موضوع : فرهنگ | موسیقی

جهانى شدن کار مشکلى است

روزنامه شرق، چهارشنبه 12 آذر 1382 

دکتر داریوش ثقفی، هفتم آذرماه 1321 در خانواده ای فرهیخته و فرهنگ دوست در تجریش متولد شد. به پشتیبانی و تشویق پدر نزد استاد ابوالحسن صبا فنون سنتور نوازی را آموخت و با استعداد و شخصیت خاص خود در همان سن مورد توجه و تشویق استاد صبا قرار گرفت. بعد از درگذشت استاد،نزد دیگر هنرمندان از جمله استاد پایور برای تکمیل معلومات خود کوشش کرد و همزمان تحصیلات خود را در رشته پزشکی نیز ادامه داد.

داریوش ثقفی مدتی در هنرستان موسیقی تبریز، تدریس می کرد و روانشاد دکتر احد بهجت _ سنتور نواز شایسته آذری _ از شاگردان وی بود. در دهه 1350 کنسرت های بسیاری را در آمریکا برگزار کرد و بعد از اخذ درجه تخصصی پزشکی همان جا مقیم شد.

دکتر ثقفی در این سال ها موسیقی اصیل ایران را به خارجی ها و ایرانیان مقیم آمریکا تدریس کرده و همراه هنرمندان بزرگی چون محمدرضا لطفی کنسرت هایی نیز در تالارهای معتبری مثل «کارنگی هال» نیویورک برگزار کرده است.

از داریوش ثقفی نوارها و CD های «دلنشین»، «گلریز» و «کرشمه و گلریز» همراه تنبک محمد تهرانی موجود است. وی در حال حاضر مقیم ایالت پنسیلوانیای آمریکاست که روز 24 مهر ماه سال جاری در پنجاه و یکمین کنسرت پژوهشی _ آموزشی مرکز موسیقی حوزه هنری، به شرح و توضیح سنتورنوازی مکتب استاد صبا پرداخت.

•••

• شما در جایی گفته اید وقتی می خواهم کنسرت بدهم به مخاطب توجه می کنم. حال پرسش این است اگر مخاطب شما یک جمع غیر ایرانی (غربی) بود آیا شما به خاطر خوشایند گوش مخاطب غربی که به فواصل موسیقی ما آشنا نیست حاضرید به جای آواز بیات اصفهان، فواصل گام مینور را بنوازید تا او خوشش بیاید؟

نه، من این کار را نمی کنم. موقعی که برای خارجی ها کنسرت می دهم به این موضوع توجه نمی کنم. این هم یک مسئله ای است که من بعد از سال ها ریاضت فهمیدم که خود خارجی هم نمی فهمد که فواصل چیست.

این چیزی است که در ذهن ما ایجاد کرده اند. اکثر شنوندگان خارجی قادر به تشخیص این ریزه کاری ها نیستند و در واقع ما خودمان این ترس را ایجاد کرده ایم.

که فکر می کنیم باید چیزی بنوازیم تا آنها خوششان بیاید. در مورد آواز بیات اصفهان باید گفت که فواصل آن اگر در یک جایی با مینور غربی متفاوت است در جای دیگر با آن اشتراک دارد و بنابراین هر کس در این محدوده نوازندگی کند دلیل بر مینور نوازی نیست.

گام یک چیز است و عرضه موسیقی چیز دیگری است. قبل از انقلاب مسایلی مطرح بود که ماهور همان ماژور است واصفهان همان مینور. این تفکر مدتی مطرح نبود و حالا دوباره خود را نشان داده است.

دستگاه و ردیف موسیقی رابطه ای با ماژور و مینور ندارد. بنابراین اصفهان برای خودش شخصیتی دارد ماهور و راست پنجگاه نیز همین طور.

ممکن است فواصل ماهور یک مقداری به گام ماژور شبیه باشد ولی این دلیل نمی شود که آنها یکی هستند. البته اگر بخواهیم ماهور را درست اجرا کنیم فواصل آن با شستی های پیانو به درستی تطبیق نخواهد داشت. در مجموع طرح این مباحث از نظر من مفید نیست.

 

• پیش از این شما یک صحبتی راجع به جهانی شدن موسیقی ایرانی داشتید. آیا به نظر شما یک فرهنگ و در این جا موسیقی حتما باید جهانی بشود؟

متاسفانه ما تحت تاثیر غرب قرار گرفته ایم. در این جا اغلب افراد آگاهانه یا از روی ناآگاهی می خواهند تمام وجوه ما را با غرب مقایسه بکنند.

موسیقی جهانی در جاهایی حضور دارد که از نظر فکری و فرهنگی می تواند تزریق شود.

بنابراین افرادی که صحبت از موسیقی جهانی می کنند و مثال هایی که می آورند معمولا آن مثال ها با مسایلی توام است که رابطه ای با موسیقی اصلی آن مملکت ندارد. استاد صبا فرمودند، اگر ما بخواهیم موسیقی مان را به جهانیان و حتی ایرانیان عرضه کنیم هر چه اصیل تر و خلاق تر باشد بهتر است.

