨/٨/٨٧) هم چنین، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب هم در سخنرانی ٥ آذر خود در مشهد، با اشاره به رواج خرافات آن را یک تهدید «نرم» خواند و گفت: در سال های اخیر شاهد رواج انواع خرافات در کشور هستیم که برخی از آ ن ها با مسائل حقیقی مخلوط و ترکیب شده است و به دلیل پیامدهای وسیع و مخرب ناشی از آن، شناخت و مرزبندی خرافه و حقیقت برای همه اقشار یک ضرورت است. به گزارش فارس حجت الاسلام سعیدی از شدت یافتن خرافات اظهار نگرانی کرد و اظهار داشت: پدیده های خرافی در هر جامعه ای با شدت و ضعف وجود دارد اما نگرانی امروز ما به علت شدت یافتن و سیر تصاعدی این خرافات است. پیشتر نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی، در سال ٨٥ در سفر خود به استان سمنان، از مقابله و مبارزه با خرافات سخن گفته بودند. معظم له در آن سخنرانی اظهار داشتند: «در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلامی باید با خرافات نیز مبارزه کرد... امروز مدعیان ارتباط با امام زمان(عج) و مدعیان ارتباط با غیب با اشکال مختلف در جامعه دارند، کار می کنند. در مقابله با خرافات شجاع باشید و ملاحظه این را نکنید که کسی بدش بیاید.»

حد و مرز خرافه
با نگاهی به اظهارنظرهایی که از سوی اهل نظر می شود، می توان ادعا کرد که آنان تلقی واحدی از این مفهوم ندارند و هر یک به تناسب پایگاه فکری و فرهنگی خود، جغرافیای معنایی خاصی برای آن در نظر می گیرند و مصادیق متفاوتی برای آن برمی شمرند. به گونه ای که اگر بخواهیم مصادیق را مورد بحث و بررسی قرار دهیم، اختلاف نظرها آشکار و تفسیرهای متفاوت مطرح می شود. در یک سو برخی هرگونه استعانت از غیب و ماورا عناصر معنوی را خرافه تلقی می کنند و در طرف دیگر، عده ای چشم بر اسباب و علل مادی بسته و توجه خود را در حل مسائل زندگی به امور موهوم و خیالی معطوف کرده اند. با این حال می توان مخالف عقل و غیرعقلانی بودن را مهم ترین معیاری دانست که در تشخیص خرافه تقریبا همه بر آن اتفاق نظر دارند. بدعت ها و توسل به اسبابی که نه آموزه های اسلامی و نه عقل بشری، آن ها را موثر در جریان امور می داند و تأثیر داشتن آن ها ریشه در قوه وهم و خیال دارد، از جمله روشن ترین مصداق های خرافه گرایی است. در هر حال شاید بتوان «خرافه» را التزام قلبی و عملی به چیزی دانست که هیچ دلیلی بر آن وجود نداشته باشد. در این میان باید متذکر شد که هیچ گاه نباید به اختلاف اجتهاد و نظری که گاه در مسائل مذهبی غیرفقهی و حتی فقهی در میان علما دیده می شود، انگ «خرافه» چسباند و با استفاده از اتهام و برچسب «خرافه» به تخریب نظر علما و محققان مخالف دیدگاه خود پرداخت. متأسفانه عده ای به جای نقد دیدگاه های مخالف، سعی می کنند با چماق «خرافه» نظرهای دیگر را از میدان بیرون کنند و رأی و رویکرد خود را حق جلوه دهند. ممکن است عالمی هم چون جاهلان، به جهل مرکب گرفتار شود و یا از روی سادگی از سوی شیادان فریب بخورد اما برخورد با چنین اشخاصی به عنوان خرافه گرا نادرست است. زیرا جهالت و ناآگاهی و ضعف بینش دلیل اصلی گرفتاری در دام «خرافات» است و کسی که قدم در جاده دانش گذاشته، هرچند بخشی از مسیر را پیموده است، بیش از آن که دچار آسیب خرافه گرایی باشد، به غفلت و کمبود آگاهی مبتلاست.