بنابراین کسانی که راجع به موسیقی جهانی صحبت می کنند شامل چند انتخابند. یکی از آنها موسیقی سمفونیک است و دیگری موسیقی پاپ که به علت زبان و فرهنگ مشترک در کشورهای زیادی رایج است ولی باید قبول کرد که افرادی در تمام دنیا هستند که نمی دانند چه چیزی گوش می کنند و چه چیزی به خودشان می دهند .

این افراد مسایل را عوض می کنند یک روز ممکن است از موسیقی این مملکت خوششان بیاید و روز دیگر از موسیقی جای دیگر.

برگردیم به موسیقی خودمان به نظر من وقتی یک کنسرت موسیقی ایرانی در خارج از کشور برگزار می شود اگر برنامه فقط موسیقی سازی باشد افراد خیلی راحت تر آن را می فهمند اما اگر موسیقی همراه با آواز و شعر استادانه حافظ و سعدی و مولوی باشد جز این که باعث سردرد برای شنونده خارجی بشود چیز دیگری در بر ندارد.

البته جسارت است که من این حرف را می گویم. افراد دیگری که خود در محافل خارج از کشور کنسرت داده اند ممکن است حرف مرا نپذیرند. اما خود من در آمریکا کنسرت های زیادی را دیده ام اگر شنونده های آن ایرانی یا به طور کلی شرقی ها باشند بیشتر استقبال می کنند.

جهانی شدن در موسیقی ما فقط با حفظ اصالت و خلاقیت می تواند صورت یابد.

• در موسیقی های غیر ایرانی چه جاذبه ای وجود دارد که شما را به سوی خود می کشد؟ برای مثال دوست دارید موسیقی هندی گوش بدهید.

موسیقی هندی یک مقدار حالات مشترک با موسیقی خودمان دارد. اما در خصوص موسیقی سمفونیک من از کوچکی کنجکاو بودم که این همه راجع به آن صحبت می کنند جریان چیست؟ بالاخره باید یک چیزی باشد که میلیون ها آدم به آن گوش می کنند.

بنابراین از زمان کودکی ابتدا از طریق رادیو و بعد هم از طریق صفحه گرامافون به موسیقی سمفونیک گوش می کردم. یکی از با ارزش ترین موسیقی هایی است که می توان به آن توجه کرد. آن حالتی که در موسیقی ایرانی یک فرد با تعمق می نشیند و گوش می دهد، در موسیقی سمفونیک هم وجود دارد و بسیار هم قابل تقدیر است.

در حقیقت من موسیقی خودمان را از موسیقی سمفونیک کمتر نمی بینم یا مساوی و حتی بالاتر البته نمی شود مقایسه کرد همه این موسیقی ها در حد بسیار بالایی هستند و بستگی دارد که چه کسی می خواهد به آنها توجه بکند.

دلیل دیگری که باعث می شد من موسیقی سمفونیک گوش بدهم این بود که می خواستم روابط آن را بفهمم و ببینم آنها با این موسیقی چه کرد ه اند چه از نظر ارکستری و چه از نظر تکنوازی. در مقابل موسیقی ما چیست و نسبت به آنها چگونه است و در مقایسه با آنها چه کرده ایم.

• یک بحثی در کشور ما وجود دارد که موسیقی های موجود را به دو دسته جدی یا هنری و عامه پسند تقسیم می کند. شما این تقسیم بندی را قبول دارید و به طور کلی تجلی همزمان آنها در یک فرد قابل قبول است که یک یک موسیقیدان جدی گاهی سطحی بنوازد؟

صددرصد.

• هر دو جنبه را با هم می پذیرید؟

بله، می پذیرم. این جا یک خاطره ای برایتان بگویم. در همین چند روز اخیر که به ایران آمدم شبی به اتفاق خانواده و دوستان عزیزم وارد یک سفره خانه سنتی شدیم.

محیط بسیار عالی و پذیرایی خوبی انجام شد اما چیزی که برای من جالب بود اجرای موسیقی زنده توسط سه گروه متفاوت بود که از قضا هر سه گروه یک نوازنده سنتور هم داشتند و شاید شانس من بود که در یک شب سه شیوه سنتور نوازی را در آن محل شاهد باشم.

فرم های متفاوت سنتورهای 13 و 14 خرک، تعویض دستگاه با جابه جایی خرک، نواختن با مضراب باز، نوازندگی با مضراب بسته، همین طور نوازندگی با متد غربی بعد متد آذربایجانی و دست آخر با متد ایرانی همه این ها را در سه ساعت برنامه  ملاحظه کردیم و من واقعا مدهوش شدم.

پیش خود فکر کردم اگر کسی بخواهد این موسیقی را نفی بکند که می دانم بعضی ها می خواهند این کار را بکنند _ کار درستی نیست. زیرا هدف موسیقی این است که آن حال را در نوازنده ایجاد بکند به اوج برساند و بعد به شنونده منقتل کند.

این گروه ها از آن لحظه اول که نشستند تا آخر همان حال را ایجاد کردند واقعا عجیب بود. بنابراین من خودم حاضرم اگر در جایی لازم شد و از من خواستند آنچه را بلد هستم ارائه بدهم.

نظر شما