زمینه ها و علل خرافه گرایی
چنان چه اشاره شد، ضعف بینش و جهالت مهم ترین عامل خرافه گرایی در جامعه است. در این میان گاه شیادانی با سوءاستفاده از احساسات و عواطف مذهبی مردم، بر مرکب جهل آنان سوار می شوند و گاه دشمنان خارجی نیز برای انحراف جامعه از مسیر درست به بهره گیری از روش های نرم و خزنده روی می آورند و جریان های انحرافی هم چون ادعای نیابت یا ارتباط با امام زمان(عج) یا عرفان های دروغین، و... را ترویج می کنند که می توان وهابیت و بهائیت را نمونه های تاریخی این فرقه سازی های استعماری دانست.
اما زمینه همین فریب خوردن ها نیز، ضعف بنیان های معرفتی و کاستی تربیت عقلانی و نقص خردورزی است. از این رو شاهد رواج خرافه گرایی و فریب خوردگی در مواردی هستیم که افراد به شخصی بیش از حد اعتماد کرده و با قرار گرفتن در حلقه «مریدان» قوای عقلی خود را معطل گذارده اند. البته در برخی اوقات عوامل دیگری هم چون سرخوردگی های اجتماعی یا خانوادگی نیز سبب کشیده شدن افراد به مسائل موهوم و خرافی می شود؛ زیرا اینان که در چرخه زندگی به هر دلیلی نتوانسته اند با درایت و تدبیر از پس مشکلات برآیند و شکست خورده اند به راه های غیرمعقول رومی آورند و فکر و تأمل عقلی را کنار می گذارند.

پیامدهای خرافه گرایی
خرافه گرایی معلول ضعف بینش و انحراف آن و نبود تربیت عقلانی است که یکی از موانع مهم توسعه عقلانی انسان ها و جوامع محسوب می شود. در قرآن کریم از افکار موهوم و خرافی و باطل با عنوان «غل و زنجیر» یاد شده و آمده است: ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم» (اعراف /١٥٧) پیامبران آمده اند تا فرد و جامعه را از اسارت قید و بند های ساختگی آزاد کنند. چنان که در این آیه اشاره شده است، خرافه زدایی و زدودن قید و بندهای رسوم خرافی و افکار پوچ و باطل جاهلی، یکی از کارکردهای انبیای الهی به عنوان مصلحان جامعه بشری، شمرده شده است؛ پیامبرانی که می خواستند با آموزه های وحیانی و الهامات ربانی و سروش غیبی، غبار از رخ عقل و وجدان بشر برگیرند و قوه عقل و خرد انسان ها را شکوفا کنند. چنانکه امام علی(ع) هم در توجیه و تعلیل رسالت پیامبران می فرماید: «لیثیروا لهم دفائن العقول» انبیاء آمده اند تا گنجینه های خرد را شکوفا و زمینه بروز داده های فطری و موهبت های الهی انسان را فراهم کنند. بنابراین سنگ بنای مدنیت، توسعه و تعمیق و شکوفایی خرد است و خرافات، قید و بندی است که مانع شکوفایی ابعاد وجودی انسان ها و جوامع می شود و باید مصلحان جامعه و رهروان انبیا، با تقویت بنیان های معرفتی و پایه ریزی نظام تربیتی خردگرا و ترویج مکارم اخلاقی و تزکیه نفس، کاری انبیایی صورت دهند و با زدودن ظلمت جهل و خرافه از عرصه ذهن و جان انسان و جامعه، نور معرفت و سعادت را برای آن ها به ارمغان آورند.

متولیان خرافه زدایی
در این میان روحانیت و عالمان دینی اصلی ترین وظیفه را برعهده دارند و چنان که رهبر معظم انقلاب اشاره کرده اند، در خط مقدم مبارزه با خرافات قرار دارند. البته عالمان اسلامی در طول تاریخ به فراخور اقتضائات و به تناسب توان و توشه خود در این راه گام برداشته اند. همچنان در فتنه بابیت آنان بودند که فتوا به مقابله با بابیان دادند و اهل دیانت را به دفع آن ها فراخواندند و طومارشان را در ایران درنوردیدند.
یکی از شخصیت های گران قدری که در دوران معاصر در راستای تعمیق بینش و تربیت عقلانی جامعه مجاهدت و تلاش کم نظیری داشت، علامه طباطبایی بود که شاگردان آن حکیم بزرگ نیز راه ایشان را ادامه دادند. علامه در زمانی که از یک سو اندیشه های مادی آموزه های دینی را افیون توده ها می دانست و احکام و اصول اسلامی را مانع توسعه و تکامل می شمرد، و از سوی دیگر، اندیشه های کهنه و پیرایه های خرافی، نور اسلام را در محاق قرار داده بود، در هر دو جبهه به دفاع از اسلام پرداخت و بینش تعقلی اسلام را به زبان و ادبیاتی نو ترسیم کرد. او در کتاب «بررسی های اسلامی» تحت عنوان «درسی از قرآن» می نویسد: ١ - قرآن کریم قانون کلی علیت و معلولیت را انکار نکرده است و هر حادثه ای از حوادث جهانی و هر پدیده ای از پدیده های هستی را به علل و عوامل متناسب خودش نسبت می دهد و هرگز حادثه ای اتفاقی و معلولی بی علت را قبول ندارد. بدین ترتیب در جهان آفرینش همه چیز به هم ارتباط و آمیزش علت و معلولی دارند، از این روی انسان مانند قطره ای ناچیز که در دهان سیلی بنیان کن افتاده و با گردش آن با نهایت بیچارگی گردش کرده و هر پستی و بلندی را می پیماید، جزیی از اجزای جهان آفرینش است که خواه ناخواه محکوم به حکم عمومی جهان بود و با سیر عمومی جهان به سوی مقصد همگانی (معاد) می شتابد. انسان با فرض این جزئیات و آمیزش هیچ گونه استقلالی از خود ندارد که با اعتماد و اتکای او، خود را کناری کشیده و در راه خواسته و آرزوهای خود به فعالیت پرداخته و با نیروی عمومی جهان آفرینش گلاویز و مبارزه ای راه اندازد جز این که خودش نیز یکی از اجزای علل و عوامل حوادث است.
٢ - قرآن کریم چنان که فطرت انسانی نیز حکم می کند، زمام هستی جهان و اجزای جهان را یک جا به اراده خدای یگانه نسبت داده و نظامی را که در جهان آفرینش با قوانین کلی و عمومی خودش حکمفرما می کند، وابسته به تدبیر و اراده او می داند و در نتیجه تنها سببی که در جهان هستی استقلال مطلق دارد، همان خدای یگانه است.
٣ - قرآن علم انسانی را محدود معرفی می کند و احاطه مطلقه به همه خصوصیات اشیا را که گاهی از آن به علم غیب تعبیر می شود، مختص کبریای خدای یگانه عالم می گیرد. در نتیجه شعور و ادراک انسان مانند یک چراغ بسیار ضعیفی است که در فضای پهناور تاریک روشن شده باشد.
علامه با بیان این ٣ نکته، نتیجه می گیرد که: انسان باید در جریان زندگی خود دلبستگی تام و پشت گرمی کامل به اسباب نداشته و خود را جزیی مربوط به همه جهان تصور کند و دلبستگی به خدای یگانه که اداره کننده همه اسباب و علل است، داشته باشد. علامه در ادامه می افزاید: دلبستگی به خدا به عنوان مسبب الاسباب معنایش این نیست که به علل و اسباب ظاهری پشت پا بزند و برای انجام مقاصد خود منتظر فرج غیبی باشد زیرا اولا عامل غیبی جز از راه اسباب و علل تاثیر نمی کند و ثانیا، اسباب و علل معلوم شده جزیی از اسباب و خالی از تاثیر نمی باشند، مراد آن است که دلبستگی کامل به این اسباب نداشته و خود را جزیی غیرمستقل از جهان تصور کند. این فیلسوف بزرگ و عالی قدر تلاش کرد بینشی را که انسان باید درباره خدا و جهان هستی و استفاده از اسباب داشته باشد، ترسیم کند و دلبستگی به خدا را مانند برخی عرفان های کاذب، دوری و نادیده انگاشتن اسباب نداند.

چه باید کرد؟
بحث اساسی در مبارزه با خرافات این است که چه باید کرد و چگونه بر این پدیده فائق آمد؟ به نظر می رسد، در مهندسی مبارزه با خرافات، بازسازی آموزه ها و مفاهیم دینی و هماهنگ شدن ادبیات علم و دین با یکدیگر، به گونه ای که به التقاط و عصری شدن و انفعال آموزه های اسلامی نینجامد، اساسی ترین راهکاری است که می توان در روند مبارزه با خرافات در پیش گرفت. این امر نیز با افزایش و روزآمد شدن مطالعات دینی و شناخت نیازهای انسان امروز میسر است.
علاوه بر این در عرصه اجرایی و عملی نیز باید اماکن و مواضع بروز خرافات شناسایی و هم چون طبیبی دلسوز و دردآشنا، به درمان و دفع خرافات اقدام شود. برخورد حکیمانه که روشی است پیامبرانه، تنها مسیری است که می تواند ریشه های خرافه گرایی را بخشکاند و دست کم آن را تحت کنترل درآورد و محدود کند. پالایش احادیث مهدویت، تحلیل معرفتی حادثه بزرگ عاشورا و هم فکری با دست اندرکاران مجالس مذهبی از جمله موارد دیگری است که می تواند در درمان این آسیب چاره ساز باشد. چنان که در سالیان اخیر این امر مورد توجه مسئولان فرهنگی کشور قرار گرفته است و براساس دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی ساماندهی مناسبت های مذهبی با همکاری نهادهای فرهنگی و مدیریت سازمان تبلیغات انجام شده و می شود.


منبع: روزنامه خراسان ۱۳۸۷/۰۹/۱۳
 

نظر شما